آل عمران ٢

از الکتاب
کپی متن آیه
اللَّهُ‌ لاَ إِلٰهَ‌ إِلاَّ هُوَ الْحَيُ‌ الْقَيُّومُ‌

ترجمه

معبودی جز خداوندِ یگانه زنده و پایدار و نگهدارنده، نیست.

خداست كه هيچ معبودى جز او نيست و زنده‌ى پاينده است
خداست كه هيچ معبودِ [بحقى‌] جز او نيست و زنده [پاينده‌] است.
خدای یکتاست که جز او خدایی نیست که زنده و پاینده ابدی است.
خدای یکتا که جز او هیچ معبودی نیست، زنده و قائم به ذات [و مدبّر و برپا دارنده ونگه دارنده همه مخلوقات] است.
اللّه است كه هيچ خدايى جز او نيست، زنده است و پاينده است.
خداوند است آنکه جز او خدایی نیست و زنده پاینده است‌
خداى يكتا جز او خدايى نيست، زنده و پاينده است.
جز خدا، خدائی نیست و او زنده (به خود) و متصرّف (در کار و بار جهان) است.
خدا، (که) هیچ خدایی جز او نیست، زنده و بسی پاینده و نگهدارنده و ارزنده است.
خدا که نیست خدائی جز او زنده پاینده‌

Allah, there is no god but He, the Living, the Eternal.
ترتیل:
ترجمه:
آل عمران ١ آیه ٢ آل عمران ٣
سوره : سوره آل عمران
نزول : ٣ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٧
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«الْحَیُّ»: زنده جاوید و باقی پایدار. «الْقَیُّومُ»: نگهدار جهان و گرداننده امور آن. واژه (الْحَیُّ) و (الْقَیُّومُ) صفت یا بدل، و یا خبر مبتدای محذوف می‌باشند.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

نزول

محل نزول:

اين آيه در همچون ديگر آيات سوره آل عمران در مدينه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل گرديده است. [۱]

شأن نزول:[۲]

«شیخ طوسی» گوید: ابن اسحق و ربيع گويند: كه از اول سوره آل عمران تا شصت و اندى آيات آن درباره وفد نجران نازل گرديده، هنگامى كه نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله آمده بودند و محاجه و مجادله مي‌نمودند.[۳]

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


«2» اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ‌

خدا كه معبودى جز او نيست، زنده وپاينده است.

نکته ها

«قَيّوم» به كسى گفته مى‌شود كه خود به ديگرى تكيه نداشته باشد، ولى ديگران به او تكيه دارند و يا قوام‌بخش همه چيز است.

خداوند در آفريدن، تدبير و تسلّط كامل دارد. عوامل و اسباب مادّى وسيله‌ى پيدايش مى‌شوند، ولى مستقل نيستند و سبب بودنشان از خودشان نيست.

موجودات ديگر، علم، حيات و قدرت مستقلّى ندارند. تنها او زنده‌اى است كه زندگى هر موجود زنده وابسته به اوست.

در دعاى جوشن‌كبير مى‌خوانيم: او قبل از هر زنده‌اى زنده وبعد از هر زنده‌اى زنده است.

هيچ زنده‌اى شريك او نيست و به كسى نياز ندارد. جان همه‌ى زنده‌ها و رزق آنها به دست اوست. او زنده‌اى است كه زنده بودن خود را از كسى به ارث نبرده است.


«1». تفسير نورالثقلين، ج 1، ص 309.

جلد 1 - صفحه 464

پیام ها

1- توحيد، سرلوحه‌ى كتب آسمانى است. «لا إِلهَ إِلَّا هُوَ»

2- شرط معبود شدن، داشتن كمالات ذاتى است و تنها خداوند است كه قائم به ذات خويش و بى‌نياز مطلق است. «الْحَيُّ الْقَيُّومُ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ «2»

اللَّهُ‌: خدائى كه جامع صفات كماليه و منزّه از تمام نقايص و سزاوار پرستش و ستايش است، لا إِلهَ إِلَّا هُوَ: نيست معبودى در عالم وجود قابل پرستش و عبادت مگر ذات يكّه و يگانه او، الْحَيُ‌: اين صفت دارد كه زنده بوده و هست و خواهد بود و حيات هر زنده از او و به او مى‌باشد، فناء و زوال در پيشگاه اقدس او راه ندارد. الْقَيُّومُ‌: آن ذاتى كه قائم است به ذات خود، و قيام و پايدارى هر موجودى به ذات او است.

اى ز وجود تو وجود همه‌

پرتوى از بود تو بود همه‌

از حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مروى است كه اسم اعظم الهى در سه سوره مى‌باشد:

1- سوره بقره: اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ. 2- سوره آل عمران: اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ. 3- سوره طه: وَ عَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَيِّ الْقَيُّومِ. «1» آصف بن برخيا به اين دو اسم اعظم، تخت بلقيس را از سبا نزد حضرت سليمان عليه السّلام آورد.

شأن نزول: مفسرين نقل نموده‌اند كه: هشتاد آيه از اول اين سوره در شأن جماعتى از نجران كه شصت نفر بودند نازل شده، براى مناظره با حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بمدينه آمدند بعد از عصر، و مشغول صحبت شدند، تا وقت نماز آنها شد. اجازه از حضرت خواستند، ناقوس زده و رو به مشرق نماز


«1» بحار الانوار، جلد 93، صفحه 224،- مهج الدعوات، صفحه 311.

تفسير اثنا عشرى، ج‌2، ص: 10

خواندند.

بعد، حضرت ايشان را به اسلام دعوت فرمود.

«عاقب» و «ايهم» كه از رهبانان آنها بودند گفتند: ما قبل از تو، بر دين حق و فرمانبردار حق بوديم.

حضرت فرمود: شما را نسبت زن و فرزند به خداى تعالى و خوردن گوشت خوك و عبادت صليب، از اسلام باز داشته.

ايشان گفتند: ما در نسبت فرزندى عيسى به حق سبحانه، محقّ هستيم.

اگر عيسى پسر خدا نيست، پس پدر او كيست؟

حضرت فرمود: بر مذهب شما فنا و زوال بر خدا روا نيست، و مى‌دانيد كه عيسى شربت اجل خواهد چشيد، و نيز اعتراف مى‌كنيد كه تصوير صورت مسيح در رحم مريم، به تقدير خدا بوده؛ و هم به عقيده شما پروردگار عالم را صورتى نيست. و نيز خود مى‌گوئيد عيسى اكل و شرب داشت و به تدريج از كودكى، نشو و نما كرد و بزرگ شد و رفتن و آمدن و خواب و بيدارى به او نسبت دهيد و حال آن كه ذات الهى از تمام اينگونه عوارضات منزّه و متعالى مى‌باشد؛ و نيز اعتقاد داريد كه حق تعالى حىّ لا يموت، و قيّوم است بر همه اشياء. و رازق همه موجودات، و هيچ چيز از علم او مخفى و پوشيده نيست. پس چگونه حكم مى‌كنيد كه عيسى ولد او باشد و حال آنكه پسر بايد مشابه پدر باشد و بين عيسى و حضرت حق، تباين كلّى است و هيچ صفتى از صفات، ميان ايشان مناسبتى نيست.

ايشان ملزم شده، ساكت شدند و از مجلس برخاستند «1».

حق تعالى آيات شريفه در باره آنها نازل فرمود. چون نزاع در الوهيت عيسى و در نبوت حضرت خاتم صلّى اللّه عليه و آله بود، لذا اوّل سوره به ذكر الوهيت حق و وحدانيت و حيات و قيوميت سبحانه نازل، و بعد ذكر نبوت و رسالت‌


«1» تفسير مجمع البيان، جلد اوّل، صفحه 406.

تفسير اثنا عشرى، ج‌2، ص: 11

حضرت را فرمايد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


سوره آل‌عمران «3»: آيات 1 تا 2

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

الم «1» اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ «2»

ترجمه‌

خداوند نيست خدائى مگر او كه زنده و پاينده است..

تفسير

بيان راجع به الم بنحو اتم در بدو سوره بقره گذشت و در معانى از حضرت صادق (ع) روايت نموده كه اما الم در سوره آل عمران معنى آن انا اللّه المجيد است و بيان بقيه آيه در آية الكرسى مذكور شد و تكرار در اين مقام بمناسبت آنستكه روايت شده است وفد نجران كه شصت سوار بودند از علما و اشراف نصارى از محل خودشان كه نجران بود براى محاجه با پيغمبر (ص) حركت كرده بودند امير آنها عاقب نام داشت و وزير و مشير آنها ايهم نام بود و عالم آنان ابو حارثه بود كه پادشاهان روم بدستور او بناى كليسا مينمودند اينها وارد مدينه شدند لباسهاى فاخر پوشيدند با آراستگى تمام بمسجد پيغمبر (ص) وارد شدند حضرت از نماز عصر فارغ شده بود آنها هم بر طبق مذهب خودشان نماز بجا آوردند و با حضرت مشغول صحبت شدند پيغمبر (ص) آنها را بدين اسلام دعوت فرمود اجابت ننمودند و اظهار داشتند كه مذهب ما حق است و ما از حق تجاوز نمى‌كنيم پيغمبر فرمود شما ميگوئيد عيسى پسر خدا است در صورتى كه خداوند از زن و فرزند مبرى است آنها عرض كردند اگر پسر خدا نيست پس پسر كيست پيغمبر (ص) ساكت شد و اين سوره كه زائد از هشتاد آيه آن راجع بجواب آنها است نازل شد و چون آنها با اعتراف بفرزندى حضرت عيسى در ضمن صحبت گاهى مدعى خدائى آنحضرت شده بودند و گاهى مدعى شركت او در امر الوهيت اين آيه كه دلالت بر توحيد دارد تكرار گرديد و چون قائل بفنا براى حضرت عيسى بودند جواب آن‌ها داده شد زيرا معلوم شد كه خداوند زنده و پاينده است و كسيكه قابل فنا است خدا نيست.


جلد 1 صفحه 376

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


بِسم‌ِ اللّه‌ِ الرَّحمن‌ِ الرَّحِيم‌ِ

الم‌ «1» اللّه‌ُ لا إِله‌َ إِلاّ هُوَ الحَي‌ُّ القَيُّوم‌ُ «2»

كلام‌ ‌در‌ الم‌ ‌در‌ اول‌ سوره‌ بقره‌ گذشت‌ ‌در‌ مجلّد اول‌ صفحه‌ 121‌-‌ 124 و ‌از‌ شواهد ‌بر‌ استظهار مطالب‌ مذكوره‌ حديثي‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ برهان‌ ‌از‌ حضرت‌ صادق‌ ‌عليه‌ السّلام‌ ‌که‌ الم‌ ‌در‌ سوره‌ بقره‌ ‌را‌ ‌به‌ اللّه‌ الملك‌ تفسير فرموده‌، و ‌در‌ اينجا ‌به‌ اللّه‌ المجيد و همين‌ اختلاف‌ شاهد ‌بر‌ اينست‌ ‌که‌ اينها رموزي‌ هستند ‌بين‌ المتكلّم‌ و المخاطب‌ ‌هر‌ جا اشاره‌ بيك‌ مطلب‌ مرموزي‌ ‌است‌ و ‌هر‌ چه‌ گفته‌ شود تفسير برأي‌ ‌است‌.

و تفسير بسمله‌ ‌هم‌ ‌در‌ اول‌ سوره‌ حمد گذشت‌ مجلّد اول‌ صفحه‌ 86‌-‌ 96 ‌از‌ بيان‌ فضائل‌ ‌آن‌ و اينكه‌ جزو قرآن‌ ‌است‌ و ‌آيه‌ مستقلّه‌ ‌است‌ و مواردي‌ ‌که‌ مستحب‌ّ ‌است‌ تلاوت‌ ‌آن‌ و ‌غير‌ اينها مراجعه‌ شود.

و تفسير ‌آيه‌ شريفه‌ ‌هم‌ ‌در‌ تفسير آية الكرسي‌ مجلّد دوم‌ ‌آيه‌ 256 ‌از‌ سوره‌ بقره‌ گذشت‌ مفصلا و احتياج‌ بتكرار نيست‌ و اللّه‌ العالم‌.

101

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 2)- در این آیه می‌فرماید: «خداوند تنها معبود یگانه یکتای جاویدان و پایدار است که همه چیز به وجود او بستگی دارد» (اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ).

- شرح و تفسیر این آیه در سوره بقره آیه 255 گذشت.

نکات آیه

۱ - معبودى جز خداى یگانه، زنده و پاینده نیست. (اللّه لا اله الاّ هو الحىّ القیّوم) قیوم به کسى گفته مى شود که همواره بوده و هست. (تفسیر روح المعانى، ج ۳، ص ۸)

۲ - تنها خداوند باید عبادت شود. (اللّه لا اله الاّ هو)

۳ - خداوند حىّ (زنده) و قیّوم (پاینده) است. (اللّه لا اله الاّ هو الحىّ القیّوم)

۴ - برپایى و دوام هستى، متکى به خداوند است. (اللّه لا اله الاّ هو الحىّ القیّوم) قیوم به کسى گویند که: خود پابرجا بوده و نگهبان و قوام بخش همه چیز باشد (مفردات راغب).

۵ - تنها خداوند، زنده اى است قائم به ذات خویش. (اللّه لا اله الاّ هو الحىّ القیّوم) قیوم به کسى گویند که: بدون اتّکا به غیر، پایدار باشد. (روح المعانى) حصر در برداشت فوق، بنابراین اساس است که «الحىّ القیوم» خبر براى «اللّه» باشد.

۶ - معبود، باید زنده و قائم به ذات باشد. (اللّه لا اله الاّ هو الحىّ القیّوم) دو صفت حىّ و قیّوم، اشاره به علت حصر عبودیّت به خداوند است; یعنى تنها زنده قائم به ذات مى تواند معبود باشد.

۷ - خداوند، بى نیاز از دیگران (اللّه ... الحىّ القیّوم) قیوم (قائم به ذات)، یعنى کفایت ذات در قوام خویش; و این معنا مستلزم بى نیازى از غیر است.

۸ - خداوند، تنها مدبّر و نظم دهنده هستى (اللّه ... القیّوم) قیوم به کسى گویند که: خود پابرجا بوده و نگهبان و قوام بخش همه چیز باشد. (مفردات راغب.)

موضوعات مرتبط

  • آفرینش: تدبیر آفرینش ۸ ; نظام آفرینش ۸ ; وابستگى آفرینش ۴
  • اسماء و صفات: حىّ ۱، ۳، ۵ ; قیوم ۱، ۳، ۴، ۵ ; صفات جمال ۷
  • توحید: توحید افعالى ۴ ; توحید ذاتى ۵، ۶ ; توحید عبادى ۱، ۲
  • خدا: بىنیازى خدا ۷ ; تدبیر خدا ۸
  • عبادت:۲
  • معبود: ویژگىمعبود ۶

منابع

  1. طبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‌۲، ص ۶۹۳.
  2. محمدباقر محقق،‌ نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شيخ طوسي و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص ۱.۶.
  3. در تفاسير مجمع البيان و ابن ابى‌حاتم و نيز در دلائل بيهقى از ربيع بن انس روايت نمايند و نيز محمد بن اسحق از محمد بن سهل بن امامة روايت كند كه از اول سوره آل‌ عمران تا هشتاد و اندى آيات آن درباره وفد نجران نازل شده است و اينان شصت نفر سوار بودند كه در مدينه به رسول خدا صلى الله عليه و آله وارد گرديدند چهارده نفر آن‌ها از اشراف و بزرگان آن‌ها بوده و سه نفر بنام عاقب عبدالمسيح و سيد الايهم و ابوحارثة بن علقمة متصدى امور آن‌ها بوده اند و پادشاهان روم نيز به آنان احترام مى گذاشتند و كليساهاى متعدد براى آنان ساخته بودند وقتى كه وارد مدينه شدند. موقع عصر بود و رسول خدا نماز گذارده بود اينان به طرف مسجد رفتند و به سوى مشرق نماز خواندند. اصحاب وقتى كه آن‌ها را ديدند، گفتند: ما نظير اين افراد را نديده ايم سپس عاقب و سيد به سخن آمدند. پيامبر به آن‌ها فرمود: مسلمان شويد، گفتند: ما قبلا اسلام آورده ايم. پيامبر فرمود: دروغ مى گوئيد زيرا هنوز به صليب معتقد مى باشيد و گوشت خوك مي‌خوريد پس از سخنان زيادى كه از طرف پيامبر ايراد گرديد و نتوانستند در مقام جواب برآيند، سكوت اختيار نمودند و خداوند اين آيات را نازل فرمود.