القمر ٦

از الکتاب
کپی متن آیه
فَتَوَلَ‌ عَنْهُمْ‌ يَوْمَ‌ يَدْعُ‌ الدَّاعِ‌ إِلَى‌ شَيْ‌ءٍ نُکُرٍ

ترجمه

بنابر این از آنها روی بگردان، و روزی را به یاد آور که دعوت کننده الهی مردم را به امر وحشتناکی دعوت می‌کند (دعوت به حساب اعمال)!

پس از آنان روى برتاب [و منتظر باش‌] روزى را كه داعى [حق‌] به سوى امرى دهشتناك دعوت كند [و به پاى حساب بكشد]
پس، از آنان روى برتاب. روزى كه داعى [حق‌] به سوى امرى دهشتناك دعوت مى‌كند،
پس روی از کافران بگردان (تا) روزی که ندا کننده‌ای (چون اسرافیل، خلق را) به عالمی حیرت آور و قیامتی هول‌انگیز دعوت کند.
بنابراین از آنان روی بگردان [و] روزی را [یاد کن] که آن دعوت کننده [یعنی اسرافیل] آنان را به امری بس دشوار و هولناک دعوت می کند.
پس در آن روز كه آن دعوت‌كننده، آنان را به چيزى ناخوش فرامى‌خواند، از ايشان رويگردان شو.
پس از آنان روی بر تاب [تا] روزی که آن دعوتگر به چیزی غریب و ناشناخته دعوت کند
پس، از آنان روى بگردان [و چشم مى‌دار] روزى را كه آن خواننده [آنان را] به چيزى سخت ناخوش- دوزخ- فرامى‌خواند،
بنابراین از ایشان روی بگردان. آن روزی (را خاطر نشان ساز) که فرا خواننده (ی الهی برای گرد آمدن مردمان در محلّ حساب و کتاب قیامت ایشان را) به سوی چیز ناخوش‌آیندی فرا می‌خواند.
پس روزی که داعیِ (حق) سوی امری دهشتناک (و ناشناخته) دعوت می‌کند، از آنان روی برتاب.
پس روی برتاب از ایشان روزی که خواند خواننده به چیزی ناپسند

So turn away from them. On the Day when the Caller calls to something terrible.
ترتیل:
ترجمه:
القمر ٥ آیه ٦ القمر ٧
سوره : سوره القمر
نزول : ٤ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٨
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«تَوَلَّ عَنْهُمْ»: از آنان روی بگردان. بدیشان اعتناء مکن. به ترک ایشان بگوی. «یَوْمَ»: مفعول به فعل محذوفی است، و یا ظرف فعل (یَخْرُجُونَ) در آیه بعدی است. «یَدْعُو»: فرا می‌خواند. واو آن در رسم‌الخط قرآنی، برای تخفیف حذف شده است. «الدَّاعی»: فرا خواننده. مراد اسرافیل است بدانگاه که برای بار دوم در صور می‌دمد و همگان را به سوی محکمه دادگاه قیامت فرا می‌خواند. یاء آن در رسم‌الخط قرآنی، برای تخفیف حذف شده است. «نُکُرٍ»: ناخوش‌آیند. ناپسند. مراد کار سخت و نامأنوس است که هول و هراس و دهشت و وحشت قیامت است.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


فَتَوَلَّ عَنْهُمْ يَوْمَ يَدْعُ الدَّاعِ إِلى‌ شَيْ‌ءٍ نُكُرٍ «6»

پس، از آنان روى بگردان، (و منتظر باش) روزى را كه آن دعوت كننده، (آنان را) به سوى چيزى ناخوش (و عذاب دوزخ) فرا خواند.

نکته ها

«مُزْدَجَرٌ» از «زجر» به معناى طرد و منع است، يعنى خبرهايى از قيامت كه مى‌تواند مانع ارتكاب گناه گردد. «نُكُرٍ» به معناى امرى ناشناخته و ناخوشايند است.

پیام ها

1- مصلحان و مبلّغان، بايد از تاريخ گذشتگان و حوادث مهم آگاه باشند. «جاءَهُمْ مِنَ الْأَنْباءِ»

2- آشنايى با تاريخ مى‌تواند وسيله‌ى هوشيارى و بيدارى و بازدارنده‌ى انسان از گناه باشد. «مِنَ الْأَنْباءِ ما فِيهِ مُزْدَجَرٌ»

3- اخبار قيامت در قرآن، مى‌تواند وسيله بازداشتن انسان از كفر و گناه باشد.

اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ ... الْأَنْباءِ ما فِيهِ مُزْدَجَرٌ

4- حوادث و داستانهاى واقعى تاريخ، حكمت‌آموز است. جاءَهُمْ مِنَ الْأَنْباءِ ...

حِكْمَةٌ بالِغَةٌ تأثير نكردن تبليغات دينى پيامبران در مردم، نشانه‌ى بد بودن مبلّغ يا ضعيف بودن مطلب نيست.

5- خداوند اتمام حجّت مى‌كند، «حِكْمَةٌ بالِغَةٌ» ولى مردم هشدارها را ناديده‌

جلد 9 - صفحه 347

مى‌گيرند. «فَما تُغْنِ النُّذُرُ»

6- اگر هوا و هوس‌ها بر انسان حاكم باشد، نه تبليغ مستقيم پيامبر مؤثر است و نه تبليغ غيرمستقيم او. اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ‌ ... جاءَهُمْ مِنَ الْأَنْباءِ ما فِيهِ مُزْدَجَرٌ ... فَما تُغْنِ النُّذُرُ

7- مربّى حكيم، هشدارهاى خود را در لابلاى داستان‌هاى صحيح بيان مى‌كند.

«انباء، حِكْمَةٌ، النُّذُرُ»

8- پيام‌هاى قرآن، معقول و قابل شناخت است، نه دور از حيطه‌ى درك بشر.

«حِكْمَةٌ بالِغَةٌ»

9- دلسوزى و مسئوليّت، حدّ و حدودى دارد و گاهى اعراض لازم است. (بعد از نقل بيان حكمت و هشدارهاى پى‌درپى در هدايت و تربيت، بايد اعراض كرد). «فَتَوَلَّ عَنْهُمْ» سعدى گويد:

زمين شوره سنبل بر نيارد

در آن تخم عمل ضايع مگردان‌

10- در قيامت، مناديانى هستند كه مردم را به دوزخ فرامى‌خوانند. «يَدْعُ الدَّاعِ»

11- صحنه‌هاى قيامت براى منحرفان و افرادى كه پيامبر از آنان رويگردان شده، بسيار، ناخوشايند و غيرمنتظره است. «شَيْ‌ءٍ نُكُرٍ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



فَتَوَلَّ عَنْهُمْ يَوْمَ يَدْعُ الدَّاعِ إِلى‌ شَيْ‌ءٍ نُكُرٍ «6»

چون مى‌دانى اى پيغمبر حال امت تو نيز بر اين منوال است.

فَتَوَلَّ عَنْهُمْ‌: پس روى بگردان از ايشان، يعنى ترك موعظه آنها نما تا وقتى كه به قتال شوى و ياد كن، يَوْمَ يَدْعُ الدَّاعِ‌: روزى كه بخواند خواننده، يعنى اسرافيل بر صخره بيت المقدس برآمده مردمان را بخواند، إِلى‌ شَيْ‌ءٍ نُكُرٍ: به چيزى كه زشت و ناگوار است؛ مراد حشر و اهوال قيامت يا عذاب آخرت است.

يا مراد جبرئيل است كه ايشان را بخواند به امرى كه نفوس از آن كاره باشد، زيرا مشاهده چيزى كه معهود ايشان نبود ناخوش آيد، يا اعراض نما از آنها، زيرا مشاهده كنند عذاب و نكال خود را در روزى كه داعى بخواند ايشان را بر زمين محشر و قيامت به حالت پريشانى و كراهت روى و نهايت ذلت و خوارى.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ «1» وَ إِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَ يَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ «2» وَ كَذَّبُوا وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ وَ كُلُّ أَمْرٍ مُسْتَقِرٌّ «3» وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مِنَ الْأَنْباءِ ما فِيهِ مُزْدَجَرٌ «4»

حِكْمَةٌ بالِغَةٌ فَما تُغْنِ النُّذُرُ «5» فَتَوَلَّ عَنْهُمْ يَوْمَ يَدْعُ الدَّاعِ إِلى‌ شَيْ‌ءٍ نُكُرٍ «6» خُشَّعاً أَبْصارُهُمْ يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْداثِ كَأَنَّهُمْ جَرادٌ مُنْتَشِرٌ «7» مُهْطِعِينَ إِلَى الدَّاعِ يَقُولُ الْكافِرُونَ هذا يَوْمٌ عَسِرٌ «8» كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ فَكَذَّبُوا عَبْدَنا وَ قالُوا مَجْنُونٌ وَ ازْدُجِرَ «9»

فَدَعا رَبَّهُ أَنِّي مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ «10»

ترجمه‌

نزديك شد قيامت و شكافته شد ماه‌

و اگر ببينند نشانه‌اى از قدرت و معجزيرا روى ميگردانند و ميگويند جادوئى است پى در پى و بادوام‌

و تكذيب كردند و پيروى نمودند ميلهاى نفسانى خود را و هر امرى بجاى خود قرارگيرنده است‌

و بتحقيق آمد آنها را از خبرها آنچه كه در آن باز داشتن از معاصى است‌

حكمتى است تامّ و تمام پس بى‌نياز ننمودند بيم‌دهندگان‌

پس روى بگردان از آنها روزى كه بخواند خواننده بسوى چيزى زشت و ناخوش‌

با آنكه بزير افكنده باشد چشمهاشان بيرون مى‌آيند از قبرها گوئيا آنان ملخ پراكنده‌اند

با آنكه نگران يا گردن كشيده شتابندگانند بسوى خواننده ميگويند كافران اين روزى است دشوار

تكذيب كردند پيش از آنها قوم نوح پس تكذيب كردند بنده ما را و گفتند ديوانه‌ايست و باز داشته شد از تبليغ‌

پس خواند پروردگارش را كه همانا من مقهور شدم پس انتقام بكش از آنها براى من.

تفسير

خداوند متعال در اين سوره مباركه خبر داده است از وقوع دو امر بزرگ يكى نزديك شدن قيامت بآمدن پيغمبر آخر الزّمان و ختم دائره رسالت و ديگر انشقاق و دو پاره شدن ماه بمعجز آن حضرت كه دعوى تواتر اخبار و اجماع مسلمانان بر آن شده و اجمال قضيه كه قدر مشترك بين روايات است‌


جلد 5 صفحه 99

آنست كه كفّار قريش از پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم تقاضا نمودند كه ماه را براى آنها دو نيمه نمايد تا ايمان بياورند و حضرت قبول فرمود و در شب چهاردهم ماهى در حضور همه آنرا دو پاره فرمود بامر مبارك و همه مشاهده كردند در مكّه معظمه و پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم از آنها شهادت گرفت و سجده شكر فرمود و ماه را بصورت اول عودت داد. و فرداى آنشب از مسافرين سؤال نمودند و آنها هم تصديق كردند كه آنرا بين راه ديديم و با وجود اين گفتند محمّد پى در پى جادو ميكند يا سحرش قوى و مستحكم است يا دوام و استمرار دارد چون در بعضى از روايات ذكر شده كه بقدر ما بين عصر تا شب بحال انشقاق باقى بود و آنها ميديدند و شبهاتى كه در اين باب شده يا ناشى از قصور در اعتقاد بعموم قدرت الهى است كه در علوم عقليّه اثبات شده و دلالت ادلّه شرعيّه بر آن واضح است يا از توهّم عدم تغيير در اوضاع افلاك است كه بردّ شمس و تناثر نجوم و حدوث شفق و امثال اينها براى عظمت مقام يا مصيبت اولياء خدا در مواقع لازم و مناسب مسلّم و محسوس شده و والد ماجد ما در شفاء الصدور ضمن اثبات تأثير مصيبت امام مظلوم در آسمانها بما لا مزيد عليه آنرا ثابت فرموده است يا از استبعاد عدم رؤيت آن در غير عربستان و عدم نقل آن در صورت رؤيت است كه جواب گفته‌اند در اين قبيل امور كه عامّه از آن غفلت دارند خصوصا در وقتى كه مردم نوعا خوابند و احتمال وجود موانعى در آفاق از ابر و غيره ميرود بكلّى بيوجه است و بنظر حقير اگر گفته شود انشقاق در قمر مرئى و موجود در باصره شده نه در قمر موجود در فلك تمام شبهات و استبعادات رفع ميشود و مانعى هم ندارد چون اعجاز نبى صلى اللّه عليه و آله و سلّم بآن ثابت و الزام متقاضى بآن حاصل خواهد شد و احتياجى بتصرّف در اوضاع علوى نخواهد داشت چنانچه گفته‌اند فرقى نيست در اثبات اعجاز پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم بتسبيح سنگ ريزه در دست مبارك بين گويا كردن آنها يا شنواندن تسبيح آنها را بقوم در هر حال اينقضيّه از مسلّمات تاريخى و دينى است اگر چه در تفسير آيه شريفه بعضى گفته‌اند مراد انشقاق قمر در قيامت است كه براى تحقق وقوع از آن بماضى تعبير شده و اين معنى مخالف با ظاهر اين آيه و آيه بعد است چون ظاهر از آيه معجزه است كه حمل بر سحر ميشود نه‌


جلد 5 صفحه 100

علامت قيامت چون آن وقت احتياجى بمعجزه نيست و آيه حمل بر سحر نميشود و اگر مراد از كلمه آيه معجزه ديگرى باشد ارتباط بين دو آيه از بين ميرود و سياق كلام مخالف با آنست در هر صورت تكذيب نمودند پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم را و پيروى كردند از هواى نفس خودشان غافل از آنكه هر امر بجاى خود ثابت و محفوظ و مستقرّ است تا به نتيجه دنيوى و پاداش اخروى خود برسد و در قضاياى امم سابقه كه براى آنها در قرآن ذكر شده موجبات بازداشتن از كفر و اتّعاظ بعمل آمده و معارف حقّه بپايان رسيده ولى افسوس كه بيم دادن بيم‌دهندگان براى آنها ثمرى نبخشيده بر سيه دل چه سود خواندن پند- نرود ميخ آهنين بر سنگ پس خدا به پيغمبر خود فرموده آنها را بحال خودشان واگذار تا روز كه اسرافيل بنفخه دوم صور آنها را دعوت نمايد بامريكه در نظر آنها منكر و ناپسند است كه اهوال قيامت و عذاب دوزخ باشد و با حال انكسار و ذلّت بطوريكه از ترس چشمهاشان بزير افكنده شده آنروز بيرون آيند از قبرها و مانند ملخ پراكنده در صحراى محشر گردند و مضطرب و پريشان باشند و با سرعت و شتاب در حركت و گردن كشيده داعى حق را اجابت نمايند و با خود گويند چه روز سختى است امروز و پيش از اين كفّار مكّه كه پيغمبر آخر الزّمان را تكذيب نموده مجنون و ساحر خواندند قوم نوح عليه السّلام هم آنحضرت را تكذيب نمودند و نسبت جنون باو دادند و ممنوع از دعوتش كردند و او نهصد و پنجاه سال بر آزار آنها صبر نمود تا از ايمان آنها مأيوس شد و ميخواستند او را سنگسار نمايند پس خواند پروردگار خود را براى آنكه انتقام او را از آنها بكشد و خدا كشيد چنانچه در آيات آتيه بيايد انشاء اللّه تعالى.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


فَتَوَل‌َّ عَنهُم‌ يَوم‌َ يَدع‌ُ الدّاع‌ِ إِلي‌ شَي‌ءٍ نُكُرٍ «6»

جلد 16 - صفحه 349

‌پس‌ اعراض‌ فرما ‌از‌ اينها روزي‌ بيايد ‌که‌ دعوت‌ مي‌كند دعوت‌ كننده‌اي‌ ‌به‌ سوي‌ چيزي‌ ‌که‌ بسيار منكر ‌است‌ ‌براي‌ ‌آنها‌.

فَتَوَل‌َّ عَنهُم‌ اينجا گفتند وقف‌ تام‌ّ لازم‌ ‌است‌ كلام‌ تمام‌ شد و ‌اينکه‌ موضوع‌ ‌را‌ خداوند ‌در‌ بسياري‌ ‌از‌ آيات‌ اشاره‌ فرموده‌ ‌که‌ وظيفه انبياء مجرّد ابلاغ‌ ‌است‌ ‌که‌ حجّت‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌هر‌ جهت‌ تمام‌ كنند و راه‌ عذر ‌بر‌ كسي‌ نگذارند خواه‌ ‌آنها‌ بپذيرند ‌ يا ‌ اعراض‌ كنند ديگر نبايد ‌خود‌ ‌را‌ ‌به‌ زحمت‌ بيندازند اينها ديگر قابل‌ هدايت‌ نيستند.

يَوم‌َ يَدع‌ُ الدّاع‌ِ إِلي‌ شَي‌ءٍ نُكُرٍ بعضي‌ گفتند داعي‌ اسرافيل‌ ‌است‌ ‌در‌ نفخه ثانيه‌ ‌براي‌ بعث‌ و نشور بعضي‌ گفتند خزنه جهنّم‌ هستند ‌که‌ دعوت‌ مي‌كنند ‌به‌ آتش‌ و جهنّم‌ و بعيد نيست‌ ‌که‌ ملائكه قابض‌ ارواح‌ باشند ‌که‌ مي‌فرمايد: وَ لَو تَري‌ إِذِ الظّالِمُون‌َ فِي‌ غَمَرات‌ِ المَوت‌ِ وَ المَلائِكَةُ باسِطُوا أَيدِيهِم‌ أَخرِجُوا أَنفُسَكُم‌ُ اليَوم‌َ تُجزَون‌َ عَذاب‌َ الهُون‌ِ بِما كُنتُم‌ تَقُولُون‌َ عَلَي‌ اللّه‌ِ غَيرَ الحَق‌ِّ وَ كُنتُم‌ عَن‌ آياتِه‌ِ تَستَكبِرُون‌َ انعام‌ آيه 93.

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 6)- در این آیه می‌فرماید: «اکنون (که این بیگانگان از حق ابدا آمادگی پذیرش را ندارند آنها را به حال خود واگذار و) از آنان روی بگردان» و به سراغ دلهای آماده رو فَتَوَلَّ عَنْهُمْ).

«روزی را به یادآور که دعوت کننده الهی مردم را به امر وحشتناکی دعوت می‌کند» دعوت به حساب اعمال (یَوْمَ یَدْعُ الدَّاعِ إِلی شَیْ‌ءٍ نُکُرٍ).

نکات آیه

۱ - روى گردانى از کافران لجوج و بها ندادن به ایشان، رهنمود الهى به پیامبر(ص) (فتولّ عنهم)

۲ - مسؤولیت پیامبران الهى، تا سر حد اتمام حجت بر حق گریزان است; نه فزون تر از آن. (فما تغن النذر . فتولّ عنهم) تفریع «تولّ عنهم» بر «ما تغن النذر» بیانگر مطلب بالا است.

۳ - یقین به تأثیرناپذیرى منحرفان، مجوز ترک تبلیغ و ارشاد ایشان (فما تغن النذر . فتولّ عنهم)

۴ - قیامت، روز فراخوانى کافران هواپرست به فرجامى بس ناخوشایند براى ایشان (یوم یدع الداع إلى شىء نکر) «نکر» به امر سخت ناخوشایند و مشقت بار گفته مى شود.

۵ - روى گردانان از دعوت به حق پیامبر(ص)، ناگزیر از اجابت دعوت الهى در قیامت براى حسابرسى و مجازات (فما تغن النذر ... یوم یدع الداع إلى شىء نکر)

موضوعات مرتبط

  • انبیا: اتمام حجت انبیا ۲; محدوده مسؤولیت انبیا ۲
  • تبلیغ: شرایط تبلیغ ۳
  • حق: اتمام حجت بر حق ستیزان ۲
  • خدا: اجابت دعوت خدا ۵; توصیه هاى خدا ۱
  • قیامت: ویژگیهاى قیامت ۴
  • کافران: اعراض از کافران ۱; فرجام شوم کافران ۴; کافران در قیامت ۴
  • محمد(ص): توصیه به محمد(ص) ۱; حسابرسى اخروى معرضان از محمد(ص) ۵; معرضان از محمد(ص) در قیامت ۵
  • منحرفان: هدایت ناپذیرى منحرفان ۳

منابع