ریشه ثوب: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن نمودار دفعات)
جز (Move page script صفحهٔ ریشه ثوب‌ را به ریشه ثوب منتقل کرد)
 
(یک نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۳۱: خط ۳۱:
=== قاموس قرآن ===
=== قاموس قرآن ===
رجوع شى‏ء به محل خود. راغب در مفردات گويد: ثوب در اصل رجوع شى‏ء است به حالت اوّلى و يا به حالتيكه ابتدا براى آن در نظر گرفته شده است مثال اوّلى «نحو ثاب فلان الى داره» (فلانى به خانه خود برگشت) و مثال دوّمى ثوب به معنى لباس است، لباس را بدان جهت ثوب گويند كه بافته شده و به حالتيكه در نظر بود رجوع كرده است زيرا در ابتدا از بافتن پارچه، لباس در نظر بود. على هذا جزاى عمل را ثواب گوئيم كه به خود عامل برمى گردد [كهف:46] [آل عمران:195] ثواب به جزاى اعمال نيك و بد هر دو اطلاق شده است مثل [مطفّفين:36] [مائده:85] فعل «اَثابَهم» براى آنست كه «جنّات» همان برگشت اعمال است. به كار رفتن كلمه ثواب درباره جزاى درباره جزاى عمل بهترين دليل تجسّم عمل است زيرا اگر عمل مجسّم شده و به عامل باز گردد مصداق واقعى برگشت و رجوع شى‏ء خواهد بود و گرنه برگردنده چيز ديگر مى‏شود. [بقره:125] در مجمع البيان مثابّه را اسم مكان گفته يعنى محلى كه مردم به آن رجوع مى‏كنند مى‏روند و بر ميگردند راغب از بعضى: محل كسب ثواب است نحو [بقره:103]. ثوب به معنى لباس و جمع آن ثياب است [انسان:21]. ثور: زير و رو شدن. پراكنده شدن. [روم:9] از آنها قويتر بودند زمين را زير و رو (شخم) و آباد كردند مجمع البيان آن را زيرو رو كردن و راغب پراكنده كردن گفته است و هر دو نزديك به هم اند و شخم زدن توأم با پراكنده كردن است. [روم:48] اِثاره: به حركت آوردن و پراكنده ساختن است: خدا كسى است كه بادها را مى‏فرستند و آنها ابرها را به حركت در مياورند و در آسمانها پخش مى‏كنند. [عاديات:4] به واسطه دويدن غبار مخصوصى بلند كردند.
رجوع شى‏ء به محل خود. راغب در مفردات گويد: ثوب در اصل رجوع شى‏ء است به حالت اوّلى و يا به حالتيكه ابتدا براى آن در نظر گرفته شده است مثال اوّلى «نحو ثاب فلان الى داره» (فلانى به خانه خود برگشت) و مثال دوّمى ثوب به معنى لباس است، لباس را بدان جهت ثوب گويند كه بافته شده و به حالتيكه در نظر بود رجوع كرده است زيرا در ابتدا از بافتن پارچه، لباس در نظر بود. على هذا جزاى عمل را ثواب گوئيم كه به خود عامل برمى گردد [كهف:46] [آل عمران:195] ثواب به جزاى اعمال نيك و بد هر دو اطلاق شده است مثل [مطفّفين:36] [مائده:85] فعل «اَثابَهم» براى آنست كه «جنّات» همان برگشت اعمال است. به كار رفتن كلمه ثواب درباره جزاى درباره جزاى عمل بهترين دليل تجسّم عمل است زيرا اگر عمل مجسّم شده و به عامل باز گردد مصداق واقعى برگشت و رجوع شى‏ء خواهد بود و گرنه برگردنده چيز ديگر مى‏شود. [بقره:125] در مجمع البيان مثابّه را اسم مكان گفته يعنى محلى كه مردم به آن رجوع مى‏كنند مى‏روند و بر ميگردند راغب از بعضى: محل كسب ثواب است نحو [بقره:103]. ثوب به معنى لباس و جمع آن ثياب است [انسان:21]. ثور: زير و رو شدن. پراكنده شدن. [روم:9] از آنها قويتر بودند زمين را زير و رو (شخم) و آباد كردند مجمع البيان آن را زيرو رو كردن و راغب پراكنده كردن گفته است و هر دو نزديك به هم اند و شخم زدن توأم با پراكنده كردن است. [روم:48] اِثاره: به حركت آوردن و پراكنده ساختن است: خدا كسى است كه بادها را مى‏فرستند و آنها ابرها را به حركت در مياورند و در آسمانها پخش مى‏كنند. [عاديات:4] به واسطه دويدن غبار مخصوصى بلند كردند.
===ریشه‌های [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]===
<qcloud htmlpre='ریشه_'>
من:100, هم:77, الله:66, اله:65, وله:64, ف:55, عند:44, خير:44, دنو:44, ل:42, کم:35, ک:34, اخر:34, ها:33, حسن:33, ه:31, کفر:29, رود:29, على:29, کبر:27, ربب:27, اتى:27, کون:27, فى:26, ب:23, ثوب:23, ما:23, علم:22, قوم:22, صلح:22, لا:22, رئى:21, امن:20, غشى:20, وضع:20, سندس:19, خضر:19, ضرب:19, ارک:19, غشو:19, حين:18, نعم:18, استبرق:18, ذلک:18, الذين:18, ان:18, هن:18, انن:18, برق:18, جعل:17, غمم:16, هل:16, صلو:16, نا:16, اخذ:16, ى:15, مثل:15, سور:15, نهر:15, لو:15, بيت:15, وقى:15, انس:15, نظر:15, قلب:15, ويل:15, نن:15, غرر:15, لبس:15, وکء:14, عقب:14, ردد:14, ا:14, نور:14, علو:14, يوم:14, امل:14, غير:14, هو:14, بقى:14, رفق:14, ذهب:14, مع:14, دعو:14, صرر:14, قول:14, فتح:14, طهر:14, تحت:13, ملک:13, رجز:13, قرب:13, حقق:13, سير:13, جنح:13, فجر:13, ظهر:13, حبب:13, صبب:13, قدر:13, قطع:13, ضحک:13, غنم:13, اذن:13, اجل:13, حلى:13, برج:13, شرر:13, نذر:13, سکن:13, اذ:13, ظلم:13, الذى:13, ثم:13, الا:13, سرر:13, کتب:13, جناح:13, فعل:13, زين:13, حيى:13, عهد:13, نزل:13, کثر:13, جبل:13, قبل:12, بعد:12, جنن:12, جرى:12, هدى:12, نبء:12, هجر:12, فوق:12, ثلث:12, عظم:12, رجل:12, لعن:12, دخل:12, نيل:12, جزى:12, کى:12, يا:12, رسل:12, ثمم:12, علن:12, ارض:12, رئس:12, اوى:12, س:11, ائى:11, عشو:11, وحد:11, صبع:11, سمع:11, برز:11, عفف:11, ليس:11, مرر:11, ابراهيم:11, حظظ:11, ايى:11, فضض:11, خفى:11, بصر:11, احد:11, شکر:11, عمل:11, ولى:11, حمم:11, نکح:10, عور:10, سقى:10, هنالک:10, حزن:10
</qcloud>


== کلمات مشتق شده در قرآن ==
== کلمات مشتق شده در قرآن ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۶ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۴:۳۴

تکرار در قرآن: ۲۸(بار)

لیست کلمات مشتق شده


در حال بارگیری...


در اصل به معناى «بازگشت نمودن» و «نیکى کردن» و «سودى به کسى رسانیدن» است.

قاموس قرآن

رجوع شى‏ء به محل خود. راغب در مفردات گويد: ثوب در اصل رجوع شى‏ء است به حالت اوّلى و يا به حالتيكه ابتدا براى آن در نظر گرفته شده است مثال اوّلى «نحو ثاب فلان الى داره» (فلانى به خانه خود برگشت) و مثال دوّمى ثوب به معنى لباس است، لباس را بدان جهت ثوب گويند كه بافته شده و به حالتيكه در نظر بود رجوع كرده است زيرا در ابتدا از بافتن پارچه، لباس در نظر بود. على هذا جزاى عمل را ثواب گوئيم كه به خود عامل برمى گردد [كهف:46] [آل عمران:195] ثواب به جزاى اعمال نيك و بد هر دو اطلاق شده است مثل [مطفّفين:36] [مائده:85] فعل «اَثابَهم» براى آنست كه «جنّات» همان برگشت اعمال است. به كار رفتن كلمه ثواب درباره جزاى درباره جزاى عمل بهترين دليل تجسّم عمل است زيرا اگر عمل مجسّم شده و به عامل باز گردد مصداق واقعى برگشت و رجوع شى‏ء خواهد بود و گرنه برگردنده چيز ديگر مى‏شود. [بقره:125] در مجمع البيان مثابّه را اسم مكان گفته يعنى محلى كه مردم به آن رجوع مى‏كنند مى‏روند و بر ميگردند راغب از بعضى: محل كسب ثواب است نحو [بقره:103]. ثوب به معنى لباس و جمع آن ثياب است [انسان:21]. ثور: زير و رو شدن. پراكنده شدن. [روم:9] از آنها قويتر بودند زمين را زير و رو (شخم) و آباد كردند مجمع البيان آن را زيرو رو كردن و راغب پراكنده كردن گفته است و هر دو نزديك به هم اند و شخم زدن توأم با پراكنده كردن است. [روم:48] اِثاره: به حركت آوردن و پراكنده ساختن است: خدا كسى است كه بادها را مى‏فرستند و آنها ابرها را به حركت در مياورند و در آسمانها پخش مى‏كنند. [عاديات:4] به واسطه دويدن غبار مخصوصى بلند كردند.

ریشه‌های نزدیک مکانی

کلمات مشتق شده در قرآن

کلمه تعداد تکرار در قرآن
لَمَثُوبَةٌ ۱
مَثَابَةً ۱
ثَوَابَ‌ ۴
ثَوَابِ‌ ۱
فَأَثَابَکُمْ‌ ۱
ثَوَاباً ۴
الثَّوَابِ‌ ۱
ثَوَابُ‌ ۲
مَثُوبَةً ۱
فَأَثَابَهُمُ‌ ۱
ثِيَابَهُمْ‌ ۲
ثِيَاباً ۱
الثَّوَابُ‌ ۱
ثِيَابٌ‌ ۱
ثِيَابَکُمْ‌ ۱
ثِيَابَهُنَ‌ ۱
أَثَابَهُمْ‌ ۱
ثِيَابَکَ‌ ۱
ثِيَابُ‌ ۱
ثُوِّبَ‌ ۱

ریشه‌های مرتبط