يَصّدّعُون

از الکتاب

آیات شامل این کلمه

تعبیر به «یَصَّدَّعُون» از مادّه «صدع»، در اصل به معناى «شکستن» و «شکافتن ظرف» است، ولى تدریجاً به معناى هرگونه پراکندگى و تفرق به کار رفته است، و در اینجا، اشاره به جدایى صفوف بهشتیان و دوزخیان مى باشد که هر یک از این دو صف، نیز به صفوفى تقسیم مى شوند، به تناسب سلسله مراتب درجات بهشتى، و درکات دوزخى.

و از مادّه «صداع» (بر وزن حباب) به معناى سردرد نیز آمده است، که در اصل از «صدع» به معناى شکافتن است و از آنجا که انسان وقتى به سردرد شدید دچار مى شود گویى مى خواهد از شدت درد، سر او بشکافد این کلمه در این معنا به کار رفته است.

ریشه کلمه

قاموس قرآن

شكافتن. «صَدَعَهُ صَدْعاً:شَقَّهُ» چنانكه در مجمع ذيل آيه 43 روم و در مفردات و صحاح گفته است. صديع به معنى صبح است به اعتبار شكافته شدن. [حجر:94]. يعنى مأموريت خويش راآشكار كن و از مشركين اعراض نما. آشكار كردن چيزى نوعى شكافتن است در اقرب گويد «صَدَعَ الْاَمْرَ: كَشَفَهُ». [روم:43]. يعنى آن روز مردم متفرق و پراكنده مى‏شوند كه‏آن شكافته شدن اجتماع است در مجمع فرموده «تَصَدّعِ الْقَوْمُ:تَفَرَّقُوا» همچنين است [حشر:21]. يعنى مى‏ديدى كه كوه از ترس خدا خاشع و شكاف بردارنده است . [واقعة:19]. يعنى از شراب بهشتى سر درد نمى‏گيرند و مست نمى‏گردند. به عقيده راغب سر درد را به طور استعاره صداع گويند گوئى سر از درد شكافته مى‏شود [طارق:11-12]. صدع ظاهراً به معنى مفعول است. يعنى سوگند به آسمان كه برگرداننده و زمينى كه خاصيت شمافته شدن را دارد و تا روئيدنى‏ها از آن برويد.


کلمات نزدیک مکانی

تکرار در هر سال نزول

در حال بارگیری...