۱۵٬۹۷۷
ویرایش
| خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
<center> «'''ترجمه آیات'''» </center> | <center> «'''ترجمه آیات'''» </center> | ||
به تحقيق لقمان را حكمت | به تحقيق لقمان را حكمت داديم، (و چون لازمۀ حكمت شكر منعم است، به او گفتيم:) خدا را سپاس بدار، و هر كس سپاس بدارد، به نفع خود سپاس مى دارد، و هر كه كفران كند، (دود کفرانش به چشم خودش مى رود)، چون خدا بى نياز است، (از شكر نكردن خلق متضرر نمى شود)، و نيز ستوده است، (چه شكرش بگزارند و چه كفرانش كنند). (۱۲) | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۳۲۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۳۲۰ </center> | ||
و آن دم كه لقمان به پسر خويش كه پندش مى | و آن دم كه لقمان به پسر خويش كه پندش مى داد، گفت: اى پسرك من! به خدا شرك ميار، كه شرك، ستمى است بزرگ. (۱۳) | ||
ما انسان را در مورد پدر و | ما انسان را در مورد پدر و مادرش، و مخصوصا مادرش، كه با ناتوانى روزافزون حامل وى بوده، و از شير بريدنش تا دو سال طول مى كشد، سفارش كرديم و گفتيم: مرا، و پدر و مادرت را سپاس بدار، كه سرانجام، به سوى من است. (۱۴) | ||
و اگر بكوشند تا چيزى را كه در مورد آن علم | و اگر بكوشند تا چيزى را كه در مورد آن علم ندارى، با من شريك كنى، اطاعتشان مكن، و در اين دنيا به نيكى همدمشان باش، طريق كسى را كه سوى من بازگشته است، پيروى كن، كه در آخر بازگشت شما نيز نزد من است، و از اعمالى كه مى كرده ايد، خبرتان مى دهيم. (۱۵) | ||
اى پسرك من ! اگر عمل | اى پسرك من! اگر عمل تو، هم وزن دانۀ خردلى، آن هم پنهان در دل سنگى، يا در آسمان، يا در زمين باشد، خدا آن را مى آورد، كه خدا دقيق و كاردان است. (۱۶) | ||
اى پسرك من ! نماز به پا دار، و امر به معروف و از منكر نهى | اى پسرك من! نماز به پا دار، و امر به معروف و از منكر نهى كن، و بر مصائب خويش صبر كن، كه اين از كارهاى مطلوب است. (۱۷) | ||
اى پسرك من | اى پسرك من! از درِ كبر و نخوت، از مردم روى بر مگردان و در زمين، چون مردم فرحناك راه مرو، خدا خودپسندان گردن فراز را دوست نمى دارد. (۱۸) | ||
در راه رفتن خويش معتدل | در راه رفتن خويش معتدل باش، و صوت خود ملايم كن، كه نامطبوع ترين آوازها، آواز خران است. (۱۹) | ||
<center> «'''ترجمه آیات'''» </center> | <center> «'''ترجمه آیات'''» </center> | ||
در اين آيات اشاره شده به | در اين آيات اشاره شده به اين كه به لقمان حكمت داده شد، و چند حكمت نيز از او، در اندرز به فرزندش نقل شده. و در قرآن كريم، جز در اين سوره، نامى از لقمان نيامده، و اگر در اين سوره آمده، به خاطر تناسبى است كه داستان سراسر حكمت او با داستان خريدار «لهو الحديث» داشته. | ||
چون اين دو نفر، در دو نقطه مقابل هم قرار دارند. يك فرد انسان، آن قدر دانا و حكيم است كه كلماتش راهنماى همه مى شود، و در مقابل، فرد ديگرى يافت مى شود كه راه خدا را مسخره مى كند، و براى گمراه كردن مردم، اين در و آن در مى زند، تا لهو الحديثى جمع آورى نمايد. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۳۲۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۳۲۱ </center> | ||
==«شكرگزارى» خداوند، حكمتى است كه خدا به لقمان عطا فرمود== | |||
وَ لَقَدْ | |||
«'''وَ لَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الحِْكْمَةَ أَنِ اشكُرْ للَّهِ... فَإِنَّ اللَّهَ غَنىُّ حَمِيدٌ'''»: | |||
در | |||
در | كلمۀ «حكمت» - به طورى كه از موارد استعمالش فهميده مى شود - به معناى معرفت علمى است در حدى كه نافع باشد. پس حكمت، حدّ وسط بين جهل و جربزه است. | ||
وَ مَن | |||
اين | در جملۀ «أنِ اشكُر لله» بعضى گفته اند: كلمۀ «قُلنَا» در تقدير است، و معنايش اين است كه: «بدو گفتيم ما را شكر بگزار». ولى ظاهرا احتياجى به اين تقدير نيست، و جمله مذكور، تفسير حكمت دادن به لقمان است و مى خواهد بفرمايد حكمتى كه به لقمان داديم، اين بود كه: «خدا را شكر بگزار». | ||
و اگر در | |||
چون «شكر»، عبارت است از به كار بردن هر نعمتى در جاى خودش، به طورى كه نعمتِ ولى نعمت را بهتر وانمود كند. و به كار بردن نعمت به اين نحو، محتاج است به اين كه اول منعم، و سپس نعمت هايش، بدان جهت كه نعمت اوست، شناخته شود. سپس كيفيت به كار بردن در محلش، آن طور كه لطف و انعام او را بهتر وانمود كند، شناخته گردد. | |||
پس «حكمت» دادن به لقمان، لقمان را وادار كرد تا اين مراحل را در شكر طى كند، و در حقيقت، حكمت دادن به او، مستلزم امر به شكر نيز هست. | |||
در جملۀ «أنِ اشكُر لِلّهِ» التفاتى از تكلم به غيبت به كار رفته. چون قبلا سياق، سياق تكلم با غير بود، و مى فرمود: «آتَينَا»، اين جا هم بايد فرموده باشد: «أنِ اشكُر لَنَا»، و اگر اين طور نفرمود، بدان جهت است كه تعبير به «نَا: ما» در جملۀ «آتَينَا» از گوينده، براى اظهار عظمت از قبال خودش و خدمه اش صحيح است، ولى در مسأله شكر صحيح نبود، چون با توحيد در شكر تناسب نداشت. | |||
«'''وَ مَن يَشكُرْ فَإِنَّمَا يَشكُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَن كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنىُّ حَمِيدٌ'''»: | |||
اين آيه، بى نيازى خدا را خاطرنشان مى سازد، و مى فرمايد: فايده «شكر»، تنها به خود شاكر عايد مى شود، همچنان كه ضرر كفران هم، به خود كفران كننده عايد مى گردد، نه به خدا. چون خدا، غنىّ مطلق است، و احتياج به شكر كسى ندارد، و چون «حميد» و «محمود» است، چه شكرش بگزارند و چه نگزارند، پس كفران هم به او ضرر نمى رساند. | |||
و اگر در «شكر»، تعبير به مضارع كرده، كه دلالت بر استمرار دارد، و در «كفر»، تعبير به ماضى كرده، كه تنها يك بار را مى رساند، براى اين است كه «شكر»، وقتى نافع است كه استمرار داشته باشد، ولى «كفر»، با يك بار هم، ضررش خواهد رسيد. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۳۲۲ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۳۲۲ </center> | ||
وَ إِذْ قَالَ | «'''وَ إِذْ قَالَ لُقْمَانُ لابْنِهِ وَ هُوَ يَعِظُهُ يَا بُنىَّ لا تُشرِك بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْك لَظلْمٌ عَظِيمٌ'''»: | ||
<span id='link205'><span> | <span id='link205'><span> | ||
ویرایش