روایت:الکافی جلد ۲ ش ۱۷۸۵

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۷ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۳۱ توسط Move page script (بحث | مشارکت‌ها) (Move page script صفحهٔ الکافی جلد ۲ ش ۱۷۸۵ را بدون برجای‌گذاشتن تغییرمسیر به روایت:الکافی جلد ۲ ش ۱۷۸۵ منتقل کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)


آدرس: الكافي، جلد ۲، كِتَابُ الدُّعَاء

عده من اصحابنا عن سهل بن زياد عن يحيي بن المبارك عن عبد الله بن جبله عن اسحاق بن عمار قال :


الکافی جلد ۲ ش ۱۷۸۴ حدیث الکافی جلد ۲ ش ۱۷۸۶
روایت شده از : امام جعفر صادق عليه السلام
کتاب : الکافی (ط - الاسلامیه) - جلد ۲
بخش : كتاب الدعاء
عنوان : حدیث امام جعفر صادق (ع) در کتاب الكافي جلد ۲ كِتَابُ الدُّعَاء‏ بَابُ الدُّعَاءِ عَلَى الْعَدُو
موضوعات :

ترجمه

کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۶, ۱۳۹

از اسحاق بن عمار، گويد: به امام صادق (ع) از همسايه خود و آزارى كه از او كشم، شكايت بردم، گويد: به من فرمود: بر او نفرين كن، من كردم و نتيجه‏اى نديدم و باز به آن حضرت مراجعه كردم و شكايت نمودم، گويد: فرمود: بر او نفرين كن، گفتم: قربانت! من نفرين كردم و چيزى نديدم، فرمود: چگونه بر او نفرين كردى؟ گفتم: هر گاه به او برخوردم نفرينش كردم، گويد: فرمود: هر گاه به تو پشت كند و از تو رو گرداند نفرينش كن، من اين كار را كردم و درنگى نكرد و خدا مرا از او آسوده كرد.

مصطفوى‏, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۴, ۲۷۶

اسحاق بن عمار گويد: بحضرت صادق عليه السّلام از دست همسايه‏اى كه داشتم و آزارى كه از او بمن ميرسيد شكايت كردم؟ گويد: بمن فرمود: بر او نفرين كن، پس من نفرين كردم ولى نتيجه‏اى نديدم، پس دوباره خدمتش رفتم و شكايت كردم؟ فرمود: بر او نفرين كن گويد: عرضكردم: فدايت گردم من نفرين كردم و نتيجه‏اى نديدم، فرمود: چگونه نفرين كردى؟ عرضكردم: هر گاه باو برخوردم نفرينش كردم، گويد: فرمود: چون بتو پشت كند و رو گرداند نفرينش كن، پس من اين كار را كردم و زمانى نگذشت كه خدا مرا از شر او آسوده كرد.

محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۴, ۳۹۵

چند نفر از اصحاب ما روايت كرده‏اند، از سهل بن زياد، از يحيى بن مبارك، از عبداللَّه بن جبله، از اسحاق عمّار كه گفت: در نزد امام جعفر صادق عليه السلام شكايت كردم از همسايه‏اى كه داشتم و از آن‏چه از او مى‏ديدم. اسحاق گفت كه: حضرت به من فرمود كه: «بر او نفرين كن». گفت كه: پس چنان كردم و هيچ نديدم. به خدمتش برگشتم و در نزد او شكايت كردم. به من فرمود كه: «بر او نفرين كن». عرض كردم كه: فداى تو گردم! كردم و هيچ نديدم. فرمود: «چگونه بر او نفرين كردى؟» عرض كردم كه: چون او را ملاقات كردم، بر او نفرين كردم. اسحاق گفت كه: حضرت فرمود: «بر او نفرين كن، چون رو آورد و در وقتى كه پشت كند». پس من چنان كردم و درنگ نكردم تا آنكه خدا از او راحت بخشيد.


شرح

آیات مرتبط (بر اساس موضوع)

احادیث مرتبط (بر اساس موضوع)