يوسف ٣٧

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۳۱ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۴:۵۴ توسط 127.0.0.1 (بحث) (افزودن سال نزول)


ترجمه

(یوسف) گفت: «پیش از آنکه جیره غذایی شما فرا رسد، شما را از تعبیر خوابتان آگاه خواهم ساخت. این، از دانشی است که پروردگارم به من آموخته است. من آیین قومی را که به خدا ایمان ندارند، و به سرای دیگر کافرند، ترک گفتم (و شایسته چنین موهبتی شدم)!

|گفت: تا غذايى را كه روزى خواهيد شد برايتان بياورند، من از تعبير آن پيش از آن كه وقوع يابد شما را آگاه مى‌سازم، و اين از آن چيزهايى است كه پروردگارم به من آموخته است. من آيين قومى را كه به خداوند ايمان ندارند و منكر آخرتند رها كرده‌ام
گفت: «غذايى را كه روزى شماست براى شما نمى‌آورند مگر آنكه من از تعبير آن به شما خبر مى‌دهم پيش از آنكه [تعبير آن‌] به شما برسد. اين از چيزهايى است كه پروردگارم به من آموخته است. من آيين قومى را كه به خدا اعتقاد ندارند و منكر آخرتند رها كرده‌ام،
یوسف در پاسخ آنها گفت: من شما را پیش از آنکه طعام آید و تناول کنید به تعبیر خوابتان آگاه می‌سازم، که این علم از چیزهایی است که خدای به من آموخته است، زیرا که من آیین گروهی را که به خدا بی‌ایمان و به آخرت کافرند ترک گفتم.
گفت: هیچ جیره غذایی برای شما نمی آید مگر آنکه من شما را پیش از آمدنش از تعبیر آن خواب آگاه می کنم، این از حقایقی است که خدا به من آموخته است؛ زیرا من آیین مردمی را که به خدا ایمان ندارند و به سرای آخرت کافرند، رها کرده ام.
گفت: طعام روزانه شما هنوز نيامده باشد كه پيش از آن شما را از تعبير آن خوابها چنان كه پروردگارم به من آموخته است خبر مى‌دهم. من كيش مردمى را كه به خداى يكتا ايمان ندارند و به روز قيامت كافرند، ترك كرده‌ام.
[یوسف‌] گفت خوراکی برایتان نمی‌آید که بخوریدش مگر آنکه پیش از آمدن آن، شما را از تعبیر آن [خواب‌] آگاه می‌کنم، این از چیزهایی است که پروردگارم به من آموخته است، که من آیین مردمی را که به خداوند ایمان ندارند، و هم ایشان آخرت را منکرند، رها کرده‌ام‌
گفت: هيچ خوردنى كه روزى شما سازند شما را نرسد مگر به تأويل آن- تعبير و سرانجام خواب يا آن خوردنى- پيش از آنكه به شما رسد آگاهتان كنم. اين [خبر غيبى‌] از آنهاست كه پروردگارم مرا آموخته است، زيرا كه من كيش گروهى را كه به خدا ايمان نمى‌آورند و جهان واپسين را باور ندارند رها كرده‌ام
(یوسف) گفت: پیش از آن که جیره‌ی غذائی شما به شما برسد، شما را از تعبیر خوابتان آگاه خواهم ساخت. این (تعبیر رؤیا و خبر از غیب) که به شما می‌گویم از چیزهائی است که پروردگارم به من آموخته است (و به من وحی فرموده است)، چرا که من از (ورود به) کیش گروهی دست کشیده‌ام که به خدا نمی‌گروند و به روز بازپسین ایمان ندارند.
گفت: «غذایی را که روزی شما می‌گردد برای شما نمی‌آید مگر آنکه من از واقعیت و پیامدش به شما خبری مهم می‌دهم. پیش از آنکه آن غذا برایتان بیاید، این برای شما دو تن از همان چیزهایی است که پروردگارم به من آموخته. من آیین قومی را که به خدا اعتقاد ندارند - و همانانند که به روز بازپسین کافرانند - رها کردم‌»
گفت نیاید شما را خوراکی که روزیمند شویدش جز آنکه آگهیتان دهم به سرانجامش پیش از آنکه بیاید شما را این از آن است که بیاموخت مرا پروردگارم همانا من رها کردم آئین گروهی را که ایمان نیاورند به خدا و ایشانند به آخرت کافران‌


يوسف ٣٦ آیه ٣٧ يوسف ٣٨
سوره : سوره يوسف
نزول : ١١ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٢٧
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«مِلَّةَ»: کیش. آئین. «تَرَکْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ ...»: مراد این است که از دخول به کیش گروهی خودداری کرده‌ام و به دنبال آنان نرفته‌ام که ...


تفسیر

نکات آیه

۱- یوسف(ع) ، تقاضاى هم بندان خویش را پذیرفت و آنان را به تعبیر کردن رؤیایشان پیش از رسیدن غذاى آنان مطمئن ساخت. (نبّئنا بتأویله ... قال لایأتیکما طعام ترزقانه إلاّ نبّأتکما بتأویله) برداشت فوق بر این اساس است که مراد از ضمیر در «تأویله» رؤیاى هر یک از هم بندان یوسف باشد. بر این مبنا جمله «قال لایأتیکما...» چنین معنا مى شود: غذایى که به شما اعطا مى شود، برایتان حاضر نمى گردد مگر آنکه تعبیر رؤیا را به شما گزارش کرده ام.

۲- یوسف(ع) اقبال هم بندانش را به او غنیمت شمرد و به ارشاد و هدایت آنان پرداخت. (إنا نریک من المحسنین ... ذلکما مما علمنى ربى إنى ترکت ملّة قوم لایؤمنون بالله)

۳- یوسف(ع) با اشاره به خدادادى بودن دانشهاى ویژه اش ، هم بندان خویش را به شناخت ربوبیت خدا برانگیخت. (ذلکما مما علمنى ربى) از اهداف یوسف(ع) در بیان این حقیقت که «این دانش را پروردگارم به من آموخته است» آن است که: هم بندان زندانى خویش را با خدا و ربوبیت او آشنا کند. مخاطب قرار دادن آن دو نفر با حرف «کما» در «ذلکما» مؤید این هدف است.

۴- یوسف(ع) ، از علم غیب برخوردار بود. (قال لایأتیکما طعام ترزقانه إلاّ نبّأتکما بتأویله) ضمیر در «بتأویله» محتمل است به «طعام» باز گردد ، و ممکن است مراد از آن رؤیاى هر یک از هم بندان یوسف(ع) باشد. بر اساس احتمال نخست ، جمله «قال لایأتیکما ...» حاکى از این است که یوسف(ع) ، از غیب مطلع بوده است.

۵- یوسف(ع) ، بهره مندى خویش از علم غیب را براى هم بندان زندانیش فاش ساخت. (ذلکما مما علمنى ربى)

۶- خبر دادن از نوع غذا و خصوصیات آن ، دلیل یوسف(ع) فراروى زندانیان براى بهره مندیش از علم غیب (قال لایأتیکما طعام ترزقانه إلاّ نبّأتکما بتأویله ... ذلکما مما علمنى ربى)

۷- یوسف(ع) ، پیش از آوردن غذا براى زندانیان ، نوع و خصوصیات آن را براى ایشان بیان کرد. (قال لایأتیکما طعام ترزقانه إلاّ نبّأتکما بتأویله قبل أن یأتیکما) بر این اساس که ضمیر در «تأویله» به «طعام» باز گردد، جمله «قال لایأتیکما...» چنین معنا مى شود: یوسف(ع) گفت: «پیش از آنکه غذایى که به شما اعطا مى شود، برایتان حاضر گردد، تأویل آن غذا را براى شما بیان کرده ام «مراد از تأویل طعام، ماهیت نوع خصوصیات و نتیجه آن مى باشد.

۸- زندان یوسف(ع) و هم بندان او ، فاقد هرگونه برنامه غذایى از پیش تعیین شده (لایأتیکما طعام ترزقانه) چنان چه برنامه غذایى زندان مشخص بود ، پیشگویى نوع و خصوصیات آن امرى دشوار نبود و به عنوان یک ویژگى براى کسى که از آن خبر مى داد ، محسوب نمى شد.

۹- خداوند ، آموزنده علم غیب به یوسف(ع) (ذلکما مما علمنى ربى)

۱۰- آگاهى یوسف(ع) به غیب و توان او بر تعبیر رؤیاها ، تنها بخشى از دانش موهبتى خداوند به یوسف(ع) بود. (ذلکما مما علمنى ربى) «من» در «مما» مى تواند براى تبعیض باشد و محتمل است بیانگر نوع و جنس باشد. برداشت فوق ، بر اساس احتمال نخست است.

۱۱- آگاهى به غیب و دانستن تعبیر رؤیاها ، دانشهایى والا و گران سنگ است. (ذلکما مما علمنى ربى) «ذلک» و «ذلکما» و نظایر آنها براى اشاره به دور است. استعمال آن براى مشارالیه نزدیک ، گویاى این نکته است که: مشارالیه در نزد متکلم ، امرى با عظمت و بلند مرتبه است.

۱۲- بهره مندى پیامبران از دانشهاى ویژه ، جلوه اى از ربوبیت خداوند بر آنان (ذلکما مما علمنى ربى)

۱۳- یوسف(ع) در زندان مصر ، پیروى نکردن خویش از آیین و شریعت مصریان کافر به خدا و ناباور به قیامت را ، ابراز داشت. (إنى ترکت ملّة قوم لایؤمنون بالله و هم بالأخرة هم کفرون)

۱۴- پیروى نکردن یوسف(ع) از آیین مصریان و ایمانش به خدا و آخرت ، موجب دستیابى او به علم غیب و دانش تعبیر رؤیا شد. (ذلکما مما علمنى ربى إنى ترکت ملّة قوم لایؤمنون) جمله «إنى ترکت ...» تعلیل براى «علمنى ربى» مى باشد ; یعنى ، خداوند به خاطر اینکه من آیین کافران را وانهادم و پیروى نکردم ، چنین علمى را به من آموخت.

۱۵- یوسف(ع) ، با بیان نقش ایمان به خدا و آخرت در دستیابى او به دانشهاى ویژه ، درصدد گرایش دادن هم بندان خویش به آیین الهى بود. (مما علمنى ربى إنى ترکت ملّة قوم ... هم کفرون)

۱۶- لزوم بهره گیرى مبلغان دینى از هرفرصت و زمینه مناسب ، براى ارشاد و تبلیغ دین (ذلکما مما علمنى ربى إنى ترکت ... و هم بالأخرة هم کفرون)

۱۷- مصریان عصر یوسف(ع) ، به خداوند ایمان نداشتند و سراى آخرت را انکار مى کردند. (إنى ترکت ملّة قوم لایؤمنون بالله و هم بالأخرة هم کفرون)

۱۸- نپذیرفتن آیین و شریعت الهى ، کفر به خداوند است. (حش لله... إنى ترکت ملّة قوم لایؤمنون بالله و هم بالأخرة هم کفرون) آیه ۳۸ و ۳۹ و نیز جمله هایى نظیر «حاش لله» (در آیه ۳۱ و ۵۱) دلالت بر آن دارد که: مصریان عصر یوسف(ع) به وجود خداوند معتقد بودند ; ولى یوسف(ع) از آنان به کافران به خدا یاد مى کند (لایؤمنون بالله). این تعبیر به قرینه «ترکت ملّة قوم ...»، مى تواند بدان سبب باشد که شریعت و آیین آنان، شریعتى غیر الهى بوده است.

۱۹- شریک پنداشتن براى خدا ، به منزله انکار اوست. (إنى ترکت ملّة قوم لایؤمنون بالله) با توجه به آیه بعد که در آن مسأله شرک به خدا مطرح شده است ، مى توان گفت: یوسف(ع) از آن رو مصریان عصرش را کافر به خدا شمرده که براى او شریک مى پنداشتند.

۲۰- مشرکان ، کافران به خدا و ناباوران به قیامت ، فاقد صلاحیت براى ارائه برنامه و مقررات براى انسانها (إنى ترکت ملّة قوم لایؤمنون بالله و هم بالأخرة هم کفرون)

۲۱- ارزش ایمان و پایبندى به آن در محیط شرک و کفر (ذلکما مما علمنى ربى إنى ترکت ملّة قوم لایؤمنون بالله و هم بالأخرة هم کفرون)

۲۲- ایمان به خدا و آخرت و اعراض از کفر حاکم بر جامعه ، زمینه ساز پدید آمدن علم و بصیرتى ویژه در آدمى (ذلکما مما علمنى ربى إنى ترکت ملّة قوم ... هم کفرون)

روایات و احادیث

۲۳- «عن أبى عبدالله(ع) قال: لما أمر الملک بحبس یوسف فى السجن ألهمه الله علم تأویل الرؤیا ... ;[۱] از امام صادق(ع) روایت شده که فرمود: هنگامى که شاه فرمان زندانى شدن یوسف را صادر کرد ، خدا علم تعبیر خواب را به او الهام کرد».

موضوعات مرتبط

  • آخرت: بى لیاقتى مکذبان آخرت ۲۰; مکذبان آخرت ۱۷
  • انبیا: علوم انبیا ۱۲; فضایل انبیا ۱۲
  • ایمان: آثار ایمان ۱۴، ۱۵، ۲۲; ارزش ایمان ۲۱; ایمان به آخرت ۱۴، ۱۵، ۲۲; ایمان به خدا ۱۴، ۱۵، ۲۲; ایمان در دارالکفر ۲۱
  • بصیرت: زمینه بصیرت ۲۲
  • تبرّى: تبرّى از دین مصریان باستان ۱۳، ۱۴; تبرّى از کافران ۱۳; تبرّى از مکذبان آخرت ۱۳
  • تبلیغ: روش تبلیغ ۱۶
  • خدا: تعالیم خدا ۹; تکذیب خدا ۱۹; عطایاى خدا ۱۰; نشانه هاى ربوبیت خدا ۱۲
  • دین: آثار تکذیب دین ۱۸; اهمیت تبلیغ دین ۱۶
  • رؤیا: دانش تعبیر رؤیا ۱۱
  • شرک: آثار شرک ۱۹
  • علم: زمینه علم ۲۲
  • علم غیب: اهمیت علم غیب ۱۱; منشأ علم غیب ۹
  • قانونگذار: شرایط قانونگذار ۲۰
  • کافران: ۱۷ بى لیاقتى کافران ۲۰
  • کفر: آثار اجتناب از کفر ۲۲; کفر به خدا ۱۸; موارد کفر ۱۸
  • مبلغان: مسؤولیت مبلغان ۱۶
  • مشرکان: بى لیاقتى مشرکان ۲۰
  • مصریان باستان: عقیده مصریان باستان ۱۷; کفر مصریان باستان ۱۷; مصریان باستان و آخرت ۱۷
  • یوسف(ع): اهتمام یوسف(ع) به خداشناسى ۳; ایمان یوسف(ع) ۱۴، ۱۵; تبرّى یوسف(ع) ۱۳; تبلیغ یوسف(ع) ۲، ۱۵; تعالیم یوسف(ع) ۳; خواسته هاى همبندان یوسف(ع) ۱; دانش تعبیر رؤیاى یوسف(ع) ۱، ۱۰، ۲۳; دلایل علم غیب یوسف(ع) ۶; علم غیب یوسف(ع) ۴، ۵، ۷، ۹، ۱۰; علم لدنى یوسف(ع) ۳، ۱۰; غذاى همبندان یوسف(ع) ۶، ۷; فضایل یوسف(ع) ۴، ۱۰; قصه یوسف(ع) ۱، ۲، ۳، ۵، ۶، ۷، ۱۳، ۱۵، ۲۳; معلم یوسف(ع) ۹; موجبات دانش تعبیر رؤیاى یوسف(ع) ۱۴; موجبات علم غیب یوسف(ع) ۱۴; ویژگیهاى زندان یوسف(ع) ۸; هدایت همبندان یوسف(ع) ۲، ۳، ۱۵; هدایتگرى یوسف(ع) ۲; یوسف(ع) در زندان ۲۳; یوسف(ع) و دین مصریان باستان ۱۳، ۱۴; یوسف(ع) و همبندان ۲، ۵

منابع

  1. تفسیرعیاشى ، ج ۲ ، ص ۱۷۶ ، ح ۲۳ ; نورالثقلین ، ج ۲ ، ص ۴۲۵ ، ح ۶۵.