الفرقان ٥٧

از الکتاب
کپی متن آیه
قُلْ‌ مَا أَسْأَلُکُمْ‌ عَلَيْهِ‌ مِنْ‌ أَجْرٍ إِلاَّ مَنْ‌ شَاءَ أَنْ‌ يَتَّخِذَ إِلَى‌ رَبِّهِ‌ سَبِيلاً

ترجمه

بگو: «من در برابر آن (ابلاغ آیین خدا) هیچ گونه پاداشی از شما نمی‌طلبم؛ مگر کسی که بخواهد راهی بسوی پروردگارش برگزیند (این پاداش من است.)»

|بگو: من بر اين رسالت اجرى از شما طلب نمى‌كنم مگر كسى كه بخواهد راهى به سوى پروردگار خود در پيش گيرد [كه همين مزد من است‌]
بگو: «بر اين [رسالت‌] اجرى از شما طلب نمى‌كنم، جز اينكه هر كس بخواهد راهى به سوى پروردگارش [در پيش‌] گيرد.»
بگو: من از شما امّت مزد رسالت نمی‌خواهم، اجر من همین بس که هر که بخواهد (از پی من) راهی به سوی خدای خود پیش گیرد.
بگو: من از شما [در برابر تبلیغ دین هیچ] پاداشی نمی خواهم، جز اینکه هر که بخواهد [می تواند از برکت هدایت من] راهی به سوی پروردگارش بگیرد.
بگو: من از شما هيچ مزدى نمى‌طلبم و اين رسالت بدان مى‌گزارم تا هر كه خواهد به سوى پروردگارش راهى بيابد.
بگو برای آن از شما مزدی نمی‌طلبم، مگر اینکه کسی بخواهد که به سوی پروردگارش راه برد
بگو: از شما بر اين [رسالت‌] هيچ مزدى نمى‌خواهم مگر اين كه هر كه خواهد راهى به سوى پروردگار خويش فرا گيرد.
بگو: من در برابر ابلاغ این آئین هیچ گونه پاداشی از شما مطالبه نمی‌کنم. تنها پاداش من این است که کسی - اگر خواست - راه به سوی پروردگارش در پیش گیرد (و در مسیری که منتهی به رضا و رحمت و پاداش فراوان یزدان است گام بردارد).
بگو: «بر این (رسالت) هیچ پاداشی از شما نمی‌طلبم، جز (از) کسی که بخواهد راهی سوی پروردگارش برگیرد.»
بگو نپرسم شما را بر آن مزدی مگر آنکه خواهد که گیرد بسوی پروردگار خویش راهی‌

Say, “I ask of you no payment for this—only that whoever wills may take a path to his Lord.”
ترتیل:
ترجمه:
الفرقان ٥٦ آیه ٥٧ الفرقان ٥٨
سوره : سوره الفرقان
نزول : ٦ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٤
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«قُلْ مَآ أَسْأَلُکُمْ»: مراد این است که در برابر تبلیغ دین خدا، پولی از شما نمی‌خواهم و برای دریافت چیزی چنین کاری را نمی‌کنم. «إِلاّ مَن شَآءَ»: جز این را که کسی به اختیار خود این آئین را بپذیرد و گام به سوی خدا بردارد و راه خدا در پیش گیرد. استثناء منقطع است، و (إِلاّ) به معنی (لکِنَّ) است. برخی هم گفته‌اند استثناء متّصل است و تقدیر چنین است: مَآ أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاّ أَجْرَ مَنْ آمَنَ، أَیْ إِلاّ الأجْرَ الْحَاصِلَ مِنْ إِیمانِهِ؛ فَإِنَّ الدَّالَّ عَلَی‌الْخَیْرِ کَفَاعِلِهِ ... یعنی تنها اجر و پاداش من هدایت شما است، آن هم از روی اراده و اختیار نه اکراه و اجبار.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


قُلْ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلَّا مَنْ شاءَ أَنْ يَتَّخِذَ إِلى‌ رَبِّهِ سَبِيلًا «57»

بگو: از شما هيچ گونه مزدى در برابر رسالتم درخواست نمى‌كنم، مگر (اين كه) كسى بخواهد (با راهنمايى من) به سوى پروردگارش راهى در پيش گيرد.

نکته ها

قرآن درباره‌ى پاداش زحمات پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله چند نوع تعبير دارد كه در دعاى ندبه، همه‌ى آيات اين موضوع در كنار هم آمده است:

  • پاداش من بر خداست. «إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ» «1»*
  • پاداش من محبّت اهلبيت من است. «إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى‌» «2»
  • پاداش من قرار گرفتن شما در خط خداست. «يَتَّخِذَ إِلى‌ رَبِّهِ سَبِيلًا» «3»
  • پاداشى كه خواستم به نفع خود شماست. و «ما سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ» «4» زيرا مودّت رهبران معصوم كليد و رمز قرار گرفتن در خط خدا مى‌باشد و بهره‌بردن مردم از انتخاب چنين راهى، به سود خود آنان مى‌باشد، پس سود مادّى براى شخص پيامبر در كار نيست.

پیام ها

1- رهبرى موفّق است كه بى‌توقّعى خود را به مردم اعلام كند. «قُلْ ما أَسْئَلُكُمْ»

2- انسان، زمانى به اخلاص مى‌رسد كه هيچ گونه پاداش مادّى و عنوانى و زبانى نخواهد. «ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ»

3- انسان در انتخاب راه و عقيده آزاد است. «مَنْ شاءَ أَنْ يَتَّخِذَ»

4- مزد انبيا اين است كه مردم خدا را بندگى كنند. «إِلى‌ رَبِّهِ سَبِيلًا»


«1». سبأ، 47.

«2». شورى، 23.

«3». فرقان، 57.

«4». سبأ، 47.

تفسير نور(10جلدى)، ج‌6، ص: 273

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



قُلْ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلاَّ مَنْ شاءَ أَنْ يَتَّخِذَ إِلى‌ رَبِّهِ سَبِيلاً (57)

قُلْ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ: بگو اى پيغمبر به ناگروندگان، كه نمى‌خواهم بر تبليغ رسالت هيچ مزدى را، إِلَّا مَنْ شاءَ أَنْ يَتَّخِذَ إِلى‌ رَبِّهِ سَبِيلًا: مگر كردار آن كسى را كه خواهد اينكه فرا گيرد بسوى رضا و قرب پروردگار خود راهى، يعنى مزد و اجر من طاعت و ايمان مؤمنان است، زيرا مرا بر آن اجرى نزد خدا مقرر است؛ و به صحت پيوسته كه هر پيغمبرى را اجر تمام زهاد و عباد و صلحاى امت او، بر او خواهد بود.

تنبيه: در انوار گفته كه: تصوير ايمان و طاعت به صورت اجر، از حيثيت آنست كه مقصود باشد فعل آن، زيرا آن علت غائيه دعوات است؛ و استثناى آن از اجر به جهت قلع شبهه طمع است و اظهار غايت شفقت، چه ايقاع نفس را براى ثواب و تخلص از عقاب اجر وافى كافى است، و اشعار بر آنكه ثواب طاعت آنها نيز براى او خواهد بود؛ زيرا صدور طاعت از ايشان به ارشاد و دلالت او باشد؛ و الدال على الخير كفاعله. «1»


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ لَوْ شِئْنا لَبَعَثْنا فِي كُلِّ قَرْيَةٍ نَذِيراً (51) فَلا تُطِعِ الْكافِرِينَ وَ جاهِدْهُمْ بِهِ جِهاداً كَبِيراً (52) وَ هُوَ الَّذِي مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ وَ جَعَلَ بَيْنَهُما بَرْزَخاً وَ حِجْراً مَحْجُوراً (53) وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً وَ كانَ رَبُّكَ قَدِيراً (54) وَ يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَنْفَعُهُمْ وَ لا يَضُرُّهُمْ وَ كانَ الْكافِرُ عَلى‌ رَبِّهِ ظَهِيراً (55)

وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ مُبَشِّراً وَ نَذِيراً (56) قُلْ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلاَّ مَنْ شاءَ أَنْ يَتَّخِذَ إِلى‌ رَبِّهِ سَبِيلاً (57) وَ تَوَكَّلْ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لا يَمُوتُ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِهِ وَ كَفى‌ بِهِ بِذُنُوبِ عِبادِهِ خَبِيراً (58) الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى‌ عَلَى الْعَرْشِ الرَّحْمنُ فَسْئَلْ بِهِ خَبِيراً (59) وَ إِذا قِيلَ لَهُمُ اسْجُدُوا لِلرَّحْمنِ قالُوا وَ مَا الرَّحْمنُ أَ نَسْجُدُ لِما تَأْمُرُنا وَ زادَهُمْ نُفُوراً (60)

ترجمه‌

و اگر خواسته بوديم هر آينه برانگيخته بوديم در هر بلدى بيم دهنده‌ئى را

پس اطاعت مكن كافران را و جهاد كن با ايشان جهادى بزرگ‌

و او است آنكه روان ساخت و واگذارد دو دريا را اين شيرين است و گوارا و اين شور است و تلخ و قرار داد ميانشان حايلى و ممانعتى سخت‌

و او است آنكه آفريد از آب انسانى را پس قرار داد او را داراى نسب و سبب و باشد پروردگار تو توانا

و ميپرستند غير از خدا آنچه را كه نه نفع ميرساند بآنها و نه ضرر ميرساند آنها را و باشد كافر بر پروردگارش پشتيبان شيطان‌

و نفرستاديم تو را مگر مژده دهنده و بيم دهنده‌

بگو نميخواهم از شما بر آن مزدى مگر كار آنكه خواست فراگيرد بسوى پروردگارش راهى‌

و اعتماد كن بر خداى زنده كه نمى‌ميرد و تسبيح گوى او را بستايشش و بس است او كه باشد بگناهان بندگانش آگاه‌

آنكه آفريد آسمانها و زمين را و آنچه ميان آن دو است در شش روز پس مستولى شد بر عرش، خداى بخشنده است پس بپرس آنرا از آگاهى‌

و چون گفته شود بآنها كه سجده كنيد مر خداى بخشنده را گويند و چيست بخشنده آيا سجده كنيم براى آنچه امر ميكنى ما را و افزايد آنها را دورى.


جلد 4 صفحه 83

تفسير

خداوند متعال براى تعظيم شأن و تجليل امر و تقويت خاطر شريف پيغمبر اكرم در امر دعوت فرموده اگر ميخواستيم ما در هر شهر و بلدى پيغمبرى براى انذار مردم مبعوث كنيم مى‌توانستيم و كار تو سبك ميشد ولى مقام تو اجلّ از آنستكه در عرض تو پيغمبرى باشد يا بعد از تو پيغمبرى بيايد و چون ما اين فضيلت را مخصوص بتو نموديم تو هم در مقابل بايد گوش بسخنان ياوه و توقعات بيجاى كفار ندهى و با آنها مداهنه ننمائى و جهاد نمائى بترك اطاعت آنها يا بقرآنى كه معجز بيان است با آنان جهاد بزرگيكه آن ببرهان و بيان است نه سيف و سنان و براى بيان شمّه‌ئى از قدرت خود فرموده و او است خداوندى كه دو مجمع آب زياد را كه دريا گويند سر داده و بحال خودشان واگذاشته مانند دابّه‌ئى كه صاحبش آن را سر دهد بصحرا براى چريدن و در عين حال بيد قدرت ميان آن دو آب زياد حاجب و مانعى قرار داده كه مخلوط با يكديگر نشوند گويا بزبان حال هريك از آن دو آب با ديگرى ميگويد حرام است و ممنوع كه با من مخلوط شوى بتقريبى كه در اوائل سوره از بيان حجرا محجورا گذشت و اين دو آب بقدرى با هم اختلاف دارند كه هر كس به بيند ميگويد اين بسيار گوارا و اين بسيار شور يا آن گوارا و خنك و اين شور و گرم يا آن گوارا و شيرين و اين شور و تلخ است بحسب اختلاف اهل لغت در معناى فرات و اجاج و اين در رودهاى بزرگيكه داراى آب گوارا است و وارد دريا ميشود تا مدتى محسوس است خصوصا در رود نيل و دجله كه گفته‌اند تا فرسخها باين حال باقى است حتى در رود هر از كه وارد درياى مازندران ميشود احساس شده و معلوم است كه اين بقدرتى است كه خداوند به آب در جريان داده كه خود را حفظ مينمايد و قمى ره فرموده خدا ميفرمايد حرام و محرّم است كه تغيير دهد يكى از آن دو طعم ديگرى را و از اين قبيل است آب دو چشمه مجاور هم در لاريجان كه حقير آن را مشاهده نمودم يكى آب جوش و ديگر بسيار خنك كه هر دو وارد در يك حوض ميشود تا ملائم شود و بتوان در آن فرو رفت و بالاتر از همه آب دهان و بينى و چشم است كه هر سه در روى انسان جريان پيدا ميكند از يك چشمه سرو با هم در صفات اختلاف فاحش دارند و اين از عجائب‌


جلد 4 صفحه 84

خلقت است كه براى كثرت مشاهده آن عظمت قدرتش از نظر محو شده و او است آن خداوندى كه آفريد انسان را از آبى كه مخمّر شد بآن طينت آدم عليه السّلام و قابل شد از براى قبول اشكال و نطفه كه آن آبى بود در اصلاب آباء و ارحام امّهات و پس از انقلاباتى بشر شد پس قرار داد خداوند او را صاحب اولاد ذكور كه نسب بآن معلوم ميشود و صاحب اولاد اناث كه مصاهرت بآن حاصل مى‌گردد يا پيوند داد بشر را با يكديگر بدو نوع نسبت يكى نسبى كه حاصل ميشود از رحميّت مانند پدر و مادر با اولاد و برادر و خواهر با يكديگر و ساير ارحام و ديگر سببى كه بمصاهرت و ازدواج حاصل ميگردد مانند زن و شوهر و داماد و عروس و برادر زن و شوهر و خواهر زن و شوهر و پدر و مادر زن و شوهر و امثال اينها عموما يا خصوص محارم از آنها باختلاف تفاسير و بيانات اهل لغت و قدرت خداوند ظاهر ميشود در خلق چنين موجود مركب از اعضاء مختلفه و طبايع متباعده و حواس متغايره از مادّه واحده و تنوّع آن بدو نوع متقابل از پيوند يكى ذاتى و ديگر عرضى با اشتراك آن دو در محرميّت يا ساير خواص و آثار در كافى از امام باقر عليه السّلام و قمى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه پرسيدند از اين آيه فرمود خداوند تبارك و تعالى خلق فرمود آدم عليه السّلام را از آب گوارا و خلق فرمود از جنس او زوجه او را و درست نمود زوجه‌اش را از دنده زيرينش پس جارى ميشود باين دنده ميان زن و مرد سبب و نسب و بعد تزويج نمود آنزن را بآنمرد و جارى نمود ميان آن دو باين سبب مصاهرت را و اين است مراد از قول خداوند نسبا و صهرا پس نسب بسبب مردان حاصل ميشود و مصاهرت بسبب زنان و تحقيقاتى راجع بخلقت حوّا از دنده آدم عليه السّلام در اول سوره نساء گذشت و در امالى صدوق ره از انس بن مالك نقل نموده كه پرسيدم از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم كه آيا على عليه السّلام برادر تو است فرمود بلى عرض كردم بيان فرما چگونه او برادر تو است فرمود خداوند خلق فرمود آبى در زير عرش پيش از خلقت آدم به سه هزار سال و جاى داد آنرا در علم پنهان خود و چون خلق فرمود آدم را جارى نمود آن آبرا يو صلب آدم پس منتقل نمود آنرا بصلب شيث و هميشه آن آب منتقل ميشد از پشتى بپشتى تا جاى گرفت در پشت عبد المطلب پس خداوند آنرا دو قسمت نمود نصف آن‌


جلد 4 صفحه 85

در عبد اللّه و نصف در ابو طالب جاى گزين شد پس من از نصف آن آب و على از نصف ديگر است و على برادر من است در دنيا و آخرت پس اين آيه را تلاوت فرمود و خلاصه اين معنى را در روضة الواعظين نيز از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله نقل نموده و مستفاد از روايات متعدده آنستكه اين آيه در شأن امير المؤمنين عليه السّلام و بيان قرابت نسبى و سببى او با پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم نازل شده و صهر از القاب آنحضرت است و بايد حمل بر مراد باطنى شود و اهل شرك پرستش ميكنند جز خداوند مخلوقى را كه نفع و ضرر آنها در تحت قدرت و اختيار آن نيست و كافر در برابر پروردگارش پشتيبان و كمك شيطان بوده و هست در عداوت و شرك يا كافر از نظر خداوند دور افتاده و پشت سر افكنده شده بوده و هست چنانچه فرموده‌اند و بنظر حقير محتمل است مراد آن باشد كه جنس كافر در برابر خداوند پشتيبان و كمك كافر بوده و هست و حاصل آنستكه اين جنس با يكديگر در مخالفت خداوند كمك ميكنند يا مراد آن باشد كه كافر بر خداوندش چيره و جسور بوده و خواهد بود كه احسن معانى است يا مراد آن باشد كه عبادت ميكنند بتى را كه نميتواند نفع و ضررى بآنها برساند و چنين كافر بر معبود خود غالب و نيرومند بوده و هست و مستفاد از بعضى روايات معتبره آنستكه مراد از كافر در اين آيه دومى است و مراد از رب صاحب اختيار و ولى است مانند قول خداوند اذكرنى عند ربّك و مراد از ولىّ امير المؤمنين عليه السّلام است كه صاحب اختيار دومى بوده و او پشتيبان دشمنان امير المؤمنين عليه السّلام بود يا در ظاهر با آنحضرت كمك ميكرد و اينمعنى در باطن قرآن است و نفرستاده است خداوند پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله را مگر براى بشارت دادن اهل ايمان را ببهشت و ترساندن اهل عصيان را از جهنم و دستور فرموده بآن حضرت كه بفرمايد بآن مردم من مزدى از شما بر اداء رسالت كه مستفاد از ارسال بشير و نذير است نميخواهم مگر اطاعت خدا و عمل كسيكه بخواهد راهى بسوى خدا پيدا كند همين كافى است براى من چون ثواب هدايت نمودن يكنفر بنده در نزد خدا بيشتر از دنيا و ما فيها است براى آنكه كسيكه ميخواهد مردم را هدايت و ارشاد بحق و حقيقت نمايد بايد بى طمعى و استغناء مادّى خود را بمردم بفهماند تا سخنان او در قلوب آنها جاى گير شود و آنرا


جلد 4 صفحه 86

حمل بر طمع بمال خودشان ننمايند و اين سيره مرضيّه همه انبياء بوده و مبلّغين اسلام هم بايد بر آن مشى نمايند و الا بياناتشان چندان موثر نخواهد شد و بنابر اين كلمه مضاف بمن شاء كه اطاعت يا عمل است محذوف شده است و گفته شده استثناء منقطع است چون اطاعت و عمل از جنس اجر نيست و بنظر حقير چون در عالم بالا قيمتى است بالاترين اجور است و نيز فرموده توكل كن بخدا و نترس از اشرار و بى نياز باش از كمك مالى و حالى بندگانيكه دوام و ثباتى براى آنها نيست آنخداوندى كه زنده و پاينده است و نمرده و نميميرد تو را بمقصد و مقصود خواهد رساند و شرّ آنها را از تو دفع خواهد فرمود و تنزيه نما او را از آنچه لايق شأن او نيست باثبات اوصاف كمال و جمال و حمد و ثناء و شكر بر نعم سابقه موجوده و لاحقه موعوده و كافى است خدا كه با خبر و مطلع از گناهان بندگانش باشد از كفر و شرك و ساير معاصى پنهان و آشكار و از گناهان آنان گردى بدامن مقدّس تو و كبريائى او نخواهد نشست آنخداوندى كه آفريد آسمانها و زمين را در شش روز پس مستولى شد بر عرش و تفصيل آن در سوره اعراف گذشت و ذكرش در اين مقام شايد بمناسبت سبق امر بتوكل و تسبيح باشد كه چنين خالق قادر محيط متصرّفى لايق اتّكال و تسبيح و حمد و ثناء است و اشاره بآنكه امور بتأنّى و تدريج بايد انجام بگيرد خداوند با كمال قدرت در خلقت بتأنّى و تدريج اقدام فرموده پيغمبر هم بايد اسلام را بتأنّى و تدريج رواج دهد كه آنخدا رحمن يعنى بخشنده و مهربان است و بنابر اين الرّحمن خبر مبتداء محذوف و از اسما الحسنى است و ميشود خبر الذى باشد يعنى آنكه آسمانها و زمين را آفريد رحمن است و در مجمع نقل نموده كه يهود حكايت ميكردند از ابتداء خلقت بخلاف قرآن لذا خداوند فرموده براى محكوميّت آنها بپرس از آنچه ذكر شد در امر خلقت از شخص خبيرى كه مورد قبول آنها باشد و سؤال چنانچه متعدى بعن ميشود براى آنكه متضمّن معناى تفتيش است متعدى بباء هم ميشود براى آنكه متضمّن معناى اعتنا است و ممكن است كلمه به صله خبيرا باشد و مسئول عنه مقدر يعنى پس بپرس از خبير بآن امر كيفيت آنرا و بعضى گفته‌اند جمعى از كفار منكر بودند كه‌


جلد 4 صفحه 87

اسم رحمن بر خدا اطلاق شود لذا خدا فرموده از خبيرى كه مطلع از كتب سماوى باشد بپرس تا او تصديق كند كه چنين اسمى براى خدا در آن كتب ذكر شده و بنابر اين ضمير در كلمه به برحمن عود ميكند و معانى ديگرى هم ذكر نموده‌اند كه بنظر حقير حسنى ندارد و آنچه ظاهر و مستحسن و خالى از خلل است آنستكه گفته شود چون خداوند در آيه قبل فرموده بود كه خدا به گناهان بندگان خبير است و در اين آيه فرموده نام او رحمن است كه دلالت بر نهايت رحمت دارد ميفرمايد پس سؤال كن و بخواه حوائج خود را بوسيله نام رحمن از خداوند خبير و آگاهى كه ذكر شد و آگاهى او فوق هر آگاهى است و بنابر اين ضمير در به بأقرب مراجع خود عود نموده و باء در معناى حقيقى خود استعمال شده و مناسبت اطراف كلام و جهات مقام محفوظ است ولى نميدانم چرا آقايان از اين معناى واضح صرف نظر نموده و خود را بتكلف انداخته‌اند و گفته‌اند رحمن نامى است از خداوند كه در كتب سماوى ذكر شده ولى مشركين عرب منكر اطلاق آن بر خدا بودند لذا وقتى پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم بآنها ميفرمود سجده كنيد براى رحمن ميگفتند رحمن چيست ما او را نميشناسيم آيا هر چه تو امر ميكنى ما را براى او سجده كنيم بدون معرفت باو يا هر چه محمد صلّى اللّه عليه و اله و سلّم امر ميكند ما را براى او سجده كنيم چون يأمرنا بياء نيز قرائت شده و اين امر موجب مزيد تباعد و تنفّر آنها از سجود و ايمان و ازدياد كفر و طغيانشان ميشد و قمى ره فرموده جواب آنها الرّحمن خلق الانسان علّمه البيان است.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


قُل‌ ما أَسئَلُكُم‌ عَلَيه‌ِ مِن‌ أَجرٍ إِلاّ مَن‌ شاءَ أَن‌ يَتَّخِذَ إِلي‌ رَبِّه‌ِ سَبِيلاً (57)

بفرما سؤال‌ نمي‌كنم‌ ‌از‌ ‌شما‌ ‌از‌ ‌براي‌ رسالت‌ ‌من‌ هيچگونه‌ اجري‌ مگر كسي‌ ‌که‌ بخواهد اتخاذ كند و بگيرد بسوي‌ پروردگار راهي‌ و سبيلي‌.

(قُل‌ ما أَسئَلُكُم‌ عَلَيه‌ِ مِن‌ أَجرٍ) ‌اينکه‌ مقاله تمام‌ انبياء و رسل‌ بوده‌ ‌به‌ امت‌ ‌خود‌ ‌که‌ تصور نشود ‌که‌ پيغمبران‌ طمع‌ ‌به‌ مال‌ ‌آنها‌ دارند و نظرشان‌ ‌به‌ استفاده ماديست‌ و ‌در‌ بسياري‌ ‌از‌ آيات‌ دارد ‌در‌ مقاله نوح‌ (إِن‌ أَجرِي‌َ إِلّا عَلَي‌ اللّه‌ِ) يونس‌ آيه 72، هود آيه 41 و ‌در‌ مقاله‌ هود (إِن‌ أَجرِي‌َ إِلّا عَلَي‌ الَّذِي‌ فَطَرَنِي‌) هود آيه 53 و نيز ‌در‌ حق‌ نوح‌ ميفرمايد:

(إِن‌ أَجرِي‌َ إِلّا عَلي‌ رَب‌ِّ العالَمِين‌َ) شعراء آيه 109 و همچنين‌ ‌در‌ حق‌ لوط و شعيب‌ ‌به‌ همين‌ عبارت‌ آيه 164 و آيه 180 و ‌در‌ سوره سبأ آيه 47 ‌در‌ حق‌ حضرت‌ رسالت‌ (إِن‌ أَجرِي‌َ إِلّا عَلَي‌ اللّه‌ِ).

(اشكالان‌ اول‌: ‌اينکه‌ آيات‌ مخالفت‌ دارد ‌با‌ آيه شريفه‌ (قُل‌ لا أَسئَلُكُم‌ عَلَيه‌ِ أَجراً إِلَّا المَوَدَّةَ فِي‌ القُربي‌) شوري‌ آيه 22.

جلد 13 - صفحه 643

جواب‌ اولا: مراد ‌از‌ عدم‌ سؤال‌ اجر مال‌ و منافع‌ ماديست‌ و اما امور ديني‌ بخصوص‌ امري‌ ‌که‌ ايمان‌ منوط باو ‌است‌ مانعي‌ ندارد مثل‌ اينكه‌ بفرمايد: ‌من‌ توقع‌ مالي‌ ‌از‌ ‌شما‌ ندارم‌ جز اينكه‌ ايمان‌ بياوريد.

و ثانيا: ‌اينکه‌ مودت‌ ذوي‌ القربي‌ ‌به‌ نفع‌ ‌آنها‌ ‌است‌ چنانچه‌ مي‌فرمايد:

(ما سَأَلتُكُم‌ مِن‌ أَجرٍ فَهُوَ لَكُم‌) اشكال‌ دوم‌: ‌اينکه‌ آيات‌ منافيست‌ ‌با‌ آيه خمس‌ و انفال‌ ‌که‌ ميفرمايد:

(وَ اعلَمُوا أَنَّما غَنِمتُم‌ مِن‌ شَي‌ءٍ فَأَن‌َّ لِلّه‌ِ خُمُسَه‌ُ وَ لِلرَّسُول‌ِ الاية) انفال‌ آيه 42 و ميفرمايد:

(قُل‌ِ الأَنفال‌ُ لِلّه‌ِ وَ الرَّسُول‌ِ) انفال‌ آيه 1 و همچنين‌ قطايع‌ ملوك‌، بطون‌ اوديه‌ رؤس‌ جبال‌ و ‌غير‌ اينها.

جواب‌ اولا ‌اينکه‌ امور داخل‌ ‌در‌ جمله ‌بعد‌ ‌است‌ (إِلّا مَن‌ شاءَ أَن‌ يَتَّخِذَ إِلي‌ رَبِّه‌ِ سَبِيلًا) ‌از‌ جمله‌ حقوقيست‌ ‌که‌ ‌در‌ اموال‌ قرار داده‌ مثل‌ مصارف‌ حج‌، زكاة، صله‌ رحم‌، صدقات‌، عبادات‌ ماليه‌.

و ثانيا عطف‌ فرمود ‌به‌ اللّه‌ همين‌ نحوي‌ ‌که‌ ‌خدا‌ اجر خدايي‌ نمي‌طلبد ‌رسول‌ ‌هم‌ اجر رسالت‌ نمي‌طلبد و اموري‌ ‌است‌ ‌که‌ خداوند ‌براي‌ رسولش‌ مقرر فرموده‌ مثل‌ سهم‌ ذوي‌ القربي‌ چنانچه‌ ‌در‌ خبر ‌است‌

(الارض‌ كلها للامام‌)

و دارد ‌براي‌ شيعه‌ حلال‌ فرموده‌اند.

644

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 57)- سپس به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله دستور می‌دهد که به آنها «بگو: من در برابر آن (ابلاغ آیین خدا) هیچ گونه پاداشی از شما نمی‌طلبم» (قُلْ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ).

بعد اضافه می‌کند: «مگر کسی که بخواهد راهی به سوی پروردگارش برگزیند» این پاداش من است (إِلَّا مَنْ شاءَ أَنْ یَتَّخِذَ إِلی رَبِّهِ سَبِیلًا).

یعنی تنها اجر و پاداش من هدایت شماست، آن هم از روی اراده و اختیار نه اکراه و اجبار، و این تعبیر نهایت لطف و محبت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله را نسبت به پیروانش روشن می‌سازد، چرا که مزد خود را سعادت و خوشبختی آنان می‌شمرد.

نکات آیه

۱ - پیامبر(ص)، موظف به اعلام کردن نداشتن هیچ چشمداشت و درخواست مزدى از مردم، در قبال انجام رسالت خویش (قل ما أسئلکم علیه من أجر)

۲ - تأثیر مثبت اعلام کردن نداشتن هیچ چشمداشت و درخواست مزدى، در هدایت و تربیت مردم (قل ما أسئلکم علیه من أجر) از فرمان خداوند به پیامبر(ص)، براى اعلام کردن نداشتن چشم داشتى در انجام رسالت خود - پس از بیان هدف اصلى و روش تبلیغى آن در آیه قبل - مى توان برداشت فوق را به دست آورد.

۳ - ایمان و راهیابى مردم به خدا، تنها اجر و مزد پیامبر(ص) در انجام رسالت خویش (ما أسئلکم علیه من أجر إلاّ من شاء أن یتّخذ إلى ربّه سبیلاً) برداشت فوق، مبتنى بر این است که استثنا در «إلاّ من شاء...» متصل باشد و مضافى نیز محذوف و در تقدیر باشد; یعنى، «إلاّ من شاء أن یتخذ إلى ربّه سبیلاً بالإیمان و الطاعة و...».

۴ - دلسوزى بسیار پیامبر(ص) نسبت به کافران و مشرکان و اهتمام آن حضرت براى هدایت و تربیت آنان (قل ما أسئلکم علیه من أجر إلاّ من شاء أن یتّخذ إلى ربّه سبیلاً) قرار گرفتن هدایت مردم به عنوان اجر پیامبر(ص) - در حالى که هدایت شدن مردم از سنخ اجر نیست، علاوه بر این که مستثنى باید از سنخ مستثنى منه باشد - مى تواند گویاى دو نکته باشد: ۱- دلسوزى و اهتمام بسیار پیامبر(ص) نسبت به هدایت مردم. ۲- خلوص و نداشتن هیچ چشمداشت مادى در رسالت خود. در حقیقت چنین جمله اى، مانند سخن آن پدرى است که براى حفظ جان فرزندش، تلاش بسیار دارد و به فرزندش مى گوید: «من در قبال تلاشم، هیچ مزدى از تو نمى خواهم».

۵ - خلوص و نداشتن هیچ چشم داشتى در انجام رسالت، از ویژگى هاى پیامبراسلام(ص) (ما أسئلکم علیه من أجر إلاّ من شاء أن یتّخذ إلى ربّه سبیلاً)

۶ - تأثیر بهینه تبلیغات دینى و بشارت و اخطار به مردمان، در گرو خلوص و اظهار بى نیازى و درخواست نکردن مزد از مردم (قل ما أسئلکم علیه من أجر إلاّ من شاء أن یتّخذ إلى ربّه سبیلاً)

۷ - هدایت و راه یابى انسان به خدا، تنها هدف و آرمان پیامبر(ص) در انجام رسالتش (قل ما أسئلکم علیه من أجر إلاّ من شاء أن یتّخذ إلى ربّه سبیلاً) قرار گرفتن هدایت مردمان به عنوان تنها مزد پیامبر(ص)، در حالى که رسالت آن حضرت همراه تلاش بسیار و تحمل مشکلات فراوان بوده است، مى تواند گویاى برداشت یاد شده باشد.

۸ - ربوبیت خداوند، مقتضى حرکت انسان به سوى او و برگزیدن راه الهى (دین) (إلاّ من شاء أن یتّخذ إلى ربّه سبیلاً)

۹ - انسان در انتخاب دین، آزاد و مختار است. (إلاّ من شاء أن یتّخذ إلى ربّه سبیلاً)

۱۰ - پیامبر(ص)، تنها مأمور فراخواندن مردم به راه خدا و دین الهى بود و نه مجبور ساختن آنان به پذیرش آن. (و ما أرسلنک إلاّ مبشّرًا و نذیرًا ... إلاّ من شاء أن یتّخذ إلى ربّه سبیلاً) از این که خداوند در آیه قبل رسالت پیامبر(ص) را، منحصر به انذار و بشارت دانست و در آیه مورد بحث، انسان را در انتخاب راه الهى آزاد گذاشت، مى توان استفاده کرد که پیامبر(ص) حق نداشت مردم را به پذیرش دین مجبور کند.

موضوعات مرتبط

  • اخلاص: آثار اخلاص ۶
  • انسان: اختیار انسان ۹; اهمیت هدایت انسان ها ۳
  • ایمان: اهمیت ایمان به خدا ۳
  • بازگشت به خدا: زمینه بازگشت به خدا ۸
  • تبلیغ: آثار تبلیغ مجانى ۶; آسیب شناسى تبلیغ ۶; اخلاص در تبلیغ ۶; اعلام تبلیغ مجانى ۲; عوامل تأثیر تبلیغ ۶
  • تربیت: عوامل مؤثر در تربیت ۲
  • خدا: آثار ربوبیت خدا ۸; دعوت به خدا ۱۰
  • دین: آزادى دینى ۹، ۱۰; دعوت به دین ۱۰; نفى اکراه در دین ۱۰
  • دیندارى: عوامل دیندارى ۸
  • محمد(ص): اخلاص محمد(ص) ۵; اهداف محمد(ص) ۷; تبلیغ مجانى محمد(ص) ۱، ۵; دلسوزى محمد(ص) ۴; محدوده مسؤولیت محمد(ص) ۱۰; محمد(ص) و کافران ۴; محمد(ص) و مشرکان ۴; مزد رسالت محمد(ص) ۱، ۳;مسؤولیت محمد(ص) ۱; ویژگیهاى محمد(ص) ۵; هدایتگرى محمد(ص) ۷
  • هدایت: عوامل مؤثر در هدایت ۲

منابع