البقرة ٣٤: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جزبدون خلاصۀ ویرایش
(افزودن جزییات آیه)
 
(۲ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::إِذ|إِذْ]] [[شامل این ریشه::اذ| ]][[شامل این کلمه::قُلْنَا|قُلْنَا]] [[کلمه غیر ربط::قُلْنَا| ]] [[شامل این ریشه::قول‌| ]][[ریشه غیر ربط::قول‌| ]][[شامل این کلمه::لِلْمَلاَئِکَة|لِلْمَلاَئِکَةِ]] [[کلمه غیر ربط::لِلْمَلاَئِکَة| ]] [[شامل این ریشه::الک‌| ]][[ریشه غیر ربط::الک‌| ]][[شامل این ریشه::ل‌| ]][[ریشه غیر ربط::ل‌| ]][[شامل این ریشه::لئک‌| ]][[ریشه غیر ربط::لئک‌| ]][[شامل این ریشه::ملک‌| ]][[ریشه غیر ربط::ملک‌| ]][[شامل این کلمه::اسْجُدُوا|اسْجُدُوا]] [[کلمه غیر ربط::اسْجُدُوا| ]] [[شامل این ریشه::سجد| ]][[ریشه غیر ربط::سجد| ]][[شامل این کلمه::لِآدَم|لِآدَمَ‌]] [[کلمه غیر ربط::لِآدَم| ]] [[شامل این ریشه::آدم‌| ]][[ریشه غیر ربط::آدم‌| ]][[شامل این ریشه::ل‌| ]][[ریشه غیر ربط::ل‌| ]][[شامل این کلمه::فَسَجَدُوا|فَسَجَدُوا]] [[کلمه غیر ربط::فَسَجَدُوا| ]] [[شامل این ریشه::سجد| ]][[ریشه غیر ربط::سجد| ]][[شامل این ریشه::ف‌| ]][[ریشه غیر ربط::ف‌| ]][[شامل این کلمه::إِلاّ|إِلاَّ]] [[شامل این ریشه::الا| ]][[شامل این کلمه::إِبْلِيس|إِبْلِيسَ‌]] [[کلمه غیر ربط::إِبْلِيس| ]] [[شامل این ریشه::إبليس‌| ]][[ریشه غیر ربط::إبليس‌| ]][[شامل این کلمه::أَبَى|أَبَى‌]] [[کلمه غیر ربط::أَبَى| ]] [[شامل این ریشه::ابى‌| ]][[ریشه غیر ربط::ابى‌| ]][[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::اسْتَکْبَر|اسْتَکْبَرَ]] [[کلمه غیر ربط::اسْتَکْبَر| ]] [[شامل این ریشه::کبر| ]][[ریشه غیر ربط::کبر| ]][[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::کَان|کَانَ‌]] [[شامل این ریشه::کون‌| ]][[شامل این کلمه::مِن|مِنَ‌]] [[شامل این ریشه::من‌| ]][[شامل این کلمه::الْکَافِرِين|الْکَافِرِينَ‌]] [[کلمه غیر ربط::الْکَافِرِين| ]] [[شامل این ریشه::کفر| ]][[ریشه غیر ربط::کفر| ]]'''}}
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::إِذ|إِذْ]] [[شامل این ریشه::اذ| ]][[شامل این کلمه::قُلْنَا|قُلْنَا]] [[کلمه غیر ربط::قُلْنَا| ]] [[شامل این ریشه::قول‌| ]][[ریشه غیر ربط::قول‌| ]][[شامل این کلمه::لِلْمَلاَئِکَة|لِلْمَلاَئِکَةِ]] [[کلمه غیر ربط::لِلْمَلاَئِکَة| ]] [[شامل این ریشه::الک‌| ]][[ریشه غیر ربط::الک‌| ]][[شامل این ریشه::ل‌| ]][[ریشه غیر ربط::ل‌| ]][[شامل این ریشه::لئک‌| ]][[ریشه غیر ربط::لئک‌| ]][[شامل این ریشه::ملک‌| ]][[ریشه غیر ربط::ملک‌| ]][[شامل این کلمه::اسْجُدُوا|اسْجُدُوا]] [[کلمه غیر ربط::اسْجُدُوا| ]] [[شامل این ریشه::سجد| ]][[ریشه غیر ربط::سجد| ]][[شامل این کلمه::لِآدَم|لِآدَمَ‌]] [[کلمه غیر ربط::لِآدَم| ]] [[شامل این ریشه::آدم‌| ]][[ریشه غیر ربط::آدم‌| ]][[شامل این ریشه::ل‌| ]][[ریشه غیر ربط::ل‌| ]][[شامل این کلمه::فَسَجَدُوا|فَسَجَدُوا]] [[کلمه غیر ربط::فَسَجَدُوا| ]] [[شامل این ریشه::سجد| ]][[ریشه غیر ربط::سجد| ]][[شامل این ریشه::ف‌| ]][[ریشه غیر ربط::ف‌| ]][[شامل این کلمه::إِلاّ|إِلاَّ]] [[شامل این ریشه::الا| ]][[شامل این کلمه::إِبْلِيس|إِبْلِيسَ‌]] [[کلمه غیر ربط::إِبْلِيس| ]] [[شامل این ریشه::إبليس‌| ]][[ریشه غیر ربط::إبليس‌| ]][[شامل این کلمه::أَبَى|أَبَى‌]] [[کلمه غیر ربط::أَبَى| ]] [[شامل این ریشه::ابى‌| ]][[ریشه غیر ربط::ابى‌| ]][[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::اسْتَکْبَر|اسْتَکْبَرَ]] [[کلمه غیر ربط::اسْتَکْبَر| ]] [[شامل این ریشه::کبر| ]][[ریشه غیر ربط::کبر| ]][[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::کَان|کَانَ‌]] [[شامل این ریشه::کون‌| ]][[شامل این کلمه::مِن|مِنَ‌]] [[شامل این ریشه::من‌| ]][[شامل این کلمه::الْکَافِرِين|الْکَافِرِينَ‌]] [[کلمه غیر ربط::الْکَافِرِين| ]] [[شامل این ریشه::کفر| ]][[ریشه غیر ربط::کفر| ]]'''}}
 
{| class="ayeh-table mw-collapsible mw-collapsed"
 
  !کپی متن آیه
|-
|وَ إِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ‌ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِيسَ‌ أَبَى‌ وَ اسْتَکْبَرَ وَ کَانَ‌ مِنَ‌ الْکَافِرِينَ‌
|}
'''ترجمه '''
'''ترجمه '''
<tabber>
<tabber>
خط ۱۵: خط ۱۸:
|-|صادقی تهرانی=و چون به فرشتگان فرمودیم: «به خاطر (شکرانة تعلیم گرفتن از) آدم (برای خدا) سجده کنید»، پس (همه) به سجده در افتادند، مگر ابلیس که سر باز زد و کبر ورزید و (هماره) از کافران بود.
|-|صادقی تهرانی=و چون به فرشتگان فرمودیم: «به خاطر (شکرانة تعلیم گرفتن از) آدم (برای خدا) سجده کنید»، پس (همه) به سجده در افتادند، مگر ابلیس که سر باز زد و کبر ورزید و (هماره) از کافران بود.
|-|معزی=و هنگامی که گفتیم به فرشتگان سجده کنید به آدم پس سجده کردند همه جز ابلیس که سر پیچید و بزرگی طلبید و بود از گروه کافران‌
|-|معزی=و هنگامی که گفتیم به فرشتگان سجده کنید به آدم پس سجده کردند همه جز ابلیس که سر پیچید و بزرگی طلبید و بود از گروه کافران‌
|-|</tabber><br />
|-|english=<div id="qenag">And We said to the angels, “Bow down to Adam.” They bowed down, except for Satan. He refused, was arrogant, and was one of the disbelievers.</div>
{{آيه | سوره = سوره البقرة | نزول = | نام = [[شماره آیه در سوره::34|٣٤]] | قبلی = البقرة ٣٣ | بعدی = البقرة ٣٥  | کلمه = [[تعداد کلمات::16|١٦]] | حرف =  }}
|-|</tabber>
<div class="audiotable">
<div id="quran_sound">ترتیل: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/parhizgar/002034.mp3"></sound></div>
<div id="trans_sound">ترجمه: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/makarem/002034.mp3"></sound></div>
</div>
{{آيه | سوره = سوره البقرة | نزول = [[نازل شده در سال::13|١ هجرت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::34|٣٤]] | قبلی = البقرة ٣٣ | بعدی = البقرة ٣٥  | کلمه = [[تعداد کلمات::16|١٦]] | حرف =  }}
===معنی کلمات و عبارات===
===معنی کلمات و عبارات===
«أُسْجُدُوا ِلآدَمَ»: مراد این است که در برابر آدم خضوع کنید و در راه مصلحت او به کار بپردازید. «إبْلِیسَ»: اهریمن. «إِلاّ إِبْلِیسَ»: مگر اهریمن. استثناء منقطع است و ابلیس از جنس فرشتگان نیست و بلکه از زمره جنّیان است (نگا: کهف / ). «أَبَی»: خودداری کرد. سر باز زد. «اسْتَکْبَرَ»: سرکشی کرد. خویشتن را بزرگتر از آن دید.
«أُسْجُدُوا ِلآدَمَ»: مراد این است که در برابر آدم خضوع کنید و در راه مصلحت او به کار بپردازید. «إبْلِیسَ»: اهریمن. «إِلاّ إِبْلِیسَ»: مگر اهریمن. استثناء منقطع است و ابلیس از جنس فرشتگان نیست و بلکه از زمره جنّیان است (نگا: کهف / ). «أَبَی»: خودداری کرد. سر باز زد. «اسْتَکْبَرَ»: سرکشی کرد. خویشتن را بزرگتر از آن دید.
خط ۳۳: خط ۴۱:
<tabber>
<tabber>
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱_بخش۱۶#link223 | آيه ۳۴ بقره]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱_بخش۱۶#link223 | آيه ۳۴ بقره]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱_بخش۱۶#link225 | دو وجه در معنى ((و ما كنتم تكتمون ))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱_بخش۱۶#link225 | دو وجه در معنى ((و ما كنتم تكتمون ))]]
خط ۳۹: خط ۴۸:
*[[تفسیر:المیزان جلد۱_بخش۱۶#link228 | بحث روايتى (شامل رواياتى درباره قصه خلقت آدم و سجده ملائكه و اباء ابليس ...)]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱_بخش۱۶#link228 | بحث روايتى (شامل رواياتى درباره قصه خلقت آدم و سجده ملائكه و اباء ابليس ...)]]


}}
|-|نمونه=
|-|نمونه=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:نمونه جلد۱_بخش۶۶#link150 | آيه ۳۴ -۳۶]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱_بخش۶۶#link150 | آيه ۳۴ -۳۶]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱_بخش۶۶#link151 | آيه و ترجمه]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱_بخش۶۶#link151 | آيه و ترجمه]]
خط ۵۳: خط ۶۴:
*[[تفسیر:نمونه جلد۱_بخش۶۶#link161 | ۴ مقصود از شيطان در قرآن چيست ؟]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱_بخش۶۶#link161 | ۴ مقصود از شيطان در قرآن چيست ؟]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱_بخش۶۶#link162 | ۵ خدا چرا شيطان را آفريد؟]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱_بخش۶۶#link162 | ۵ خدا چرا شيطان را آفريد؟]]
}}
|-| تفسیر نور=
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===
{{ نمایش فشرده تفسیر|
«34» وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبى‌ وَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرِينَ‌
و هنگامى كه به فرشتگان گفتيم براى آدم سجده كنيد، همگى سجده كردند جز ابليس كه سر باز زد و تكبّر كرد، و از كافران گرديد.
جلد 1 - صفحه 95
===نکته ها===
به فرموده قرآن، ابليس از نژاد جنّ بود كه در جمع فرشتگان عبادت مى‌كرد. «كانَ مِنَ الْجِنِّ» «1»
سجده بر آدم چون به فرمان خدا بود، در واقع بندگى و عبوديت خداست. «2» زيرا عبادت واقعى، عملى است كه خداوند بخواهد، نه آنكه طبق ميل ما باشد. ابليس حاضر بود قرن‌ها سجده كند، ولى به آدم سجده نكند.
سجده براى آدم نه تنها به خاطر شخص او، بلكه به خاطر نسل و اولاد او نيز بوده است.
چنانكه در جاى ديگر مى‌فرمايد: «خَلَقْناكُمْ ثُمَّ صَوَّرْناكُمْ ثُمَّ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ» «3» و امام سجاد عليه السلام مى‌فرمايد: پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند: سجده بر آدم به خاطر ذرّيه و نسل او بود. «4»
سجده فرشتگان موقّتى بود، امّا نزول آنها بر مؤمنان و استغفارشان براى آنان دائمى است.
«الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ» «5»
سجده‌ى بر آدم نه به خاطر جسم او، بلكه به خاطر روح الهى اوست. «فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ ساجِدِينَ» «6»
بى‌انصافى است كه به فرمان خدا تمام فرشتگان بر انسان سجده كنند، ولى انسان براى خدا سجده نكند.
===پیام ها===
1- فرشتگان نيز مانند انسان، مورد خطاب وامر ونهى قرار دارند. «اسْجُدُوا لِآدَمَ»
2- لياقت، از سابقه مهمتر است. فرشتگان قديمى بايد براى انسان تازه به دوران رسيده امّا لايق، سجده كنند. «اسْجُدُوا لِآدَمَ»
----
«1». كهف، 50.
«2». عيون اخبارالرضا.
«3». اعراف، 11.
«4». تفسير صافى.
«5». كسانى كه گفتند پروردگار ما خداست و در اين عقيده پايدار بودند فرشتگان بر آنان نازل مى‌شوند. فصّلت، 30. و در جاى ديگر مى‌فرمايد: «وَ يَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا» يعنى فرشتگان براى اهل ايمان دائماً در حال استغفارند. غافر، 7.
«6». حجر، 29.
جلد 1 - صفحه 96
3- خطرناك‌تر از نافرمانى در عمل، بى‌اعتقادى به فرمان است. «أَبى‌ وَ اسْتَكْبَرَ»
4- تكبّر وجسارت ابليس، سرچشمه‌ى بدبختى‌هاى او شد. «كانَ مِنَ الْكافِرِينَ»*
}}
|-|
اثنی عشری=
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبى‌ وَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرِينَ (34)
وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ: و ياد بياور اى پيغمبر زمانى را كه فرموديم ملائكه را، اسْجُدُوا لِآدَمَ‌: سجده كنيد آدم را، سجده تعظيم و تكريم، نه بر وجه عبادت؛ زيرا سجده به عنوان عبوديت و پرستش، خاصه ذات الهى. و غير خدا را جايز نيست. و اين سجده تعظيم ملائكه نسبت به آدم عليه السلام به سبب آن بود كه انوار مقدسه حضرت ختمى مرتبت و آل عصمت عليهم السلام در صلب او بود:
«و آدم مشكوة لمصباح نورهم‌
فلما تجلى للملائكة خرّت».
چنانچه حديث شريف دلالت دارد بر آن، حضرت على بن الحسين عليه السلام از حضرت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلم روايت نموده كه فرمود: بدرستى كه نقل فرمود خدا اشباح ما را از ذروه عرض به پشت آدم عليه السلام. پس پرسيد: پروردگارا! چيست اين انوار؟ فرمود: اشباحى است نقل نمودم آنها را از اشرف بقاع عرش خود به صلب تو، و بدين جهت امر فرمودم ملائكه را به سجده تو، چون محل اشباح واقع شدى. آدم‌
----
«1» تفسير برهان، جلد اوّل، صفحه 73، حديث دوّم.
تفسير اثنا عشرى، ج‌1، ص: 115
عليه السلام گفت: آشكار فرما ايشان را. خطاب شد: نظر نما به ساق عرش. پس نظر نمود و منطبع شد در عرش صورت انوار اشباح ما، چنانچه منطبع شود صورت در آينه. خطاب شد: اى آدم! اين اشباح افضل خلايق من باشند. اين محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و من حميد در افعالم، مشتق ساختم نام او را از اسم خود؛ و اين على عليه السلام و منم علىّ العظيم، مشتق نمودم نام او را از نام خود؛ و اين فاطمه عليها السّلام و من فاطر آسمان و زمين هستم، باز دارم دشمنان او را از رحمت خود روزى كه حكم فرمايم و بازدارم دوستان او را از آنچه ناگوار باشد ايشان را؛ و اين حسن عليه السّلام و حسين عليه السّلام، مشتق ساختم نام اين دو را از نام خود. ايشانند بهترين مخلوقات. به سبب ايشان اخذ و عطا نمايم و به واسطه ايشان ثواب و عقاب دهم. پس توسل نما به ايشان در درگاه من، و هرگاه داهيه‌اى به تو رسيد، آنها را شفيع قرار ده. پس قسم به ذات خود، قسم حق، كه مأيوس نسازم به سبب ايشان آرزومندى را و رد ننمايم سائلى را «1».
فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ‌: پس سجده نمودند ملائكه، مگر شيطان. أَبى‌ وَ اسْتَكْبَرَ: ابا كرد و تكبّر نمود از اطاعت امر و فرمان الهى، وَ كانَ مِنَ الْكافِرِينَ‌: و بود از كافران. يعنى در علم ازلى الهى از منافقان بود و با ملائكه اظهار انقياد مى‌كرد و باطنا كافر بود و داخل در ملائكه، لكن از ايشان نبود. چون حق تعالى امر به سجده فرمود، غش و غلّ او به محك امتحان ظاهر و كفر او هويدا شد، يا كافر شد به جهت استكبار به امر سبحانى. زيرا اعتقادش بود كه افضل از آدم عليه السّلام است، و چگونه افضل مأمور شود به تذلل براى مفضول، و اين تصور خلاف واقع و قياس باطل و البته سركشى است در مقابل فرمان الهى و موجب كفر مى‌باشد.
احتجاج طبرسى: در جواب مسائل زنديق از حضرت صادق عليه السّلام سؤال كرد: آيا صلاحيت دارد سجود براى غير خدا؟ حضرت فرمود: نه.
----
«1» تفسير صافى، جلد اوّل، صفحه 115.
تفسير اثنا عشرى، ج‌1، ص: 116
گفت: پس چگونه خدا امر فرمود ملائكه را به سجده آدم عليه السّلام؟
حضرت فرمود: هر كه سجده كند به امر الهى، پس به تحقيق سجده نموده خدا را و سجده او براى خدا باشد؛ زيرا به امر سبحانى بوده. بعد فرمود: اما ابليس بنده‌اى بود آفريد او را خدا براى آنكه بندگى كند و موحّد شود. پس خدا زمانى كه خلق فرمود او را مى‌دانست كه عاقبت چه مى‌گردد. پس با ملائكه عبادت مى‌نمود تا آنكه امتحان شد به سجده آدم و امتناع نمود، از جهت حسد و شقاوتى كه غالب شد بر او. پس لعن فرمود او را خدا و خارج نمود او را از صفوف ملائكه و نازل نمود او را به زمين رانده شد. بدين سبب دشمن آدم عليه السّلام و ذريه او شد، و نيست سلطه او بر بنى آدم مگر وسوسه و خواندن به غير راه حق و با نافرمانيش اقرار نمود به ربوبيت الهى‌ «1».
تبصره: اين مطلب محقق شده كه ابليس از ملائكه نبود. بلكه از جن بوده به دلايلى:
اوّلا- به اقرار خودش كه خداى تعالى اخبار فرموده: خَلَقْتَنِي مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ* «2».
ثانيا- فرمايش الهى در باره او كه فرمود: إِلَّا إِبْلِيسَ كانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ‌ «3».
ثالثا- ملائكه معصومند از گناه و نافرمانى، چنانچه خدا فرموده: لا يَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ يَفْعَلُونَ ما يُؤْمَرُونَ‌ «4». يعنى: نافرمانى نكنند خدا را و به جا آورند آنچه را كه امر فرمايد ايشان را.
رابعا- احاديث بسيار از ائمه اطهار عليهم السلام وارد شده كه ابليس‌
----
«1» احتجاج طبرسى، جلد دوّم، صفحه 80 (در متن روايت، ابتدا بحث شيطان و سپس مسأله سجده مطرح شده است)
«2» سوره اعراف، آيه 12.
«3» سوره كهف، آيه 50.
«4» سوره تحريم، آيه 6.
تفسير اثنا عشرى، ج‌1، ص: 117
از ملائكه نبوده. از جمله تفسير برهان: جميل بن درّاج عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال سئلته عن ابليس اكان من الملئكة او هل كان يلى شيئا من امر السّماء؟ قال لم يكن من الملئكة و لم يكن يلى شيئا من امر السّماء و كان من الجنّ و كان مع الملئكة و كانت الملئكة ترى انّه منها و كان اللّه يعلم انّه ليس منها فلمّا امر بالسّجود كان منه الّذى كان‌ «1».
جميل بن دراج گويد: از حضرت صادق عليه السّلام سؤال نمودم از ابليس كه آيا از ملائكه بود يا كار گزار امرى در آسمان؟ حضرت فرمود: نه از ملائكه بود و نه كارگزار امرى از آسمان؛ از جن بود، در زمره ملائكه، و ملائكه مى‌ديدند او را از جنس خود و حال آنكه خدا مى‌دانست كه ابليس از جنس آنها نيست. پس چون امر به سجود شد، ظاهر گرديد از او آنچه نهان بود.
خامسا- آنكه «الّا ابليس» استثناء منقطع باشد كه از اول خارج بوده است.
تكمله: آيه شريفه را اشاراتى است:
1- آنكه شرافت و فضيلت و رفعت به علم مى‌باشد و لذا آدم عليه السّلام را به سبب تعليم اسماء بر ملائكه تفضيل و مسجود آنها گردانيد.
بنابراين با وجود افضل و اعلم، منصب امامت و خلافت به غير نخواهد رسيد؛ زيرا تقديم مفضول بر فاضل قبيح است، عقلا و شرعا و عرفا.
2- آنكه انبياء بر ملائكه فضيلت دارند؛ زيرا حق تعالى ملائكه را امر فرمود به تعظيم آدم، و آن مقتضى است كه آدم افضل باشد از ملائكه.
3- دالّ است بر قباحت و شناعت استكبار، و همين قدر در مذمت آن بس باشد كه ابليس به سبب استكبار آنى رانده درگاه سبحانى و ملعون ابدى گرديد.
4- آيه شريفه دالّ است بر اختصاص فرمانبردارى به امر الهى و
----
«1» تفسير برهان، جلد اوّل صفحه 79، حديث 14.
تفسير اثنا عشرى، ج‌1، ص: 118
نهايت انقياد در امتثال اوامر سبحانى.
}}
|-|
روان جاوید=
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبى‌ وَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرِينَ (34)
ترجمه‌
و هنگاميكه گفتيم بفرشتگان سجده كنيد مر آدم را پس سجده كردند مگر ابليس كه ابا و تكبر نمود و بود از كافران..
تفسير
چون در صلب آدم (ع) انوار طيبه پيغمبر و آل اطهار او بود و آنان اشرف موجودات بودند و براى رضاى خدا تحمل مصائب و ناملائمات و اذيت خلق را نمودند و دين حق را رواج دادند كه ناسخ اديان است خداوند براى تعظيم ايشان و اطاعت از آدم (ع) و عبادت خدا امر فرمود بملائكه كه آدم را قبله خود قرار دهند و در مقابل او براى خداوند سجده نمايند چون پيغمبر (ص) فرموده جائز نيست از براى كسى سجده نمايند جز خدا آنطوريكه براى خدا سجده مينمايند و حضرت سجاد (ع) بتوسط پدر و جد بزرگوار خود از پيغمبر (ص) روايت نموده است كه خداوند اشباح ما را منتقل نموده بود از فوق عرش بصلب آدم (ع) و او ديد نور ما را كه از صلبش ساطع است و نديد اشباح را پس عرض كرد پروردگارا اين انوار چيست خداوند فرمود انوار اشباحى است كه از اشرف بقاع عرش بصلب تو نقل نمودم و براى آنكه تو ظرف ايشان بودى امر نمودم ملائكه را بسجود
----
جلد 1 صفحه 58
تو آدم (ع) عرض كرد پروردگارا آرزو دارم ببينم آن ذوات مقدسه را پس خداوند فرمود نظر كن ببالاى عرش و نظر نمود آدم و واقع شد نور اشباح ما از پشت آدم بر فوق عرش و نقش بست چنانچه نقش مى‌بندد صورت انسان در آينه صافى پس او ديد اشباح ما را و عرض كرد اينها كيانند خداوند فرمود اينانند افضل مخلوقات من اين محمد است و من حميدم كه در افعال خود محمودم مشتق نمودم اسم او را از اسم خودم و اين على است و من على عظيم هستم مشتق نمودم براى او اسمى از اسم خودم و اين فاطمه است و من فاطرم يعنى آفريننده آسمانها و زمينم و فاطمم يعنى بازدارنده دشمنان خود هستم از رحمتم در روز كه حكم مخصوص بمن است و بازدارنده دوستان خويشم از هر عيب و زشتى پس مشتق نمودم براى او اسمى از اسم خودم و اين دو حسن و حسين هستند و من محسن و مجملم مشتق نمودم نام آن دو را از نام خودم اينها بهترين بندگان و اشرف مخلوقات منند براى اينها عقاب ميكنم و براى اينها ثواب ميدهم متوسل شو بولاى ايشان بدرگاه من و هر وقت بلاى بزرگى بتو روى داد ايشانرا شفعاء خود قرار بده نزد من همانا قسم ياد نمودم من بخودم قسم حقيكه محروم نگردانم اميدوار بآنان را و رد ننمايم سائل بوسيله ايشانرا پس براى اين بود كه آدم وقتى مرتكب آن خطا شد خواند خداوند را بوسيله خمسه طيبه و خداوند توبه او را قبول نمود و از گناه او درگذشت و قمى از حضرت صادق (ع) روايت نموده كه ابليس در ميان ملائكه عبادت خداوند را مينمود و در آسمان بود ملائكه تصور ميكردند كه او هم از جنس آنها است ولى نبود و اين كه مأمور بسجود شد در ضمن مأموريت ملائكه براى همكارى با آنها بود و چون حسد نمود و تكبر كرد ملائكه دانستند كه از جنس آنها نيست، و عياشى از آنحضرت نقل نموده كه پرسيدند آيا ابليس از ملائكه بود و در امورات آسمانى اختيارى داشت فرمود از ملائكه نبود و اختيارى هم نداشت بلكه از جن بود ولى چون مدتى با ملائكه بود آنها او را از جنس خود مى‌پنداشتند و خدا ميدانست ناجنس بودن او را و چون مأمور بسجود شدند جنس خود را اظهار نمود، و در معانى از حضرت رضا (ع) نقل نموده كه ابليس نامش حارث بود و چون نااميد از رحمت خدا شد نام او ابليس گرديد، و بنظر حقير از اين روايت ميتوان استفاده نمود كه امتياز ملك از جن باطاعت و معصيت است و بنابراين ابليس از ملائكه در اين آيه شريفه استثنا شده است و بنا بر دو روايت سابقه وجه استثناء
----
جلد 1 صفحه 59
همان مشابهت صورى است، و در عيون از امير المؤمنين (ع) نقل نموده كه ابليس اول كسى است كه كافر شد و تخم كفر را در زمين كاشت، و قمى از حضرت صادق (ع) نقل نموده كه تكبر اول عصيانى است كه بآن معصيت خدا شده و ابليس عرض كرد پروردگارا مرا از سجود آدم معاف بدار من عبادت ميكنم تو را بطوريكه هيچ ملك مقرب و نبى مرسل تو را عبادت نكرده باشد و خدا فرمود مرا بعبادت تو حاجت نيست عبادت آنستكه من ميخواهم نه آنستكه تو ميخواهى و از اينجا معلوم ميشود كه عبادت بايد از شرع برسد و خودسرانه نميشود عبادت كرد و حسد و تكبر و خودسرى از اوصافى است كه انسان را مظهر ابليس مينمايد و بايد حتى الامكان شخص نگذارد اين صفات در او رسوخ پيدا كند كه اگر خداى نكرده رسوخ پيدا كرد و خلق شد همانستكه فرموده‌اند اگر گفتند كوه از جاى خود حركت كرد قبول كن و اگر گفتند خلق كسى تغيير نمود باور منما خداوند توفيق كرامت فرمايد كه ما بتوانيم بوسيله توسل بخمسه طيبه خود را از آفات روحى و جسمى و شر شيطان و نفس اماره محفوظ نمائيم.
}}
|-|
اطیب البیان=
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ إِذ قُلنا لِلمَلائِكَةِ اسجُدُوا لِآدَم‌َ فَسَجَدُوا إِلاّ إِبلِيس‌َ أَبي‌ وَ استَكبَرَ وَ كان‌َ مِن‌َ الكافِرِين‌َ (34)
(و زماني‌ ‌که‌ بملائكه‌ امر كرديم‌ ‌که‌ بآدم‌ سجده‌ كنيد ‌پس‌ سجده‌ كردند مگر شيطان‌ ‌او‌ رو گرداند ‌از‌ فرمان‌ ‌ما و تكبر نمود و ‌از‌ جمله‌ كفار گرديد) بحث‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ ‌آيه‌ ‌در‌ چند موضع‌ ذكر ميشود:
(موضع‌ اول‌)
‌در‌ سجده‌ ملائكه‌ ‌بر‌ آدم‌: عده‌اي‌ ‌از‌ مفسرين‌ گفته‌اند ‌که‌ آدم‌ قبله‌ ملائكه‌ ‌بود‌
جلد 1 - صفحه 509
و سجده‌ ‌براي‌ ‌خدا‌ بوده‌ ‌است‌ نظير كعبه‌ ‌که‌ قبله‌ مسلمين‌ و بيت‌ المقدّس‌ قبله‌ نصاري‌ و يهود ‌است‌.
و عده‌اي‌ باين‌ قول‌ اعتراض‌ كرده‌اند ‌که‌ ‌اگر‌ آدم‌ قبله‌ ملائكه‌ ‌بود‌ بايد اسجدوا بالي‌ متعدي‌ شود نه‌ ‌به‌ لام‌ ‌يعني‌ بايد گفته‌ ‌شده‌ ‌باشد‌ «اسجدوا ‌الي‌ آدم‌» همانطور ‌که‌ مي‌گويي‌ سجدت‌ ‌الي‌ الكعبة و جواب‌ داده‌اند ‌که‌ تعدي‌ بلام‌ ‌هم‌ صحيح‌ ‌است‌ و ‌در‌ لسان‌ عرب‌ استعمال‌ ‌شده‌ ‌است‌ چنانچه‌ ‌در‌ اشعار حسّان‌ ‌بن‌ ثابت‌ آمده‌ ‌است‌:
‌ما كنت‌ اعرف‌ ان‌ّ الامر منصرف‌ ||  ‌عن‌ هاشم‌ ‌ثم‌ منها ‌عن‌ ابي‌ حسن‌
أ ليس‌ اوّل‌ ‌من‌ صلّي‌ لقبلتكم‌ ||  و اعرف‌ ‌النّاس‌ بالقرآن‌ و السنن‌«1»
عده‌اي‌ ‌هم‌ گفته‌اند ‌که‌ سجده‌ ملائكه‌ سجده‌ شكر بوده‌ ‌بر‌ ‌اينکه‌ نعمت‌ بزرگ‌ ‌که‌ ايجاد خليفة اللّه‌ بوده‌ ‌است‌ و باز باين‌ قول‌ ‌هم‌ اعتراض‌ ‌شده‌ ‌که‌ ‌با‌ ظاهر ‌آيه‌ ‌که‌ اسجدوا لآدم‌ ‌باشد‌ منافات‌ دارد و جواب‌ داده‌اند ‌که‌ لام‌ ‌براي‌ تعليل‌ ‌است‌ ‌يعني‌ سجده‌ كنيد بعلت‌ وجود آدم‌ و بعضي‌ گفته‌اند ‌که‌ سجده‌ ‌در‌ ‌آيه‌ بمعناي‌ مصطلح‌ نيست‌ و معناي‌ ‌آن‌ اينست‌ ‌که‌ ‌در‌ برابر آدم‌ تسليم‌ باشيد و ‌از‌ ‌او‌ اطاعت‌ كنيد و بهمين‌ معني‌ حمل‌ كرده‌اند سجده‌ گياه‌ و درخت‌ ‌را‌ ‌در‌ ‌آيه‌ شريفه‌ وَ النَّجم‌ُ وَ الشَّجَرُ يَسجُدان‌ِ«2» و علّت‌ همه‌ ‌اينکه‌ گفتارها اينست‌ ‌که‌ گفته‌اند سجده‌ مخصوص‌ ذات‌ اقدس‌ حق‌ ‌است‌ و ‌بر‌ ‌غير‌ ‌خدا‌ شرك‌ ‌در‌ عبادت‌ ميشود لكن‌ تحقيق‌ ‌در‌ مطلب‌ اينست‌ ‌که‌ سجده‌اي‌ ‌که‌ مختص‌ بخدا ‌است‌ سجده‌
----
1‌-‌ ‌من‌ ندانستم‌ ‌که‌ امر خلافت‌ ‌از‌ بني‌ هاشم‌ ‌از‌ ‌آن‌ جمله‌ ‌از‌ ‌علي‌ رو گرداند آيا ‌علي‌ اولين‌ كسي‌ نيست‌ ‌که‌ بقبله‌ ‌شما‌ نماز خواند و ‌از‌ مردم‌ ‌به‌ قرآن‌ و آداب‌ اسلامي‌ آشناتر ‌بود‌
[.....]
2‌-‌ سوره‌ الرحمن‌ ‌آيه‌ 5
جلد 1 - صفحه 510
عبادتي‌ ‌است‌ مانند سجده‌ عبده‌ اصنام‌ و آتش‌ و ستارگان‌ ‌که‌ ساجدين‌ ‌آنها‌ مشركند و ‌اينکه‌ امر اختصاص‌ بسجده‌ ندارد بلكه‌ هيچ‌ نوع‌ عبادتي‌ ‌بر‌ ‌غير‌ ‌خدا‌ روا نبوده‌ و همه‌ شرك‌ ‌است‌ ولي‌ ‌اگر‌ سجده‌ ‌از‌ روي‌ تعظيم‌ و بامر ‌خدا‌ ‌باشد‌ مانعي‌ ندارد بلكه‌ عين‌ عبادت‌ حق‌ ‌است‌ و حقيقت‌ توحيد ‌است‌ نه‌ شرك‌ و ‌از‌ همين‌ مقوله‌ ‌است‌ سجده‌ يعقوب‌ و پسران‌ ‌بر‌ يوسف‌ وَ خَرُّوا لَه‌ُ سُجَّداً«1» منتهي‌ ‌در‌ شريعت‌ اسلام‌ اينگونه‌ تعظيم‌ ‌بر‌ ‌غير‌ ‌خدا‌ نهي‌ ‌شده‌ ‌است‌ بلكه‌ ركوع‌ و سجده‌ ‌حتي‌ بقصد تعظيم‌ ‌بر‌ ‌غير‌ ‌خدا‌ حرام‌ ‌است‌ ولي‌ ‌در‌ شرايع‌ سابقه‌ نهي‌ نشده‌ بوده‌ ‌با‌ تفصيلي‌ ‌که‌ ‌در‌ ذيل‌ ‌آيه‌ يقيمون‌ الصلاة متذكر شده‌ايم‌
«موضع‌ دوم‌»
‌از‌ مفاد ‌آيه‌ استفاده‌ ميشود ‌که‌ شيطان‌ ‌با‌ عدم‌ سجده‌ ‌خود‌ بآدم‌ مرتكب‌ سه‌ خلاف‌ شد عملا و اخلاقا و عقيدة، خلاف‌ عملي‌ ‌او‌ اباء ‌از‌ سجده‌ بآدم‌ ‌بود‌ ‌که‌ عملا مخالف‌ فرمان‌ حق‌ گرديد و ‌با‌ ‌اينکه‌ عمل‌ فاسق‌ و عاصي‌ و متمرد شد ‌که‌ ‌در‌ قرآن‌ آمده‌ ‌است‌ ففسق‌ ‌عن‌ امر ربه‌«2» خلاف‌ اخلاقي‌ ‌او‌ استكبار نسبت‌ بآدم‌ ‌بود‌ چون‌ كبر يكي‌ ‌از‌ رذائل‌ اخلاقي‌ ‌است‌ و منزلگاه‌ شخص‌ متكبر آتش‌ جهنم‌ ‌است‌«3» و خلاف‌ عقيدتي‌ ‌او‌ انكار عدل‌ الهي‌ ‌است‌ چون‌ تصور ميكرد ‌که‌ امر ‌خدا‌ ‌از‌ روي‌ مصلحت‌ نيست‌ و ‌از‌ كلام‌ خودش‌ استنباط مي‌شود ‌که‌ نسبت‌ جهل‌ ‌به‌ ‌خدا‌
----
1‌-‌ سوره‌ يوسف‌ ‌آيه‌ 101 و ‌براي‌ تعظيم‌ باو سجده‌ كردند
2‌-‌ سوره‌ كهف‌ ‌آيه‌ 48 ‌از‌ دستور پروردگارش‌ روگرداند
3‌-‌ سوره‌ زمر ‌آيه‌ 72 ‌قيل‌ ادخلوا ابواب‌ جهنم‌ خالدين‌ ‌فيها‌ فبئس‌ مثوي‌ المتكبرين‌ (گفته‌ مي‌شود ‌از‌ درب‌هاي‌ جهنم‌ ‌براي‌ هميشه‌ داخل‌ شويد جاي‌ بدي‌ ‌است‌ جايگاه‌ متكبرين‌)
جلد 1 - صفحه 511
داده‌ ‌است‌
«موضع‌ سوم‌»
‌در‌ اينكه‌ شيطان‌ ‌از‌ جنس‌ ملائكه‌ ‌بود‌ ‌ يا ‌ ‌از‌ جنس‌ ديگري‌ ‌بين‌ مفسرين‌ عامه‌ اختلاف‌ ‌است‌ عده‌اي‌ گويند ‌از‌ ملائكه‌ ‌است‌ چون‌ ‌در‌ ‌آيه‌ ‌از‌ ملائكه‌ مستثني‌ ‌شده‌ ‌است‌ و فرض‌ اينكه‌ استثناء منقطع‌ ‌باشد‌ خلاف‌ ظاهر ‌است‌ و ‌از‌ طرفي‌ چون‌ ‌در‌ ‌آيه‌ ملائكه‌ مأمور سجده‌ بآدم‌ شدند ‌در‌ صورتي‌ ‌که‌ ابليس‌ ‌از‌ ملائكه‌ نبود مكلّف‌ بسجده‌ نبود اباء ‌او‌ ‌از‌ سجده‌ سبب‌ كفر و طرد ‌او‌ ‌از‌ درگاه‌ حق‌ نمي‌شد و امّا اينكه‌ ‌در‌ ‌آيه‌ ديگري‌ هست‌ ‌که‌ كان‌َ مِن‌َ الجِن‌ِّ«1» جن‌ بمعناي‌ مستور ‌است‌ چنان‌ ‌که‌ بطفل‌ ‌در‌ شكم‌ مادر پنهان‌ ‌است‌ جنين‌ گويند و كسي‌ ‌که‌ عقلش‌ پوشيده‌ ‌شده‌ ‌باشد‌ مجنون‌ ناميده‌ ميشود ولي‌ ‌اينکه‌ قول‌ باطل‌ ‌است‌ اولا بنا ‌بر‌ نص‌ّ قرآن‌ مجيد ‌که‌ ضرورت‌ مذهب‌ شيعه‌ نيز هست‌ ملائكه‌ معصوم‌اند و نافرماني‌ ‌خدا‌ ‌را‌ نميكنند لا يَعصُون‌َ اللّه‌َ ما أَمَرَهُم‌«2» و خبر هاروت‌ و ماروت‌ و عصيان‌ فطرس‌ مردود ‌است‌ و ‌ يا ‌ محمول‌ ‌بر‌ ترك‌ اولي‌ ‌است‌ و ثانيا جن‌ و ملك‌ ‌در‌ قرآن‌ دو جنس‌ متفاوت‌ بيان‌ ‌شده‌«3» و ثالثا بنص‌ قرآن‌ جن‌ ‌از‌ آتش‌ خلق‌ ‌شده‌«4» و ‌از‌ قول‌ ابليس‌ نقل‌ ‌شده‌ ‌که‌
----
1‌-‌ سوره‌ كهف‌ ‌آيه‌ 48
2‌-‌ سوره‌ تحريم‌ ‌آيه‌ 6 نافرماني‌ نميكنند ‌خدا‌ ‌را‌ ‌در‌ آنچه‌ ‌که‌ بايشان‌ امر ميكند
3‌-‌ ثُم‌َّ يَقُول‌ُ لِلمَلائِكَةِ أَ هؤُلاءِ إِيّاكُم‌ كانُوا يَعبُدُون‌َ قالُوا سُبحانَك‌َ أَنت‌َ وَلِيُّنا مِن‌ دُونِهِم‌ بَل‌ كانُوا يَعبُدُون‌َ الجِن‌َّ أَكثَرُهُم‌ بِهِم‌ مُؤمِنُون‌َسوره‌ سبا ‌آيه‌ 40‌-‌ 41
4‌-‌ وَ الجَان‌َّ خَلَقناه‌ُ مِن‌ قَبل‌ُ مِن‌ نارِ السَّمُوم‌ِسوره‌ حجر ‌آيه‌ 27
جلد 1 - صفحه 512
خَلَقتَنِي‌ مِن‌ نارٍ وَ خَلَقتَه‌ُ مِن‌ طِين‌ٍ«1» و رابعا ‌از‌ اينكه‌ معناي‌ جن‌ مستور ‌است‌ نميشود ‌گفت‌ ‌هر‌ مستوري‌ جن‌ ‌باشد‌ و الّا بايد ‌بر‌ خداوند و امام‌ زمان‌ ‌عليه‌ السّلام‌ و ‌بر‌ عالم‌ آخرت‌ اطلاق‌ جن‌ درست‌ ‌باشد‌ و خامسا چون‌ شيطان‌ داخل‌ ‌در‌ ملائكه‌ ‌بود‌ مشمول‌ خطاب‌ ميشود و سادسا استثناء منقطع‌ خلاف‌ ظاهر نيست‌ مخصوصا ‌با‌ ‌اينکه‌ همه‌ قرائن‌ و ‌از‌ طرفي‌ ‌در‌ قرآن‌ موارد زيادي‌ هست‌ ‌که‌ استثناء منقطع‌ ‌است‌ مانند وَ إِذ قال‌َ إِبراهِيم‌ُ لِأَبِيه‌ِ وَ قَومِه‌ِ إِنَّنِي‌ بَراءٌ مِمّا تَعبُدُون‌َ إِلَّا الَّذِي‌ فَطَرَنِي‌«2» و لا يَسمَعُون‌َ فِيها لَغواً وَ لا تَأثِيماً إِلّا قِيلًا سَلاماً سَلاماً«3» و لا تَأكُلُوا أَموالَكُم‌ بَينَكُم‌ بِالباطِل‌ِ إِلّا أَن‌ تَكُون‌َ تِجارَةً عَن‌ تَراض‌ٍ«4» ‌که‌ ‌در‌ تمام‌ آيات‌ فوق‌ مستثني‌ منقطع‌ استعمال‌ ‌شده‌ و ‌اينکه‌ قسمت‌ ‌را‌ ‌در‌ مقدمه‌ نيز بيان‌ كرده‌ايم‌
«موضع‌ چهارم‌»
‌در‌ اينكه‌ آيا بشر اشرف‌ ‌است‌ ‌ يا ‌ ملائكه‌ ‌بين‌ علماء خاصه‌ و عامه‌ اختلاف‌ ‌است‌ يك‌ دسته‌ ‌از‌ آنان‌ بادلّه‌ زير معتقداند ‌که‌ آدم‌ اشرف‌ ‌از‌ ملائكه‌ ميباشد 1‌-‌ چون‌ همه‌ ملائكه‌ مأمور شدند ‌که‌ بآدم‌ سجده‌ كنند و بديهي‌ ‌است‌
----
1‌-‌ سوره‌ اعراف‌ ‌آيه‌ 11
2‌-‌ سوره‌ زخرف‌ ‌آيه‌ 25‌-‌ 16 ‌يعني‌ زماني‌ ‌که‌ ابراهيم‌ بپدرش‌ و قومش‌ ‌گفت‌ همانا ‌من‌ ‌از‌ آنچه‌ ‌شما‌ عبادت‌ ميكنيد بيزارم‌ جز آنكه‌ مرا خلق‌ كرد
3‌-‌ سوره‌ واقعه‌ ‌آيه‌ 24‌-‌ 25 ‌در‌ ‌آن‌ نه‌ لغو شنيده‌ ميشود نه‌ كار زشت‌ مگر گفته‌ ميشود سلام‌
4‌-‌ نساء ‌آيه‌ 33 نخوريد اموال‌ يكديگر ‌را‌ ‌از‌ روي‌ باطل‌ و ناحق‌ مگر اينكه‌ ‌از‌ راه‌ تجارت‌ ‌که‌ مرضي‌ طرفين‌ ‌باشد‌
جلد 1 - صفحه 513
مسجود اشرف‌ ‌از‌ ساجد ‌است‌.
2‌-‌ اينكه‌ آدم‌ ‌از‌ ملائكة اعلم‌ ‌بود‌ و اعلم‌ اشرف‌ ‌از‌ ‌غير‌ اعلم‌ ‌است‌.
3‌-‌ آدم‌ مقام‌ خلافت‌ ‌خدا‌ ‌که‌ اشرف‌ همه‌ مقامات‌ ‌است‌ دارا شد.
4‌-‌ مضمون‌ ‌آيه‌ شريفه‌ إِن‌َّ اللّه‌َ اصطَفي‌ آدَم‌َ وَ نُوحاً وَ آل‌َ إِبراهِيم‌َ وَ آل‌َ عِمران‌َ عَلَي‌ العالَمِين‌َ«1» مويد مطلب‌ ‌است‌ زيرا ملائكه‌ نيز داخل‌ ‌در‌ عالمين‌اند.
5‌-‌ ‌آيه‌ شريفه‌ وَ ما أَرسَلناك‌َ إِلّا رَحمَةً لِلعالَمِين‌َ«2» ‌پس‌ وجود پيغمبر ‌حتي‌ ‌بر‌ ملائكه‌ رحمت‌ ‌بود‌ و ‌اينکه‌ ‌هم‌ مويد اشرفيت‌ آدم‌ ‌است‌.
6‌-‌ اخبار پيغمبر و ائمه‌ دلالت‌ دارد ‌که‌ فرشتگان‌ خدام‌ ‌ما هستند جبرئيل‌ خادم‌ پيغمبر ‌بود‌.
دسته‌ دوم‌ ‌که‌ قائل‌ بافضليت‌ ملك‌ ‌بر‌ آدم‌ شده‌اند ادله‌ زيادي‌ آورده‌ و ‌به‌ بعضي‌ ‌از‌ آيات‌ قرآن‌ ‌هم‌ استشهاد كرده‌اند ‌از‌ ‌آن‌ جمله‌ ‌از‌ قول‌ ابليس‌ ‌به‌ آدم‌ و حوا ما نَهاكُما رَبُّكُما عَن‌ هذِه‌ِ الشَّجَرَةِ إِلّا أَن‌ تَكُونا مَلَكَين‌ِ أَو تَكُونا مِن‌َ الخالِدِين‌َ«3» قُل‌ لا أَقُول‌ُ لَكُم‌ عِندِي‌ خَزائِن‌ُ اللّه‌ِ وَ لا أَعلَم‌ُ الغَيب‌َ وَ لا أَقُول‌ُ لَكُم‌ إِنِّي‌ مَلَك‌ٌ«4» ‌که‌ ‌اگر‌ ملك‌ افضل‌ نبود مورد توقع‌ كفار نبود و ‌در‌ حق‌ يوسف‌ آمده‌ ‌است‌ ما هذا بَشَراً إِن‌ هذا إِلّا مَلَك‌ٌ كَرِيم‌ٌ«5» و همچنين‌ ‌در‌ ‌آيه‌ شريفه‌ وَ لَقَد كَرَّمنا بَنِي‌ آدَم‌َ ‌الي‌ ‌قوله‌ ‌تعالي‌
----
1‌-‌ ‌خدا‌ آدم‌ و نوح‌ و آل‌ ابراهيم‌ و آل‌ عمران‌ ‌را‌ ‌بر‌ همه‌ عالميان‌ برگزيد.
2‌-‌ نفرستاديم‌ ترا مگر ‌که‌ رحمتي‌ باشي‌ ‌بر‌ عالميان‌
[.....]
3‌-‌ پروردگار ‌شما‌ ‌شما‌ ‌را‌ نهي‌ كرد ‌از‌ ‌اينکه‌ درخت‌ ‌تا‌ جزء ملائكه‌ نشويد و ‌براي‌ هميشه‌ ‌در‌ بهشت‌ بمانيد (سوره‌ اعراف‌ ‌آيه‌ 19)
4‌-‌ بگو ‌من‌ نمي‌گويم‌ ‌که‌ خزينه‌هاي‌ ‌خدا‌ نزد ‌من‌ ‌است‌ و علم‌ غيب‌ ميدانم‌ و نميگويم‌ بشما ‌که‌ ‌من‌ ملكم‌ (سوره‌ انعام‌ ‌آيه‌ 50)
5‌-‌ سوره‌ يوسف‌ ‌آيه‌ 31
جلد 1 - صفحه 514
وَ فَضَّلناهُم‌ عَلي‌ كَثِيرٍ مِمَّن‌ خَلَقنا تَفضِيلًا«1» ‌اگر‌ ملك‌ ‌از‌ بني‌ آدم‌ افضل‌ نبود بايد گفته‌ شود ‌علي‌ جميع‌ ‌من‌ خلقنا زيرا ‌غير‌ ‌از‌ ملك‌ مخلوقي‌ نيست‌ ‌که‌ امكان‌ داشته‌ ‌باشد‌ ‌از‌ بشر افضل‌ ‌باشد‌ و باز مويد ‌اينکه‌ مدعا ‌است‌ آياتي‌ ‌که‌ ملائكه‌ ‌بر‌ رسل‌ و اولو العلم‌ مقدم‌ آورده‌ ‌شده‌ ‌است‌ و تحقيق‌ ‌در‌ كلام‌ اينست‌ ‌که‌ چون‌ انسان‌ مركب‌ ‌از‌ قواي‌ عقلاني‌ و شهواني‌ ‌است‌ ‌در‌ صورتي‌ ‌که‌ قواي‌ ديگر انسان‌ تابع‌ عقل‌ ‌او‌ شد ‌از‌ ملائكه‌ اشرف‌ ‌است‌ چنان‌ ‌که‌ مضمون‌ حديث‌ فمن‌ غلب‌ عقله‌ ‌علي‌ شهوته‌ فهو اشرف‌ ‌من‌ الملائكة«2» همين‌ مطلب‌ ‌را‌ تأييد ميكند چنانچه‌ ‌اگر‌ قوه‌ شهوت‌ و غضب‌ ‌او‌ ‌بر‌ عقل‌ چيره‌ گشت‌ ‌از‌ حيوانات‌ و شياطين‌ ‌هم‌ پست‌تر ميشود چه‌ رسد بملائكه‌ و ‌من‌ غلب‌ شهوته‌ ‌علي‌ عقله‌ فهو اخس‌ّ ‌من‌ البهائم‌«3»
آدمي‌ زاده‌ طرفه‌ معجوني‌ ‌است‌ ||  گز فرشته‌ سرشته‌ و ‌از‌ حيوان‌
گر كند ميل‌ ‌اينکه‌ شود ‌به‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ ||  ور كند ميل‌ ‌آن‌ شود ‌پس‌ ‌از‌ ‌آن‌
و نكته‌ ديگر ‌هم‌ اينست‌ ‌که‌ خوبي‌ و بدي‌ آدميان‌ متفاوت‌ ‌است‌ و ‌اينکه‌ تفاوت‌ ‌تا‌ مراتب‌ ‌لا‌ يتناهي‌ ‌است‌ و ‌در‌ ملائكه‌ ‌هم‌ همين‌ طور ‌است‌ ‌پس‌ ‌هر‌ مؤمني‌ ‌را‌ نميتوان‌ ‌گفت‌ ‌از‌ همه‌ ملائكه‌ بهتر ‌است‌ و بالعكس‌.
}}
|-|
برگزیده تفسیر نمونه=
===برگزیده تفسیر نمونه===
{{نمایش فشرده تفسیر|
اشاره
(آیه 34)- آدم در بهشت- قرآن در تعقیب بحثهای گذشته پیرامون مقام و عظمت انسان به فصل دیگری از این بحث پرداخته، نخست چنین می‌گوید:
«بخاطر بیاورید هنگامی را که به فرشتگان گفتیم برای آدم سجده و خضوع کنید» (وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ). «آنها همگی سجده کردند جز ابلیس که سر باز زد و تکبر ورزید» (فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ أَبی وَ اسْتَکْبَرَ).
آری او استکبار کرد «و بخاطر همین استکبار و نافرمانی از کافران شد» (وَ کانَ مِنَ الْکافِرِینَ).
به راستی کسی که لایق مقام خلافت الهی و نمایندگی او در زمین است.
ج1، ص63
شایسته هر نوع احترامی است. ما در برابر انسانی که چند فرمول علمی را می‌داند چه اندازه کرنش می‌کنیم پس چگونه است حال نخستین انسان با آن معلومات سرشار از جهان هستی!
1- چرا ابلیس مخالفت کرد؟
می‌دانیم «شیطان» اسم جنس است شامل نخستین شیطان و همه شیطانها می‌شود ولی «ابلیس» اسم خاص است و اشاره به همان شیطانی است که اغواگر آدم شد، او طبق صریح آیات قرآن از جنس فرشتگان نبود، بلکه در صف آنها قرار داشت او از طایفه جنّ بود که مخلوق مادی است.
انگیزه او در این مخالفت کبر و غرور و تعصب خاصی بود که بر فکر او چیره شد، او چنین می‌پنداشت که از آدم برتر است «1» و علت کفر او نیز همین بود که فرمان حکیمانه پروردگار را نادرست شمرد.
نه تنها عملا عصیان کرد از نظر اعتقاد نیز معترض بود، و به این ترتیب خودبینی و خودخواهی، محصول یک عمر ایمان و عبادت او را بر باد داد، و آتش به خرمن هستی او افکند، و کبر و غرور از این آثار بسیار دارد!
2- آیا سجده برای خدا بود یا آدم؟
شک نیست که «سجده» به معنی «پرستش» برای خداست، و معنی توحید عبادت همین است که غیر از خدا را پرستش نکنیم. بنابراین جای تردید نخواهد بود که فرشتگان برای آدم «سجده پرستش» نکردند، بلکه سجده برای خدا بود ولی بخاطر آفرینش چنین موجود شگرفی، و یا اینکه سجده برای آدم کردند اما سجده به معنی «خضوع» نه پرستش. در حدیثی از امام «علی بن موسی الرضا» علیه السّلام می‌خوانیم: «سجده فرشتگان پرستش خداوند از یک سو، و اکرام و احترام آدم از سوی دیگر بود، چرا که ما در صلب آدم بودیم»!
}}


|-|تسنیم=
|-|تسنیم=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
|-|نور=
}}
*[[تفسیر:نور  | تفسیر آیات]]
 
|-|</tabber>
|-|</tabber>


خط ۱۱۳: خط ۴۵۴:
<div style="font-size:smaller"><references/></div>
<div style="font-size:smaller"><references/></div>
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره البقرة ]]
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره البقرة ]]
{{#seo:
|title=آیه 34 سوره بقره
|title_mode=replace
|keywords=آیه 34 سوره بقره,بقره 34,وَ إِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ‌ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِيسَ‌ أَبَى‌ وَ اسْتَکْبَرَ وَ کَانَ‌ مِنَ‌ الْکَافِرِينَ‌,آیات قرآن سوره البقرة
|description=وَ إِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ‌ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِيسَ‌ أَبَى‌ وَ اسْتَکْبَرَ وَ کَانَ‌ مِنَ‌ الْکَافِرِينَ‌
|image=Wiki_Logo.png
|image_alt=الکتاب
|site_name=الکتاب
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۱ دی ۱۳۹۹، ساعت ۰۵:۴۲

کپی متن آیه
وَ إِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ‌ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِيسَ‌ أَبَى‌ وَ اسْتَکْبَرَ وَ کَانَ‌ مِنَ‌ الْکَافِرِينَ‌

ترجمه

و (یاد کن) هنگامی را که به فرشتگان گفتیم: «برای آدم سجده و خضوع کنید!» همگی سجده کردند؛ جز ابلیس که سر باز زد، و تکبر ورزید، (و به خاطر نافرمانی و تکبرش) از کافران شد.

و آن گاه كه به فرشتگان گفتيم: براى آدم سجده كنيد، پس همه سجده كردند، جز ابليس كه ابا كرد و برترى جست و از كافران گرديد
و چون فرشتگان را فرموديم: «براى آدم سجده كنيد»، پس بجز ابليس -كه سر باز زد و كبر ورزيد و از كافران شد- [همه‌] به سجده درافتادند.
و چون فرشتگان را فرمان دادیم که بر آدم سجده کنید، همه سجده کردند مگر شیطان که ابا و تکبّر ورزید و از فرقه کافران گردید.
و [یاد کن] هنگامی که به فرشتگان گفتیم: به آدم سجده کنید، [پس] سجده کردند مگر ابلیس که سر پیچید و تکبّر ورزید و از کافران شد.
و به فرشتگان گفتيم: آدم را سجده كنيد. همه سجده كردند جز ابليس، كه سرباز زد و برترى جست. و او از كافران بود.
و چون به فرشتگان گفتیم بر آدم سجده برید، همه سجده بردند جز ابلیس که سرکشید و کبرورزید و از کافران شد
و [ياد كن‌] آنگاه كه فرشتگان را گفتيم: آدم را سجده كنيد، پس سجده كردند مگر ابليس، سرپيچى و گردنكشى كرد، و از كافران گشت.
و هنگامی (را یادآوری کن) که به فرشتگان گفتیم: برای آدم سجده (ی بزرگ‌داشت و خضوع، نه عبادت و پرستش) ببرید. همگی سجده بردند جز ابلیس که سر باز زد و تکبّر ورزید، و (به خاطر نافرمانی و تکبّر) از زمره‌ی کافران شد.
و چون به فرشتگان فرمودیم: «به خاطر (شکرانة تعلیم گرفتن از) آدم (برای خدا) سجده کنید»، پس (همه) به سجده در افتادند، مگر ابلیس که سر باز زد و کبر ورزید و (هماره) از کافران بود.
و هنگامی که گفتیم به فرشتگان سجده کنید به آدم پس سجده کردند همه جز ابلیس که سر پیچید و بزرگی طلبید و بود از گروه کافران‌

And We said to the angels, “Bow down to Adam.” They bowed down, except for Satan. He refused, was arrogant, and was one of the disbelievers.
ترتیل:
ترجمه:
البقرة ٣٣ آیه ٣٤ البقرة ٣٥
سوره : سوره البقرة
نزول : ١ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٦
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«أُسْجُدُوا ِلآدَمَ»: مراد این است که در برابر آدم خضوع کنید و در راه مصلحت او به کار بپردازید. «إبْلِیسَ»: اهریمن. «إِلاّ إِبْلِیسَ»: مگر اهریمن. استثناء منقطع است و ابلیس از جنس فرشتگان نیست و بلکه از زمره جنّیان است (نگا: کهف / ). «أَبَی»: خودداری کرد. سر باز زد. «اسْتَکْبَرَ»: سرکشی کرد. خویشتن را بزرگتر از آن دید.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر

تفسیر نور (محسن قرائتی)


«34» وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبى‌ وَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرِينَ‌

و هنگامى كه به فرشتگان گفتيم براى آدم سجده كنيد، همگى سجده كردند جز ابليس كه سر باز زد و تكبّر كرد، و از كافران گرديد.

جلد 1 - صفحه 95

نکته ها

به فرموده قرآن، ابليس از نژاد جنّ بود كه در جمع فرشتگان عبادت مى‌كرد. «كانَ مِنَ الْجِنِّ» «1»

سجده بر آدم چون به فرمان خدا بود، در واقع بندگى و عبوديت خداست. «2» زيرا عبادت واقعى، عملى است كه خداوند بخواهد، نه آنكه طبق ميل ما باشد. ابليس حاضر بود قرن‌ها سجده كند، ولى به آدم سجده نكند.

سجده براى آدم نه تنها به خاطر شخص او، بلكه به خاطر نسل و اولاد او نيز بوده است.

چنانكه در جاى ديگر مى‌فرمايد: «خَلَقْناكُمْ ثُمَّ صَوَّرْناكُمْ ثُمَّ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ» «3» و امام سجاد عليه السلام مى‌فرمايد: پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند: سجده بر آدم به خاطر ذرّيه و نسل او بود. «4»

سجده فرشتگان موقّتى بود، امّا نزول آنها بر مؤمنان و استغفارشان براى آنان دائمى است.

«الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ» «5»

سجده‌ى بر آدم نه به خاطر جسم او، بلكه به خاطر روح الهى اوست. «فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ ساجِدِينَ» «6»

بى‌انصافى است كه به فرمان خدا تمام فرشتگان بر انسان سجده كنند، ولى انسان براى خدا سجده نكند.

پیام ها

1- فرشتگان نيز مانند انسان، مورد خطاب وامر ونهى قرار دارند. «اسْجُدُوا لِآدَمَ»

2- لياقت، از سابقه مهمتر است. فرشتگان قديمى بايد براى انسان تازه به دوران رسيده امّا لايق، سجده كنند. «اسْجُدُوا لِآدَمَ»


«1». كهف، 50.

«2». عيون اخبارالرضا.

«3». اعراف، 11.

«4». تفسير صافى.

«5». كسانى كه گفتند پروردگار ما خداست و در اين عقيده پايدار بودند فرشتگان بر آنان نازل مى‌شوند. فصّلت، 30. و در جاى ديگر مى‌فرمايد: «وَ يَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا» يعنى فرشتگان براى اهل ايمان دائماً در حال استغفارند. غافر، 7.

«6». حجر، 29.

جلد 1 - صفحه 96

3- خطرناك‌تر از نافرمانى در عمل، بى‌اعتقادى به فرمان است. «أَبى‌ وَ اسْتَكْبَرَ»

4- تكبّر وجسارت ابليس، سرچشمه‌ى بدبختى‌هاى او شد. «كانَ مِنَ الْكافِرِينَ»*

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبى‌ وَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرِينَ (34)

وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ: و ياد بياور اى پيغمبر زمانى را كه فرموديم ملائكه را، اسْجُدُوا لِآدَمَ‌: سجده كنيد آدم را، سجده تعظيم و تكريم، نه بر وجه عبادت؛ زيرا سجده به عنوان عبوديت و پرستش، خاصه ذات الهى. و غير خدا را جايز نيست. و اين سجده تعظيم ملائكه نسبت به آدم عليه السلام به سبب آن بود كه انوار مقدسه حضرت ختمى مرتبت و آل عصمت عليهم السلام در صلب او بود:

«و آدم مشكوة لمصباح نورهم‌

فلما تجلى للملائكة خرّت».

چنانچه حديث شريف دلالت دارد بر آن، حضرت على بن الحسين عليه السلام از حضرت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلم روايت نموده كه فرمود: بدرستى كه نقل فرمود خدا اشباح ما را از ذروه عرض به پشت آدم عليه السلام. پس پرسيد: پروردگارا! چيست اين انوار؟ فرمود: اشباحى است نقل نمودم آنها را از اشرف بقاع عرش خود به صلب تو، و بدين جهت امر فرمودم ملائكه را به سجده تو، چون محل اشباح واقع شدى. آدم‌


«1» تفسير برهان، جلد اوّل، صفحه 73، حديث دوّم.

تفسير اثنا عشرى، ج‌1، ص: 115

عليه السلام گفت: آشكار فرما ايشان را. خطاب شد: نظر نما به ساق عرش. پس نظر نمود و منطبع شد در عرش صورت انوار اشباح ما، چنانچه منطبع شود صورت در آينه. خطاب شد: اى آدم! اين اشباح افضل خلايق من باشند. اين محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و من حميد در افعالم، مشتق ساختم نام او را از اسم خود؛ و اين على عليه السلام و منم علىّ العظيم، مشتق نمودم نام او را از نام خود؛ و اين فاطمه عليها السّلام و من فاطر آسمان و زمين هستم، باز دارم دشمنان او را از رحمت خود روزى كه حكم فرمايم و بازدارم دوستان او را از آنچه ناگوار باشد ايشان را؛ و اين حسن عليه السّلام و حسين عليه السّلام، مشتق ساختم نام اين دو را از نام خود. ايشانند بهترين مخلوقات. به سبب ايشان اخذ و عطا نمايم و به واسطه ايشان ثواب و عقاب دهم. پس توسل نما به ايشان در درگاه من، و هرگاه داهيه‌اى به تو رسيد، آنها را شفيع قرار ده. پس قسم به ذات خود، قسم حق، كه مأيوس نسازم به سبب ايشان آرزومندى را و رد ننمايم سائلى را «1».

فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ‌: پس سجده نمودند ملائكه، مگر شيطان. أَبى‌ وَ اسْتَكْبَرَ: ابا كرد و تكبّر نمود از اطاعت امر و فرمان الهى، وَ كانَ مِنَ الْكافِرِينَ‌: و بود از كافران. يعنى در علم ازلى الهى از منافقان بود و با ملائكه اظهار انقياد مى‌كرد و باطنا كافر بود و داخل در ملائكه، لكن از ايشان نبود. چون حق تعالى امر به سجده فرمود، غش و غلّ او به محك امتحان ظاهر و كفر او هويدا شد، يا كافر شد به جهت استكبار به امر سبحانى. زيرا اعتقادش بود كه افضل از آدم عليه السّلام است، و چگونه افضل مأمور شود به تذلل براى مفضول، و اين تصور خلاف واقع و قياس باطل و البته سركشى است در مقابل فرمان الهى و موجب كفر مى‌باشد.

احتجاج طبرسى: در جواب مسائل زنديق از حضرت صادق عليه السّلام سؤال كرد: آيا صلاحيت دارد سجود براى غير خدا؟ حضرت فرمود: نه.


«1» تفسير صافى، جلد اوّل، صفحه 115.

تفسير اثنا عشرى، ج‌1، ص: 116

گفت: پس چگونه خدا امر فرمود ملائكه را به سجده آدم عليه السّلام؟

حضرت فرمود: هر كه سجده كند به امر الهى، پس به تحقيق سجده نموده خدا را و سجده او براى خدا باشد؛ زيرا به امر سبحانى بوده. بعد فرمود: اما ابليس بنده‌اى بود آفريد او را خدا براى آنكه بندگى كند و موحّد شود. پس خدا زمانى كه خلق فرمود او را مى‌دانست كه عاقبت چه مى‌گردد. پس با ملائكه عبادت مى‌نمود تا آنكه امتحان شد به سجده آدم و امتناع نمود، از جهت حسد و شقاوتى كه غالب شد بر او. پس لعن فرمود او را خدا و خارج نمود او را از صفوف ملائكه و نازل نمود او را به زمين رانده شد. بدين سبب دشمن آدم عليه السّلام و ذريه او شد، و نيست سلطه او بر بنى آدم مگر وسوسه و خواندن به غير راه حق و با نافرمانيش اقرار نمود به ربوبيت الهى‌ «1».

تبصره: اين مطلب محقق شده كه ابليس از ملائكه نبود. بلكه از جن بوده به دلايلى:

اوّلا- به اقرار خودش كه خداى تعالى اخبار فرموده: خَلَقْتَنِي مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ* «2».

ثانيا- فرمايش الهى در باره او كه فرمود: إِلَّا إِبْلِيسَ كانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ‌ «3».

ثالثا- ملائكه معصومند از گناه و نافرمانى، چنانچه خدا فرموده: لا يَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ يَفْعَلُونَ ما يُؤْمَرُونَ‌ «4». يعنى: نافرمانى نكنند خدا را و به جا آورند آنچه را كه امر فرمايد ايشان را.

رابعا- احاديث بسيار از ائمه اطهار عليهم السلام وارد شده كه ابليس‌


«1» احتجاج طبرسى، جلد دوّم، صفحه 80 (در متن روايت، ابتدا بحث شيطان و سپس مسأله سجده مطرح شده است)

«2» سوره اعراف، آيه 12.

«3» سوره كهف، آيه 50.

«4» سوره تحريم، آيه 6.

تفسير اثنا عشرى، ج‌1، ص: 117

از ملائكه نبوده. از جمله تفسير برهان: جميل بن درّاج عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال سئلته عن ابليس اكان من الملئكة او هل كان يلى شيئا من امر السّماء؟ قال لم يكن من الملئكة و لم يكن يلى شيئا من امر السّماء و كان من الجنّ و كان مع الملئكة و كانت الملئكة ترى انّه منها و كان اللّه يعلم انّه ليس منها فلمّا امر بالسّجود كان منه الّذى كان‌ «1».

جميل بن دراج گويد: از حضرت صادق عليه السّلام سؤال نمودم از ابليس كه آيا از ملائكه بود يا كار گزار امرى در آسمان؟ حضرت فرمود: نه از ملائكه بود و نه كارگزار امرى از آسمان؛ از جن بود، در زمره ملائكه، و ملائكه مى‌ديدند او را از جنس خود و حال آنكه خدا مى‌دانست كه ابليس از جنس آنها نيست. پس چون امر به سجود شد، ظاهر گرديد از او آنچه نهان بود.

خامسا- آنكه «الّا ابليس» استثناء منقطع باشد كه از اول خارج بوده است.

تكمله: آيه شريفه را اشاراتى است:

1- آنكه شرافت و فضيلت و رفعت به علم مى‌باشد و لذا آدم عليه السّلام را به سبب تعليم اسماء بر ملائكه تفضيل و مسجود آنها گردانيد.

بنابراين با وجود افضل و اعلم، منصب امامت و خلافت به غير نخواهد رسيد؛ زيرا تقديم مفضول بر فاضل قبيح است، عقلا و شرعا و عرفا.

2- آنكه انبياء بر ملائكه فضيلت دارند؛ زيرا حق تعالى ملائكه را امر فرمود به تعظيم آدم، و آن مقتضى است كه آدم افضل باشد از ملائكه.

3- دالّ است بر قباحت و شناعت استكبار، و همين قدر در مذمت آن بس باشد كه ابليس به سبب استكبار آنى رانده درگاه سبحانى و ملعون ابدى گرديد.

4- آيه شريفه دالّ است بر اختصاص فرمانبردارى به امر الهى و


«1» تفسير برهان، جلد اوّل صفحه 79، حديث 14.

تفسير اثنا عشرى، ج‌1، ص: 118

نهايت انقياد در امتثال اوامر سبحانى.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبى‌ وَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرِينَ (34)

ترجمه‌

و هنگاميكه گفتيم بفرشتگان سجده كنيد مر آدم را پس سجده كردند مگر ابليس كه ابا و تكبر نمود و بود از كافران..

تفسير

چون در صلب آدم (ع) انوار طيبه پيغمبر و آل اطهار او بود و آنان اشرف موجودات بودند و براى رضاى خدا تحمل مصائب و ناملائمات و اذيت خلق را نمودند و دين حق را رواج دادند كه ناسخ اديان است خداوند براى تعظيم ايشان و اطاعت از آدم (ع) و عبادت خدا امر فرمود بملائكه كه آدم را قبله خود قرار دهند و در مقابل او براى خداوند سجده نمايند چون پيغمبر (ص) فرموده جائز نيست از براى كسى سجده نمايند جز خدا آنطوريكه براى خدا سجده مينمايند و حضرت سجاد (ع) بتوسط پدر و جد بزرگوار خود از پيغمبر (ص) روايت نموده است كه خداوند اشباح ما را منتقل نموده بود از فوق عرش بصلب آدم (ع) و او ديد نور ما را كه از صلبش ساطع است و نديد اشباح را پس عرض كرد پروردگارا اين انوار چيست خداوند فرمود انوار اشباحى است كه از اشرف بقاع عرش بصلب تو نقل نمودم و براى آنكه تو ظرف ايشان بودى امر نمودم ملائكه را بسجود


جلد 1 صفحه 58

تو آدم (ع) عرض كرد پروردگارا آرزو دارم ببينم آن ذوات مقدسه را پس خداوند فرمود نظر كن ببالاى عرش و نظر نمود آدم و واقع شد نور اشباح ما از پشت آدم بر فوق عرش و نقش بست چنانچه نقش مى‌بندد صورت انسان در آينه صافى پس او ديد اشباح ما را و عرض كرد اينها كيانند خداوند فرمود اينانند افضل مخلوقات من اين محمد است و من حميدم كه در افعال خود محمودم مشتق نمودم اسم او را از اسم خودم و اين على است و من على عظيم هستم مشتق نمودم براى او اسمى از اسم خودم و اين فاطمه است و من فاطرم يعنى آفريننده آسمانها و زمينم و فاطمم يعنى بازدارنده دشمنان خود هستم از رحمتم در روز كه حكم مخصوص بمن است و بازدارنده دوستان خويشم از هر عيب و زشتى پس مشتق نمودم براى او اسمى از اسم خودم و اين دو حسن و حسين هستند و من محسن و مجملم مشتق نمودم نام آن دو را از نام خودم اينها بهترين بندگان و اشرف مخلوقات منند براى اينها عقاب ميكنم و براى اينها ثواب ميدهم متوسل شو بولاى ايشان بدرگاه من و هر وقت بلاى بزرگى بتو روى داد ايشانرا شفعاء خود قرار بده نزد من همانا قسم ياد نمودم من بخودم قسم حقيكه محروم نگردانم اميدوار بآنان را و رد ننمايم سائل بوسيله ايشانرا پس براى اين بود كه آدم وقتى مرتكب آن خطا شد خواند خداوند را بوسيله خمسه طيبه و خداوند توبه او را قبول نمود و از گناه او درگذشت و قمى از حضرت صادق (ع) روايت نموده كه ابليس در ميان ملائكه عبادت خداوند را مينمود و در آسمان بود ملائكه تصور ميكردند كه او هم از جنس آنها است ولى نبود و اين كه مأمور بسجود شد در ضمن مأموريت ملائكه براى همكارى با آنها بود و چون حسد نمود و تكبر كرد ملائكه دانستند كه از جنس آنها نيست، و عياشى از آنحضرت نقل نموده كه پرسيدند آيا ابليس از ملائكه بود و در امورات آسمانى اختيارى داشت فرمود از ملائكه نبود و اختيارى هم نداشت بلكه از جن بود ولى چون مدتى با ملائكه بود آنها او را از جنس خود مى‌پنداشتند و خدا ميدانست ناجنس بودن او را و چون مأمور بسجود شدند جنس خود را اظهار نمود، و در معانى از حضرت رضا (ع) نقل نموده كه ابليس نامش حارث بود و چون نااميد از رحمت خدا شد نام او ابليس گرديد، و بنظر حقير از اين روايت ميتوان استفاده نمود كه امتياز ملك از جن باطاعت و معصيت است و بنابراين ابليس از ملائكه در اين آيه شريفه استثنا شده است و بنا بر دو روايت سابقه وجه استثناء


جلد 1 صفحه 59

همان مشابهت صورى است، و در عيون از امير المؤمنين (ع) نقل نموده كه ابليس اول كسى است كه كافر شد و تخم كفر را در زمين كاشت، و قمى از حضرت صادق (ع) نقل نموده كه تكبر اول عصيانى است كه بآن معصيت خدا شده و ابليس عرض كرد پروردگارا مرا از سجود آدم معاف بدار من عبادت ميكنم تو را بطوريكه هيچ ملك مقرب و نبى مرسل تو را عبادت نكرده باشد و خدا فرمود مرا بعبادت تو حاجت نيست عبادت آنستكه من ميخواهم نه آنستكه تو ميخواهى و از اينجا معلوم ميشود كه عبادت بايد از شرع برسد و خودسرانه نميشود عبادت كرد و حسد و تكبر و خودسرى از اوصافى است كه انسان را مظهر ابليس مينمايد و بايد حتى الامكان شخص نگذارد اين صفات در او رسوخ پيدا كند كه اگر خداى نكرده رسوخ پيدا كرد و خلق شد همانستكه فرموده‌اند اگر گفتند كوه از جاى خود حركت كرد قبول كن و اگر گفتند خلق كسى تغيير نمود باور منما خداوند توفيق كرامت فرمايد كه ما بتوانيم بوسيله توسل بخمسه طيبه خود را از آفات روحى و جسمى و شر شيطان و نفس اماره محفوظ نمائيم.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ إِذ قُلنا لِلمَلائِكَةِ اسجُدُوا لِآدَم‌َ فَسَجَدُوا إِلاّ إِبلِيس‌َ أَبي‌ وَ استَكبَرَ وَ كان‌َ مِن‌َ الكافِرِين‌َ (34)

(و زماني‌ ‌که‌ بملائكه‌ امر كرديم‌ ‌که‌ بآدم‌ سجده‌ كنيد ‌پس‌ سجده‌ كردند مگر شيطان‌ ‌او‌ رو گرداند ‌از‌ فرمان‌ ‌ما و تكبر نمود و ‌از‌ جمله‌ كفار گرديد) بحث‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ ‌آيه‌ ‌در‌ چند موضع‌ ذكر ميشود:

(موضع‌ اول‌)

‌در‌ سجده‌ ملائكه‌ ‌بر‌ آدم‌: عده‌اي‌ ‌از‌ مفسرين‌ گفته‌اند ‌که‌ آدم‌ قبله‌ ملائكه‌ ‌بود‌

جلد 1 - صفحه 509

و سجده‌ ‌براي‌ ‌خدا‌ بوده‌ ‌است‌ نظير كعبه‌ ‌که‌ قبله‌ مسلمين‌ و بيت‌ المقدّس‌ قبله‌ نصاري‌ و يهود ‌است‌.

و عده‌اي‌ باين‌ قول‌ اعتراض‌ كرده‌اند ‌که‌ ‌اگر‌ آدم‌ قبله‌ ملائكه‌ ‌بود‌ بايد اسجدوا بالي‌ متعدي‌ شود نه‌ ‌به‌ لام‌ ‌يعني‌ بايد گفته‌ ‌شده‌ ‌باشد‌ «اسجدوا ‌الي‌ آدم‌» همانطور ‌که‌ مي‌گويي‌ سجدت‌ ‌الي‌ الكعبة و جواب‌ داده‌اند ‌که‌ تعدي‌ بلام‌ ‌هم‌ صحيح‌ ‌است‌ و ‌در‌ لسان‌ عرب‌ استعمال‌ ‌شده‌ ‌است‌ چنانچه‌ ‌در‌ اشعار حسّان‌ ‌بن‌ ثابت‌ آمده‌ ‌است‌:

‌ما كنت‌ اعرف‌ ان‌ّ الامر منصرف‌

برگزیده تفسیر نمونه


اشاره

(آیه 34)- آدم در بهشت- قرآن در تعقیب بحثهای گذشته پیرامون مقام و عظمت انسان به فصل دیگری از این بحث پرداخته، نخست چنین می‌گوید:

«بخاطر بیاورید هنگامی را که به فرشتگان گفتیم برای آدم سجده و خضوع کنید» (وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ). «آنها همگی سجده کردند جز ابلیس که سر باز زد و تکبر ورزید» (فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ أَبی وَ اسْتَکْبَرَ).

آری او استکبار کرد «و بخاطر همین استکبار و نافرمانی از کافران شد» (وَ کانَ مِنَ الْکافِرِینَ).

به راستی کسی که لایق مقام خلافت الهی و نمایندگی او در زمین است.

ج1، ص63

شایسته هر نوع احترامی است. ما در برابر انسانی که چند فرمول علمی را می‌داند چه اندازه کرنش می‌کنیم پس چگونه است حال نخستین انسان با آن معلومات سرشار از جهان هستی!

1- چرا ابلیس مخالفت کرد؟

می‌دانیم «شیطان» اسم جنس است شامل نخستین شیطان و همه شیطانها می‌شود ولی «ابلیس» اسم خاص است و اشاره به همان شیطانی است که اغواگر آدم شد، او طبق صریح آیات قرآن از جنس فرشتگان نبود، بلکه در صف آنها قرار داشت او از طایفه جنّ بود که مخلوق مادی است.

انگیزه او در این مخالفت کبر و غرور و تعصب خاصی بود که بر فکر او چیره شد، او چنین می‌پنداشت که از آدم برتر است «1» و علت کفر او نیز همین بود که فرمان حکیمانه پروردگار را نادرست شمرد.

نه تنها عملا عصیان کرد از نظر اعتقاد نیز معترض بود، و به این ترتیب خودبینی و خودخواهی، محصول یک عمر ایمان و عبادت او را بر باد داد، و آتش به خرمن هستی او افکند، و کبر و غرور از این آثار بسیار دارد!

2- آیا سجده برای خدا بود یا آدم؟

شک نیست که «سجده» به معنی «پرستش» برای خداست، و معنی توحید عبادت همین است که غیر از خدا را پرستش نکنیم. بنابراین جای تردید نخواهد بود که فرشتگان برای آدم «سجده پرستش» نکردند، بلکه سجده برای خدا بود ولی بخاطر آفرینش چنین موجود شگرفی، و یا اینکه سجده برای آدم کردند اما سجده به معنی «خضوع» نه پرستش. در حدیثی از امام «علی بن موسی الرضا» علیه السّلام می‌خوانیم: «سجده فرشتگان پرستش خداوند از یک سو، و اکرام و احترام آدم از سوی دیگر بود، چرا که ما در صلب آدم بودیم»!

نکات آیه

۱ - خداوند پس از تعلیم حقایق هستى به آدم (ع) و اثبات لیاقت وى براى خلافت، از فرشتگان خواست تا بر او سجده کنند. و علّم ءادم الأسماء کلها ... و إذ قلنا للملئکة اسجدوا لأدم

۲ - همه فرشتگان پس از فرمان خدا، بر آدم (ع) سجده کردند. و إذ قلنا للملئکة اسجدوا لأدم فسجدوا

۳ - ابلیس نیز همانند فرشتگان، مأمور به سجده بر آدم (ع) بود. فسجدوا إلا إبلیس أبى

۴ - ابلیس از فرمان خدا سرپیچى کرد و بر آدم سجده ننمود. و إذ قلنا للملئکة اسجدوا لأدم فسجدوا إلا إبلیس أبى «اِبا» (مصدر اَبى) به معناى امتناع کردن است.

۵ - آدم(ع)، داراى منزلت و مقامى فراتر از فرشتگان و إذ قلنا للملئکة اسجدوا لأدم از آن جایى که فرشتگان مأمور به سجده بر آدم(ع) شدند، فضیلت و برترى او معلوم مى شود.

۶ - هدف از طرح خلافت آدم (ع) براى فرشتگان و اثبات فضیلت و برترى او، ایجاد رغبت در فرشتگان براى اجراى فرمان الهى (سجده بر آدم(ع)) بود. و إذ قال ربک للملئکة إنى جاعل فى الأرض خلیفة ... و إذ قلنا للملئکة اسجدوا لأدم

۷ - ابلیس پیش از تمرد از فرمان خدا، همپایه فرشتگان بود و در منزلت ایشان بسر مى برد. و إذ قلنا للملئکة اسجدوا لأدم فسجدوا إلا إبلیس از اینکه فرمان و خطاب خداوند به فرشتگان (قلنا للملائکة اسجدوا) شامل ابلیس نیز بود، معلوم است که: او در منزلت و مقام فرشتگان بسر مى برد به گونه اى که از زمره ایشان محسوب مى شد و یا واقعاً خودش نیز فرشته بود. برداشت فوق مبتنى بر احتمال اول است.

۸ - ابلیس از زمره فرشتگان بود.* و إذ قلنا للملئکة اسجدوا لأدم فسجدوا إلا إبلیس

۹ - تکبر و خود بزرگ بینى ابلیس، مایه امتناع او از سجده بر آدم(ع) شد. فسجدوا إلا إبلیس أبى و استکبر

۱۰ - ابلیس به خاطر خود بزرگ بینى و سرپیچى از فرمان خدا، از زمره کافران شد. أبى و استکبر و کان من الکفرین

۱۱ - سرپیچى از فرمان خدا، از روى استکبار و خود بزرگ بینى، موجب کفر است. أبى و استکبر و کان من الکفرین

۱۲ - ابلیس، داراى اختیار تکوینى در انتخاب اطاعت خدا، یا معصیت او فسجدوا إلا إبلیس أبى و استکبر

۱۳ - وجود کافرانى غیر از ابلیس، در زمان تمردش از فرمان خدا* و کان من الکفرین

۱۴ - سجده به خودى خود و فى نفسه، حاکى از پرستش مسجود نیست. و إذ قلنا للملئکة اسجدوا لأدم بدیهى است که خداوند هرگز به پرستش کسى، یا چیزى فرمان نداده و نخواهد داد. بنابراین سجده فرشتگان به آدم(ع) پرستش و عبادت او نبوده است. در نتیجه سجده کردن فى نفسه عبادت و پرستش محسوب نمى شود; بلکه سجده اى عبادت و پرستش محسوب مى شود که سجده کننده مسجود را رب خویش بداند.

۱۵ - خود بزرگ بینى از خصلتهاى نکوهیده و شیطانى أبى و استکبر

۱۶ - داستان سجده فرشتگان بر آدم(ع) و امتناع ابلیس از آن کار، داستانى آموزنده و شایسته و بایسته همیشه به خاطر داشتن و إذ قلنا للملئکة ... و کان من الکفرین «اذ» مفعول براى «اذکر» (فراگیر و همواره به خاطر داشته باش) است.

۱۷ - از امام صادق (ع) روایت شده که فرمود: «إن اللّه تبارک و تعالى أمر الملائکة بالسجود لآدم ... فقیل له: فکیف وقع الأمر على إبلیس و إنما أمر اللّه الملائکة بالسجود لآدم؟ فقال کان إبلیس منهم بالولاء و لم یکن من جنس الملائکة ...;(۱) خداوند تبارک و تعالى به ملائکه فرمان داد که به آدم(ع) سجده کنند ... به امام عرض شد که چگونه فرمان خدا شامل ابلیس شد در حالى که خداوند ملائکه را مأمور به سجده آدم(ع) نموده بود نه ابلیس را؟ امام فرمود: ابلیس از جنس ملائکه نبود بلکه با ولاء از آنان محسوب مى شد».

۱۸ - موسى بن بکر واسطى گفت: «سألت أباالحسن موسى(ع) عن الکفر و الشرک أیهما أقدم ... فقال لى: الکفر أقدم و هو الجحود قال لابلیس «أبى و استکبر و کان من الکافرین»;(۲) از امام کاظم(ع) سؤال کردم: کفرقدیمى تر است یا شرک؟ امام فرمود: کفر قدیمى تر است و آن به معناى انکار است. خداوند درباره ابلیس فرمود: نافرمانى و تکبر کرد و از کافران بود».

۱۹ - از امام سجاد(ع) روایت شده: «... فأول ما عصى اللّه بالکبر و هى معصیة إبلیس حین أبى و استکبر و کان من الکافرین ...;(۳) ... اولین سبب نافرمانى از خدا کبر بوده و این نافرمانى ابلیس بود به هنگامى که تکبر و نافرمانى کرد و از کافران گشت ...».

۲۰ - «عن على بن الحسین(ع) فى قوله: «اسجدوا لآدم فسجدوا» ... إنها کانت عصابة من الملائکة و هم الذین کانوا حول العرش ... و هم الذین أمروا بالسجود ...;(۴) از امام سجاد (ع) درباره سخن خداوند «اسجدوا لآدم فسجدوا» روایت شده که فرمود: آنان (مأموران به سجده) گروهى از ملائکه بودند که در اطراف عرش الهى بودند ... و همانها بودند که مأمور به سجده شدند ...».

۲۱ - أمیر المؤمنین (ع) فرموده اند: «أول بقعة عبداللّه علیها ظهر الکوفة لما أمر اللّه أن یسجدوا لآدم، سجدوا على ظهر الکوفة;(۱) اولین مکان مقدسى که در آن عبادت خداوند واقع شد سرزمین کوفه بود، آن هنگام که خداوند ملائکه را مأمور سجده بر آدم کرد آنها بر آدم(ع) در سرزمین کوفه سجده کردند». ۲۲ پیامبر خدا(ص) فرموده اند: «... ان اللّه تبارک و تعالى خلق آدم فأودعنا صلبه، و أمر الملائکة بالسجود له تعظیماً لنا و اکراماً، و کان سجودهم للّه عز و جل عبودیة و لآدم اکراماً و طاعة لکوننا فى صلبه ...;(۲) خداوند تبارک و تعالى آدم را آفرید پس ما را در صلب او قرار داد و امر نمود به ملائکه که به خاطر بزرگداشت و کرامت ما به آدم سجده کنند و سجود ملائکه عبادت بود براى خداوند و احترام و اطاعت بود نسبت به آدم(ع); زیرا، ما در صلب او بودیم ...».

  • پ نوشت ها:
  1. تفسیر قمى، ج ۱، ص ۳۵; نورالثقلین، ج ۱، ص ۵۵، ح ۹۳.
  2. تفسیر عیاشى، ج ۱، ص ۳۴، ح ۱۹; نورالثقلین، ج ۱، ص ۵۷، ح ۹۹.
  3. کافى، ج ۲، ص ۱۳۰، ح ۱۱; نورالثقلین، ج ۱، ص ۶۰، ح ۱۱۱.
  4. تفسیر عیاشى، ج ۱، ص ۳۰، ح ۷; تفسیر برهان، ج ۱، ص ۷۴، ح

منابع