۱۴٬۳۲۱
ویرایش
خط ۱۲۱: | خط ۱۲۱: | ||
==ديدار پيامبر «ص» با حضرت آدم و ملك الموت و گفتگو با آن دو == | ==ديدار پيامبر «ص» با حضرت آدم و ملك الموت و گفتگو با آن دو == | ||
آنگاه به سير خود ادامه دادم | آنگاه به سير خود ادامه دادم. مردى گندم گون و فربه را ديدم، از جبرئيل پرسيدم: اين كيست؟ گفت: اين پدرت آدم است. سپس مرا بر آدم معرفى نمود و گفت: اين ذرّيه تو است. آدم گفت: (آرى)، روحى طيب و بویى طيب از جسدى طيب. | ||
رسول خدا | رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» به اين جا كه رسيد، سوره «مطففين» را از آيه هفدهم كه مى فرمايد: «كَلَاّ إنّ كِتَابَ الأبرَارِ لَفِى عِلِّيّينَ وَ مَا أدرَيكَ مَا عِلّيُّون كِتَابٌ مَرقُومٌ يَشهَدُهُ المُقَرَّبُونَ»، تا آخر سوره را تلاوت فرمود. پس آنگاه فرمود: من به پدرم آدم سلام كردم. او هم بر من سلام كرد. من جهت او استغفار نموده، او هم جهت من استغفار كرد و گفت: مرحبا به فرزند صالحم، پيغمبر صالح و مبعوث در روزگار صالح. | ||
آنگاه به فرشته اى از فرشتگان گذشتم كه در مجلسى نشسته | آنگاه به فرشته اى از فرشتگان گذشتم كه در مجلسى نشسته بود. فرشته اى بود كه همه دنيا در ميان دو زانويش قرار داشت. در اين ميان ديدم لوحى از نور در دست دارد و آن را مطالعه مى كند، و در آن چيزى نوشته بود، و او سرگرم دقت در آن بود. نه به چپ مى نگريست و نه به راست و قيافه اى (چون قيافه مردم) اندوهگين به خود گرفته بود. | ||
پرسيدم : اين كيست اى | پرسيدم: اين كيست اى جبرئيل؟ گفت: اين ملك الموت است كه دائما سرگرم قبض ارواح مى باشد. گفتم: مرا نزديكش ببر، قدرى با او صحبت كنم. وقتى مرا نزديكش برد، سلامش كردم و جبرئيل، وى را گفت كه: اين محمّد، نبىّ رحمت است كه خدايش به سوى بندگان گسيل و مبعوث داشته. عزرائيل مرحبا گفت و با جواب سلام تحيتم داد و گفت: اى محمّد! مژده باد تو را كه تمامى خيرات را مى بينم كه در امت تو جمع شده. | ||
گفتم حمد خداى منان را كه | گفتم: حمد خداى منان را كه منت ها بر بندگان خود دارد. اين خود از فضل پروردگارم مى باشد. آرى، رحمت او شامل حال من است. جبرئيل گفت: اين از همه ملائكه شديدالعمل تر است. پرسيدم: آيا هر كه تاكنون مرده و از اين به بعد مى ميرد، او جانش را مى گيرد؟ گفت: آرى. از خود عزرائيل پرسيدم: آيا هر كس در هر جا به حال مرگ مى افتد، تو او را مى بينى و در آنِ واحد، بر بالين همه آن ها حاضر مى شوى؟ گفت: آرى. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۱۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۱۱ </center> | ||
ملك الموت اضافه كرد كه در تمامى دنيا در برابر آنچه خدا | ملك الموت اضافه كرد كه: در تمامى دنيا در برابر آنچه خدا مسخّر من كرده و مرا بر آن سلطنت داده، بيش از يك پول سياه نمى ماند كه در دست مردى باشد و آن را در دست بگرداند و هيچ خانه اى نيست مگر آن كه در هر روز پنج نوبت وارسى مى كنم و وقتى مى بينم مردمى براى مرده خود گريه مى كنند، مى گويم گريه مكنيد كه باز نزد شما بر مى گردم و آن قدر مى آيم و مى روم تا احدى از شما را باقى نگذارم. | ||
رسول خدا | رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» فرمود: اى جبرئيل! فوق مرگ واقعه اى نيست! جبرئيل گفت: بعد از مرگ، شديدتر از خود مرگ است. | ||
آنگاه فرمود به راه خود ادامه داديم تا به مردمى رسيديم كه پيش | آنگاه فرمود: به راه خود ادامه داديم تا به مردمى رسيديم كه پيش رويشان، طعام هایى از گوشت پاك و طعام هایى ديگر از گوشت ناپاك بود. ناپاك را مى خوردند و پاك را فرو مى گذاشتند. پرسيدم: اى جبرئيل! اين ها كيانند؟ گفت: اينها حرام خوران از امت تو هستند كه حلال را كنار گذاشته و از حرام استفاده مى برند. | ||
<span id='link8'><span> | <span id='link8'><span> | ||
ویرایش