الكهف ١٨
کپی متن آیه |
---|
وَ تَحْسَبُهُمْ أَيْقَاظاً وَ هُمْ رُقُودٌ وَ نُقَلِّبُهُمْ ذَاتَ الْيَمِينِ وَ ذَاتَ الشِّمَالِ وَ کَلْبُهُمْ بَاسِطٌ ذِرَاعَيْهِ بِالْوَصِيدِ لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَيْهِمْ لَوَلَّيْتَ مِنْهُمْ فِرَاراً وَ لَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْباً |
ترجمه
الكهف ١٧ | آیه ١٨ | الكهف ١٩ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«أَیْقَاظ»: جمع یَقِظ و یَقْظان، بیداران. «رُقُودٌ»: جمع راقِد، خفتگان. «بَاسِطٌ»: بازکننده. گشاینده. «وَصِید»: آستانه. بیرون. «بِالْوَصیدِ»: در آستانه. در بیرون. «إِطَّلَعْتَ»: میدیدی اطّلاع مییافتی. «رُعْباً»: خوف و هراس. مفعول به دوم یا تمییز است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۹ - ۲۶ سوره كهف
- رابطه آيات داستان اصحاب كهف، با آيات قبل
- بيان اين كه «اصحاب رقيم»، نام ديگر اصحاب كهف است
- مقصود از «رحمت» و «رشد»، در دعاى اصحاب كهف
- معناى اين كه فرمود: «سپس اصحاب كهف را بيدار كرديم»
- اقرار به توحيد پروردگار و نفى ربوبيت ارباب و آلهه، در گفتگوى اصحاب كهف با خود
- جزئياتى از داستان اصحاب كهف، كه از آيات استفاده مى شود
- نظر مفسران، درباره موقعيت جغرافيایى غار اصحاب کهف
- وجه اين كه با ديدن وضع اصحاب كهف، قلب انسان مملو از رعب و ترس مى شود
- بيان هدف از بعث و بيدار كردن اصحاب كهف
- معناى جمله: «لَبِثنَا يَوماً أو بَعضَ يَومٍ»
- گفتگوى اصحاب كهف بعد از بيدار شدن، درباره رفتن به شهر
- نگرانى اصحاب كهف از فاش شدن رازشان و دست يافتن كفار به آنان
- اختلاف و نزاع مشرکان و موحدان، در باره اصحاب كهف
- وجه دلالت داستان اصحاب کهف، بر حق بودن معاد
- مقصود از: «الّذینَ غَلبُوا عَلَی أمرِهِم»
- اختلاف مردم در عدد اصحاب کهف
- هر عملی از هر عاملی، موقوف به اذن و مشیت خدای تعالی است
- وجوه مفسران، در معنای استثناء در آیه شریفه
- معناى دستور: «فراموش نکردن ذکر خدا»، در آیه شریفه
- بيان عدد سال هاى اقامت اصحاب كهف، در غار
- اختلاف مردم در مدت اقامت اصحاب كهف، در غار
- ولايت مستقل، منحصرا از آنِ خداست
- بحث روايتى
- موارد اختلاف روايات، پیرامون داستان اصحاب كهف
- چند روايت در بارۀ تقیه کردن اصحاب كهف
- روايت مشهورى از ابن عباس، در بارۀ داستان اصحاب کهف
- اصحاب كهف، ياران حضرت مهدى «عج» هستند
- گفتارى در چند فصل پيرامون اصحاب كهف و سرگذشت ايشان
- ۱ - داستان اصحاب كهف، در تعدادی از روایات
- ۲ - داستان اصحاب كهف از نظر قرآن
- ۳ - داستان از نظر غير مسلمانان
- ۴ - غار اصحاب كهف، كجاست؟
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ تَحْسَبُهُمْ أَيْقاظاً وَ هُمْ رُقُودٌ وَ نُقَلِّبُهُمْ ذاتَ الْيَمِينِ وَ ذاتَ الشِّمالِ وَ كَلْبُهُمْ باسِطٌ ذِراعَيْهِ بِالْوَصِيدِ لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَيْهِمْ لَوَلَّيْتَ مِنْهُمْ فِراراً وَ لَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْباً «18»
و (اگر به آنان نگاه مىكردى) آنان را بيدار مىپنداشتى (زيرا چشمانشان باز بود،) در حالى كه آنان خواب بودند و ما آنان را به پهلوى راست و چپ مىگردانديم (تا بدنشان سالم بماند) و سگشان دستهاى خود را بر آستانهى غار نهاده بود (و نگهبانى مىداد) اگر نگاهشان مىكردى، پشت كرده و از آنان مىگريختى و سرتاپا، پراز ترس از آنان مىشدى.
نکته ها
به گفتهى تفسير مجمع البيان، ظاهر جملهى «وَ كَلْبُهُمْ باسِطٌ ذِراعَيْهِ» آن است كه سگ 309 سال زنده بود و پاسبانى مىداد.
آرى، اگر خدا اراده كند، در يك غار، با تار عنكبوتى پيامبرش را حفاظت و كافران را مأيوس و پشيمان مىكند، و در غار ديگر، با نشستن و نگهبانى سگى، مؤمنانى را از دست ظالمى حفظ مىكند.
پیام ها
1- يكى از نعمتهاى خدا، غلتيدن انسان در خواب است. «نُقَلِّبُهُمْ»
2- خداوند سببساز و سببسوز است وتغيير عوامل وآثار، از آيات الهى است.
«تَحْسَبُهُمْ أَيْقاظاً وَ هُمْ رُقُودٌ» (خداوند خواب اصحاب كهف را از نظر كمّى از
جلد 5 - صفحه 152
چند ساعت به 309 سال و از نظر كيفى نيز به خوابى كه چشمها باز و در حدقه مىچرخد، تغيير داد.)
3- گاهى حيوانات نيز مأمور اهداف الهىاند. از نقش حيوانات در زندگى بشر غافل نباشيم. «وَ كَلْبُهُمْ باسِطٌ»
4- شكل وقيافهى افراد، معيار شناخت صحيح نيست، چه بسا قيافهاى كه مردم از آن مىگريزند، ولى از اولياى خدا باشد. «1» «لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَيْهِمْ لَوَلَّيْتَ مِنْهُمْ فِراراً»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ تَحْسَبُهُمْ أَيْقاظاً وَ هُمْ رُقُودٌ وَ نُقَلِّبُهُمْ ذاتَ الْيَمِينِ وَ ذاتَ الشِّمالِ وَ كَلْبُهُمْ باسِطٌ ذِراعَيْهِ بِالْوَصِيدِ لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَيْهِمْ لَوَلَّيْتَ مِنْهُمْ فِراراً وَ لَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْباً «18»
وَ تَحْسَبُهُمْ أَيْقاظاً: و گمان كنى تو اصحاب كهف را بيداران، زيرا كه چشمهايشان باز و گشوده است. وَ هُمْ رُقُودٌ: و حال آنكه ايشان خفتگانند حقيقتا. وَ نُقَلِّبُهُمْ: و مىگردانيم ايشان را، يا ملائكه به امر ما مىگردانند ايشان را. ذاتَ الْيَمِينِ وَ ذاتَ الشِّمالِ: طرف راست و چپ تا زمين به مرور ايام جوانب ايشان را كه متصل است به آن، نخورد. ابن عباس گويد «1»: اصحاب كهف را هر شش ماه از جانبى به جانبى مىگردانند تا زمين اجساد آنها را نخورد. نزد بعضى هر سال روز عاشورا ايشان را مىگردانند. وَ كَلْبُهُمْ باسِطٌ ذِراعَيْهِ بِالْوَصِيدِ: و سگ ايشان گسترانيده هر دو دست خود را، و سر در ميان دو دست نهاده به پيشگاه غار، يا به آستانه آن.
تفسير برهان: ابى بصير در ذيل حديثى از حضرت صادق عليه السلام روايت نموده كه فرمود: داخل بهشت نمىشود از بهائم مگر سه رأس: حمار بلعم با عور،
«1» منهج الصادقين ج 5 ص 339.
جلد 8 - صفحه 28
گرگ يوسف و سگ اصحاب كهف «1».
لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَيْهِمْ: اگر اطلاع يابى و نظر كنى بديشان. لَوَلَّيْتَ مِنْهُمْ فِراراً: هر آينه روى بگردانى از ايشان در حالى كه فرار كننده باشى. وَ لَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْباً: و هر آينه پر كرده شوى از ايشان از جهت ترس، يعنى دل تو را از ترس ايشان پر سازند و دهشت عظيم به خاطر تو راه يابد. مراد آن است كه كسى را طاقت ديدن ايشان نيست، به جهت آنكه چشمهاى آنها باز، و مويها و ناخنهاى ايشان دراز شده، در مكان تاريك وحشتناك باشد. اين مخاطبات با حضرت نبوى صلّى اللّه عليه و آله، و مراد غير آن حضرت هستند.
نقل شده كه معاويه در حينى كه به غزوه المضيق (از ولايت روم) رفته بود، گزارش بر اين غار افتاد، خواست بر صورت حال ايشان مطلع شود، ابن عباس گفت: نمىتوانى بر آنها اطلاع يابى، زيرا حق تعالى فرموده: «لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَيْهِمْ لَوَلَّيْتَ مِنْهُمْ فِراراً معاويه قبول ننمود، جمعى را به آنجا فرستاد، چون به در غار رسيدند، باد سمومى وزيد و همه را بسوزانيد «2».
نكته- قوله تعالى «وَ كَلْبُهُمْ باسِطٌ ذِراعَيْهِ بِالْوَصِيدِ» چون اين كلام حكايت از حال گذشته است از اينجهت «باسط» كه اسم فاعل است عمل نموده در «ذراعين» و آنرا منصوب ساخته.
تتمه واقعه: چون دقيانوس در غار را مسدود، و گفت: بگوئيد به آنها كه بگويند به خداى آسمانى اگر راست مىگويند بيرون آورد آنها را از غار، و بعد به دار الملك خود باز آمد؛ در اندك زمانى، تندباد اجل، بناى حياتش را در هم شكست، و از تمام ملك و جاه و جلال متلاشى گشت، و بعد از او چند پادشاه ديگر سلطنت كردند تا نوبت به «تندروس» رسيد كه از صلحاى روزگار بود و خدا ترس و متورع، و اكثر اهل زمان او در حشر اجساد شبهه نمودند و منكر شدند، چنانچه گذشت، و حق تعالى خواست دليلى بر بعث به آنها بنمايد. در غار به وسيله الياس نام چوپان، مفتوح، و اصحاب كهف از خواب بيدار شدند،
«1» تفسير برهان، جلد 2، صفحه 459.
«2» مجمع البيان، جلد 3، صفحه 456.
جلد 8 - صفحه 29
چنانچه مىفرمايد:
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ تَرَى الشَّمْسَ إِذا طَلَعَتْ تَزاوَرُ عَنْ كَهْفِهِمْ ذاتَ الْيَمِينِ وَ إِذا غَرَبَتْ تَقْرِضُهُمْ ذاتَ الشِّمالِ وَ هُمْ فِي فَجْوَةٍ مِنْهُ ذلِكَ مِنْ آياتِ اللَّهِ مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَ مَنْ يُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ وَلِيًّا مُرْشِداً «17» وَ تَحْسَبُهُمْ أَيْقاظاً وَ هُمْ رُقُودٌ وَ نُقَلِّبُهُمْ ذاتَ الْيَمِينِ وَ ذاتَ الشِّمالِ وَ كَلْبُهُمْ باسِطٌ ذِراعَيْهِ بِالْوَصِيدِ لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَيْهِمْ لَوَلَّيْتَ مِنْهُمْ فِراراً وَ لَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْباً «18»
ترجمه
و مىبينى آفتاب را چون طلوع كند بر ميگردد از غارشان بجانب راست و چون غروب نمايد تجاوز كند از ايشان بجانب چپ و آنها در فضاى وسيعى باشند از آن اين از نشانههاى قدرت خدا است كسيرا كه راهنمائى كند خدا پس او است راه يافته و كسيرا كه گمراه كند پس هرگز نمىيابى براى او دوستى راهنما
و مىپندارى ايشانرا بيداران با آنكه ايشانند خفتگان و ميگردانيمشان بجانب راست و جانب چپ و سگشان گستراننده است دو ساعدش را بر آن آستانه اگر مطّلع شوى بر ايشان هر آينه روى گردانى از آنها بفرار و هر آينه مملوّ شوى از آنان بترس.
تفسير
- يكى از الطاف الهيّه نسبت باصحاب كهف اين بود كه غار آنها در سمت جنوب وادى واقع شده بود و راه ورود در آن مقابل قطب شمالى باز بود باين جهت آفتاب در وقت طلوع منحرف از آنها و متمايل بجانب راست غار ميشد و در وقت غروب از بالاى سر آنها عبور ميكرد و در جانب چپ غار قرار ميگرفت و آنها در تمام فصول از تابش آفتاب محفوظ بودند و نسيم شمال بايشان ميوزيد و بدنهاى آنها براى لطافت هوا سالم ميماند و رنگشان تغيير نميكرد و ايشان در فضاى وسيع با روحى از آنغار جاى داشتند كه گفتهاند كسيكه بر در غار مىايستاد آنها را نمىديد و اين يكى از آيات قدرت الهى است كه سير آفتاب را طورى مقرّر فرموده كه بندگان بتوانند از عمارات تابستانى و زمستانى استفاده نمايند و در هواى گرم آن ناحيه چنين آرامگاه مناسبى براى ايشان لازم بود كه خداوند عنايت فرمود بلى كسيرا كه خدا راهنمائى كند او راه يافته است نه غير او و كسيرا كه خدا بحال خود واگذارد و راهنمائى نفرمايد براى عدم قابليّت و سوء اختيار خود هرگز كسى دوست و ياور و راهنما و مرشد و دليلى براى او نخواهد يافت در توحيد و عيّاشى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه در جواب سؤال از اين آيه فرمود خداوند تعالى گمراه ميفرمايد روز قيامت ستمكاران را از دار كرامت
جلد 3 صفحه 414
خود و هدايت ميفرمايد اهل ايمان و عمل صالح را به بهشت چنانچه فرموده و گمراه ميكند خدا ستمكاران را و بجا ميآورد آنچه را بخواهد و فرموده همانا كسانيكه ايمان آوردند و كارهاى شايسته انجام دادند هدايت ميكند آنانرا پروردگارشان براى ايمانشان ببهشت جاويد و ظاهرا مراد آنستكه راه بهشت بكفّار ارائه داده نميشود و يكسر بجهنّم ميروند و قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه چشم آنها باز بود لذا كسيكه ميديد گمان ميكرد بيدارند با آنكه خواب بودند و خداوند ايشانرا در موقع لزوم بدست راست و چپ ميگرداند براى آنكه زمين بدن و لباسشان را نپوساند و سگ ايشان كه در ضمن شمهاى از احوال اصحاب كهف در بدو قصه ذكر شد كه در راه تبعيّت از ايشان نمود دو دست خود را تا آرنج فرش نموده بود بر زمين آستانه و پيشگاه آن غار اگر كسى ميخواست بآنجانب نظر كند و مطّلع بر احوال آنها شود بىاختيار پشت بآنها مينمود و فرار را بر قرار اختيار ميكرد چون سر تا پاى او پر ميشد از هيبت آنسگ و وحشت آنغار و مهابت ايشان از رعب و بيم و هراس از ابن عباس ره نقل شده كه در يكى از غزوات با معاويه بروم رفته بود و بر آنغار عبور كرده بودند معاويه خواست از حال آنها مطّلع شود ابن عباس او را از اين عمل منع كرد و گفت خداوند كسيرا كه بهتر از تو بود منع فرمود آنجا كه فرمود لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَيْهِمْ لَوَلَّيْتَ مِنْهُمْ فِراراً ولى معاويه نپذيرفت و چند نفر را مأمور نمود كه داخل غار شوند و چون داخل شدند خداوند بادى فرستاد كه سوختند و خطابات اين آيه چنانچه رسم كلام الهى است متوجّه به پيغمبر اكرم نيست بلكه مراد بيان حال آن جماعت و ناظر است از افراد متعارف و در روايت عياشى ره از امام باقر عليه السّلام تصريح به اين معنى شده و در روايت قمّى ره از امام صادق عليه السّلام كه در بدو قصه ذكر شد اين سگ در زمره حيواناتى كه ببهشت ميروند شمرده شده و گفتهاند هر كس اين آيه را از كلمه و كلبهم تا آخر بنويسد و همراه داشته باشد يا بخواند از ضرر سگ ايمن گردد انشاء اللّه تعالى و لملّئت بتشديد نيز قرائت شده است.
جلد 3 صفحه 415
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ تَحسَبُهُم أَيقاظاً وَ هُم رُقُودٌ وَ نُقَلِّبُهُم ذاتَ اليَمِينِ وَ ذاتَ الشِّمالِ وَ كَلبُهُم باسِطٌ ذِراعَيهِ بِالوَصِيدِ لَوِ اطَّلَعتَ عَلَيهِم لَوَلَّيتَ مِنهُم فِراراً وَ لَمُلِئتَ مِنهُم رُعباً «18»
و گمان ميكني آنها بيدارند و حال آنكه در خواب هستند و بسا بر دنده راست ميغلطند و بسا بر دنده چپ و سگ آنها پهن كرده دو زراع خود را روي خاك اگر مطلع شوي بر آنها هر آينه پشت ميكني بآنها و فرار ميكني و رعب و ترسي از آنها پيدا ميكني و پر ميشوي از ترس وَ تَحسَبُهُم أَيقاظاً چون چشمهاي آنها باز است و لبهاي آنها متبسّم است مثل اينكه با هم تكلّم ميكنند و بيكديگر نگاه ميكنند وَ هُم رُقُودٌ گوشهاي آنها و قلب آنها خواب است که نميشنوند و درك نميكنند فقط نفس ميكشند وَ نُقَلِّبُهُم ذاتَ اليَمِينِ وَ ذاتَ الشِّمالِ مثل آدم خواب که گاهي به پهلوي راست ميغلطد و چون خسته ميشود به پهلوي چپ بر ميگردد.
وَ كَلبُهُم باسِطٌ ذِراعَيهِ بِالوَصِيدِ.
در خبر دارد از حيوانات سه حيوان در بهشت ميروند يكي سگ اصحاب كهف است که با آنها تكلّم كرد و براي حفظ آنها از حيوانات موذيه و آفات در خلف آنها آمد و اختلاف كردند که كجا نشست بعضي گفتند درب غار بعضي گفتند قدري دورتر از غار بعضي گفتند در غار نزديك درب و اينکه اقرب است چون كفّار آمدند براي پيدا كردن آنها تا درب غار هم آمدند اگر بيرون غار بود آنها را پيدا مي كردند و احتمال ندادند که آنها در غار باشند و از آيات قدرت اينكه اينکه سگ بيدار بود نه گرسنه بود و نه تشنه و دو ذراع خود را بر زمين پهن كرد لَوِ اطَّلَعتَ عَلَيهِم لَوَلَّيتَ مِنهُم فِراراً خداوند يك عظمت و بزرگي به آنها داد که هر که مشاهده كند فرار كند.
جلد 12 - صفحه 338
وَ لَمُلِئتَ مِنهُم رُعباً چنانچه خداوند پيغمبر صلّي اللّه عليه و اله را ياري فرمود بالقاء رعب در قلوب كفار و مشركين چنانچه ميفرمايد:
سَنُلقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعبَ بِما أَشرَكُوا بِاللّهِ آل عمران آيه 144.
و نيز ميفرمايد سَأُلقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعبَ انفال آيه 12 و نيز مي فرمايد وَ قَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعبَ احزاب آيه 26 و حشر آيه 2 و از حضرت رسالت که فرمود
نصرت بالرعب.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 18)- سوم: خواب آنها یک خواب عادی و معمولی نبود، اگر به آنها نگاه میکردی، «خیال میکردی آنها بیدارند، در حالی که در خواب فرو رفته بودند»! (وَ تَحْسَبُهُمْ أَیْقاظاً وَ هُمْ رُقُودٌ).
این حالت استثنایی شاید برای آن بوده که حیوانات موذی به آنان نزدیک نشوند چرا که از انسان بیدار میترسند و یا به خاطر این که منظره رعبانگیزی پیدا کنند که هیچ انسانی جرئت ننماید به آنها نزدیک شود، و این خود یک سپر حفاظتی برای آنها بوده باشد.
4- برای این که بر اثر گذشت سالیان دراز از این خواب طولانی، اندام آنها نپوسد: «آنها را به سمت راست و چپ میگرداندیم» تا بدنشان سالم بماند (وَ نُقَلِّبُهُمْ ذاتَ الْیَمِینِ وَ ذاتَ الشِّمالِ).
تا خون بدنشان در یکجا متمرکز نشود، و فشار و سنگینی در یک زمان طولانی روی عضلاتی که بر زمین قرار داشت اثر زیانبار نگذارد.
5- «و سگ آنها دستهای خود را بر دهانه غار گشوده بود» و نگهبانی میکرد (وَ کَلْبُهُمْ باسِطٌ ذِراعَیْهِ بِالْوَصِیدِ).
6- منظره آنها چنان رعبانگیز بود که «اگر نگاهشان میکردی از آنان میگریختی و سر تا پای تو از ترس و وحشت پر میشد» (لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَیْهِمْ لَوَلَّیْتَ مِنْهُمْ فِراراً وَ لَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْباً).
نکات آیه
۱- اصحاب کهف، با احساس امنیت از خطر دشمن، در غار به خواب رفتند. (و هم رقود)
۲- خواب اصحاب کهف، به گونه اى بود که هر بیننده اى آنان را بیدار مى پنداشت. (و تحسبهم أیقاظًا و هم رقود) «یَقِظ» به شخص بیدار گفته مى شود و «أیقاظ» جمع آن است. «رقود» جمع «راقد» است و «راقد»; یعنى، شخصى که به خواب رفته است.
۳- پیکر و اعضاى بدن اصحاب کهف، در تمام مدّتى که در خواب بودند، آسیبى ندید و تغییر چشم گیرى نیافت. (و تحسبهم أیقاظًا و هم رقود) مفاد جمله «تحسبهم...» این است که هر بیننده اى، اگر در دوران خوابِ اصحاب کهف، به آنان نظر مى افکند، نه تنها آن ها را اجسادى از هم گسیخته نمى یافت، بلکه انسان هایى به خواب رفته نیز نمى دید; یعنى، آن ها، افرادى بیدار به نظر مى آمدند که حیات عادى خود را مى گذرانند.
۴- خداوند، پیکرهاى اصحاب کهف را در زمان چیرگى خواب بر آنان، به راست و چپ گردش مى داد. (و نقلّبهم ذات الیمین و ذات الشمال)
۵- گردیدن اصحاب کهف به چپ و راست، از عوامل مصونیّت آنان در برابر آسیب هاى جسمى بود.* (و نقلّبهم ذات الیمین و ذات الشمال) اسناد «نقلّب» (گرداندن) به خداوند، در جمله «نقلّبهم...» گویاى این است که این تغییر حالت، از الطاف الهى بوده است. بیان این نکته، پس از اشاره به خواب اصحاب کهف، مى تواند ناظر به برخى از علل سالم ماندن بدن آنان باشد.
۶- اصحاب کهف، به هنگام آرمیدن در غار، سگى به همراه خود داشتند. (و کلبهم بسط ذراعیه بالوصید)
۷- سگ اصحاب کهف، در مدّت خواب طولانى آنان، ساق دستان خود را گشوده و بر دهانه غار خوابیده بود. (و کلبهم بسط ذراعیه بالوصید) «وصید» به آستانه دربّ گفته مى شود.
۸- سگ اصحاب کهف نیز مانند خود آنان، در سلامت کامل بود. (و نقلّبهم ذات الیمین و ذات الشمال و کلبهم بسط ذراعیه بالوصید)
۹- جسم سگ اصحاب کهف، در مدّت خواب طولانى آنان، بى حرکت بود و به راست و چپ نمى گردید.* (و نقلّبهم ذات الیمین و ذات الشمال و کلبهم بسط ذراعیه بالوصید)
۱۰- سگ اصحاب کهف، بر جامعه مشرک و گمراه، شرافت داشت. (و کلبهم بسط ذراعیه بالوصید) یاد کردن از سگ اصحاب کهف و تصویر حالت اش، بلکه برشمردن آن در جمع اصحاب کهف، در آیات بعد (رابعهم کلبهم...)، تعریضى است به آنان که اصحاب کهف را یارى نکردند و با آنان همگام نشده و به پاى سگ آنان نیز نرسیدند.
۱۱- همراه داشتن سگ و نگه دارى از آن در برخى از موارد، جایز است . (و کلبهم بسط ذراعیه بالوصید)
۱۲- اهلى بودن سگ و بهره بردن انسان از آن، سابقه اى طولانى در تاریخ بشر دارد. (و کلبهم بسط ذراعیه بالوصید)
۱۳- آرمیدن اصحاب کهف در غار، به گونه اى بود که اگر کسى به جایگاه آنان دست مى یافت، از ناحیه آنان احساس خطر مى کرد و مى گریخت. (لو اطلعت علیهم لولّیت منهم فرارًا) به قرینه جمله «لبثنا یوماً أو بعض یوم» - در آیه بعد - که گویاى پیدا نشدن تغییر عمده اى در جسم اصحاب کهف است، مى توان دریافت که چهره آنان هول ناک نگردیده، بلکه کیفیت قرار گرفتن آنان در غار، منظره آنان را رعب انگیز ساخته بود.
۱۴- منظره اصحاب کهف، رعب آور و فرو برنده بینندگان در ترس و وحشتى فراگیر (لو اطلعت علیهم ... لملئت منهم رعبًا)
۱۵- بیدارنمایى اصحاب کهف، داراى نقشى به سزا در هول انگیز ساختن منظره آنان (و تحسبهم أیقاظًا ... لملئت منهم رعبًا)
۱۶- منظره هراس انگیز اصحاب کهف، در حالت خواب، وسیله اى الهى براى حفاظت آنان (و نقلّبهم ... لو اطلعت علیهم لولّیت منهم فرارًا و لملئت منهم رعبًا) ضمیر فاعلى در «نقلّبهم...» قرینه است بر این که تمام ویژگى هاى یاد شده براى اصحاب کهف، عنایت و لطف خداوند بر آنان بوده است و به تناسب مورد مى توان فهمید که هدف مورد نظر از آن الطاف، حفاظت آنان از خطرها و آسیب ها بوده است.
۱۷- خوابگاه اصحاب کهف، از دید مردم پنهان بود و کسى بر آن واقف نمى شد. (لو اطلعت علیهم) حرف «لو» در «لو اطلعت...» براى امتناع است و بر میسّر نبودن اطّلاع دلالت دارد.
۱۸- خداوند، امور این جهان را از طریق اسباب و علل به انجام مى رساند. (و تحسبهم أیقاظًا و هم رقود و نقلّبهم ... و لملئت منهم رعبًا) خداوند، براى حفاظت از اصحاب کهف، جسم آنان را پهلو به پهلو مى کرد و منظره آنان را منظره افرادى بیدار و با هیبت قرار داد. به کاراندازى این اسباب طبیعى، بدون نیاز به آن، نشان دهنده سنت خداوند بر نقش دادن به اسباب و علل است.
روایات و احادیث
۱۹- «عن أبى جعفر(ع) فى قول اللّه: «...لولّیت منهم فراراً و لملئت منهم رعباً» قال: «إنّ ذلک لم یُعنَ به النبى(ص)... لکنّه حالهم التى هم علیها; از امام باقر(ع) روایت شده که درباره این سخن خدا «... لولّیت منهم فراراً و لملئت منهم رعباً» فرمود: همانا، در این آیه، پیامبر(ص) قصد نشده ... و مقصود، تجسم حالتى است که اصحاب کهف بر آن حالت بودند».[۱]
۲۰- «عن الصادق(ع) فى قصّة أصحاب الکهف أنّه قال: ... لهم فى کلّ سنة نقلتان ینامون ستة أشهر على جنوبهم الیمنى و ستة أشهر على جنوبهم الیسرى...; از امام صادق(ع) در قصّه اصحاب کهف، روایت شده که فرمود: ... براى آنان، در هر سال، دو گردیدن بود: شش ماه بر پهلوى راست شان و شش ماه بر پهلوى چپ شان مى خوابیدند...».[۲]
موضوعات مرتبط
- احکام ۱۱:
- اصحاب کهف: اصحاب کهف در غار ۱۳; امنیت اصحاب کهف ۱; بدن اصحاب کهف ۴; ترس از اصحاب کهف ۱۳، ۱۴ ، ۱۵، ۱۶، ۱۹; خواب اصحاب کهف ۱، ۳، ۴، ۵; سگ اصحاب کهف ۶، ۷ ، ۹; سلامت بدن اصحاب کهف ۳، ۵; سلامت سگ اصحاب کهف ۸; فرار از اصحاب کهف ۱۳; فضیلت سگ اصحاب کهف ۱۰; قصه اصحاب کهف ۱، ۲، ۳، ۴، ۵، ۶، ۷، ۸، ۹، ۱۳، ۱۴، ۱۵، ۱۷، ۱۹، ۲۰; گردش بدن اصحاب کهف ۴; محافظت اصحاب کهف ۱۶; ویژگیهاى خواب اصحاب کهف ۲، ۱۳، ۱۵، ۱۶، ۲۰; ویژگیهاى غار اصحاب کهف ۱۷
- خدا: افعال خدا ۴، ۱۸; مجارى اراده خدا ۱۸
- سگ: احکام سگ ۱۱; تاریخ نگهدارى سگ ۱۲; نگهدارى سگ ۱۱
- عوامل طبیعى: نقش عوامل طبیعى ۱۸
- گمراهان: بى ارزشى گمراهان ۱۰
- مشرکان: بى ارزشى مشرکان ۱۰
- نظام علیت ۱۸:
منابع