الليل ١١: تفاوت میان نسخهها
(افزودن جزییات آیه) |
(←تفسیر) برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | {{ نمایش فشرده تفسیر| | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۷#link350 | آيات ۱ - | *[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۷#link350 | آيات ۱ - ۲۱ سوره ليل]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۷#link351 | مراد از | *[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۷#link351 | مراد از اين كه درباره مؤمن انفاق كننده متقّى فرمود: «فسنيسّره لليسرى»]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۷#link352 | درباره بخل ورزنده مكذّب فرمود: | *[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۷#link352 | درباره بخل ورزنده مكذّب فرمود: «فسينسّره للعسرى»]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۸#link353 | هدايت خلق از قضاهاى الهى است كه بر خود واجب كرده | *[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۸#link353 | هدايت خلق از قضاهاى الهى است كه بر خود واجب كرده و با هادى بودن انبيا«ع» منافات ندارد]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۸#link354 | فرق بين هدايت به معناى ارائه طريق و هدايت به | *[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۸#link354 | فرق بين هدايت به معناى ارائه طريق و هدايت به معناى ايصال به هدف]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۸#link355 | بيان | *[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۸#link355 | بيان اين كه تكذيب كننده دعوت حقّ و روى گرداننده از آن «اشقى» است]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۸#link356 | و | *[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۸#link356 | و اين كه مفاد آيه «لا يُصلّيها إلّا الأشقى ...» اين است كه فقط كافراشقى، خالد در جهنّم است]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۸#link357 | متّقى ترين افراد كسى است كه در راه رضاى خدا | *[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۸#link357 | متّقى ترين افراد كسى است كه در راه رضاى خدا از مال حود انفاق مى كند]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۸#link358 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۸#link358 | رواياتى درباره نزول آيات: «فأمّا من أعطى و اتّقى» در شأن «ابودحداح» و ...]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۸#link359 | كلام فخر رازى در | *[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۸#link359 | كلام فخر رازى در شأن نزول سوره «ليل» و نقد و بررسى آن]] | ||
}} | }} |
نسخهٔ ۱۷ اسفند ۱۴۰۰، ساعت ۰۹:۵۴
کپی متن آیه |
---|
وَ مَا يُغْنِي عَنْهُ مَالُهُ إِذَا تَرَدَّى |
ترجمه
الليل ١٠ | آیه ١١ | الليل ١٢ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«مَا یُغْنِی عَنْهُ»: چه سودی به حال او دارد؟ سودی به حال او ندارد. واژه (مَا) استفهامیّه و برای انکار، یا حرف نفی است. «تَردَّی»: پرت گردید. سقوط کرد. مراد سقوط در قبر یا سرنگون شدن به دوزخ است. هلاک شد و مرد.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۱ - ۲۱ سوره ليل
- مراد از اين كه درباره مؤمن انفاق كننده متقّى فرمود: «فسنيسّره لليسرى»
- درباره بخل ورزنده مكذّب فرمود: «فسينسّره للعسرى»
- هدايت خلق از قضاهاى الهى است كه بر خود واجب كرده و با هادى بودن انبيا«ع» منافات ندارد
- فرق بين هدايت به معناى ارائه طريق و هدايت به معناى ايصال به هدف
- بيان اين كه تكذيب كننده دعوت حقّ و روى گرداننده از آن «اشقى» است
- و اين كه مفاد آيه «لا يُصلّيها إلّا الأشقى ...» اين است كه فقط كافراشقى، خالد در جهنّم است
- متّقى ترين افراد كسى است كه در راه رضاى خدا از مال حود انفاق مى كند
- رواياتى درباره نزول آيات: «فأمّا من أعطى و اتّقى» در شأن «ابودحداح» و ...
- كلام فخر رازى در شأن نزول سوره «ليل» و نقد و بررسى آن
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَأَمَّا مَنْ أَعْطى وَ اتَّقى «5» وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنى «6» فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرى «7» وَ أَمَّا مَنْ بَخِلَ وَ اسْتَغْنى «8» وَ كَذَّبَ بِالْحُسْنى «9» فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْعُسْرى «10» وَ ما يُغْنِي عَنْهُ مالُهُ إِذا تَرَدَّى «11»
«5» امّا آن كه انفاق كرد و پروا داشت «6» و پاداش نيك (روز جزا) را تصديق كرد.
«7» به زودى ما او را براى پيمودن بهترين راه آماده خواهيم كرد. «8» ولى آنكه بخل ورزيد و خود را بىنياز پنداشت. «9» و پاداش نيك (روز جزا) را تكذيب نمود.
«10» پس او را به پيمودن دشوارترين راه خواهيم انداخت. «11» و چون هلاك شد، دارايىاش براى او كارساز نخواهد بود.
نکته ها
شايد مراد از عطاى همراه با تقوا، اين باشد كه عطا با نيّت خالص و بدون منت، آن هم از مال حلال و در مسير خدا باشد كه تمام اين امور در كلمه تقوا جمع است. «أَعْطى وَ اتَّقى»
اگر خداوند براى برخى راه خير را باز مىكند، «فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرى» و براى برخى راه شر را «فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرى» به خاطر تفاوت تلاش خود انسانها است. «إِنَّ سَعْيَكُمْ لَشَتَّى»
در خانه شخصى ثروتمند درختى بود كه كودكان همسايه هنگامى كه ميوه آن درخت به زمين مىريخت، آن را برگرفته و مىخوردند ولى صاحب درخت، ميوه را از دهان اطفال مىگرفت. پدر اطفال مسئله را به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله گزارش داد.
جلد 10 - صفحه 507
حضرت نزد صاحب خانه رفته و پيشنهاد كردند درخت را در برابر درختى در بهشت به من بفروش. آن مرد جواب رد به پيامبر داد و گفت: دنياى نقد را به آخرت نسيه نمىفروشم.
پيامبر برگشت. يكى از ياران پرسيد: آيا اگر من آن درخت را بگيرم و با من نيز چنين معاملهاى مىكنيد؟ حضرت فرمود: آرى. آن شخص توانست با بهايى چندين و چند برابر، درخت را خريدارى كند و در اختيار پيامبر گذارد. آن حضرت به نزد آن خانواده فقير آمده و درخت را به آنها بخشيد. در اين هنگام آيات اين سوره نازل شد. «1» فَأَمَّا مَنْ أَعْطى وَ اتَّقى وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنى ...
هر كس گام اول سخاوت را بر اساس ايمان به معاد و تقوا بردارد، خدا ظرفيّت و شرايط روحى او را براى كارها هموار مىكند و روح او را با كار خير مأنوس مىگرداند، تجربه و تعقل و كاردانى او را بالا مىبرد، الهام و ابتكار به او مىدهد، پذيرش مردمى و اجتماعى او را زياد مىكند و راههاى جديدى را براى كار خير پيش پاى او مىگذارد كه همه اينها مصداق «فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْعُسْرى» است.
نكته لطيف آن است كه قرآن مىفرمايد: او را براى آسانترين راه آماده مىكنيم «فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرى» و نفرمود: كار را براى او آسان مىكنيم. «سنيسر له اليسرى» و فرق است ميان آنكه انسان روان باشد يا كارش روان باشد. انسان مىتواند با توكل و دعا و اتصال به قدرت بى نهايت آسان داراى چنان سكينه و سعه صدر شود كه هر كارى را به راحتى بپذيرد و انجام هر كار خير براى او آسان باشد.
در تاريخ كربلا مىخوانيم كه همين كه زينب كبرى بدن قطعه قطعه امام حسين عليه السلام را ديد گفت: «ربنا تقبل منا هذا القليل» پروردگارا اين شهيد در نزد عظمت تو كوچك است او را بپذير! آرى ايمان و تقوا انسان را در برابر هر حادثه بيمه كرده و كار روان و آسان مىكند.
«فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرى»
مراد از كلمه «يسرى» و «عسرى» كه در قالب مؤنث آمده است، كارها يا راههاى آسان و
«1». تفسير نمونه.
جلد 10 - صفحه 508
مشكل است.
آنچه مهم است، اصل بخشش است، نوع و مقدار آن در مرحله بعد است. عطا گاهى كم است، گاهى زياد، گاهى از مال است و گاهى از مقام و آبرو.
كلمهى «حسنى» يا مصدر است مثل رُجعى و يا مؤنث احسن است.
امام باقر عليه السلام در تفسير آيه «فَأَمَّا مَنْ أَعْطى وَ اتَّقى وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنى فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرى» فرمودند: «لا يريد شيئا من الخير الا يسره الله له» چيزى را اراده نمىكند مگر آنكه خداوند انجام آن را براى او آسان مىكند. «1»
و در تفسير آيه «وَ أَمَّا مَنْ بَخِلَ وَ اسْتَغْنى وَ كَذَّبَ بِالْحُسْنى فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْعُسْرى» فرمودند: «لا يريد شيئا من الشر الا يسره الله له» درباره انجام دادن هيچ شرى تصميم نمىگيرد مگر آنكه خداوند انجام آن شر را براى او آسان كرده و مرتكب مىشود. «2»
پیام ها
1- شيوه تبليغ صحيح اين است كه بعد از كليات، نمونهها و مصاديق بيان شود.
«إِنَّ سَعْيَكُمْ لَشَتَّى فَأَمَّا مَنْ أَعْطى»
2- عطا همراه با تقواكار ساز است. «أَعْطى وَ اتَّقى»
3- عطا بايد بدون ريا و غرور و منت و آزار باشد. أَعْطى وَ اتَّقى ...
4- آنچه عطا مىكنيد مهم نيست، چگونه و با چه انگيزه و حالت عطا كردن مهم است. «أَعْطى وَ اتَّقى»
5- شرط پذيرفته شدن عطا، تقواست. «أَعْطى وَ اتَّقى» (وگرنه عطاى مال حرام يا با نيّت غير خالص اجرى ندارد، زيرا «إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ» «3»)
6- آخرت، بهتر از دنيا است. «الحسنى»
7- كسى مىتواند به عطاى خود رنگ الهى داده و اهل پروا باشد كه به معاد ايمان داشته باشد. «وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنى» (قرآن به وعدههاى قيامت حُسنى گفته است.
«1». كافى، ج 4، ص 46.
«2». كافى، ج 4، ص 47.
«3». مائده، 27.
جلد 10 - صفحه 509
«كُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنى» «1»)*
8- ايمان به قيامت، شرط پذيرفته شدن عمل است. «وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنى»
9- بخل و مغرور شدن به مال، نشانه بىتقوايى است. «مَنْ بَخِلَ وَ اسْتَغْنى»
10- گشايش يا گره خوردن كارهاى انسان، نتيجه سخاوت يا بخل انسان نسبت به ديگران است. أَعْطى ... لِلْيُسْرى، بَخِلَ ... لِلْعُسْرى
11- نيكى، نيكى مىآورد و شر، شر. أَعْطى وَ اتَّقى ... فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرى- بَخِلَ وَ اسْتَغْنى ...
فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْعُسْرى
12- پاداش و كيفر الهى متناسب با رفتار انسانهاست، اگر گره از كار فقرا باز كنيم، خداوند گره از كار ما باز مىكند. «فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرى» و اگر فقرا را در عُسرت گزاريم، خداوند هم عسرت را پيش پاى ما مىگذارد. «فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْعُسْرى»
13- اهل بخل بدانند كه ثروت نجات دهنده نيست. «وَ ما يُغْنِي عَنْهُ مالُهُ إِذا تَرَدَّى»
14- نتيجه بخل سقوط است، سقوط از انسانيّت و كمال و سقوط از چشم مردم همراه با سقوط در دوزخ و محروم شدن از درجات اخروى. «إِذا تَرَدَّى»
15- گاهى منشأ بخل امروز، به خاطر ترس از فقر در آينده است. «بَخِلَ وَ اسْتَغْنى» (چنانكه در آيه 267 و 268 سوره بقره در كنار دستور انفاق مىفرمايد: اين شيطان است كه شما را از فقر آينده مىترساند. أَنْفِقُوا ... الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ)
16- گاهى سرچشمه بخل، مغرور شدن به دنيا و احساس بىنيازى نسبت به وعدههاى بهشتى است. «بَخِلَ وَ اسْتَغْنى»
«1». نساء، 95.
تفسير نور(10جلدى)، ج10، ص: 510
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ ما يُغْنِي عَنْهُ مالُهُ إِذا تَرَدَّى «11»
وَ ما يُغْنِي عَنْهُ مالُهُ: و دفع نكند از او عذاب را مال او كه به آن بخل ورزيده، إِذا تَرَدَّى: چون هلاك شود. مراد وقت موت يا در قبر يا زمانى كه در جهنّم درآيد. ممكن است (ما) استفهاميه و براى انكار باشد. يعنى مال او چه چيز را منع كند از او از عذاب و عقاب؟
شأن نزول- ابن عباس نقل نموده كه مردى از انصار در سراى او درختى از خرما بود كه بعضى از شاخههاى او در سراى همسايه فقير عيال بار آويخته بود.
صاحب درخت هرگاه آمدى و از ميوههاى آن چيدى، اگر احيانا ميوهاى از آن درخت بيفتادى، اطفال همسايه آن را برداشتندى. آن مرد فورا پائين آمدى و آن را از ايشان بگرفتى و اگر آن را در دهن داشتندى، انگشت در دهن ايشان كردى و بيرون آوردى. مرد همسايه شكايت خدمت حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نمود. حضرت صاحب درخت را طلبيد، فرمود فلان درخت كه شاخههاى او در خانه همسايه است، به من بفروش به نخلهاى كه در بهشت به تو دهم. آن شخص گفت مرا نخلستان بسيار هست و اين نخله بهترين نخلها و خاطر من به آن متعلّق است و بدين جهت به فروش آن راضى نيستم. ابو دحداح چون اين بشنيد، گفت يا رسول اللّه اگر من اين نخله را از او بخرم، از من مىخرى به آن درخت بهشتى؟ فرمود: آرى از تو مىخرم به نخلهاى از نخلات بهشت كه به او مىدادم. پس ابو دحداح نزد آن مرد رفت، طلب بيع كرد. آن شخص گفت تو مىدانى كه پيغمبر از مىخريد آن را به درختى از بهشت و من علاقه دارم.
ابو دحداح گفت مدّعاى تو چيست؟ گفت كمتر از چهل نخله آن را نفروشم.
ابو دحداح هر چه اصرار كرد به كمتر از چهل عدد راضى نمىشد. پس آن درخت را خريد به خرماستان كه مشتمل بر چهل درخت بود و آمد خدمت حضرت عرض كرد: نخله را خريدم. حضرت آن را از ابو دحداح خريد به درخت بهشتى. پس به خانه همسايه آمد، فرمود اين نخله را به تو و عيالات تو بخشيدم. حق تعالى ابن
جلد 14 - صفحه 241
سوره را نازل فرمود «1» كه سعى شما مختلف است، چنانچه مرد انصارى براى دنيا و ابو دحداح براى آخرت بود.
تنبيه- آيه عامّ است عموم مكلّفين را در هر عصر و زمان.
تتمّه- عيّاشى از حضرت باقر عليه السّلام روايت نمود در تفسير اين آيه:
«فَأَمَّا مَنْ أَعْطى» ممّا اتاه اللّه «وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنى» اى بانّ اللّه يعطى بالواحد عشرا الى اكثر من ذلك «فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرى». قال: لا يريد شيئا من الخير الّا يسّر اللّه له «وَ أَمَّا مَنْ بَخِلَ» بما اتاه اللّه «وَ اسْتَغْنى وَ كَذَّبَ بِالْحُسْنى» بانّ اللّه يعطى بالواحد عشرا الى اكثر من ذلك «فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْعُسْرى» فقال: لا يريد شيئا من الشّرّ الّا يسّر له. ثمّ قال ابو جعفر عليه السّلام: «وَ ما يُغْنِي عَنْهُ مالُهُ إِذا تَرَدَّى» اما و اللّه ما تردّى من خيل «2» و لا حايط و لا تردّى فى بئر و لكن تردّى فى نار جهنّم. فرمود: امّا كسى كه عطا كند از آنچه داده است او را خدا و تصديق نمايد به حسنى، يعنى: به اينكه عطا فرمايد خدا يكى را به ده و اكثر از آن، پس زود است آسان فرمايد او را كه اراده نكند چيزى از خير را مگر آنكه آسان فرمايد براى او. و امّا كسى كه بخل نمايد به آنچه عطا فرموده خدا او را و تكذيب نمايد به حسنى كه خدا عطا نمايد يكى را به ده و زيادتر، پس زود باشد مىرساند او را به سختى كه نخواهد چيزى از شرّ را مگر آنكه آسان شود براى او، و دفع نكند از او مال او از اسبها و خانهها، وقتى كه وارد شود در مهلكه، و وارد نشود در چاهى مگر در آتش جهنّم «3».
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشى «1» وَ النَّهارِ إِذا تَجَلَّى «2» وَ ما خَلَقَ الذَّكَرَ وَ الْأُنْثى «3» إِنَّ سَعْيَكُمْ لَشَتَّى «4»
فَأَمَّا مَنْ أَعْطى وَ اتَّقى «5» وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنى «6» فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرى «7» وَ أَمَّا مَنْ بَخِلَ وَ اسْتَغْنى «8» وَ كَذَّبَ بِالْحُسْنى «9»
فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْعُسْرى «10» وَ ما يُغْنِي عَنْهُ مالُهُ إِذا تَرَدَّى «11» إِنَّ عَلَيْنا لَلْهُدى «12» وَ إِنَّ لَنا لَلْآخِرَةَ وَ الْأُولى «13» فَأَنْذَرْتُكُمْ ناراً تَلَظَّى «14»
لا يَصْلاها إِلاَّ الْأَشْقَى «15» الَّذِي كَذَّبَ وَ تَوَلَّى «16» وَ سَيُجَنَّبُهَا الْأَتْقَى «17» الَّذِي يُؤْتِي مالَهُ يَتَزَكَّى «18» وَ ما لِأَحَدٍ عِنْدَهُ مِنْ نِعْمَةٍ تُجْزى «19»
إِلاَّ ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِ الْأَعْلى «20» وَ لَسَوْفَ يَرْضى «21»
ترجمه
سوگند بشب وقتى كه بپوشاند
و بروز وقتى كه آشكار گردد
و بآنكه آفريده نر و ماده را
همانا كوشش شما هر آينه مختلف و پراكنده است
پس امّا كسيكه عطا نمود و پرهيز كرد
و تصديق نمود بمعارف حقّه
پس زود باشد كه ميسّر نمائيم براى او طريقه آسان را
و امّا كسيكه بخل ورزيد و بىنياز پنداشت خود را
و تكذيب نمود بمعارف حقّه
پس زود باشد كه ميسّر نمائيم براى او رويّه دشوار را
و دفع عذاب نميكند از او مال او وقتى كه هلاك شود
همانا بر عهده ما هر آينه راهنمائى است
و همانا از آن ما است آخرت و دنيا
پس بيم ميدهم شما را از آتشى كه زبانه ميكشد
در نيايد در آن مگر بدبختترين مردم
آنكه تكذيب نمود و روى گردانيد
و زود باشد كه دور گردانيده شود از آن پرهيزكارترين مردم
آنكه ميدهد مال خود را و پاك ميكند خويش را
با آنكه نيست از براى كسى در نزد او نعمتى كه جزا داده شود
مگر آنكه ميدهد براى طلب ثواب پروردگار خود كه برتر و بالاتر است
و هر آينه زود باشد كه خشنود شود.
تفسير
خداوند متعال در اين سوره شريفه قسم ياد فرموده بشب وقتى كه
جلد 5 صفحه 397
بپوشاند آفتاب و نور آن و مبصرات را و بروز وقتى كه تجلّى و ظهور پيدا كند بزوال تاريكى شب و بآنچنان كسيكه خلق فرمود مرد و زن و نر و ماده حيوانات را و بنابر اين كلمه ما بمعناى الّذى است چنانچه قمّى ره فرموده و در مجمع از امام صادق عليه السّلام و خلق الذّكر و الانثى بدون ما نقل نموده و نسبت داده آن قرائت را به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و امير المؤمنين عليه السّلام و بنابر اين شايد مراد سوگند بخلقت مرد و زن باشد و آنچه براى آن قسم ياد شده آنست كه هدف مردم در زندگى مختلف و سعى و كوشش آنها در دنيا متفرّق و پراكنده در جهات متشتّته است بعضى در فكر جمع مالند و بعضى در صدد جاه و جلال و بعضى در بند خوشى و حال و بعضى در مقام تحصيل رضاى خداوند متعال و فراغت بال از جهت مئال و قمّى ره نقل فرموده كه مراد آنست كه بعضى از شما سعى ميكند در خير و بعضى از شما سعى ميكند در شرّ پس امّا كسيكه عطا نمود و انفاق كرد در راه رضاى خدا و پرهيز كرد از معاصى و تصديق نمود باعتقادات حسنه از توحيد و عدل و نبوّت و امامت و معاد روز قيامت پس در آتيه آسان مينمائيم براى او بتوفيق خود پيروى از احكام طريقه حقّه سهل و آسان را و امّا كسيكه بخل نمود و خسّت بروز داد و از انفاق در راه خدا مضايقه كرد و خواست مستغنى شود بمال از رحمت ذو الجلال و تكذيب نمود معارف و عقائد حسنه را پس واگذاريم بسلب توفيق او را بحال خود تا در آتيه آسان شود براى او پيروى از شهوات باقتضاء طبعش و بيفتد در مشكلات بتقليد و تبعيت از شيطان و هواى نفسش و پر واضح است كه بىنياز نميكند او را مالش از رحمت خدا وقتى بميرد يا بيفتد در جهنّم و قمّى ره نقل نموده كه نازل شد در باره مردى از انصار كه درخت خرمائى داشت در خانه مردى و داخل ميشد در آن خانه بدون اذن پس آن مرد شكايت نمود به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و آن حضرت بصاحب درخت فرمود درخت خرماى خود را بمن بفروش بدرخت خرمايى در بهشت آن مرد قبول ننمود حضرت فرمود بمن بفروش بحديقهئى يعنى باغ مخصوصى در بهشت گفت حاضر نيستم و رفت پس برخورد به او أبو دحداح و خريد از او آن درخت را و آمد نزد پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و عرضه داشت يا رسول اللّه بگير از من آن درخت را و عطا فرما بمن آن باغ را كه باو وعده فرمودى و قبول نكرد پس پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود براى تو است در
جلد 5 صفحه 398
بهشت باغها و باغهائى پس نازل فرمود خدا در شأن أبو دحداح فأمّا من أعطى و اتّقى و صدّق بالحسنى فسنيسّره لليسرى و اين معنى در بعضى از روايات ديگر با اختلافاتى ذكر شده كه نقلش مهمّ نيست و در كافى و جوامع از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه امّا كسيكه عطا كرد از آنچه داد او را خدا و پرهيزكار شد و تصديق نمود بحسنى يعنى بآنكه خداوند بعوض يكى ده تا صد هزار و بيشتر عطا ميفرمايد فسنيسّره لليسرى يعنى اراده نميكند چيزى از خير را مگر آنكه آسان ميكند خدا براى او و امّا كسى كه بخل نمود بچيزيكه خدا باو داده و تكذيب نمود بحسنى يعنى بآنكه خدا بعوض يكى ده تا صد هزار ميدهد فسنيسّره للعسرى يعنى اراده نميكند چيزى از شرّ را مگر آنكه آسان ميشود براى او و ما يغنى عنه ماله اذا تردّى قسم بخدا از كوه نمىافتد و نه از ديوار و نه در چاه ولى مىافتد در آتش جهنّم و در مناقب از آن حضرت نقل نموده كه امّا كسيكه عطا كرد و پرهيزكار شد و ترجيح داد سائل را بر خود در وقتى كه حاجت داشت ببذل قوتش و روزه گرفت تا وفا كرد بنذر خود و تصدق داد بانگشترى خود در حال ركوع و ترجيح داد مقداد را در وقت عسرت بر خود ببذل دينار و تصديق نمود بحسنى كه بهشت و ثواب خدا است پس آسان فرمود خداوند براى او هر خير و ثوابى را تا آنكه قرار داد او را پيشوا در خيرات و مقتدا و پدر ائمه و موفق بتوفيقات الهى و معلوم است كه مقصود بيان آنست كه فردا كمل در اين صفات مولاى متقيان بوده و فردا كمل پاداش الهى هم نصيب او شده خداوند بما هم نصيبى از تبعيّت او عنايت فرمايد و اخيرا ميفرمايد آنچه بعهده ما است هر آينه هدايت و راهنمائى بخير است به بيان چنانچه قمّى ره نقل فرموده و آنچه بعهده شما است پيروى و تبعيّت از دستور و دنيا و آخرت هم از آن ما است بهر كس هر چه بخواهيم از هر دو ميدهيم بشرط قابليّت و از دولت ما چيزى كاسته نميشود و تخويف و انذار فرموده متخلّفين را بآتش مخصوصى كه زبانه ميكشد و آنان را بخود ميكشاند و فرموده داخل نميشود در آن مگر شقىترين افراد كه ظاهرا كافر بخيل مغرور بمال و جاه باشد كه تكذيب نموده بقول و عمل خود خدا و پيغمبر و امام و مواعيد ايشانرا و پشت كرده بكليّه احكام الهى و در روايات بصاحب آن درخت خرما كه بخل نمود
جلد 5 صفحه 399
در معامله با پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و بفلان كس كه تكذيب نمود پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را در تعيين امير المؤمنين عليه السّلام بخلافت و روى گرداند از ولايت تفسير شده و در اين روايت كه از امام صادق عليه السّلام است ذكر شده كه در جهنّم واديى ميباشد كه در آن آتشى است كه داخل نميشوند در آن مگر دشمنان آل اطهار و بعضى از آتشها كمتر از بعض ديگر است و در آتيه دور كرده ميشود از آتش پرهيزكارترين خلق آنچنان كسى كه ميدهد مالش را و پاك ميكند نفس خود را از بخل با آنكه نيست نزد او براى احدى نعمتى كه بخواهد پاداش آنرا بدهد يعنى مقصودش از بذل مال آن نيست كه بكسى عوض حقى بدهد و نميدهد مال خود را بغرضى مگر بغرض تحصيل و طلب قرب و خشنودى ذات اقدس پروردگار برتر و بالاتر خود و بنابر اين استثناء متصل و مفرّغ است و محتمل است منقطع باشد يعنى لكن ميدهد براى طلب رضاى خدا و خالصا لوجه اللّه و بعد از داخل شدن در بهشت هر آينه خشنود و راضى ميشود از عمل خود و پاداش خداوند و در روايات اين شخص بابو الدّحداح تفسير شده و بعضى اشقى و اتقى را عبارت از شقى و تقى دانستهاند و اللّه اعلم و ثواب قرائت اين سوره در ذيل سوره سابقه گذشت و الحمد للّه و سلام على عباده الذّين اصطفى
جلد 5 صفحه 400
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ ما يُغنِي عَنهُ مالُهُ إِذا تَرَدّي «11»
و بينياز نكرد از او مال او زماني که نابود شد بمجرد رسيدن اجل مال و منال
جلد 18 - صفحه 141
و جاه و مقام و رياست و بزرگي و هر چه باو مينازيد از او گرفته شد که ميفرمايد: وَ لَقَد جِئتُمُونا فُرادي كَما خَلَقناكُم أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ تَرَكتُم ما خَوَّلناكُم وَراءَ ظُهُورِكُم وَ ما نَري مَعَكُم شُفَعاءَكُمُ الَّذِينَ زَعَمتُم أَنَّهُم فِيكُم شُرَكاءُ لَقَد تَقَطَّعَ بَينَكُم وَ ضَلَّ عَنكُم ما كُنتُم تَزعُمُونَ انعام آيه 94.
وَ ما يُغنِي عَنهُ مالُهُ إِذا تَرَدّي و بينياز نكرد از او مال او زماني که تباه شد و از بين رفت. انسان هنوز از دنيا نرفته اختيار مالش از دستش گرفته ميشود در حال احتضار و منتقل بوارث ميشود اگر از ممر حلال بدست آورده و حقوق واجبه خود را ادا كرده و مديون احدي نبوده و الا بايد بمصارف واجبه و اداء ديون رسانيد چون اينها از اصل تركه خارج ميشود، و اگر هم وصيت كرده بمقدار ثلث آنهم خارج ميشود که ميفرمايد: مِن بَعدِ وَصِيَّةٍ يُوصِي بِها أَو دَينٍ نساء آيه 11، و اگر از راه حرام بدست آورده اصلا مالك نميشود نه بوارث منتقل ميشود و نه بوصيت عمل ميشود و نه بواجبات بايد بمالكين آنها رسانيد، و اگر مالكين هم معلوم نباشد حكم مجهول- المالك دارد که بايد بمظالم صرف شود. و بالجمله جز وبالش بر او چيزي نميماند و او را بينياز نميكند وَ ما يُغنِي عَنهُ مالُهُ إِذا تَرَدّي و در كلمه تردي بعضي گفتند: انداختن در آتش بعضي گفتند: موت و هلاكت.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 11)- و در این آیه به این بخیلان کوردل هشدار داده، میفرماید: «و در آن هنگام که (در جهنّم) سقوط میکند اموالش به حال او سودی نخواهد داشت» (و ما یغنی عنه ماله اذا تردی). نه میتواند این اموال را با خود از این دنیا ببرد، و نه اگر ببرد مانع سقوط او در آتش دوزخ خواهد شد.
نکات آیه
۱ - ثروت بخیلان و زراندوزان، هنگام سقوط و هلاکتشان، کارساز نبوده و خطرى را برطرف نمى سازد. (و ما یغنى عنه ماله إذا تردّى) «أغنى عنه»; یعنى، او را کافى بود (مفردات راغب) و «أغن عنى شَرَّک»; یعنى، شرّ خود را برگردان و بازدار (نهایه ابن اثیر). براساس این دو معنا جمله «ما یغنى عنه ماله»; یعنى، ثروتش او را بى نیاز نمى سازد و از او [خطرى را] باز نمى دارد. «تردّى» به معناى در معرض هلاکت قرار گرفتن است (مفردات راغب) و فعل «تردّى»; یعنى، سقوط کرد. (قاموس)
۲ - بخلورزى، و زراندوزى و تکذیب وعده هاى خداوند، زمینه ساز سقوط و هلاکت (و أمّا من بخل ... إذا تردّى)
۳ - ترک انفاق و تقوا، ساقط کننده انسان و مایه هلاکت اخروى او است. (فأمّا من أعطى و اتّقى ... و أمّا من ... إذا تردّى)
۴ - سقوط و هلاکت ثروتمندان بخیل در دنیا و آخرت، گواه بى ثمر بودن ثروت و واهى بودن احساس بى نیازى آنان از پاداش هاى الهى است. (استغنى ... و ما یغنى عنه ماله إذا تردّى)
موضوعات مرتبط
- انفاق: آثار ترک انفاق ۳
- بخل: آثار بخل ۲
- بخیلان: بى تأثیرى ثروت بخیلان ۱; حتمیت هلاکت بخیلان ۱; هلاکت اخروى بخیلان ۴; هلاکت دنیوى بخیلان ۴
- تقوا: آثار بى تقوایى ۳
- ثروت: بى ارزشى ثروت ۴
- ثروت اندوزان: بى تأثیرى ثروت ثروت اندوزان ۱; حتمیت هلاکت ثروت اندوزان ۱
- ثروت اندوزى: آثار ثروت اندوزى ۲
- خدا: آثار بى نیازى از پاداشهاى خدا ۴; آثار تکذیب وعده هاى خدا ۲
- هلاکت: زمینه هلاکت ۲; عوامل هلاکت اخروى ۳
منابع