الأنعام ١٤٨

از الکتاب
کپی متن آیه
سَيَقُولُ‌ الَّذِينَ‌ أَشْرَکُوا لَوْ شَاءَ اللَّهُ‌ مَا أَشْرَکْنَا وَ لاَ آبَاؤُنَا وَ لاَ حَرَّمْنَا مِنْ‌ شَيْ‌ءٍ کَذٰلِکَ‌ کَذَّبَ‌ الَّذِينَ‌ مِنْ‌ قَبْلِهِمْ‌ حَتَّى‌ ذَاقُوا بَأْسَنَا قُلْ‌ هَلْ‌ عِنْدَکُمْ‌ مِنْ‌ عِلْمٍ‌ فَتُخْرِجُوهُ‌ لَنَا إِنْ‌ تَتَّبِعُونَ‌ إِلاَّ الظَّنَ‌ وَ إِنْ‌ أَنْتُمْ‌ إِلاَّ تَخْرُصُونَ‌

ترجمه

بزودی مشرکان (برای تبرئه خویش) می‌گویند: «اگر خدا می‌خواست، نه ما مشرک می‌شدیم و نه پدران ما؛ و نه چیزی را تحریم می‌کردیم!» کسانی که پیش از آنها بودند نیز، همین گونه دروغ می‌گفتند؛ و سرانجام (طعم) کیفر ما را چشیدند. بگو: «آیا دلیل روشنی (بر این موضوع) دارید؟ پس آن را به ما نشان دهید؟ شما فقط از پندارهای بی‌اساس پیروی می‌کنید، و تخمینهای نابجا می‌زنید.»

مشركان خواهند گفت: اگر خدا مى‌خواست، نه ما و نه پدران ما شرك نمى‌آورديم و چيزى را تحريم نمى‌كرديم. پيشينيان آنها نيز همين گونه تكذيب كردند، تا آن كه عذاب ما را چشيدند. بگو: آيا نزد شما دانشى هست كه آن را براى ما آشكار كنيد؟ [ولى حق اين است كه‌] شما
كسانى كه شرك آوردند به زودى خواهند گفت: «اگر خدا مى‌خواست، نه ما و نه پدرانمان شرك نمى‌آورديم، و چيزى را [خودسرانه‌] تحريم نمى‌كرديم.» كسانى هم كه پيش از آنان بودند، همين گونه [پيامبران خود را] تكذيب كردند، تا عقوبت ما را چشيدند. بگو: «آيا نزد شما دانشى هست كه آن را براى ما آشكار كنيد؟ شما جز از گمان پيروى نمى‌كنيد، و جز دروغ نمى‌گوييد.»
آنان که شرک آوردند خواهند گفت: اگر خدا می‌خواست ما و پدرانمان مشرک نمی‌شدیم و چیزی را حرام نمی‌کردیم. بدین گفتار، پیشینیان ایشان نیز تکذیب (رسل) کردند تا آنکه طعم عذاب ما را چشیدند. بگو: آیا شما بر این سخن مدرک قطعی دارید تا به ما ارائه دهید؟ همانا شما پیروی جز از خیالات باطل نمی‌کنید و جز به گزافه و دروغ سخن نمی‌گویید.
کسانی که برای خدا شریک و همتا قرار دادند به زودی خواهند گفت: اگر خدا می خواست نه ما شرک می ورزیدیم و نه پدرانمان، و نه چیزی [از حلال خدا را خودسرانه] حرام می کردیم [پس شرک و تحریم ما جبری بوده نه اختیاری] کسانی که پیش از اینان بودند [بر اساس همین عقیده باطل پیامبران را] تکذیب کردند تا عذاب و انتقام ما را چشیدند؛ بگو: آیا نزد شما دانشی [استوار و منطقی مُستدل بر عقایدتان] هست که آن را برای ما آشکار کنید؟ شما فقط از پندارهای واهی و پوچ پیروی می کنید و جز به حدس و گمان تکیه نمی زنید.
مشركان خواهند گفت: اگر خدا مى‌خواست، ما و پدرانمان مشرك نمى‌شديم و چيزى را حرام نمى‌كرديم. همچنين كسانى كه پيش از آنها بودند پيامبران را تكذيب كردند و خشم و عذاب ما را چشيدند. بگو: اگر شما را دانشى هست آن را براى ما آشكار سازيد. ولى شما، تنها، از گمان خويش پيروى مى‌كنيد و گزافه‌گويانى بيش نيستند.
به زودی مشرکان خواهند گفت اگر خدا می‌خواست ما شرک نمی‌آوردیم، همچنین پدران ما، و چیزی را حرام نمی‌کردیم، پیشینیان آنان هم به همین‌گونه تکذیب پیشه کردند، تا آنکه عذاب ما را چشیدند، بگو آیا علم و اطلاعی دارید که به ما نشان دهید؟ [ولی حق این است که‌] جز از پندار پیروی نمی‌کنید، و جز دروغ نمی‌بافید
كسانى كه شرك آوردند خواهند گفت: اگر خدا مى‌خواست نه ما شرك مى آورديم و نه پدرانمان و چيزى را حرام نمى‌كرديم. همين گونه كسانى كه پيش از آنان بودند [پيامبران را] تكذيب كردند تا سرانجام كيفر سخت ما را چشيدند، بگو: آيا نزد شما دانشى هست تا آن را براى ما آشكار كنيد؟! پيروى نمى‌كنيد مگر پندار را و جز به گزاف و تخمين سخن نمى‌گوييد.
مشرکان (برای اعتذار از کفر و معذرت‌خواهی از تحریم خوراکیهای حلال) خواهند گفت: (شرک ما و تحریم چیزهای حلال از سوی ما، برابر مشیّت خدا است!) اگر خدا می‌خواست، ما و پدران ما مشرک نمی‌شدیم، و چیزی را (از اشیاء حلال بر خود) تحریم نمی‌کردیم. کسانی که پیش از آنان بوده‌اند نیز همین گونه (که به تو دروغ می‌گویند و تو را تکذیب می‌دارند، به پیغمبران ما دروغ می‌گفتند و آنان را) تکذیب می‌نمودند تا (سرانجام طعم) عذاب ما را چشیدند (و کیفر اعمال بد خود را دیدند). بگو: آیا دلیل قاطعی (و سند درستی برای رضایت خدا از شرک خود و تحریم چیزهای حلال، در دست) دارید تا آن را به ما ارائه دهید؟! شما فقط از پندارهای بی‌اساس پیروی می‌کنید و (حجّت و برهانی بر گفتار و کردار خود ندارید. شما نه از روی علم و یقین، بلکه) از روی ظنّ و تخمین کار می‌کنید.
زودا کسانی که شرک آوردند گویند: «اگر خدا می‌خواست، نه ما و نه پدرانمان شرک نمی‌آوردیم و چیزی را (خودسرانه) تحریم نمی‌کردیم.» کسانی هم که پیش از آنان بودند، همین گونه (پیامبران خود را) تکذیب کردند، تا برخورد شدید ما را چشیدند. بگو: «آیا نزد شما علمی (وحیانی) است، تا آن را برایمان برون آورید؟ شما جز از گمان پیروی نمی‌کنید و جز به گزاف تیری به تاریکی نمی‌افکنید.»
زود است گویند آنان که شرک ورزیدند اگر می‌خواست خدا مشرک نمی‌شدیم ما و نه پدران ما و نه حرام می‌کردیم چیزی را بدینسان تکذیب کردند آنان که پیش از ایشان بودند تا چشیدند خشم ما را بگو آیا نزد شما دانشی است که برون آریدش برای ما پیروی نمی‌کنید جز پندار را و نیستید شما جز گمان‌آوران‌

The polytheists will say, “Had Allah willed, we would not have practiced idolatry, nor would have our forefathers, nor would we have prohibited anything.” Likewise those before them lied, until they tasted Our might. Say, “Do you have any knowledge that you can produce for us? You follow nothing but conjecture, and you only guess.”
ترتیل:
ترجمه:
الأنعام ١٤٧ آیه ١٤٨ الأنعام ١٤٩
سوره : سوره الأنعام
نزول : ١٠ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٤٠
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«هَلْ عِندَکُم مِّنْ عِلْمٍ»: آیا حجّت و برهان و سند درستی دارید؟ نه ندارید. «تَخْرُصُونَ»: گزاف می‌گوئید. ناسنجیده عمل می‌کنید. دروغ می‌گوئید. از ماده (خَرْص) به معنی: تخمین.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


سَيَقُولُ الَّذِينَ أَشْرَكُوا لَوْ شاءَ اللَّهُ ما أَشْرَكْنا وَ لا آباؤُنا وَ لا حَرَّمْنا مِنْ شَيْ‌ءٍ كَذلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ حَتَّى ذاقُوا بَأْسَنا قُلْ هَلْ عِنْدَكُمْ مِنْ عِلْمٍ فَتُخْرِجُوهُ لَنا إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَ إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا تَخْرُصُونَ «148»

به زودى كسانى كه شرك ورزيده‌اند، خواهند گفت: اگر خدا مى‌خواست، نه ما و نه پدرانمان شرك نمى‌آورديم و هيچ چيزى را (از سوى خود) حرام نمى‌كرديم. كسانى كه پيش از آنها بودند (نيز پيامبران قبلى را) اينگونه تكذيب كردند تا آنكه طعم قهر و عذاب مارا چشيدند. بگو: آيا براى شما دانشى هست؟ آن را براى ما آشكار كنيد! شما جز از گمان و خيال پيروى نمى‌كنيد و شما جز حدس‌زن و دروغگويانى بيش نيستيد.

نکته ها

در اين آيه يك خبر غيبى از آينده مطرح است كه مشركان چه خواهند گفت، «سَيَقُولُ الَّذِينَ أَشْرَكُوا» آن آينده به وقوع پيوست و آنچه پيشگويى شده بود آنان گفتند. «وَ قالَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا» «1»

اين بهانه كه «اگر خدامى‌خواست، ما و پدرانمان مشرك نمى‌شديم» بارها توسّط مشركان مطرح شده است، چنانكه در آيه 35 سوره‌ى نحل و آيه 20 سوره زخرف نيز آمده است.

سؤال: اين آيه سخن مشركان را نقل مى‌كند كه اگر خدا از شرك ما راضى نيست، چرا ما را از آن باز نمى‌دارد؟ پس شرك ما مورد رضاى خداست!

پاسخ: انجام هر كار از هر كسى، از مَدار قدرت خداوند بيرون نيست، ليكن اراده و مشيّت خداوند آن است كه انسان راه خود را آزادانه انتخاب كند. دولت كه آب و برق و گاز را به منزل ما مى‌آورد، اين امكانات، دليل راضى بودن دولت به سوءاستفاده ما نيست. خداوند به‌


«1». نحل، 35.

جلد 2 - صفحه 577

انسان عقل و وحى عطا كرده و راه حقّ و باطل را به او نشان داده و او را در انتخاب آزاد گذاشته، ولى اراده و اختيار، نشانه‌ى راضى بودن او به خلاف ما نيست.

خداوند، خواهان ايمان اختيارى مردم است نه اجبار آنان به ايمان آوردن. در قرآن بارها آمده است كه: اگر خدا مى‌خواست، همه را هدايت مى‌كرد و پيامبر هم حقّ اكراه و اجبار مردم به ايمان را ندارد.

پیام ها

1- رهبران و انديشمندان دينى بايد خود را براى پاسخگويى به شبهات و بهانه‌جويى‌هاى آينده آماده كنند. «سَيَقُولُ»

2- فرستادن انبيا و كتب آسمانى براى آنست كه مردم با آزادى و اختيار، موحد شوند. پس منطق مشركان (كه اگر خدا مى‌خواست با قهر و قدرت مانع شرك ما مى‌شد) غلط است. «لَوْ شاءَ اللَّهُ ما أَشْرَكْنا»

3- بدتر از گناه، توجيه آن است. مشركان، شرك خود را توجيه كرده و آن را مشيّت الهى مى‌دانستند. «لَوْ شاءَ اللَّهُ ما أَشْرَكْنا» (جبرگرايى، بهانه‌اى است براى فرار از مسئوليّت)

4- مشركان، انحراف خود را با تاريخ نياكان خود توجيه مى‌كردند. «لَوْ شاءَ اللَّهُ ما أَشْرَكْنا وَ لا آباؤُنا»

5- عقيده به جبر، از توجيهات بى‌اساس منحرفان است. «لَوْ شاءَ اللَّهُ ما أَشْرَكْنا» شيطان هم كه رهبر منحرفان است، گمراهى خود را به خدا نسبت داد و چنين گفت: «رَبِّ بِما أَغْوَيْتَنِي» «1»

6- مخالفان، همواره با اهرم جبر، به تكذيب پيامبران پرداخته‌اند. «كَذلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ»


«1». حجر، 39.

جلد 2 - صفحه 578

7- قرآن از مخالفان هم تقاضاى حجّت و دليل مى‌كند. «قُلْ هَلْ عِنْدَكُمْ مِنْ عِلْمٍ»

8- آنان كه به بهانه‌ى سرنوشت، از مسئوليّت مى‌گريزند، منتظر چشيدن قهر خدا باشند. «ذاقُوا بَأْسَنا»

9- طرفداران جبر، منطق ندارند و در پى خيالاتند. «إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ»

10- اگر به جاى علم و يقين، در پى ظن و گمان باشيم، گمراه خواهيم شد. «إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا تَخْرُصُونَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



سَيَقُولُ الَّذِينَ أَشْرَكُوا لَوْ شاءَ اللَّهُ ما أَشْرَكْنا وَ لا آباؤُنا وَ لا حَرَّمْنا مِنْ شَيْ‌ءٍ كَذلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ حَتَّى ذاقُوا بَأْسَنا قُلْ هَلْ عِنْدَكُمْ مِنْ عِلْمٍ فَتُخْرِجُوهُ لَنا إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنْ أَنْتُمْ إِلاَّ تَخْرُصُونَ (148)

تفسير اثنا عشرى، ج‌3، ص: 398

بعد از رد اعتقادات باطله كفار، بيان اقوال فاسده آنها را فرمايد:

سَيَقُولُ الَّذِينَ أَشْرَكُوا: زود باشد كه بگويند بر وجه اعتذار آنانكه شرك آوردند. در اين آيه اعجاز قرآن ظاهر است، زيرا از نيامده خبر دهد، چه بعد از نزول اين آيه مشركان از روى تمرد و فرط كفر گفتند لَوْ شاءَ اللَّهُ ما أَشْرَكْنا وَ لا آباؤُنا: اگر خواستى خدا، شرك نمى‌آورديم ما و نه پدران ما وَ لا حَرَّمْنا مِنْ شَيْ‌ءٍ: و حرام نمى‌كرديم هيچ چيز را، يعنى شرك و تحريم را. اين قول مستلزم است تكذيب خدا و رسل و كتب او و نقض ادله عقليه و سمعيه، و لذا حق تعالى تكذيب آنها مى‌فرمايد كَذلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ‌: همچنانكه قوم تكذيب تو نمايند در منع الهى از شرك و تحريم امر مذكور همچنين تكذيب كرده‌اند آنانكه پيش از ايشان بوده‌اند حَتَّى ذاقُوا بَأْسَنا: تا اينكه چشيدند و دريافتند عذاب ما را به جهت تكذيب‌ قُلْ هَلْ عِنْدَكُمْ مِنْ عِلْمٍ‌: بگو بر سبيل تهكم به ايشان: آيا هست نزد شما هيچ امر معلوم صحيحى كه بدان حجت آريد بر سخنان خود. فَتُخْرِجُوهُ لَنا: پس خارج كنيد و ظاهر نمائيد آن را براى ما، آنگاه به جهت تأكيد در ردّ و تكذيب ايشان فرمايد إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَ‌: پيروى نمى‌كنند در مقالات خود مگر ظن را وَ إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا تَخْرُصُونَ‌: و نيستيد شما مگر كه دروغ مى‌گوئيد بر خداى تعالى و تخمين مى‌زنيد در احكام.

تتمه- در تفسير شيخ ابو الفتوح- فرمايد: در اين آيه حق تعالى بيان فرموده كه مشركان مجبرانند؛ و جبر، مذهب اهل شرك مى‌باشد. و هرگاه ملامت كفار بر جبر و تكذيب آنها را نمايد، پس چگونه تجويز مسلمانان كند كه قائل به جبر شوند. و اگر كفر و ظلم و فسق به مشيت الهى بودى، انكار آن ننمودى، و نهى نفرمودى. و ايضا اگر به اراده او بودى بايستى هيچ كافر و ظالم و فاسق را عاصى خطاب نكردى و مورد عتاب و عقاب قرار ندادى، بلكه او را مطيع خواندى، زيرا مطيع كسى است كه افعال او موافق مشيت و اراده حق باشد، پس قول اشاعره مطرود، و معتقدين آن مردود درگاه سبحانى خواهند بود.

تفسير اثنا عشرى، ج‌3، ص: 399


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


سَيَقُولُ الَّذِينَ أَشْرَكُوا لَوْ شاءَ اللَّهُ ما أَشْرَكْنا وَ لا آباؤُنا وَ لا حَرَّمْنا مِنْ شَيْ‌ءٍ كَذلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ حَتَّى ذاقُوا بَأْسَنا قُلْ هَلْ عِنْدَكُمْ مِنْ عِلْمٍ فَتُخْرِجُوهُ لَنا إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنْ أَنْتُمْ إِلاَّ تَخْرُصُونَ (148)

ترجمه‌

زود باشد كه بگويند آنانكه شرك آوردند اگر خواسته بود خدا شرك نمى‌آورديم ما و نه پدرانمان و نه حرام ميكرديم ما چيزى را اين چنين تكذيب نمودند آنانكه بودند پيش از آنها تا چشيدند عذاب ما را بگو آيا نزد شما است چيزى از دانش پس بيرون آوريد آنرا براى ما پيروى نميكنيد مگر گمان را و نيستيد شما مگر آنكه افترا مى‌بنديد.

تفسير

خداوند پيغمبر خود را خبر داد از مغالطه اهل شرك در مقابل براهين توحيد و حليّت محرّمات جعليّه آنها باين تقريب كه خدا خواسته است ما و پدرانمان مشرك باشيم و اشياء مذكوره در آيات سابقه را بر خود حرام نمائيم و الا ميتوانست ما را منصرف نمايد و چون ننموده است معلوم ميشود راضى است بفعل ما و ما را منع از شرك و تحريم اشيائى ننموده است و جواب آنستكه خداوند نخواسته است بندگانرا مجبور بعقائد


جلد 2 صفحه 395

و اعمال نمايد و اراده تكوينى با نهى تكليفى منافات ندارد و مانع از اختياريّت افعال نيست و شما خلط نموديد بين اراده تكوينى و تكليفى آنچه منافى با نهى تكليفى است اراده تكليفى است كه امر است نه اراده تكوينى است كه فعل است ولى چون اين جواب علمى بود و دور از فهم عامّه و ممكن بود مورد مشاجره و مجادله شود خداوند بجواب اقناعى مسلّمى اكتفا فرمود كه محلّ بحث نشود و آن آنستكه اگر خداوند نهى نفرموده بود از شرك و بدعت چرا بر كسانيكه تكذيب نمودند انبياء سابق را كه نهى از شرك و بدعت مينمودند عذاب نازل فرمود با اينحال اگر شما دليل واضحى بر شرك و احكام مجعوله خودتان داريد اقامه نمائيد و الّا معلوم ميشود شما بعقل ناقص و گمان فاسد خودتان عمل ميكنيد و افترا بخدا مى‌بنديد و احكام الهى را ملعبه خود قرار داديد ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


سَيَقُول‌ُ الَّذِين‌َ أَشرَكُوا لَو شاءَ اللّه‌ُ ما أَشرَكنا وَ لا آباؤُنا وَ لا حَرَّمنا مِن‌ شَي‌ءٍ كَذلِك‌َ كَذَّب‌َ الَّذِين‌َ مِن‌ قَبلِهِم‌ حَتّي‌ ذاقُوا بَأسَنا قُل‌ هَل‌ عِندَكُم‌ مِن‌ عِلم‌ٍ فَتُخرِجُوه‌ُ لَنا إِن‌ تَتَّبِعُون‌َ إِلاَّ الظَّن‌َّ وَ إِن‌ أَنتُم‌ إِلاّ تَخرُصُون‌َ (148)

زود ‌باشد‌ ‌که‌ بگويند كساني‌ ‌که‌ شرك‌ آورده‌اند ‌اگر‌ ‌خدا‌ ميخواست‌ ‌ما شرك‌ نميآورديم‌ و پدران‌ ‌ما ‌هم‌ شرك‌ نميآوردند و نيز ‌ما تحريم‌ بعض‌ حيوانات‌ ‌را‌ نميكرديم‌ تمام‌ بمشيت‌ اللّه‌ ‌است‌ و همين‌ نحو پيشيان‌ ‌آنها‌ ‌هم‌ تكذيب‌ انبياء كردند باستناد شرك‌ و افعال‌ ‌خود‌ ‌را‌ بمشيت‌ اللّه‌ ‌تا‌ زماني‌ ‌که‌ چشيدند بأس‌ و عذاب‌ ‌ما ‌را‌ بگو باينها ‌که‌ آيا ‌بر‌ ‌اينکه‌ دعوي‌ مدركي‌ داريد ‌که‌ موجب‌ علم‌ ‌باشد‌ ‌پس‌ ‌براي‌ ‌ما ظاهر كنيد متابعت‌ نميكنيد ‌شما‌ مگر گمان‌ ‌را‌ و نيستيد مگر تخمين‌ زده‌گان‌.

سَيَقُول‌ُ الَّذِين‌َ أَشرَكُوا ‌اينکه‌ مقاله‌ مقاله‌ جبريه‌ ‌است‌ ‌که‌ بسياري‌ ‌از‌ حكماء و مذاهب‌ باطله‌ ‌از‌ كفار و اهل‌ خلاف‌ و ‌غير‌ اينها قائل‌ بجبر شدند و گفتند افعال‌ صادره‌ ‌از‌ عباد تماما مستند بمشيئت‌ الهي‌ ‌است‌ ‌عبد‌ هيچگونه‌ اختياري‌ ندارد و ‌اينکه‌ مقاله‌ علاوه‌ ‌بر‌ اينكه‌ ‌بر‌ خلاف‌ حس‌ّ و و جدان‌ ‌است‌ منافي‌ ‌با‌ دستگاه‌ دين‌ ‌است‌.

اما مخالف‌ حس‌ّ و و جدان‌ مي‌بينيم‌ ‌که‌ دست‌ آدم‌ رعشه‌دار ‌با‌ اينكه‌ باختيار دست‌ ‌خود‌ ‌را‌ حركت‌ دهد تفاوت‌ دارد و سقوط ‌از‌ بام‌ ‌با‌ نزول‌ درج‌ مختلف‌ ‌است‌ و اما ‌با‌ دستگاه‌ دين‌ زيرا بعث‌ رسل‌ و انزال‌ كتب‌ و جعل‌ احكام‌ و دستگاه‌ معاد و ثواب‌ و عقاب‌ تماما لغو ميشود و مطيع‌ و عاصي‌، كافر و مؤمن‌، ظالم‌ و مظلوم‌ هيچ‌ تفاوتي‌ ندارند ‌پس‌ افعال‌ اختياريه‌ ‌عبد‌ چه‌ امور اعتقاديه‌ ‌باشد‌ و چه‌ تكميل‌ اخلاقيه‌ و چه‌ افعال‌ جوارحيه‌ تماما باختيار ‌عبد‌ ‌است‌ (‌ان‌ شاء فعل‌ و ‌ان‌ ‌لم‌ يشأ ‌لم‌ يفعل‌) غاية الامر مستقل‌ نيست‌ ‌که‌ تفويض‌ لازم‌ آيد بلكه‌ موافقت‌ ‌با‌ مشية حق‌ بايد بكند ‌که‌ ‌اگر‌ خداوند بخواهد جلوگيري‌ كند قدرت‌ دارد چنانچه‌ ‌از‌ امير المؤمنين‌ ‌عليه‌ السّلام‌ منقول‌ ‌است‌ فرمود

(عرفت‌ اللّه‌ بفسخ‌ العزائم‌ و نقض‌ الهمم‌

‌پس‌ ‌اينکه‌ مقاله‌ مشركين‌

جلد 7 - صفحه 235

باطل‌ ‌است‌ ‌که‌ گفتند.

لَو شاءَ اللّه‌ُ ما أَشرَكنا بلي‌ چون‌ بسوء اختيار ‌خود‌ اختيار توحيد و ايمان‌ نميكنيد و خداوند ‌هم‌ ‌شما‌ ‌را‌ مجبور بايمان‌ نكرده‌ بشرك‌ باقي‌ ميمانيد وَ لا آباؤُنا ‌آنها‌ ‌هم‌ بسوء اختيار ‌خود‌ ‌در‌ شرك‌ زيست‌ كردند وَ لا حَرَّمنا مِن‌ شَي‌ءٍ ‌که‌ بعضي‌ حيوانات‌ ‌را‌ ‌بر‌ ‌خود‌ حرام‌ كردند ‌ يا ‌ ‌بر‌ زنهاي‌ ‌خود‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ ‌هم‌ بدون‌ مدرك‌ ‌است‌ و بدعت‌ ‌در‌ دين‌ ‌است‌ فقط بمجرد خيال‌ و گمان‌ و حدس‌ و تخمين‌ ‌است‌ و ‌اينکه‌ همان‌ قياس‌ و استحساناتيست‌ ‌که‌ عامه‌ مدرك‌ احكام‌ قرار داده‌اند.

كَذلِك‌َ كَذَّب‌َ الَّذِين‌َ مِن‌ قَبلِهِم‌ ‌که‌ قول‌ بجبر نه‌ فقط مقاله‌ مشركين‌ زمان‌ نبي‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ ‌بود‌ بلكه‌ كفار زمان‌ انبياء سلف‌ ‌هم‌ ‌اينکه‌ مقاله‌ ‌را‌ داشتند و ‌در‌ اثر ‌آن‌ تكذيب‌ انبياء كردند ‌که‌ ‌خدا‌ نميخواهد ‌ما ايمان‌ بياوريم‌ حَتّي‌ ذاقُوا بَأسَنا بأس‌ عذاب‌ و بليات‌ دنيويست‌ ‌که‌ ‌بر‌ امم‌ سابقه‌ نازل‌ ‌شده‌ مثل‌ غرق‌ قوم‌ نوح‌ و فرعونيان‌ و نزول‌ باد ‌بر‌ قوم‌ عاد و صاعقه‌ ‌بر‌ ثمود و نزول‌ حجاره‌ ‌بر‌ قوم‌ لوط و صيحه‌ ‌بر‌ قوم‌ شعيب‌ و ابابيل‌ ‌بر‌ لشگر ابرهه‌ و ‌غير‌ اينها و ‌اينکه‌ جمله‌ تخويف‌ و انذار ‌است‌ ‌بر‌ مشركين‌ ‌که‌ ‌اگر‌ ايمان‌ نياوريد باين‌ نوع‌ عذابها بسا گرفتار خواهيد شد چنانچه‌ بقتل‌ و اسارت‌ مبتلا شدند.

قُل‌ هَل‌ عِندَكُم‌ مِن‌ عِلم‌ٍ كدام‌ پيغمبري‌ و كدام‌ دليل‌ عقلي‌ ‌بر‌ شرك‌ داريد ‌اگر‌ مدركي‌ داريد فَتُخرِجُوه‌ُ لَنا بيان‌ كنيد ‌تا‌ ‌ما ‌هم‌ ‌با‌ ‌شما‌ موافقت‌ كنيم‌ ابدا هيچ‌ عقلي‌ حكم‌ بشرك‌ نميكند ‌با‌ ‌اينکه‌ همه‌ ادله‌ عقليه‌ ‌بر‌ توحيد و هيچ‌ نبيّي‌ دستور نداده‌ اولين‌ مقاله‌ انبياء توحيد و نفي‌ شرك‌ بوده‌.

إِن‌ تَتَّبِعُون‌َ إِلَّا الظَّن‌َّ ‌که‌ ظن‌ ابدا اعتباري‌ ندارد بخصوص‌ ‌در‌ باب‌ عقائد ‌که‌ ‌تا‌ يقين‌ پيدا نشود عقيده‌ تحقق‌ پيدا نميكند وَ إِن‌ أَنتُم‌ إِلّا تَخرُصُون‌َ فقط حدس‌ و تخمين‌ و خيال‌بافيست‌.

236

برگزیده تفسیر نمونه


نکات آیه

۱- مشرکان صدر اسلام، شرک خویش و پدرانشان و بدعتهاى دیگر را به مشیت خدا و رضایت او مى پنداشتند. (سیقول الذین أشرکوا لو شاء الله ما أشرکنا و لا ءاباؤنا)

۲- جبر، دستاویز مشرکان در توجیه شرک خویش و پدرانشان و حرام کردن حلال خدا (سیقول الذین أشرکوا لو شاء الله ما أشرکنا و لا ءاباؤنا و لا حرمنا من شىء)

۳- مشرکان از مفهوم «مشیت الهى» برداشتى نادرست داشتند. (سیقول الذین أشرکوا لو شاء الله ما أشرکنا)

۴- پیشگویى قرآن از تمسک مشرکان در آینده به جبر براى توجیه عقاید و عملکرد خویش (سیقول الذین أشرکوا لو شاء الله ما أشرکنا)

۵- برداشت نادرست از مفهوم مشیت الهى دستاویزى براى ابراز عقیده جبر است. (لو شاء الله ما أشرکنا و لا ءاباؤنا)

۶- امتهاى پیشین نیز مانند مشرکان صدر اسلام با دستاویز قرار دادن جبر، پیامبران را تکذیب مى کردند. (کذلک کذب الذین من قبلهم)

۷- مشرکان صدر اسلام با تمسک به فرهنگ نیاکان خود به توجیه عقاید و اعمال خویش مى پرداختند. (ما أشرکنا و لا ءاباؤنا) مشرکان با مطرح کردن شرک پدران خویش در صدد درست کردن تاریخچه اى براى عقاید خویش و توجیه آن بودند.

۸- جبرگرایى بهانه اى براى فرار از مسؤولیت است. (سیقول الذین أشرکوا لو شاء الله ما أشرکنا)

۹- فرجام تکذیب انبیا چشیدن عذاب خداست. (کذب الذین من قبلهم حتى ذاقوا بأسنا)

۱۰- عذاب الهى، تنها پایان بخش به تکذیب انبیاى پیشین (کذلک کذب الذین من قبلهم حتى ذاقوا بأسنا)

۱۱- انسان داراى اختیار در عقیده و عمل، و جبرگرایى اندیشه اى باطل است. (کذلک کذب الذین من قبلهم حتى ذاقوا بأسنا قل)

۱۲- پیامبر (ص) مأمور احتجاج با مشرکان و رد اندیشه هاى غلط آنان (قل هل عندکم من علم فتخرجوه لنا)

۱۳- تمسک به مشیت الهى براى اثبات جبر فاقد بنیان علمى است. (هل عندکم من علم فتخرجوه لنا)

۱۴- لزوم استوار بودن عقاید و باورهاى انسان بر علم (قل هل عندکم من علم فتخرجوه لنا)

۱۵- عقاید مشرکان در مورد مشیت الهى و استفاده جبر از آن، بنیادى جز گمان ندارد. (إن تتبعون إلا الظن و إن أنتم إلا تخرصون)

۱۶- گمان در حیطه مسائل عقیدتى و بنیادى فاقد ارزش و اعتبار است. (إن تتبعون إلا الظن و إن أنتم إلا تخرصون)

۱۷- سخن و ادعاهاى مشرکان در مورد مشیت الهى و نتیجه گیرى جبر از آن، جز گمان و دروغپردازى نیست. (سیقول الذین أشرکوا ... إن تتبعون إلا الظن و إن أنتم إلا تخرصون)

۱۸- خداوند کسى را به پذیرش عقیده شرک مجبور نساخته است. (لو شاء الله ما أشرکنا ... إن أنتم إلا تخرصون)

موضوعات مرتبط

  • احتجاج: با مشرکان ۱۲
  • امتها: جبرگرایى امتهاى پیشین ۶
  • انبیا: دلایل تکذیب انبیا ۶ ; فرجام تکذیب انبیا ۹ ; موانع تکذیب انبیا ۱۰
  • انسان: اختیار انسان ۱۱
  • تکلیف: بهانه جویى در تکلیف ۸
  • جبر: آثار جبر گرایى ۸ ; بطلان جبر ۱۱ ; بیخمنطقى جبر ۱۳، ۱۵ ; جبر و اختیار ۱۱، ۱۸ ; زمینه جبر گرایى ۵
  • خدا: عذابهاى خدا ۱۰ ; مشیّت خدا ۵، ۱۳، ۱۵
  • دین: آسیبخشناسى دین ۳، ۵، ۸
  • شرک: اختیار در شرک ۱۸ ; توجیه شرک ۲
  • ظن: بی ارزشى ظن ۱۶
  • عذاب: موجبات عذاب ۹
  • عقیده: اختیار در عقیده ۱۱، ۱۸ ; اهمیت برهان در عقیده ۱۴، ۱۶ ; ظن در عقیده ۱۶، ۱۷
  • عمل: اختیار در عمل ۱۱
  • قرآن: پیشگویى قرآن ۴
  • مباحات: توجیه تحریم مباحات ۲
  • محمّد (ص): احتجاج محمّد (ص) ۱۲ ; مسؤولیت محمّد (ص) ۱۲
  • مشرکان: ادعاهاى مشرکان ۱۷ ; بدعتگذارى مشرکان صدر اسلام ۱ ; بینش مشرکان ۳، ۱۲ ; بینش مشرکان صدر اسلام ۱ ; بیخمنطقى عقیده مشرکان ۱۵ ; توجیه‌گرى مشرکان ۲، ۴ ; توجیه‌گرى مشرکان صدر اسلام ۷ ; جبرگرایى مشرکان ۱۷ ; جبرگرایى مشرکان صدر اسلام ۶ ; دروغگویى مشرکان ۱۷ ; شرک مشرکان صدر اسلام ۱ ; فلسفه جبرگرایى مشرکان ۲، ۴ ; مشرکان و مشیّت خدا ۳، ۱۷ ; منشأ عقیده مشرکان ۱۵

منابع