۱۴٬۱۲۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۷۲: | خط ۷۲: | ||
<span id='link343'><span> | <span id='link343'><span> | ||
==رواياتى در ذيل برخى جملات آيات راجع به ذوالقرنين == | ==رواياتى در ذيل برخى جملات آيات راجع به ذوالقرنين == | ||
و در الدر المنثور است كه عبد الرزاق ، سعيد بن منصور، ابن جرير، ابن منذر وابن ابى حاتم از طريق عثمان بن ابى حاضر، | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۵۱۹ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۵۱۹ </center> | ||
از ابن عباس روايت كرده اند كه به وى گفته شد: معاوية بن ابى سفيان آيه سوره كهف را((تغرب فى عين حامية (( قرائت كرده . ابن عباس | از ابن عباس روايت كرده اند كه به وى گفته شد: معاوية بن ابى سفيان آيه سوره كهف را((تغرب فى عين حامية (( قرائت كرده. ابن عباس مى گويد: من به معاويه گفتم: ما اين آيه را جز به لفظ ((حمئة (( قرائت نكرده ايم ، (تو اين قرائت را از كه شنيدى؟) معاويه به عبدالله عمر گفت: تو چه جور مى خوانى؟ گفت: همانطور كه تو خواندى. | ||
ابن عباس مى گويد: به معاويه گفتم قرآن در خانه من نازل | |||
قد كان ذوالقرنين عمر مسلما | ابن عباس مى گويد: به معاويه گفتم قرآن در خانه من نازل شده، (تو از اين و آن مى پرسى؟) معاويه فرستاد نزد كعب الاحبار و احضارش نموده، پرسيد در تورات محل غروب آفتاب را كجا دانسته؟ كعب گفت: از اهل عربيت بپرس، كه آنان بهتر مى دانند، و اما من در تورات مى يابم كه آفتاب در آب و گل غروب مى كند، - ودر اينجا با دست اشاره به سمت مغرب كرد - ابن ابى حاضر به ابن عباس گفت: اگر من با شما دو نفر بودم چيزى مى گفتم كه سخن تورا تاييد كند، و معاويه را نسبت به كلمه ((حمئة (( بصيرت بخشد. ابن عباس پرسيد: چه مى گفتى ؟ گفت اين مدرك را ارائه مى دادم كه تبع در ضمن خاطراتى كه از ذوالقرنين و از علاقه مندى اوبه علم وپيروى از آن نقل كرده گفته است. | ||
ملكا تدين له الملوك | |||
فاتى المشارق | قد كان ذوالقرنين عمر مسلما * ملكا تدين له الملوك و تحشد | ||
اسباب ملك من حكيم مرشد | فاتى المشارق و المغارب يبتغى * اسباب ملك من حكيم مرشد | ||
فرأى مغيب الشمس عند غروبها * فى عين ذى خلب وثاط حرمد | |||
فى عين ذى خلب وثاط حرمد | |||
ابن عباس پرسيد ((خلب (( | ابن عباس پرسيد ((خلب (( چيست؟ اسود گفت: در زبان قوم تبع به معناى گل است ، پرسيد ((ثاط(( به چه معنا است ؟ گفت : به معناى لاى است، پرسيد ((حرمد(( چيست ؟ گفت : سياه . ابن عباس غلامى را صدا زد كه آنچه اين مرد مى گويد بنويس. | ||
مؤلف: اين حديث با مذاق جماعت كه قائل به تواتر قرائتها هستند آنطور كه بايد سازگارى ندارد. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۵۲۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۵۲۰ </center> | ||
و از تيجان ابن هشام همين حديث را نقل كرده ، ودر آن چنين آمده كه: ابن عباس اين اشعار را براى معاويه خواند، معاويه از معناى ((خلب (( و((ثاط(( و((حرمد(( پرسيد، و در جوابش گفت: خلب به معناى لايه زيرين است ، وحرمد شن و سنگ زير آن است ، آنگاه قصيده را هم ذكر كرده. و همين اختلاف خود شاهد بر اين است كه در اين روايت نارسايى وجود دارد. | |||
و در تفسير عياشى از ابى بصير از ابى جعفر (عليهالسلام ) روايت كرده كه در ذيل اين كلام خداى عزوجل: ((لم نجعل لهم من دونها سترا(( فرمود: چون هنوز خانه ساختن را ياد نگرفته بودند. | |||
و در تفسير قمى در ذيل همين آيه نقل كرده كه امام فرمود: چون هنوز لباس دوختن را نياموخته بودند. | |||
و در الدر المنثور است كه ابن منذر از ابن عباس روايت كرده كه در ذيل جمله ((حتى اذا بلغ بين السدين (( گفته: يعنى دو كوه كه يكى كوه ارمينيه ويكى كوه آذربيجان است. | |||
و در تفسير عياشى از مفضل روايت كرده كه گفت از امام صادق (عليه السلام ) از معناى آيه ((اجعل بينكم و بينهم ردما(( پرسش نمودم ، فرمود: منظور تقيه است كه ((فما استطاعوا ان يظهروه و ما استطاعوا له نقبا(( اگر به تقيه عمل كنى در حق توهيچ حيله اى نمى توانند بكنند، وخود حصنى حصين است، و ميان تو و اعداء خدا سدى محكم است كه نمى توانند آن را سوراخ كنند. | |||
و نيز در همان كتاب از جابر از آن جناب روايت كرده كه آيه را به تقيه تفسير فرموده است. | |||
مؤلف: اين دوروايت از باب جرى است نه تفسير. | |||
و در تفسير عياشى از اصبغ بن نباته از على (عليه السلام) روايت كرده كه روز را در جمله ((وتركنا بعضهم يومئذ يموج فى بعض (( به روز قيامت تفسير فرموده. | |||
مؤلف: ظاهر آيه به حسب سياق اين است كه اين آيه مربوط به علائم ظهور قيامت باشد، وشايد مراد امام هم از روز قيامت همان مقدمات آن روز باشد، چون بسيار مى شود كه قيامت به روز ظهور مقدماتش هم اطلاق مى شود. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۵۲۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۵۲۱ </center> | ||
و در همان كتاب از محمد بن حكيم روايت شده كه گفت: من نامه اى به امام صادق (عليه السلام) نوشتم، و در آن پرسيدم : آيا نفس قادر بر معرفت هست يا نه؟ مى گويد: امام فرمود نه. | |||
پرسيدم خداى تعالى مى فرمايد: ((الذين كانت اعينهم فى غطاء عن ذكرى وكانوا لا يستطيعون سمعا(( و از آن بر مى آيد كه ديدگان كفار بينائى داشته وبعدا دچار غطاء شده. امام فرمود: اين آيه ((و ما كانوا يستطيعون السمع وما كانوا يبصرون (( كنايه است از نديدن ونشنيدن، نه اينكه مى بينند ولى غطاء جلوديد آنان را گرفته است. | |||
مى گويد عرض كردم: پس چرا از آنان عيب مى گيرد ؟ فرمود: از آن جهت كه خدا با آنان معامله كرده عيب نمى گيرد، بلكه از آن جهت كه خود چنين كردند از آنها عيب مى گيرد و اگر منحرف نمى شدند وتكلف نمى كردند عيبى بر آنان نبود. | |||
مؤلف : يعنى كفار، خود مسبب اين حجاب اند وبه همين جهت به آثار و تبعات آن گرفتار مى شوند. | |||
و در تفسير قمى در ذيل آيه مذكور از امام روايت كرده كه فرمود: كسانى هستند كه به خلقت خدا و آيات ارضى و سماوى او نظر نمى افكنند. | |||
مؤلف: و در عيون از حضرت رضا (عليه السلام) روايت كرده كه آيه را بر منكرين ولايت تطبيق فرموده، و اين همان تطبيق كلى بر مصداق است. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۵۲۲ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۵۲۲ </center> | ||
<span id='link344'><span> | <span id='link344'><span> | ||
==بحثى قرآنى وتاريخى پيرامون داستان ذوالقرنين در چند فصل == | ==بحثى قرآنى وتاريخى پيرامون داستان ذوالقرنين در چند فصل == | ||
<span id='link345'><span> | <span id='link345'><span> |
ویرایش