الجمعة ٦

از الکتاب
کپی متن آیه
قُلْ‌ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ‌ هَادُوا إِنْ‌ زَعَمْتُمْ‌ أَنَّکُمْ‌ أَوْلِيَاءُ لِلَّهِ‌ مِنْ‌ دُونِ‌ النَّاسِ‌ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ‌ إِنْ‌ کُنْتُمْ‌ صَادِقِينَ‌

ترجمه

بگو: «ای یهودیان! اگر گمان می‌کنید که (فقط) شما دوستان خدائید نه سایر مردم، پس آرزوی مرگ کنید اگر راست می‌گویید (تا به لقای محبوبتان برسید)!»

بگو: اى كسانى كه يهودى شديد! اگر گمان داريد كه شما دوستان خداييد نه ديگر مردمان، پس تمنّاى مرگ كنيد اگر راست مى‌گوييد
بگو: «اى كسانى كه يهودى شده‌ايد، اگر پنداريد كه شما دوستان خداييد نه مردم ديگر، پس اگر راست مى‌گوييد درخواست مرگ كنيد.»
بگو: ای جماعت یهود، اگر پندارید که شما به حقیقت دوستداران خدایید نه مردم دیگر، پس تمنّای مرگ کنید اگر راست می‌گویید.
بگو: ای یهودیان! اگر گمان می کنید که فقط شما دوستان خدایید نه مردم دیگر، پس آرزوی مرگ کنید اگر راستگویید [چون دوستان خدا برای رسیدن به لقاء او مشتاق مرگ هستند.]
بگو: اى قوم يهود، هرگاه مى‌پنداريد كه شما دوستان خدا هستيد، نه مردم ديگر، پس تمناى مرگ كنيد اگر راست مى‌گوييد.
بگو ای یهودیان اگر گمان می‌کنید که شما از میان همه مردم، دوستان خدا هستید، اگر راست می‌گویید آرزوی مرگ کنید
بگو اى كسانى كه يهودى شديد، اگر پنداريد كه شما دوستان خداييد نه ديگر مردمان، پس آرزوى مرگ كنيد- تا شما را به او برساند- اگر راستگوييد.
بگو: ای یهودیان! اگر شما می‌پندارید که شما دوستان خدا هستید نه مردمان دیگر، اگر راست می‌گوئید خواستار مرگ شوید (تا از خانه‌ی بلا و محنت، به سرای نعمت و جنّت برسید، و دیدار جانان برای شما عاشقان میسّر شود).
بگو: «ای کسانی که یهودی شده‌اید! اگر پنداشتید که (تنها) شما به‌راستی دوستان خدایید نه دیگر مردمان، اگر (از) راستان بوده‌اید، پس درخواست مرگ کنید.»
بگو ای آنان که جهود شدید اگر پندارید که شما دوستانید خدا را جز مردم پس آرزو کنید مرگ را اگر هستید راستگویان‌

Say, “O you who follow Judaism; if you claim to be the chosen of Allah, to the exclusion of the rest of mankind, then wish for death if you are sincere.”
ترتیل:
ترجمه:
الجمعة ٥ آیه ٦ الجمعة ٧
سوره : سوره الجمعة
نزول : ٢ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٨
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«هَادُوا»: (نگا: بقره / ، نساء / و مائده / و و ). «مِن دُونِ»: جدای از. غیر از. «فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ»: درخواست مرگ کردن از دو راه: با زبان دعا نمودن و تقاضای فرا رسیدن مرگ کردن، و دیگر در راه خدا جنگیدن و از کشتن نهراسیدن. «أَوْلِیَآءُ»: دوستان. عزیزان (نگا: مائده / ).

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


قُلْ يا أَيُّهَا الَّذِينَ هادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِياءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ «6»

بگو: اى يهوديان! اگر گمان مى‌كنيد كه تنها شما اولياى خدا هستيد نه ساير مردم، اگر (در اين پندار) راست مى‌گوييد، آرزوى مرگ كنيد (تا به پاداشهايى كه خداوند براى اولياى خود مقرّر كرده، برسيد!).

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



قُلْ يا أَيُّهَا الَّذِينَ هادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِياءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ «6»

شأن نزول: حضرت، مكتوبى به يهود مدينه فرستاد، كه اسلام آوريد و نبوت مرا اقرار كنيد. ايشان مكتوبى به يهود خيبر فرستادند كه پيغمبر، ما را به اسلام دعوت نمايد، و اگر شما منع داريد خبر دهيد. ايشان تماما تمرد و كفر اظهار، و اعلام كردند كه نبوت به ما و شما سزاوارتر است؛ آيه نازل شد:

قُلْ يا أَيُّهَا الَّذِينَ هادُوا: بگو اى كسانى كه يهوديت اختيار كرديد، إِنْ زَعَمْتُمْ‌: اگر دعوى مى‌كنيد به زعم خود، أَنَّكُمْ أَوْلِياءُ لِلَّهِ‌: بدرستى كه شما دوستانيد مر خداى را، مِنْ دُونِ النَّاسِ‌: بدون مردمان ديگر از عرب و عجم كه ايمان آورده‌اند، فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ‌: پس تمنا كنيد از خدا مرگ را تا هر چند زودتر از زندان بلا و زحمات خلاص شده، به سر منزل كرامتى رسيد كه حق تعالى براى دوستان خود مقرر فرموده، إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ‌: اگر هستيد راستگويان در آن كه شما دوستان خدائيد، يعنى اگر در ادعاى خود صادقيد و از سر اعتقاد و يقين مى‌گوئيد، پس تمناى مرگ كنيد تا از مقربان درگاه او شويد. و هر كه دوست خدا باشد، مشتاق سراى آخرت، و مرگ را تحفه روزگار خود خواهد

جلد 13 - صفحه 167

داشت، چنانچه حضرت امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: لا ابالى وقع الموت علىّ ام وقعت على الموت: «1» باك ندارم مرگ بر من واقع شود، يا من به مرگ ملاقات كنم؛ و در وقت ضربت تيغ بر سر مبارك فرمود: فزت بربّ الكعبة. «2» پس در كذب ادعاى آنها فرمايد:


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


قُلْ يا أَيُّهَا الَّذِينَ هادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِياءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ «6» وَ لا يَتَمَنَّوْنَهُ أَبَداً بِما قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ «7» قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِي تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلاقِيكُمْ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلى‌ عالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ «8» يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا نُودِيَ لِلصَّلاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلى‌ ذِكْرِ اللَّهِ وَ ذَرُوا الْبَيْعَ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ «9» فَإِذا قُضِيَتِ الصَّلاةُ فَانْتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَ اذْكُرُوا اللَّهَ كَثِيراً لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ «10»

وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَيْها وَ تَرَكُوكَ قائِماً قُلْ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجارَةِ وَ اللَّهُ خَيْرُ الرَّازِقِينَ «11»

ترجمه‌

بگو اى كسانيكه يهودى شديد اگر گمان ميكنيد كه شما دوستان‌


جلد 5 صفحه 203

خدائيد بدون ساير مردم پس آرزو كنيد مرگ را اگر هستيد راستگويان‌

و آرزو نميكنند آنرا هرگز بسبب آنچه پيش فرستاد دستهاشان و خدا دانا است به ستمكاران‌

بگو همانا مرگى كه ميگريزيد از آن پس همانا آن ملاقات كننده شما است پس بازگردانيده ميشويد بسوى داناى پنهان و آشكار پس خبر ميدهد شما را بآنچه بوديد كه عمل ميكرديد

اى كسانيكه ايمان آورديد چون ندا شود براى نماز در روز جمعه پس بشتابيد بسوى ذكر خدا و واگذاريد خريد و فروش را اين بهتر است براى شما اگر هستيد كه ميدانيد

پس چون بجا آورده شود نماز پس پراكنده شويد در زمين و طلب كنيد از فضل خدا و ياد كنيد خدا را بسيار شايد كه شما رستگار شويد

و چون به‌بينند مال التّجاره يا ساز و نوائى را پراكنده شوند و بروند بسوى آن و واگذارند تو را ايستاده بگو آنچه نزد خدا است بهتر است از ساز و نوا و از مال التجاره و خدا بهترين روزى دهندگان است.

تفسير

گفته‌اند يهود مدّعى بودند كه ما اولياء خدا و دوستان اوئيم نه غير ما و خداوند بمناسبت ذكر آنها بمثل در آيات سابقه به پيغمبر خود خطاب فرموده كه بآنها بفرمايد اگر راست ميگوئيد اولياء خدا منحصر بشما است آرزو و طلب مرگ كنيد چون دوست طالب ملاقات دوست است و لابد حال شما بعد از مرگ بهتر از زمان زندگى است ولى آنها بهيچ وجه چنين طلبى نخواهند نمود چون خودشان ميدانند چه اعمال ناشايسته‌اى داشته‌اند و مستحق عقابند و خدا هم ميداند كه آنها ستم نمودند بر خود بمعصيت و بر پيغمبر خاتم بانكار حق او با آنكه ديده و شنيده بودند اوصاف او را در تورية و غيرها و خدا از ستمكاران نميگذرد و بجزاى اعمالشان خواهد رسانيد ولى تحقيق حقّ و منقول از امام عليه السّلام همانستكه در سوره بقره ذيل آيه قل ان كانت لكم الدّار الآخرة گذشت و تكرار نميشود و چون معلوم شد تنفّر آنها از مرگ بترك طلب و تمنّا پيغمبر اكرم بايد بآنها تذكّر دهد كه همان مرگى كه از آن فرار ميكنيد و ميترسيد كه از خدا طلب كنيد مبادا بشما برسد البتّه بملاقات شما خواهد آمد در وقت مقدّر و بعد از آن در پيشگاه كسيكه عالم است به اعمال نهانى و آشكار شما حاضر كرده ميشويد پس‌


جلد 5 صفحه 204

او يادآورى ميكند شما را و پاداش آنرا از خير و شرّ خواهد داد و خداوند بعد از ملامت يهود بر عقائد و اعمال ناشايسته اهل ايمان را مخاطب قرار داده و مأمور فرموده به بهترين اعمال كه نماز است خصوصا نماز جمعه كه افضل افراد آنست باين تقريب كه چون نداى مؤذن براى نماز كه آن نماز در روز جمعه است بلند شود سعى نمائيد كه زودتر خود را بآن برسانيد كه ياد خدا و توجّه باو اعظم عبادات بنده است و البته هيچ امريرا از بيع و شرى و كارهاى ديگر نبايد مانع آن قرار داد چون حضور در نماز جمعه بهتر است براى شما از كارهاى ديگر و اگر شما بدانيد مصالح و مفاسد امور را ميدانيد كه آن بهتر است از هر كار و آداب و شرايط نماز جمعه و حكم آن از وجوب عينى يا تخييرى يا استحباب يا حرمت در زمان غيبت امام عليه السّلام موكول بكتب فقهيّه و رسائل عمليّه است و چون از نماز فراغت پيدا شود نهى از بيع و شرى و اقدام بامور ديگر برداشته ميشود و لذا خداوند تجويز فرموده بصيغه امر متفرّق شدن اهل ايمان را در هر جا باشند براى طلب روزى و ساير اعمال و البته اشتغال بأعمال عبادى و ذكر خدا در چنين روز شريفى كه ثواب اعمال بندگان بر حسب نقل از ائمه اطهار مضاعف است موجب رستگارى است و راجع بآيه اخيره آنچه از نقل قمّى ره و غيره استفاده ميشود آنستكه در يكى از روزهاى جمعه وقتى كه اذان نماز گفته شده بود و مردم براى اداء فريضه در مسجد پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مجتمع شده بودند و آنحضرت ايستاده در منبر مشغول خطبه خواندن بود چون در نماز جمعه دو خطبه قبل از نماز كه دو ركعت است واجب ميباشد كاروانى كه حامل مال التجاره و ارزاق عمومى بود وارد مدينه شد و از مقابل مسجد گذشت با آنكه در جلو آن جمعى مشغول بساز زدن بودند يا ناى و نوائى داشتند لذا اصحاب از استماع خطبه منصرف شده براى تماشا يا معامله بيرون رفتند و بروايت جابر بن عبد اللّه دوازده نفر بيشتر باقى نماندند و حضرت از اين پيش آمد متأثر گرديد و اين آيه نازل شد كه دلالت دارد بر ملامت آنها براى اقبالشان بتجارت و صوت لهوى و اعراضشان از نفع اخروى و حفظ احترام كلام خدا و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم با آنكه ثواب الهى بمراتب برتر و بهتر بود براى آنها و هر كس‌


جلد 5 صفحه 205

از استماع صوت لهوى و انتفاع از متاع دنيوى و ظاهرا عمده اقبال آنها بمال- التجاره بوده چون بضيق معاش مبتلا بودند لذا از اقبال آنها به آندو كه در خارج متّحد و يك واقعه بوده به انفضّوا اليها كه مشتمل بر ضمير مفرد مؤنّث و مناسب با تجارت است تعبير شده و در ذيل آيه فرموده خدا بهترين روزى دهندگان است پس بايد باو توكّل نمود و روزى را از او خواست نه آنكه مرتكب چنين بى‌ادبى شد براى تحصيل روزى يا طلب ازدياد آن و در بعضى از روايات است كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم قسم ياد فرمود كه اگر همه رفته بودند همانجا بآتش غضب الهى ميسوختند و نكته تقديم تجارت بر لهو اولا و تأخير آن ثانيا شايد اشاره به اتّحاد واقعه باشد و شايد ملاحظه ترقّى در تقبيح عمل آنها و در خيريّت ثواب الهى شده باشد و اللّه اعلم در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه واجب است بر هر مؤمنى كه از ما پيروى مينمايد آنكه بخواند در شب جمعه سوره جمعه و سبّح اسم ربّك الاعلى را در نماز خود و در نماز ظهر سوره جمعه و منافقين را و چون چنين كند پس گويا عمل نموده بعمل پيغمبر خدا و ثواب و جزاى او بر خدا بهشت است وفقنا اللّه تعالى و الحمد للّه رب العالمين و صلّى اللّه على محمد و آله الطاهرين.


جلد 5 صفحه 206

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


قُل‌ يا أَيُّهَا الَّذِين‌َ هادُوا إِن‌ زَعَمتُم‌ أَنَّكُم‌ أَولِياءُ لِلّه‌ِ مِن‌ دُون‌ِ النّاس‌ِ فَتَمَنَّوُا المَوت‌َ إِن‌ كُنتُم‌ صادِقِين‌َ «6»

جلد 17 - صفحه 9

بفرما اي‌ كساني‌ ‌که‌ نام‌ ‌خود‌ ‌را‌ هود و يهود گذارده‌ايد ‌اگر‌ گمان‌ ميكنيد ‌که‌ ‌شما‌ اولياء الهي‌ هستيد ‌غير‌ ‌از‌ ناس‌ ‌پس‌ آرزوي‌ مرگ‌ كنيد ‌اگر‌ هستيد راستگويان‌.

(اقول‌): عقيده يهود ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌ بني‌ اسرائيل‌ اهل‌ بهشت‌ و سعادت‌ هستند و ‌لو‌ ‌هر‌ گونه‌ فسق‌ و فجور كنند و ساير ناس‌ بوي‌ سعادت‌ ‌به‌ مشامشان‌ نميرسد و ‌لو‌ ‌هر‌ چه‌ عبادت‌ و بندگي‌ كنند چنانچه‌ گفتند: وَ قالَت‌ِ اليَهُودُ وَ النَّصاري‌ نَحن‌ُ أَبناءُ اللّه‌ِ وَ أَحِبّاؤُه‌ُ مائده‌ آيه 21.

قُل‌ يا أَيُّهَا الَّذِين‌َ هادُوا نظر باين‌ ‌که‌ يهود ‌از‌ ماده هود ‌است‌ و ياء زايده‌ ‌است‌ چنانچه‌ اطلاق‌ هود ‌هم‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ ميشود: قالُوا لَن‌ يَدخُل‌َ الجَنَّةَ إِلّا مَن‌ كان‌َ هُوداً أَو نَصاري‌ تِلك‌َ أَمانِيُّهُم‌ بقره‌ آيه 105 و ‌اينکه‌ اطلاق‌ ‌براي‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌خود‌ ‌را‌ منتسب‌ ‌به‌ يهودا فرزند بزرگ‌ يعقوب‌ ميدانند.

إِن‌ زَعَمتُم‌ أَنَّكُم‌ أَولِياءُ لِلّه‌ِ مِن‌ دُون‌ِ النّاس‌ِ فَتَمَنَّوُا المَوت‌َ إِن‌ كُنتُم‌ صادِقِين‌َ.

(اشكال‌): ‌شما‌ مسلمين‌ ‌هم‌ ‌اينکه‌ عقيده‌ ‌را‌ داريد ‌که‌ سعادت‌ و رستگاري‌ مخصوص‌ ‌به‌ ‌شما‌ ‌است‌ ‌پس‌ ‌شما‌ ‌هم‌ بايد تمناي‌ مرگ‌ كنيد!.

(جواب‌): اولا ‌هر‌ صاحب‌ مذهبي‌ حق‌ ‌ يا ‌ باطل‌ مذهب‌ ‌خود‌ ‌را‌ حق‌ ميداند و نجات‌ و سعادت‌ ‌را‌ منوط باو ميگويد و ساير مذاهب‌ ‌را‌ باطل‌ و اهل‌ هلاكت‌ ميشمارد لكن‌ فرق‌ ‌بين‌ سياه‌ و سفيد و طايفه دون‌ طايفه نميگذارد چنانچه‌ فرمود:

«خلقت‌ الجنة لمن‌ اطاع‌ اللّه‌ و ‌لو‌ ‌کان‌ غلاما حبشيا و خلقت‌ النار لمن‌ عصي‌ اللّه‌ و ‌لو‌ ‌کان‌ سيدا قرشيا»

دائر مدار ايمان‌ و عمل‌ صالح‌ و تقوي‌ ميداند ولي‌ يهود فقط منحصر ببني‌ اسرائيل‌ ميدانند ‌از‌ ‌اينکه‌ جهت‌ ‌در‌ مقام‌ تبليغ‌ نيستند لذا ميفرمايد: مِن‌ دُون‌ِ النّاس‌ِ و جواب‌ ‌آنها‌ اولا‌-‌ مگر انبياء بني‌ اسرائيل‌ مخصوصا حضرت‌ عيسي‌ ‌از‌ بني‌ اسرائيل‌ نبودند چرا: فَفَرِيقاً كَذَّبتُم‌ وَ فَرِيقاً تَقتُلُون‌َ بقره‌ آيه 81. و ثانيا‌-‌ ‌بر‌ حسب‌ عقيده‌ ‌شما‌ ‌که‌ حضرت‌ آدم‌ ‌را‌ ‌إبن‌ اللّه‌ مي‌گوييد تمام‌ بشر ‌إبن‌ اللّه‌ هستند چه‌ خصوصيت‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌شما‌ ‌است‌. و ثالثا‌-‌ ميفرمايد:

فَتَمَنَّوُا المَوت‌َ إِن‌ كُنتُم‌ صادِقِين‌َ ‌که‌ برويد نزد پدر بزرگوارتان‌ و متنعم‌

جلد 17 - صفحه 10

شويد ‌به‌ نعم‌ ‌آن‌ و لكن‌ ‌اينکه‌ دعوي‌ ‌از‌ ‌شما‌ كذب‌ محض‌ ‌است‌ و ‌شما‌ همچو يقيني‌ نداريد و ‌از‌ مرگ‌ فرار ميكنيد.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 6)- گفتیم یهود خود را امتی برگزیده، و به اصطلاح تافته‌ای جدا بافته می‌دانستند، حتی گاهی ادعا می‌کردند که پسران خدا هستند! و گاه خود را دوستان خاص خداوند قلمداد می‌کردند، چنانکه در آیه 18 سوره مائده آمده است.

قرآن در مقابل این بلند پروازیهای بی‌دلیل، آن هم از ناحیه گروهی که حامل

ج5، ص181

کتاب الهی بودند اما عامل به آن نبودند، می‌گوید: به آنها «بگو: ای یهودیان! اگر گمان می‌کنید که (فقط) شما دوستان خدائید نه سایر مردم پس آرزوی مرگ کنید اگر راست می‌گوئید» تا به لقای محبوبتان برسید (قل یا ایها الذین هادوا ان زعمتم انکم اولیاء لله من دون الناس فتمنوا الموت ان کنتم صادقین).

چرا که دوست همیشه مشتاق لقای دوست است، و می‌دانیم که لقای معنوی پروردگار در قیامت رخ می‌دهد. اگر شما راست می‌گوئی پس چرا این قدر به زندگی دنیا چسبیده‌اید؟ چرا این قدر از مرگ وحشت دارید؟

نکات آیه

۱ - رهنمود الهى به پیامبر(ص)، در احتجاج با یهودیان (قل یأیّها الذین هادوا)

۲ - قوم یهود، تنها خود را اولیا و دوستان خداوند مى پنداشتند. (إن زعمتم أنّکم أولیاء للّه)

۳ - یهود، قومى نژاد پرست و خودبرتربین (إن زعمتم أنّکم أولیاء للّه من دون الناس)

۴ - نترسیدن از مرگ و مشتاق لقاى خدا بودن، نشان اولیا و دوستان خداوند است. (فتمنّوا الموت)

۵ - خداوند توسط پیامبر(ص)، به یهود پیشنهاد کرد براى اثبات ادعاى خود (این که آنان دوستان خدایند)، آرزوى مرگ کنند. (قل یأیّها الذین هادوا... فتمنّوا الموت إن کنتم صدقین)

۶ - ترس از مرگ، نشان دروغ گویى مدعیان دوستى با خداوند (فتمنّوا الموت إن کنتم صدقین)

۷ - ادعاهاى بى دلیل، شایسته پذیرش نیست. (إن زعمتم أنّکم أولیاء ... فتمنّوا الموت)

روایات و احادیث

۸ - «عن أبى عبداللّه(ع): ... أما علمت أنّ کلّ زَعْم فى القرآن کذب;[۱] از امام صادق(ع) روایت شده است که فرموده: ...مگر نمى دانى [مادّه] «زَعْم» در سراسر قرآن به معناى «کذب» است».

موضوعات مرتبط

  • ادعا: ملاک قبول ادعا ۷
  • اولیاءالله: اولیاءالله و مرگ ۴; صفات اولیاءالله ۴، ۵; علایق اولیاءالله ۴
  • برهان: آثار برهان ۷
  • ترس: آثار ترس از مرگ ۶
  • خدا: توصیه هاى خدا ۱; دروغگویى مدعیان دوستى با خدا ۶; دعوتهاى خدا ۵
  • علایق: علاقه به مرگ ۴
  • محمد(ص): توصیه به محمد(ص) ۱; نقش محمد(ص) ۵
  • مرگ: دعوت به درخواست مرگ ۵
  • یهود: دعوت از یهود ۵; روش احتجاج با یهود ۱; صفات یهود۳; عجب یهود ۲، ۳; نژادپرستى یهود ۳; یهود و اولیاءالله ۲

منابع

  1. کافى، ج ۲، ص ۳۴۲، ح ۲۰; نورالثقلین، ج ۱، ص ۵۰۸- ، ح ۳۶۲.