النساء ٧٩

از الکتاب
کپی متن آیه
مَا أَصَابَکَ‌ مِنْ‌ حَسَنَةٍ فَمِنَ‌ اللَّهِ‌ وَ مَا أَصَابَکَ‌ مِنْ‌ سَيِّئَةٍ فَمِنْ‌ نَفْسِکَ‌ وَ أَرْسَلْنَاکَ‌ لِلنَّاسِ‌ رَسُولاً وَ کَفَى‌ بِاللَّهِ‌ شَهِيداً

ترجمه

(آری،) آنچه از نیکیها به تو می‌رسد، از طرف خداست؛ و آنچه از بدی به تو می‌رسد، از سوی خود توست. و ما تو را رسول برای مردم فرستادیم؛ و گواهی خدا در این باره، کافی است!

هر خيرى به تو رسد از جانب خداست و هر بدى به تو رسد از خود توست، و تو را به عنوان پيامبر براى مردم فرستاديم، و اين بس كه خداوند گواه است
هر چه از خوبيها به تو مى‌رسد از جانب خداست؛ و آنچه از بدى به تو مى‌رسد از خود توست؛ و تو را به پيامبرى، براى مردم فرستاديم، و گواه بودن خدا بس است.
هر چه از انواع نیکویی به تو رسد از جانب خداست و هر بدی رسد از خودِ توست، و ما تو را به رسالت برای مردم فرستادیم، و تنها گواهی خدا کافی است.
[ای انسان!] آنچه از نیکی به تو رسد، از سوی خداست و آنچه از بدی به تو رسد، از سوی خود توست. و [ای پیامبر! از نیکی هایی که از سوی ماست اینکه] تو را برای مردم به پیامبری فرستادیم، و گواه بودن خدا [بر پیامبریِ تو] کافی است.
هر خيرى كه به تو رسد از جانب خداست و هر شرى كه به تو رسد از جانب خود تو است. تو را به رسالت به سوى مردم فرستاديم و خدا به شهادت كافى است.
هر خیری که به تو برسد از سوی خداوند است و هر شری که به تو برسد از خود توست، و تو را به پیامبری برای مردمان فرستاده‌ایم و خداوند گواهی را کافی است‌
هر نيكيى كه به تو رسد از خداست و هر بديى كه به تو رسد از خود توست. و تو را پيامبرى براى مردم فرستاديم و خدا گواهى بسنده است.
(ای پیغمبر!) آنچه از خیر و خوبی (از قبیل: رفاه و نعمت و عافیت و سلامت) به تو می‌رسد، از (فضل) خدا (بر تو) است؛ و آنچه بلا و بدی (از قبیل: سختی و بیماری و درد و رنج) به تو می‌رسد از خود تو است (و به سبب قصور و گناهی است که مرتکب شده‌ای). ما شما را به عنوان پیغمبری برای (هدایت همه‌ی) مردم فرستاده‌ایم، و کافی است که خداوند گواه (بر تبلیغ تو و پذیرش یا عدم پذیرش آنان) باشد.
هر چه از خوبی به تو رسد از خداست و آنچه از بدی به تو رسد، از تو است. و تو [:محمد] را به پیامبری، برای مردم فرستادیم و گواه بودن خدا کافی است.
آنچه تو را از نکوئی رسد همانا از نزد خدا است و آنچه رسدت از بدی از خویشتن است و فرستادیم تو را برای مردم پیمبری و بس است خداوند گواه‌

Whatever good happens to you is from Allah, and whatever bad happens to you is from your own self. We sent you to humanity as a messenger, and Allah is Witness enough.
ترتیل:
ترجمه:
النساء ٧٨ آیه ٧٩ النساء ٨٠
سوره : سوره النساء
نزول : ٨ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٢١
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«فَمِن نَّفْسِکَ»: از خود تو است. خطاب در اینجا به پیغمبر است و مراد تصویر نفس بشری است که نسبت به «خوب» و «بد» بی‌تفاوت آفریده نشده است، و الاّ از آن حضرت چیزی که سیّئه و گناه باشد، به وقوع نپیوسته است.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر

تفسیر نور (محسن قرائتی)


ما أَصابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ ما أَصابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ وَ أَرْسَلْناكَ لِلنَّاسِ رَسُولًا وَ كَفى‌ بِاللَّهِ شَهِيداً «79»

(اى انسان!) آنچه از نيكى به تو رسد از خداست و آنچه از بدى به تو برسد از نفس توست. و (اى پيامبر) ما تو را به رسالت براى مردم فرستاديم و گواهى خدا در اين‌باره كافى است.

نکته ها

در بينش الهى، همه چيز مخلوق خدا، «اللَّهُ خالِقُ كُلِّ شَيْ‌ءٍ» «1» و خداوند، همه چيز را نيك آفريده است. «أَحْسَنَ كُلَّ شَيْ‌ءٍ خَلَقَهُ» «2» آنچه به خداوند مربوط است، آفرينش است كه از حُسن جدا نيست و ناگوارى‌ها و گرفتارى‌هاى ما، اوّلًا فقدان آن كمالات است كه مخلوق خدا نيست، ثانياً آنچه سبب محروميّت از خيرات الهى است، كردار فرد يا جامعه است.

به تعبير يكى از علما، زمين كه به دور خورشيد مى‌گردد، همواره قسمتى كه رو به خورشيد است، روشن است و اگر طرف ديگر تاريك است، چون پشت به خورشيد كرده وگرنه خورشيد، همواره نور مى‌دهد. بنابراين مى‌توان به زمين گفت: اى زمين هر كجاى تو روشن است از خورشيد است و هر كجاى تو تاريك است از خودت مى‌باشد. در اين آيه نيز به انسان خطاب شده كه هر نيكى به تو رسد از خداست و هر بدى به تو رسد از خودت است.

با آن همه ستايش قرآن از رسول اللّه صلى الله عليه و آله، بايد گفت: مراد از «فَمِنْ نَفْسِكَ» نفس انسان است، نه شخص پيامبر. واللّه العالم‌

در آيه قبل خوانديم كه خوبى‌ها و بدى‌ها همه از نزد خداست و در اين آيه مى‌خوانيم: تنها خوبى‌ها از اوست و بدى‌ها از انسان است و اين به خاطر آن است كه بدى‌ها از آن جهت كه از انسان صادر مى‌شود به انسان نسبت داده شده و از آن جهت كه خود انسان و اراده او در تحت سيطره الهى است، به خدا نسبت داده مى‌شود. چنانكه اگر كارمند دولت خلاف كند، اين خلاف هم به خود كارمند نسبت داده مى‌شود، و هم به دليل آنكه او كارمند دولت است،


«1». زمر، 63.

«2». سجده، 7.

جلد 2 - صفحه 114

به دولت نسبت داده مى‌شود.

امام رضا عليه السلام مى‌فرمايد: خداوند به انسان خطاب مى‌كند كه اراده و خواست تو نيز از من است. «1» آرى، انسان با خواست خداوند مى‌تواند تصميم بگيرد.

پیام ها

1- در جهان‌بينى الهى، هر نيكى و زيبايى از خداست. «مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ»

2- در برابر تضعيف روحيّه‌ها، بايد تقويت روحيّه كرد. منافقان كه بدى‌ها را از رسول اللّه مى‌دانستند، اين آيه در جبران آن مى‌گويد: «مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ»

3- رسالت پيامبر اسلام، جهانى است. «أَرْسَلْناكَ لِلنَّاسِ»

4- انبيا براى همه مردم وسيله‌ى خير هستند. «لِلنَّاسِ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



ما أَصابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ ما أَصابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ وَ أَرْسَلْناكَ لِلنَّاسِ رَسُولاً وَ كَفى‌ بِاللَّهِ شَهِيداً (79)

ما أَصابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ‌: آنچه به تو مى‌رسد اى آدمى، از نيكوئى مانند غنائم و فتح و ظفر و خصب و فراخى نعمت و نزول رحمت، پس از فضل الهى است. و هر چه انسان مى‌كند از اقسام طاعات، مقابل نعمت وجود او نيست؛ پس چگونه مقتضى غير آن باشد. و لهذا قال صلّى اللّه عليه و آله و سلّم:

ما احد يدخل الجنّة الّا برحمة اللّه. عرض كردند: يا رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم دخول شما به بهشت نيز به رحمت خدا منوط است؟ فرمود: بلى داخل شدن من هم به رحمت خدا باشد. «1» وَ ما أَصابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ‌: و آنچه مى‌رسد به تو از هزيمت و قتل و قحطى و تنگى و بدى، پس از نفس تو است؛ زيرا نفس تو سبب آن شده، چه معاصى مستجلب آنست، كما قال: ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ‌، و اين منافات ندارد به كريمه‌ قُلْ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ‌، زيرا هر نعمت و نقمت از جانب الهى است بر سبيل ايصال؛ الّا آنكه حسنه، احسان و امتحان است؛ و سيئه، مجازات و انتقام. لكن بلاء نسبت به انبياء و اولياء، علو درجه است؛ چنانچه در «جامع الاخبار» مروى است كه قال النّبىّ صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: انّ البلاء للظّالم ادب و للمؤمن امتحان و للانبياء درجة و للأولياء كرامة «2»


«1» منهج الصادقين، جلد 1، صفحه 73.

«2» بحار الانوار، جلد 67، صفحه 235، حديث 54.

تفسير اثنا عشرى، ج‌2، ص: 513

فرمود پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: بدرستى كه بلاء براى ظالم ادب است؛ و براى مؤمن، امتحان؛ و براى انبياء، علو درجه؛ و براى اولياء، مزيد كرامت.

قول ديگر آنكه‌ «ما أَصابَكَ» مقول قول منافقان است كه از غايت بى‌فهمى مى‌گفتند به آن حضرت كه: آنچه به تو مى‌رسد از فتح و نصرت، از جانب خدا؛ و آنچه به تو مى‌رسد از هزيمت و قتل اصحاب، از نفس تو است، و سوء تدبير تو. لكن قول اول اصح است.

پس معنى آنكه: هر نيكى كه بتو مى‌رسد اى آدمى، از خدا؛ و هر چه به تو مى‌رسد از بدى، به شئامت نفس تو است در ارتكاب معاصى. و از اين جهت است كه در روز بدر مظفر شدند به توفيق الهى، و در روز احد به سبب عدم ثبات بر جهاد و فرار از آن و مخالفت امر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مغلوب شدند. چه اگر ثبات ورزيدندى و شعب را رها نكردى، آن مصيبت به ايشان نمى‌رسيد.

ابو العاليه گويد: مراد به حسنه و سيئه، طاعت و معصيت است، يعنى طاعت به توفيق و اقتدار و تمكين و الطاف الهى است. و معصيت، به فعل بد بنده است بدون اعانت و اراده او سبحانه.

ابو القاسم بلخى گفته: مراد به سيئه، عقوبت است بر سبيل جزا و معصيت، و بر سبيل توسع به اين اسم مسمى شده؛ لقوله تعالى: جَزاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُها.

تفسير اثنا عشرى    ج‌2    513    

هر مصيبت كه به بنده مى‌رسد، كفاره گناهان و عقوبت كبائر است. و نيز از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مروى است كه: ما من خدش بعود و لا اختلاج عرق و لا عثرة قدم الّا بذنب و ما يعفو اللّه عنه اكثر. «1» پس به ازاء هر مصيبتى، محو گناهى يا رفع درجه‌اى است؛ و خير نيست در كسى كه به بلائى گرفتار نشود.

مردى خدمت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم عرض كرد: مال من زايل شده و بيمارى به من رو آورده. فرمود: هيچ خير نيست در بنده كه مال او نرود و


«1» منهج الصادقين، جلد 1، صفحه 74.

تفسير اثنا عشرى، ج‌2، ص: 514

جسم او بيمار نگردد. بدرستى كه خدا چون بنده‌اى را دوست دارد، او را مبتلا مى‌سازد.

و نيز فرمود: گاه هست خدا بنده را مى‌خواهد به درجه‌اى رساند كه به عمل هرگز به آن نمى‌رسد تا جسم او مبتلا به بلائى نشود، پس خدا او را مبتلا مى‌نمايد تا بدان مرتبه رسد.

بعد از آن مى‌فرمايد: وَ أَرْسَلْناكَ لِلنَّاسِ رَسُولًا: و فرستاديم تو را اى محمد، براى همه آدميان پيغمبرى كه تبليغ احكام كنى و ايشان را به طاعت ترغيب نمائى تا به جهت آن، مستوجب حسنه و افضال گردند؛ و تحذير ايشان كنى از معصيت، تا به مصيبت گرفتار نشوند. وَ كَفى‌ بِاللَّهِ شَهِيداً: و كافى است به خدا كه شاهد و گواه مى‌باشد به رسالت تو به نصب معجزات. و گويند معنى آنست كه: خدا شاهد است بر بندگان خود به آنچه مى‌كنند از خير و شر، و بنابراين آيه متضمن ترغيب عباد است در خير و تحذير از شر.

تنبيه: آيه شريفه دليل است بر بطلان قول يهود كه گفتند اين همان پيغمبر معهود موصوفه در تورات است، لكن پيغمبر بر عرب مى‌باشد، نه بر بنى اسرائيل.

حال خدا مى‌فرمايد: وَ أَرْسَلْناكَ لِلنَّاسِ رَسُولًا. ما تو را براى عموم مردم و ناس پيغمبر قرار داديم.

و دليل بر ختميت آن حضرت: نفس قانون و احكامى است كه از براى مردم آورده و بين آنها نشر داده و تمام امور ممكن الوقوع در عالم، حتى ارش خدشه و ديه خراش را معين فرمود. و فرقى بين عالم و جاهل و عالى و دانى و بعيد و قريب و وضيع و شريف نگذاشته. احكام اختياريه و اضطراريه مبين نموده كه در هر حالت، انسان را راه وصول به سعادت باشد، به حيثيتى كه تمام اهل عالم، اذعان و تصديق دارند اگر به احكام و اخلاق سياسى و عبادى و آداب تعبدى و تمدنى كتاب اين پيغمبر محترم عمل شود، نظام كل، على احسن وجه و امتن انتظام از حال الى يوم القيامة منظم خواهد گرديد. و با وجود چنين قانون جامع وافى و كافى، ما محتاج به قانون ديگر نيستيم. پس بعث رسول و پيغمبر

تفسير اثنا عشرى، ج‌2، ص: 515

كه از براى آوردن قانون است، لازم نيست. و همين كسى كه آمده و صاحب اين قانونست، يعنى وجود مقدس حضرت محمد بن عبد اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم، خاتم پيغمبران خواهد بود؛ زيرا معلوم شد خاتميت، ملازم است با اينكه قانون او كافى و ابدى باشد. و جامع و كافى بودن، ملازم با انقطاع نبوت و خاتميت آورنده اين قانون است. بنابراين محقق گرديد نبوت خاصه ختمى مرتبت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


ما أَصابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ ما أَصابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ وَ أَرْسَلْناكَ لِلنَّاسِ رَسُولاً وَ كَفى‌ بِاللَّهِ شَهِيداً (79)

ترجمه‌

آنچه برسد بتو از خوبى پس از خدا است و آنچه برسد بتو از بدى پس از


جلد 2 صفحه 87

نفس تو است و فرستاديم ترا از براى مردم به پيغمبرى و بس باشد خدا كه شاهد است..

تفسير

اگر چه تمام امور بيد قدرت الهى است و مؤثر در وجود و ايصال آن بموجود ذات اقدس احديّت است ولى در عين حال آنچه خير و عزت و نعمت است بفضل و احسان الهى است چون ما هر قدر اطاعت نمائيم از عهده شكر نعمت هستى خودمان كه اداء وظيفه عبوديت است برنميآئيم چه رسد بآنكه استحقاق خير و عزت و نعمت زائدى پيدا كنيم و معنى استحقاق ثواب بعمل در ذيل تفسير آيه ذلك الفضل من اللّه در چند آيه قبل از اين گذشت علاوه بر آنكه اسباب ارشاد و هدايت ما را خداوند تهيه فرموده و توفيق طاعت از او است و در نتيجه او ما را مستحق نعمت فرموده پس علت هر خيرى منتهى باو است و او اولى باستناد هر خيرى باو است و آنچه شرّ و بلا و ذلت است مستند بما و اعمال ما است زيرا كه ما بذات و عمل خودمان استحقاق شرّ و بلا و ذلت را يافته‌ايم و الا از منبع خير جز خير بروز نميكند و از معدن رحمت جز نعمت ظاهر نميگردد.

آنچه هست از قامت ناساز بى‌اندام ما است‌

ورنه تشريف تو بر بالاى كس كوتاه نيست‌

ما عقوبات دنيوى و اخروى را بدست خودمان براى خودمان خريدارى ميكنيم هر قدر خداوند انبيا و اوليا را بعث ميفرمايد براى سوق ما بنعيم دنيا و آخرت ما خودمان را از آنها دور و بشيطان و اتباعش نزديك مينمائيم و بمهالك دنيوى و اخروى مى‌اندازيم پس با آنكه هر چه هست از نزد خدا است آنچه خوب است بتوفيق و فضل او است و آنچه بد است از نفس امّاره و اعمال زشت ما است و ظاهرا اگر چه خطاب متوجه به پيغمبر (ص) است ولى در معنى متوجه بنفس انسان است كه اماره بسوء است و الا نفس زكيّه آن حضرت جز اراده الهى اراده ندارد و بنظر حقير ممكن است مخاطب همان كس باشد كه در آيه قبل پيغمبر (ص) مأمور شد باو بگويد كه همه از نزد خدا است و اين جمله بيانى براى مقول قول سابق باشد نهايت آنكه فما لهؤلاء جمله معترضه است ولى مفسرين مخاطب را انسان دانسته‌اند در هر حال بعد ازين جمله واضح است كه خطاب بحضرت رسالت پناهى است كه مبعوث بر تمام خلق است و كسى نبايد از اطاعت آنحضرت خارج شود و قرآن كه كلام الهى است كافى است براى اثبات نبوت و شهادت بر حقيت دين او و عموميت احكام او و بنظر حقير اين معناى كفايت شهادت خدا است قمى ره از ائمه‌


جلد 2 صفحه 88

معصومين عليهم السلام روايت نموده كه حسنات در قرآن بر دو وجه است يكى از آندو وجه صحت و سلامت و وسعت است و ديگر اعمال حسنه بندگان است و همچنين سيّئات قسمى از آن مرض و خوف و شدت است و ديگر معاصى كه موجب عقاب است و در توحيد از حضرت صادق (ع) روايت نموده كه چنانچه نعمت از جانب خداوند است شرّ از قبل نفوس عباد است اگر چه قدر الهى بر آن جارى شده است و در كافى از حضرت رضا (ع) روايت نموده است كه خدا فرموده اى پسر آدم تو آنى كه بمشيت من ميخواهى براى خود آنچه ميخواهى و بقوه من اداء فرائض خود مينمائى و بنعمت من قدرت بر معصيت من پيدا ميكنى من تو را شنوا و بينا و قوى نمودم آنچه برسد تو را از خوبى از خدا است و آنچه برسد تو را از بدى از خودت است و اين براى آنستكه من اولى بحسنات توام از تو و تو اولى بسيئات خودى از من و اين براى آنستكه من پرسش نميشوم از آنچه ميكنم و مردم پرسش ميشوند و عياشى قريب باين مضمون را نقل نموده است حقير عرض ميكنم يعنى آنچه خدا ميكند جاى چون و چرا نيست زيرا كه مطابق حكمت و مصلحت است خواه تفضل و احسان باشد خواه تعذيب و ابتلا كه يا براى امتنان و امتحان است يا براى مجازات و انتقام ولى آنچه بنده بجا آورد جاى چون و چرا است تا معلوم شود بر طبق حكمت و صلاح است يا بر وفق شهوت و فساد پس آنچه خوب است از او است و آنچه بد است از ما است و از ما بيان نافعى در اين باب در اواخر سوره بقره در ذيل آيه شريفه تلك الرسل گذشت كه موجب مزيد بصيرت است و تحقيق مطلب اجمالا آنستكه وجود خير محض است شرور اعدامند ناشى از جنبه نقص ممكنات و علة وجود وجود است و علة عدم عدم ما عدم هائيم هستى هانما تو وجود مطلق و هستى ما و اللّه اعلم بحقائق الامور.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


ما أَصابَك‌َ مِن‌ حَسَنَةٍ فَمِن‌َ اللّه‌ِ وَ ما أَصابَك‌َ مِن‌ سَيِّئَةٍ فَمِن‌ نَفسِك‌َ وَ أَرسَلناك‌َ لِلنّاس‌ِ رَسُولاً وَ كَفي‌ بِاللّه‌ِ شَهِيداً (79)

آنچه‌ برسد بتو ‌از‌ نيكي‌ ‌پس‌ ‌از‌ جانب‌ ‌خدا‌ ‌است‌ و آنچه‌ برسد بتو ‌از‌ بدي‌ ‌از‌ قبل‌ نفس‌ ‌خود‌ ‌است‌ و ‌ما فرستاديم‌ ترا ‌براي‌ مردم‌ برسالت‌ و كافي‌ ‌است‌ ‌بر‌ رسالت‌ تو شهادت‌ خداوند.

نظر ‌به‌ اينكه‌ ظاهر خطاب‌ ‌در‌ ‌آيه‌ شريفه‌ پيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ ‌است‌ و ‌از‌ ‌آن‌ طرف‌ مقام‌ عصمت‌ ‌آن‌ حضرت‌ مانع‌ ‌است‌ ‌از‌ اينكه‌ عمل‌ زشتي‌ ‌از‌ ‌او‌ سر زند ‌که‌ موجب‌ اصابه‌ سيئه‌ ‌باشد‌ لذا مفسرين‌ ‌در‌ مقام‌ دفع‌ ‌آن‌ ‌بر‌ آمدند، بعضي‌ گفتند خطاب‌ و ‌لو‌ صورة بآن‌ حضرت‌ ‌است‌ لكن‌ مراد امت‌ ‌است‌ ‌از‌ قبيل‌ (اياك‌ اعني‌ و اسمعي‌ ‌ يا ‌ جارة) ‌است‌ و بعضي‌ گفتند مخاطب‌ انسان‌ ‌است‌ لكن‌ ‌هر‌ دو ‌اينکه‌ تفسير مخالف‌ صريح‌ ‌آيه‌ ‌است‌ بخصوص‌ بقرينه‌ (و ارسلناك‌) ‌که‌ مخاطب‌ قطعا پيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ ‌است‌.

و تحقيق‌ كلام‌ اينست‌ ‌که‌ ‌در‌ مقام‌ ‌خود‌ گفته‌ايم‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ نوع‌ قضايا فرضيه‌ ‌است‌

جلد 5 - صفحه 145

بنحو قضايا حقيقيه‌ تابع‌ تحقق‌ موضوع‌ ‌است‌ ‌تا‌ موضوع‌ محقق‌ نشود محمول‌ تحقق‌ پيدا نميكند مثل‌ (الخمر حرام‌) ‌تا‌ خمر ‌در‌ خارج‌ وجود پيدا نكند حكم‌ حرمت‌ فعليت‌ پيدا نميكند بنا ‌بر‌ ‌اينکه‌ مي‌گوييم‌ بنحو قضيه‌ فرضيه‌ ما أَصابَك‌َ مِن‌ حَسَنَةٍ فَمِن‌َ اللّه‌ِ ‌که‌ ‌هر‌ نعمتي‌ دنيوي‌ و اخري‌ بتو عنايت‌ شود تفضل‌ الهي‌ ‌است‌ و ‌از‌ ناحيه‌ ‌او‌ ‌است‌ وَ ما أَصابَك‌َ مِن‌ سَيِّئَةٍ فَمِن‌ نَفسِك‌َ و ‌اگر‌ سيئه‌ و عقوبتي‌ اصابت‌ كند ‌از‌ جانب‌ نفس‌ تو ‌است‌ لكن‌ چون‌ نفس‌ نفيس‌ نبوي‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ ‌از‌ معصيت‌ و عمل‌ زشت‌ منزه‌ ‌است‌ اصابه‌ سيئه‌ ‌هم‌ باو نخواهد شد، و ‌اينکه‌ ‌آيه‌ شريفه‌ ‌در‌ مقام‌ بيان‌ قاعده‌ گويي‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ آيات‌ شريفه‌ ديگر ‌هم‌ اشاره‌ دارد.

خلاصه‌ مطلب‌ آنكه‌ خداوند تهديد ميفرمايد تمام‌ بنده‌گان‌ ‌را‌ ‌به‌ اينكه‌ حضرت‌ رسالت‌ ‌با‌ ‌آن‌ مقام‌ شامخ‌ ‌اگر‌ معصيت‌ نمود گرفتار عقوبت‌ خواهد شد چه‌ رسد بديگران‌ نظير ‌آيه‌ شريفه‌ لَئِن‌ أَشرَكت‌َ لَيَحبَطَن‌َّ عَمَلُك‌َ وَ لَتَكُونَن‌َّ مِن‌َ الخاسِرِين‌َ زمر ‌آيه‌ 65، و ‌آيه‌ شريفه‌ وَ لَئِن‌ِ اتَّبَعت‌َ أَهواءَهُم‌ بَعدَ ما جاءَك‌َ مِن‌َ العِلم‌ِ ما لَك‌َ مِن‌َ اللّه‌ِ مِن‌ وَلِي‌ٍّ وَ لا واق‌ٍ رعد ‌آيه‌ 37، وَ لَئِن‌ِ اتَّبَعت‌َ أَهواءَهُم‌ مِن‌ بَعدِ ما جاءَك‌َ مِن‌َ العِلم‌ِ إِنَّك‌َ إِذاً لَمِن‌َ الظّالِمِين‌َ بقره‌ ‌آيه‌ 145 وَ لَئِن‌ِ اتَّبَعت‌َ أَهواءَهُم‌ بَعدَ الَّذِي‌ جاءَك‌َ مِن‌َ العِلم‌ِ ما لَك‌َ مِن‌َ اللّه‌ِ مِن‌ وَلِي‌ٍّ وَ لا نَصِيرٍ بقره‌ ‌آيه‌ 120، و معلوم‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌آن‌ حضرت‌ نه‌ شرك‌ ميآورد و نه‌ متابعت‌ اهواء كفار ميكند ‌اينکه‌ آيات‌ ‌براي‌ قطع‌ طمع‌ كفار و تكليف‌ ساير بندگان‌ ‌است‌، بنا ‌بر‌ ‌اينکه‌ تفسير حسنة بجنگ‌ بدر و سيئة بجنگ‌ احد هيچ‌ مناسبتي‌ ندارد.

وَ أَرسَلناك‌َ لِلنّاس‌ِ رَسُولًا سؤال‌‌-‌ كلمه‌ (ارسلناك‌) دلالة ‌بر‌ رسالت‌ داشت‌ ذكر (رسولا) چه‌ مناسبتي‌ دارد.

جواب‌‌-‌ رسولا، تأكيد ‌است‌ مثل‌ اينكه‌ بگويي‌ تو ‌را‌ بپيغمبري‌ فرستاديم‌ (وَ كَفي‌ بِاللّه‌ِ شَهِيداً) سؤال‌‌-‌ ‌از‌ كجا ميتوان‌ فهميد ‌که‌ خداوند شهادت‌

جلد 5 - صفحه 146

برسالت‌ پيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ داده‌ جواب‌‌-‌ ‌بعد‌ ‌از‌ آنكه‌ معجزه‌ بودن‌ قرآن‌ ثابت‌ شد و معلوم‌ شد كلام‌ الهي‌ ‌است‌ شهادت‌ قرآن‌ كافيست‌.

برگزیده تفسیر نمونه


نکات آیه

۱- هر نیکى به انسان رسد، از خدا است و هر بدى به او رسد، از خود او. (ما اصابک من حسنة فمن اللّه و ما اصابک من سیّئة فمن نفسک) اگر چه مخاطب این آیه پیامبر (ص) است، ولى مقصود از آن همه افراد هستند. چون بین پیامبر (ص) و دیگران از نظر احکام واقعى و حقیقى هیچ تفاوتى نیست.

۲- مصایب و مشکلات، از جانب خدا و به سبب اعمال خود انسان است. (قل کلّ من عند اللّه ... و ما اصابک من سیّئة فمن نفسک) از اینکه در آیه قبل رسیدن خوبیها و ناگواریها از ناحیه خداوند دانسته شده و در این آیه عامل سیئات را خود انسان شمرده است، معلوم مى شود که اعمال انسان باعث مى شود که خداوند حادثه اى ناگوار را براى او ایجاد کند ; بنابراین این حوادث ناگوار از یکسو به خدا و از سوى دیگر به خود انسان منتسب است.

۳- درک انتساب ناگواریها به خداوند از یکسو و انتسابش به انسان از سوى دیگر، دور از فهم عموم مردم (قل کلّ من عند اللّه ... ما اصابک من حسنة فمن اللّه و ما اصابک من سیّئة فمن نفسک) على رغم اینکه بین رسول خدا و دیگران در قانون پیشامد مشکلات تفاوتى نیست، خطاب را متوجه پیامبر (ص) کرد تا به این نکته اشاره کند که فهم این حقیقت در خور درک عموم نیست.

۴- حاکمیت نظام تکوینى خیر و شرّ بر تمامى انسانها، و حتى پیامبر (ص) (ما اصابک من حسنة فمن اللّه و ما اصابک من سیّئة فمن نفسک)

۵- حضرت محمد (ص)، پیامبر خدا و داراى رسالت جهانى (و ارسلناک للنّاس رسولا)

۶- سودمندى رسالت پیامبران براى همه مردم (و ارسلناک للنّاس رسولا) «لام» در «للناس» نظر به سودمندى رسالت حضرت محمد(ص) براى تمامى افراد دارد، و گر نه آن را با «الى» متعدّى مى کرد و مى فرمود: «الى النّاس رسولاً».

۷- پیامبر (ص) رسولى در جهت خیر و سعادت مردم، نه منشأ شرور (و ان تصبهم سیّئة یقولوا هذه من عندک ... و ارسلناک للنّاس رسولا) جمله «و ارسلناک للناس» (تو پیامبرى سودمند برى مردم هستى)، در رد پندار کسانى است که وى را منشأ شرور معرفى مى کردند: «یقولوا هذه من عندک».

۸- خداوند، گواهى کافى براى رسالت پیامبر(ص) (و ارسلناک للنّاس رسولاً و کفى باللّه شهیداً)

۹- خداوند، گواهى کافى براى حقّانیّت معارف ارائه شده در قرآن (ما اصابک من حسنة فمن اللّه و ما اصابک من سیّئة فمن نفسک ... و کفى باللّه شهیداً) برداشت فوق بر این مبناست که متعلق «شهیداً»، معارفى باشد که در این بخش از آیات تبیین گردید.

۱۰- خداوند، گواهى کافى بر روابط و عملکرد متقابل پیامبران و مردم (و ارسلناک للنّاس رسولاً و کفى باللّه شهیداً) «ارسلناک للنّاس رسولاً»، بیانگر دو معناست: یکى بیان وظیفه پیامبر (ص)، یعنى ابلاغ رسالت، و دیگرى بیان وظیفه مردم، یعنى پذیرش رسالت او. و «کفى باللّه شهیداً»، مى تواند ناظر به چگونگى عملکرد پیامبر (ص) در انجام وظیفه و عملکرد مردم در پذیرش رسالت باشد.

موضوعات مرتبط

  • انبیا: آثار رسالت انبیا ۶ ; انبیا و مردم ۱۰
  • انسان: جهل انسان ۳
  • خدا: گواهى خدا ۸، ۹، ۱۰
  • خیر: حاکمیّت تکوینى خیر ۴ ; منشأ خیر ۱، ۷
  • سختى: منشأ سختى ۲
  • سعادت: منشأ سعادت ۷
  • شرور: حاکمیّت تکوینى شرور ۴ ; منشأ شرور ۱، ۷
  • عمل: آثار عمل ۲
  • قرآن: گواهان بر معارف قرآن ۹
  • محمّد (ص): رسالت محمّد (ص) ۵ ; فضایل محمّد (ص) ۷ ; گواهان رسالت محمّد (ص) ۸
  • مصایب: منشأ مصایب ۲

منابع