گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۴ بخش۱۰: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۷: خط ۲۷:
و در اين كه فرمود: «فَوَ رَبِّكَ»، التفاتى از تكلم با غير به غيبت به كار رفته. (يعنى قبلا به صيغۀ متكلم مع الغير بود، ولى در اين جا) خداى تعالى، غايب فرض شد. و شايد نكته آن، همان باشد كه در سابق در ذيل كلمۀ «بِأمرِ رَبِّك» گذرانديم، و نظيرش نيز در جمله آينده كه مى فرمايد: «كَانَ عَلَى رَبِّكَ حَتماً» به كار رفته.
و در اين كه فرمود: «فَوَ رَبِّكَ»، التفاتى از تكلم با غير به غيبت به كار رفته. (يعنى قبلا به صيغۀ متكلم مع الغير بود، ولى در اين جا) خداى تعالى، غايب فرض شد. و شايد نكته آن، همان باشد كه در سابق در ذيل كلمۀ «بِأمرِ رَبِّك» گذرانديم، و نظيرش نيز در جمله آينده كه مى فرمايد: «كَانَ عَلَى رَبِّكَ حَتماً» به كار رفته.
<span id='link100'><span>
<span id='link100'><span>
==از بين متمردين ائمه ضلالت كه به آتش سزاوارترند بيرون كشيده مى شوند ==
==پیشوایان ضلالت، سزاوارترین افراد به آتش دوزخ، بیرون کشیده می شوند==
«'''ثمَّ لَنَنزِعَنَّ مِن كُلِّ شِيعَةٍ أَيُّهُمْ أَشدُّ عَلى الرَّحْمَانِ عِتِيًّا'''»:
«'''ثمَّ لَنَنزِعَنَّ مِن كُلِّ شِيعَةٍ أَيُّهُمْ أَشدُّ عَلى الرَّحْمَانِ عِتِيًّا'''»:


كلمه ((نزع (( به معناى استخراج است ، و كلمه ((شيعه (( به معناى جماعتى است كه يكديگر را بر امرى يارى دهند، و يا همه پيرو يك عقيده باشند، و كلمه ((عتى (( كه در اصل ((عتوى ((، بر وزن فعول بوده به معناى تمرد و عصيان است ، و ظاهرا جمله ((ايهم اشد(( جمله اى استفهامى است ، كه در جاى مفعول ((لننزعن (( قرار گرفته ، تا دلالت كند بر اينكه تمام عنايت در تعيين و تميز است ، نظير آيه ((اولئك الذين يدعون يبتغون الى ربهم الوسيله ايهم اقرب ((
كلمۀ «نَزع»، به معناى استخراج است، و كلمۀ «شيعه»،ب ه معناى جماعتى است كه يكديگر را بر امرى يارى دهند، و يا همه پيرو يك عقيده باشند. و كلمۀ «عِتِىّ» كه در اصل «عتوى»، بر وزن «فَعُول» بوده، به معناى تمرد و عصيان است، و ظاهرا جملۀ «أيُّهُم أشَدُّ»، جمله اى استفهامى است، كه در جاى مفعول «لَنَنزِعَنَّ» قرار گرفته، تا دلالت كند بر اين كه تمام عنايت در تعيين و تميز است. نظير آيه «أُولَئِكَ الَّذِينَ يَدعُونَ يَبتَغُونَ إلَى رَبِّهِمُ الوَسِيلَة أيُّهُم أقرَبُ».


و معناى آن اين است كه به زودى از هر جماعتى كه متشكل شدند، متمردترين آنها نسبت به خداى رحمان را بيرون مى آوريم ، يعنى روسا و امامان ضلالت را بيرون مى آوريم . بعضى گفته اند: معنايش اين است ما بعد از بيرون آوردن متمردترين ايشان ، باز به متمردترين بقيه و باز به متمردين بقيه مى پردازيم ، و در نتيجه همه را بيرون مى كنيم .
و معناى آن اين است كه: به زودى، از هر جماعتى كه متشكل شدند، متمردترين آن ها نسبت به خداى رحمان را بيرون مى آوريم. يعنى رؤسا و امامان ضلالت را بيرون مى آوريم.  


و در كلمه ((على الرحمن (( التفاتى به كار رفته ، و شايد نكته آن اشاره به اين باشد كه تمرد آنان بسيار بزرگ است ، چون تمرد كسى است كه رحمتش همه چيز را فرا گرفته ، و ايشان از او جز رحمت چيزى نديدند، چنين خدايى را تمرد كردند.
بعضى گفته اند: معنايش اين است ما بعد از بيرون آوردن متمردترين ايشان، باز به متمردترين بقيه و باز به متمردين بقيه مى پردازيم، و در نتيجه همه را بيرون مى كنيم.
 
و در كلمۀ «عَلَى الرَّحمَان»، التفاتى به كار رفته. و شايد نكته آن، اشاره به اين باشد كه تمرّد آنان بسيار بزرگ است. چون تمرّد كسى است كه رحمتش همه چيز را فراگرفته، و ايشان از او جز رحمت چيزى نديدند، چنين خدايى را تمرد كردند.


«'''ثمَّ لَنَحْنُ أَعْلَمُ بِالَّذِينَ هُمْ أَوْلى بهَا صِلِيًّا'''»:
«'''ثمَّ لَنَحْنُ أَعْلَمُ بِالَّذِينَ هُمْ أَوْلى بهَا صِلِيًّا'''»:


كلمه ((صلى (( در اصل ((صلوى (( بر وزن فعول (مصدر) بوده ، وقتى گفته مى شود: ((صلى الناريصلاها صليا و صليا(( كه شخص مورد نظر حرارت آتش را تحمل كرده باشد، پس معناى آيه اين است كه سوگند مى خورم ، كه ما داناتريم به اينكه چه كسى سزاوارتر به مقاسات حرارت آتش است ، يعنى زمام كم و زيادى حرارت آتش در دركات عذاب ، و مراتب استحقاق ايشان به دست ما است ، و بر ما مشتبه نمى شود.
كلمۀ «صِلِىّ» در اصل «صلوى»، بر وزن «فَعُول» (مصدر) بوده. وقتى گفته مى شود: «صلى النَّار يَصلَاهَا صلياً و صلياً»، كه شخص مورد نظر حرارت آتش را تحمل كرده باشد. پس معناى آيه، اين است كه: سوگند مى خورم، كه ما داناتريم به اين كه چه كسى سزاوارتر به مقاسات حرارت آتش است. يعنى زمام كم و زيادى حرارت آتش در دركات عذاب، و مراتب استحقاق ايشان، به دست ما است، و بر ما مشتبه نمى شود.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۱۲۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۱۲۱ </center>
==توضیحی در باره معنای ورود همه مردم در قیامت، به آتش دوزخ==
«'''وَ إِن مِّنكمْ إِلا وَارِدُهَا كانَ عَلى رَبِّك حَتْماً مَّقْضِيًّا'''»:
«'''وَ إِن مِّنكمْ إِلا وَارِدُهَا كانَ عَلى رَبِّك حَتْماً مَّقْضِيًّا'''»:


تفصيلى در مورد مدلول آيه : ((و ان منكم الا واردها...(( و بيان اينكه ((ورود(( در آيه به معناى حضور و اشراف عموم مردم بر آتش است


خطاب ((كم (( به عموم مردم است ، چه كافر و چه مسلمان ، به دليل اينكه در آيه بعد مى فرمايد: ((ثم ننجى الذين اتقوا(( و ضمير در كلمه ((واردها(( به آتش بر مى گردد، و چه بسا بعضى گفته باشند كه : خطاب به خصوص كفار نامبرده در آيات سه گانه گذشته است ، و در كلام التفاتى از غيبت به حضور به كار رفته . و ليكن اين حرف صحيح نيست ، زيرا با سياق آيه بعدى نمى سازد.
خطاب «كُم» به عموم مردم است. چه كافر و چه مسلمان. به دليل اين كه در آيه بعد مى فرمايد: «ثُمّ نُنَجِّى الَّذِينَ اتَّقَوا»، و ضمير در كلمۀ «وَارِدُهَا» به آتش بر مى گردد. و چه بسا بعضى گفته باشند كه: خطاب به خصوص كفار نامبرده در آيات سه گانه گذشته است، و در كلام، التفاتى از غيبت به حضور به كار رفته، وليكن اين حرف صحيح نيست، زيرا با سياق آيه بعدى نمى سازد.
 
كلمۀ «ورود» بر خلاف «صدور» است، به طورى كه از كتب لغت بر مى آيد، به معناى دنبال آب رفتن است. راغب در مفردات گفته: «ورود» در اصل، به قصد آب رفتن است، ولى بعدا در غير آب هم استعمال شده، مثلا مى گويند: «وَرَدتُ المَاءَ أرده وُرُوداً»: وارد آب شدم وارد شدنى، كه من وارد و آب مورود است،
 
و نيز مى گويند: «أورِدتُ الإبِل المَاءَ»: شتر را به آب وارد كردم، و لذا خداى تعالى مى فرمايد: «وَ لَمَّا وَرَدَ مَاءَ مَديَن: و چون وارد آب مدين شد»، و كلمۀ «ورد»، آبى است كه آماده براى ورود باشد، و كلمه «ورد» معنايش خلاف «صدر» است.  


كلمه ((ورود(( بر خلاف ((صدور(( است ، به طورى كه از كتب لغت بر مى آيد به معناى دنبال آب رفتن است ، راغب در مفردات گفته : ورود در اصل به قصد آب رفتن است ، ولى بعدا در غير آب هم استعمال شده ، مثلا مى گويند: ((وردت الماء ارده ورودا(( وارد آب شدم وارد شدنى ، كه من وارد و آب مورود است ،
و نيز به معناى روزى است كه شب وارد مى شود. اين كلمه براى رساندن شدت عذاب در آتش هم استعمال شده. از آن جمله، خداى تعالى فرموده: «فَأورَدَهُمُ النَّار: ايشان را به آتش وارد كرد».


و نيز مى گويند: ((اوردت الابل الماء(( شتر را به آب وارد كردم ، و لذا خداى تعالى مى فرمايد: ((و لما ورد ماء مدين - و چون وارد آب مدين شد(( و كلمه ((ورد(( آبى است كه آماده براى ورود باشد، و كلمه ((ورد(( معنايش خلاف ((صدر(( است ،
و نيز فرموده: «وَ بِئسَ الوِردُ المَورُود: و چه بد مقصدى است براى قاصدان».


و نيز به معناى روزى است كه شب وارد مى شود، اين كلمه براى رساندن شدت عذاب در آتش هم استعمال شده ، از آن جمله خداى تعالى فرموده : ((فاوردهم النار - ايشان را به آتش وارد كرد(( و نيز فرموده : ((وبئس الورد المورود - و چه بد مقصدى است براى قاصدان (( و نيز فرموده : ((الى جهنم وردا((، ((انتم لها واردون و ماوردوها(( و ((وارد(( به كسى مى گويند كه پيشاپيش كاروان مى رود، تا براى آنان آب پيدا كند همچنانكه فرمود: ((فارسلوا واردهم - ماءمور آب خود را فرستادند(( اين بود آن مقدار از كلام راغب كه مورد حاجت بود.
و نيز فرموده: «إلَى جَهَنَّم وِرداً». «أنتُم لَهَا وَارِدُونَ وَ مَا وَرَدُوهً»، و «وَارد» به كسى مى گويند كه پيشاپيش كاروان مى رود، تا براى آنان آب پيدا كند. همچنان كه فرمود: «فَأرسَلُوا وَارِدَهُم: مأمور آب خود را فرستادند». اين بود آن مقدار از كلام راغب كه مورد حاجت بود.


و به همين كلام استناد جسته اند مفسرينى كه گفته اند: مردم نزد آتش و در لبه آن حاضر مى شوند، ولى داخل آن نمى شوند و به اين آيه استدلال كرده اند كه خداى تعالى درباره موسى وقتى كه به كنار چاه مدين آمد و در آنجا مردمى را بر سر چاه ديد، فرموده : ((و لما ورد ماء مدين وجد عليه امه من الناس يسقون (( و معلوم است كه موسى داخل آب نشد، پس در آيه مورد بحث هم معنا اين نيست كه مردم همگى داخل آتش مى شوند، و نيز به اين آيه استدلال كرده اند
و به همين كلام استناد جسته اند مفسرانى كه گفته اند: مردم نزد آتش و در لبۀ آن حاضر مى شوند، ولى داخل آن نمى شوند، و به اين آيه استدلال كرده اند كه خداى تعالى درباره موسى، وقتى كه به كنار چاه مَديَن آمد و در آن جا مردمى را بر سرِ چاه ديد، فرموده: «وَ لَمَّا وَرَدَ مَاءَ مَديَنَ وَجَدَ عَلَيهِ أُمَّةً مِنَ النَّاسِ يَسقُونَ»، و معلوم است كه موسى داخل آب نشد. پس در آيه مورد بحث هم، معنا اين نيست كه مردم همگى داخل آتش مى شوند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۱۲۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۱۲۲ </center>
كه سياره و كاروان كنعان آب آور خود را به سراغ آب فرستادند: ((فارسلوا واردهم فادلى دلوه (( و نيز به اين آيه استدلال كرده اند كه مى فرمايد: ((ان الذين سبقت لهم منا الحسنى اولئك عنها مبعدون لا يسمعون حسيسها((
و نيز به اين آيه استدلال كرده اند كه: سياره و كاروان كنعان، آب آور خود را به سراغ آب فرستادند: «فَأرسَلُوا وَارِدَهُم فَأدلَى دَلوَهُ». و نيز به اين آيه استدلال كرده اند كه مى فرمايد: «إنَّ الَّذِينَ سَبَقَت لَهُم مِنَّا الحُسنَى أُولَئِكَ عَنهَا مُبعَدُونَ لَا يَسمَعُونَ حَسِيسَهَا».


ليكن صرف اينكه در آيه ((فلما ورد ماء مدين (( و آيه ((فارسلوا واردهم (( به معناى حضور استعمال شده دليل نمى شود كه به معناى داخل شدن واقعى استعمال نمى شود چون در آن دو آيه قرينه اشراف هست ، و در آياتى ديگر ادعا شده كه به معناى داخل شدن است ، و اما آيه ((اولئك عنها مبعدون لا يسمعون حسيسها(( از كجا معنايش دور نگه داشتن بعد از داخل شدن نباشد؟  
ليكن صرف اين كه در آيه «فَلَمَّا وَرَدَ مَاءَ مَديَن»، و آيه «فَأرسَلُوا وَارِدَهُم» به معناى حضور استعمال شده، دليل نمى شود كه به معناى داخل شدن واقعى استعمال نمى شود. چون در آن دو آيه، قرينه اشراف هست، و در آياتى ديگر ادعا شده كه به معناى داخل شدن است، و اما آيه «أُولَئِكَ عَنهَا مُبعَدُونَ لَا يَسمَعُونَ حَسِيسَهَا»، از كجا معنايش دور نگه داشتن بعد از داخل شدن نباشد؟  


همچنانكه همين معنا يعنى دور كردن بعد از دخول را از آيه ((ثم ننجى الذين اتقوا و نذر الظالمين فيها(( استظهار شده ، و نيز گفته اند: خداوند به احترام آنان ميان آنان و شنيدن صداى آتش حاجبى قرار مى دهد، همچنانكه ميان ابراهيم و حرارت آتش چنان حاجبى قرار داد، و به آتش فرمود: ((كونى بردا و سلاما على ابراهيم ((
همچنان كه همين معنا يعنى دور كردن بعد از دخول را از آيه «ثُمَّ نُنَجِّى الَّذِينَ اتَّقَوا وَ نَذَرُ الظَّالِمِينَ فِيهَا» استظهار شده. و نيز گفته اند: خداوند به احترام آنان، ميان آنان و شنيدن صداى آتش حاجبى قرار مى دهد، همچنان كه ميان ابراهيم و حرارت آتش، چنان حاجبى قرار داد و به آتش فرمود: «كُونِى بَرداً وَ سَلَاماً عَلَى إبرَاهِيم».
<span id='link102'><span>
<span id='link102'><span>
==اشاره به گفتار مفسرينى كه ورود در آيه را بمعنى دخول گرفته اند ==
==اشاره به گفتار مفسرينى كه ورود در آيه را بمعنى دخول گرفته اند ==
بعضى ديگر (و شايد بيشتر مفسرين ) گفته اند كه : آيه شريفه دلالت دارد بر اينكه همه مردم داخل جهنم مى شوند، و به مثل آيه ((انكم و ما تعبدون من دون اللّه حصب جهنم انتم لها واردون لو كان هولاء آلهه ما وردوها(( و آيه : ((يقدم قومه يوم القيمه فاوردهم النار(( استدلال كرده اند، چون در آيه اولى كه راجع به بت پرستان ، و در آيه دومى كه راجع به فرعون است ، فرموده : وارد جهنم مى شوند، پس معلوم مى شود ورود آنها به معناى دخول است .
بعضى ديگر (و شايد بيشتر مفسرين ) گفته اند كه : آيه شريفه دلالت دارد بر اينكه همه مردم داخل جهنم مى شوند، و به مثل آيه ((انكم و ما تعبدون من دون اللّه حصب جهنم انتم لها واردون لو كان هولاء آلهه ما وردوها(( و آيه : ((يقدم قومه يوم القيمه فاوردهم النار(( استدلال كرده اند، چون در آيه اولى كه راجع به بت پرستان ، و در آيه دومى كه راجع به فرعون است ، فرموده : وارد جهنم مى شوند، پس معلوم مى شود ورود آنها به معناى دخول است .
۱۵٬۹۷۷

ویرایش