ریشه لعل: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن نمودار دفعات)
(Added root proximity by QBot)
خط ۲۹: خط ۲۹:
=== قاموس قرآن ===
=== قاموس قرآن ===
از حروف شبيه به فعل و مشهور آن است كه به اسم نصب و بخبرش رفع مى‏دهد مثل [شورى:17]. فراء و تابعانش عقيده دارند كه آن به اسم و خبر نصب مى‏دهد. سيرافى گويد: آن در نزد بنى عقيل حرف جر زايد آيد. براى آن سه معنى نقل كرده‏اند اول ترجّى و اميد. بعضى آن را توقع گفته‏اند كه شامل اميد به رسيدن محبوب و ترس از وقوع مكروه است. دوم: تعليل كه جمعى ازجمله اخفش و كسائى آن را حتمى دانسته‏اند. سوم استفهام كه نحاة كوفه گفته‏اند. لعلّ اگر در كلام انسان واقع شود معنايش روشن است، چون انسان از آينده باخبر نيست مى‏تواند هر جا لعل بكار برد ولى استعمال آن در كلام خدا كه داناى غيب و آشكار است چه معنى دارد؟ به عبارت ديگر، خدا فرموده [شعراء:3].با آنكه مى‏دانست رسول خدا «صلى الله عليه وآله» خودش را براى عدم ايمان مردم خواهد كشت يا نه؟ در جواب اين سوال چند قول و وجه هست اول :لعل در اينگونه موارد براى تعليل است [بقره:52]. يعنى بدان علت عفو كرديم كه شكر كنيد ابوالبقاء در كليات گفته: هر لعل در قرآن به معنى تعليل است مگر [شعراء:129]. كه به معنى تشبيه است (اقرب)ولى اثبات اين كليت مشكل است مثلا در آيه «لَعَلَّكَ باخِعٌ» كه گذشت تعليل معنى ندارد. راغب گويد: به قول بعضى مفسرين لَعَلَّ از خدا در جاى واجب العمل است و در بسيارى از مواضع آن را به «كَىْ» تفسير كرده‏اند. دوم لعل گاهى براى اميد و توقع گوينده است مثل [مؤمنون:100]. و گاهى براى اطماع و اميدوار كردن مخاطب مثل [طه:44]. يعنى اميدوار باشيد كه متذكر شود يا بترسد و هرگاه در كلام خدا واقع شود براى ايجاد اميد در مخاطب است. سوم: اميد مقامى نه متكلمى. در آيه [شعراء:3]. اميد و ترجى در اينجا با خدا قائم نيست بلكه با مقام قائم است يعنى اگر كسى دراين مقام باشد و ناراحتى تو را از اينكه مردم ايمان نمى‏آورند ببيند خواهد گفت: شايد اين شخص در اين راه خودش را هلاك كند. به نظر نگارنده قول سوم از همه بهتر و دقيقتر است واللَّه العالم.
از حروف شبيه به فعل و مشهور آن است كه به اسم نصب و بخبرش رفع مى‏دهد مثل [شورى:17]. فراء و تابعانش عقيده دارند كه آن به اسم و خبر نصب مى‏دهد. سيرافى گويد: آن در نزد بنى عقيل حرف جر زايد آيد. براى آن سه معنى نقل كرده‏اند اول ترجّى و اميد. بعضى آن را توقع گفته‏اند كه شامل اميد به رسيدن محبوب و ترس از وقوع مكروه است. دوم: تعليل كه جمعى ازجمله اخفش و كسائى آن را حتمى دانسته‏اند. سوم استفهام كه نحاة كوفه گفته‏اند. لعلّ اگر در كلام انسان واقع شود معنايش روشن است، چون انسان از آينده باخبر نيست مى‏تواند هر جا لعل بكار برد ولى استعمال آن در كلام خدا كه داناى غيب و آشكار است چه معنى دارد؟ به عبارت ديگر، خدا فرموده [شعراء:3].با آنكه مى‏دانست رسول خدا «صلى الله عليه وآله» خودش را براى عدم ايمان مردم خواهد كشت يا نه؟ در جواب اين سوال چند قول و وجه هست اول :لعل در اينگونه موارد براى تعليل است [بقره:52]. يعنى بدان علت عفو كرديم كه شكر كنيد ابوالبقاء در كليات گفته: هر لعل در قرآن به معنى تعليل است مگر [شعراء:129]. كه به معنى تشبيه است (اقرب)ولى اثبات اين كليت مشكل است مثلا در آيه «لَعَلَّكَ باخِعٌ» كه گذشت تعليل معنى ندارد. راغب گويد: به قول بعضى مفسرين لَعَلَّ از خدا در جاى واجب العمل است و در بسيارى از مواضع آن را به «كَىْ» تفسير كرده‏اند. دوم لعل گاهى براى اميد و توقع گوينده است مثل [مؤمنون:100]. و گاهى براى اطماع و اميدوار كردن مخاطب مثل [طه:44]. يعنى اميدوار باشيد كه متذكر شود يا بترسد و هرگاه در كلام خدا واقع شود براى ايجاد اميد در مخاطب است. سوم: اميد مقامى نه متكلمى. در آيه [شعراء:3]. اميد و ترجى در اينجا با خدا قائم نيست بلكه با مقام قائم است يعنى اگر كسى دراين مقام باشد و ناراحتى تو را از اينكه مردم ايمان نمى‏آورند ببيند خواهد گفت: شايد اين شخص در اين راه خودش را هلاك كند. به نظر نگارنده قول سوم از همه بهتر و دقيقتر است واللَّه العالم.
===ریشه‌های [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]===
<qcloud htmlpre='ریشه_'>
کم:100, هم:74, ه:49, ل:43, من:42, ف:36, ب:31, ذکر:30, وله:30, اله:30, ک:30, ايى:29, الله:28, قول:26, ها:26, ما:26, فى:26, وقى:25, ى:23, شکر:23, لا:23, الى:22, انن:22, ائى:21, الذين:21, رجع:21, اوى:21, هدى:20, ان:20, على:19, فلح:19, يا:19, انس:19, امن:19, رحم:18, اتى:18, عقل:17, ربب:17, اذا:16, کتب:16, ا:15, الذى:15, جعل:15, نا:15, کون:15, اذ:14, قوم:14, سبل:14, موسى:14, قرء:14, قبل:14, بين:14, فکر:14, رسل:14, درى:14, او:14, ذلک:14, مثل:14, ثم:14, اخذ:14, نزل:13, علم:13, سمو:13, فضل:13, کفر:13, سئل:13, لو:13, نور:13, عرب:13, قصص:13, بعد:13, نهر:13, موت:13, لما:13, کذب:13, جىء:13, عذب:13, هو:13, الا:13, نن:12, طوع:12, بغى:12, نعم:12, خلف:12, کلل:12, کبر:12, حسن:12, اخر:12, لم:12, اهل:12, رئى:12, سوء:12, عن:12, بنو:12, اول:12, قد:12, لقى:12, لعل:12, نفس:12, قرب:12, امم:12, تبع:12, ثمر:12, شىء:12, نذر:12, ولى:12, عمل:12, نصر:12, ذا:12, سخر:12, دون:12, ارض:12, فعل:12, قتل:12, ضرع:12, ضرر:12, صرح:12, وصى:12, بئس:12, قلب:12, ندو:12, سوع:12, غفر:12, يوم:12, صلى:12, عبد:12, بخع:12, بعض:12, خرج:12, ذلکم:12, ليل:12, کلم:12, جهد:12, صرف:12, زنى:12, ضرب:12, لبب:11, کثر:11, ظلم:11, طيب:11, بطش:11, جمع:11, خير:11, ندى:11, فصل:11, صدق:11, تمم:11, خلق:11, سبب:11, دنو:11, ولج:11, عين:11, زکو:11, عدد:11, هذا:11, ترک:11, ذى:11, طير:11, طلع:11, عوج:11, وفى:11, غير:11, يبس:11, ذوق:11, لن:11, فرق:11, دعو:11, حدث:11, غلب:11, بصر:11, حيى:11, متع:11, صلح:11, مول:11, سبع:11, رقب:11, بلغ:11, فتن:11, حقق:11, حسب:11, سنو:11, التى:11, رزق:11, مدد:11, عرف:11, قبس:11, شطن:11, جنب:11, قرآن:11, انتم:11, سحر:11, سمع:11, احد:11, مکث:11, وسم:11, ميد:11, نهى:11, سلم:11, امر:11, وعد:11, يتم:11, خلد:11, خبث:11, نحن:11, رضو:11, خضر:11, لين:11, لسن:11, خبر:11, ظلل:11, نکح:11, سرع:11, آدم:11, شفع:11, وحد:11, بلد:11, عقب:11, اکل:11, رحل:11, قوى:11, وعظ:11, فقه:11, رشد:11, قسو:11, حذر:11, لکن:11, نيل:11, تلو:11, زوج:11, نصت:11, صوب:11, فئد:11, تلک:11, بل:11, ايم:11, حلل:11, صنع:11, شهد:11, وذر:11, فجج:11, کتم:11, عجل:11, فرر:11, هل:11, رسو:11, عمى:11, هامان:11, سير:11, نجم:11, جلد:11, اخو:11, عبث:11, شهب:11, هلک:11, جذو:11, طرف:11, وجد:11, يدى:11, تجر:11, سکن:11, عهد:11, سنبل:11, نظر:11, طرد:11, رود:11, بدل:11, نقص:11, يمن:11, اجر:11, فرعون:11, ضعف:11, زرع:11, ابو:11, نسى:10, عذر:10, اولاء:10, مريم:10, انت:10, قرض:10, سقف:10, يسر:10, خوف:10, بقى:10, مهد:10, لغو:10, وصل:10, اجل:10, وزن:10, ويل:10, جبر:10, نبت:10, دين:10, رجل:10, غمم:10, خشى:10, وحى:10, صبر:10, نکر:10, يقن:10, اثر:10, کيف:10, صرط:10, موه:10, نجو:10, شجر:10, حيض:10, لهو:10, نفع:10, لولا:10, قرى:10, وجه:10, حضر:10, بلو:10, بضع:10, جذذ:10, نبء:10, حفظ:10, سبح:10, فضض:10, وقع:10, غرب:10, طين:10, برک:10, دئب:10, بطل:10, ترف:10, ربط:10, هؤلاء:10, نفق:10, فرش:10, لدى:10, مخر:10, اذن:10, ن:10, فحش:10, وسل:10, لحم:10, مکر:10, الو:10, عجز:10, صوم:10, صلو:10, شدد:10, نکث:10, طغى:10, عفو:10, دبر:10, کفى:10, قضى:10, کلا:10, فوه:10, شرد:10, علو:10, حين:10, بوب:10, ذلل:10, هوى:10, بعث:10, جنن:10, ضيق:10, قدر:10, جهر:10, فسق:10, ريع:10, قرن:10, عجف:10, سجد:10, خون:10, لعب:10, رفث:10, طغو:10, اين:10, انى:10, لعن:10, عند:10, حتى:10, ثبت:10, رکع:10, حول:10, حرب:10, ربو:10, رجس:10, عرر:10, ظنن:10, نبو:10, بيت:10, جوب:10, کسب:10, ليس:10, هن:10, بسط:10, فتى:10, زلم:10, فئى:10, بدر:10, قنع:10, هى:10
</qcloud>


== کلمات مشتق شده در قرآن ==
== کلمات مشتق شده در قرآن ==

نسخهٔ ‏۱۱ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۵۷

تکرار در قرآن: ۱۲۹(بار)

لیست کلمات مشتق شده


در حال بارگیری...


قاموس قرآن

از حروف شبيه به فعل و مشهور آن است كه به اسم نصب و بخبرش رفع مى‏دهد مثل [شورى:17]. فراء و تابعانش عقيده دارند كه آن به اسم و خبر نصب مى‏دهد. سيرافى گويد: آن در نزد بنى عقيل حرف جر زايد آيد. براى آن سه معنى نقل كرده‏اند اول ترجّى و اميد. بعضى آن را توقع گفته‏اند كه شامل اميد به رسيدن محبوب و ترس از وقوع مكروه است. دوم: تعليل كه جمعى ازجمله اخفش و كسائى آن را حتمى دانسته‏اند. سوم استفهام كه نحاة كوفه گفته‏اند. لعلّ اگر در كلام انسان واقع شود معنايش روشن است، چون انسان از آينده باخبر نيست مى‏تواند هر جا لعل بكار برد ولى استعمال آن در كلام خدا كه داناى غيب و آشكار است چه معنى دارد؟ به عبارت ديگر، خدا فرموده [شعراء:3].با آنكه مى‏دانست رسول خدا «صلى الله عليه وآله» خودش را براى عدم ايمان مردم خواهد كشت يا نه؟ در جواب اين سوال چند قول و وجه هست اول :لعل در اينگونه موارد براى تعليل است [بقره:52]. يعنى بدان علت عفو كرديم كه شكر كنيد ابوالبقاء در كليات گفته: هر لعل در قرآن به معنى تعليل است مگر [شعراء:129]. كه به معنى تشبيه است (اقرب)ولى اثبات اين كليت مشكل است مثلا در آيه «لَعَلَّكَ باخِعٌ» كه گذشت تعليل معنى ندارد. راغب گويد: به قول بعضى مفسرين لَعَلَّ از خدا در جاى واجب العمل است و در بسيارى از مواضع آن را به «كَىْ» تفسير كرده‏اند. دوم لعل گاهى براى اميد و توقع گوينده است مثل [مؤمنون:100]. و گاهى براى اطماع و اميدوار كردن مخاطب مثل [طه:44]. يعنى اميدوار باشيد كه متذكر شود يا بترسد و هرگاه در كلام خدا واقع شود براى ايجاد اميد در مخاطب است. سوم: اميد مقامى نه متكلمى. در آيه [شعراء:3]. اميد و ترجى در اينجا با خدا قائم نيست بلكه با مقام قائم است يعنى اگر كسى دراين مقام باشد و ناراحتى تو را از اينكه مردم ايمان نمى‏آورند ببيند خواهد گفت: شايد اين شخص در اين راه خودش را هلاك كند. به نظر نگارنده قول سوم از همه بهتر و دقيقتر است واللَّه العالم.

ریشه‌های نزدیک مکانی

کلمات مشتق شده در قرآن

کلمه تعداد تکرار در قرآن
لَعَلَّکُمْ‌ ۶۸
لَعَلَّهُمْ‌ ۴۴
فَلَعَلَّکَ‌ ۲
لَعَلِّي‌ ۶
لَعَلَّهُ‌ ۳
لَعَلَّکَ‌ ۲
لَعَلَّنَا ۱
لَعَلَ‌ ۳

ریشه‌های مرتبط