۱۴٬۲۰۵
ویرایش
برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۶۲: | خط ۶۲: | ||
<span id='link130'><span> | <span id='link130'><span> | ||
== | ==مخاصمۀ رهبران کفر با پیروان خویش، در قیامت== | ||
«'''وَ أَقْبَلَ | «'''وَ أَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ يَتَساءَلُونَ ... إِنَّا كُنَّا غَاوِينَ'''»: | ||
اين شش | اين شش آيه، حكايت مخاصمه تابعان و متبوعان است، كه در روز قيامت با يكديگر دارند. و اگر از اين مخاصمه، تعبير به «تسائل: پرسش طرفينى» كرده، از اين جهت است كه مخاصمۀ آنان، در معناى اين است كه به عنوان ملامت و عتاب، اين عدّه از آن عدّه مى پرسند كه شما متبوعان و رؤسا، چرا ما را به كفر كشانديد، و آن عدّه در پاسخ مى گويند: شما چرا به حرف ما گوش داديد، مگر ما شما را مجبور كرديم؟ | ||
پس در | پس در جملۀ «وَ أقبَلَ بَعضُهُم عَلى بَعضٍ يَتَسَاءَلُون»، «بعض اول»، عبارتند از: اعتراض كنندگان، و «بعض دوم»، عبارتند از: اعتراض شدگان. چون سياق «تَسَاؤل»، در مقام مخاصمه اين معنا را افاده مى كند. و كلمه «تَسَائُل»، به معناى تخاصم است. | ||
و | و جملۀ «قَالُوا إنّكُم كُنتُم تَأتُونَنَا عَنِ اليَمِين»، معنايش اين است كه شما، خود را خيرخواه ما معرفى مى كرديد. و استعمال كلمۀ «يمين»، در اين معنا شايع است. از آن جمله، قرآن كريم مى فرمايد: «وَ أصحَابُ اليَمّين مَا أصحَابُ اليَمِين». | ||
و معناى آيه مورد | و معناى آيه مورد بحث، اين است كه: تابعان دنبال رو، به رؤسا و متبوعان، اعتراض مى كنند كه شما آنچه را به ما مى گفتيد، عنوان خير و سعادت به آن مى داديد، و در نتيجه، بين ما و خير و سعادتمان، حايل مى شديد و ما گمراه شديم. | ||
بعضى از | بعضى از مفسران گفته اند: «مراد از كلمۀ «يمين»، دين است». و اين گفتار، به وجه قبلى نزديك است. | ||
بعضى ديگر گفته اند: «مراد از «يمين»، قهر و غلبه و نيرومندى است»، | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۲۰۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۲۰۱ </center> | ||
همچنان كه در آيه | همچنان كه در آيه «فَرَاغَ عَلَيهِم ضَرباً بِاليَمِين»، به همين معنا است. چون زدن با دست راست، قوى تر است. اين و جه هم، با توجه به جوابى كه متبوعان داده اند، بى معنا نيست. | ||
و جمله | و جمله «قَالُوا بَل لَم تَكُونُوا مُؤمِنِين وَ مَا كَانَ لَنَا عَلَيكُم مِن سُلطَان... غَاوِين»، پاسخى است كه رؤسا و متبوعان، به پيروان خود مى دهند، و خود را از بدبخت كردن آنان تبرئه مى كنند، و جرم آنان را، به سوء اختيارشان مستند مى سازند. | ||
پس | پس اين كه گفتند: «بلكه خود شما ايمان نداشتيد»، معنايش اين است كه: علت بدبختى شما ما نبوديم، بلكه خود شما ايمان نداشتيد. نه اين كه ما ايمانى را كه داشتيد، از شما گرفتيم. | ||
آنگاه اضافه مى كنند: | آنگاه اضافه مى كنند: «وَ مَا كَانَ عَلَيكُم مِن سُلطَان: و ما هيچ دست زورى بر شما نداشتيم». و اين، در حقيقت، جواب ديگرى روى فرض تسليم است. گويا مى گويند: تازه بر فرض هم كه شما ايمان داشته ايد، ما به زور، ايمان شما را از شما سلب نكرديم. علاوه بر اين، اصلا سلطنت و قدرتى كه سردمداران دنيا به دست مى آورند، به دست همين تابعان برايشان فراهم مى شود. پس اين خود تابعان و ملت ها هستند، كه يك سلطان را بر خود مسلّط مى سازند. | ||
سپس اضافه مى كنند كه : | سپس اضافه مى كنند كه: «بَل كُنتُم قَوماً طَاغِين: بلكه خودتان مردمى طاغى و سركش بوديد». و «طغيان»، به معناى تجاوز از حد و مرز است. و كلمۀ «بَل: بلكه»، اعراض است از جمله قبلى كه مى گفتند: «لَم تَكُونُوا مُؤمِنِين». گويا گفته اند: سبب هلاكت شما، صرف نداشتن ايمان نبود، تا اگر ما ايمان را از شما سلب كرديم، علت هلاكت شما بوده باشيم، بلكه علت اصلى اين بود كه شما مردمى طاغى بوديد. همان طور كه ما هم مردمى متكبّر و طاغى بوديم. پس ما و شما، هر دو، دست به دست هم داديم و يكديگر را بدبخت نموده، راه رشد را رها كرده و راه ضلالت را پيموديم، و كلمۀ عذاب بر ما حتمى گشت. كلمه اى كه خدا، قضاى آن را رانده و فرموده بود: «إنّ جَهَنّم كَانَت مِرصَاداً * لِلطّاغِينَ مَآباً». و نيز فرموده بود: «فَأمّا مَن طَغَى * وَ آثَرَ الحَيَوةَ الدُّنيَا * فَإنّ الجَحِيمَ هِىَ المَأوَى». | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۲۰۲ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۲۰۲ </center> | ||
و به خاطر همين معنا | و به خاطر همين معنا بود، كه دنبال جملۀ «بَل كُنتُم قَوماً طَاغِين»، از قول آنان فرمود: «فَحَقّ عَلَينَا قَولَ رَبّنَا إنّا لَذَائِقُون». يعنى: ما عذاب را حتما خواهيم چشيد. | ||
سپس گفتند: «فَأغوَينَاكُم إنّا كُنّا غَاوِين». اين سخن، از آن جا كه متفرع بر ثبوت عذاب و آخرين سبب هلاكت آنان است، حرف «فاء» بر سرش آورد، تا بفهماند طغيان، نخست گمراهى مى آورد و سپس آتش دوزخ را. همچنان كه در آيه «إنّ عِبَادِى لَيسَ لَكَ عَلَيهِم سُلطَانٌ إلّا مَنِ اتّبَُعَكَ مِنَ الغَاوِين * وَ إنّ جَهَنّم لَمَوعِدُهُم أجمَعِين»، كه خطاب خداى تعالى به ابليس است، اثر پيروى ابليس، اول گمراهى آورده، و سپس جهنم را. | |||
پس گويا فرموده: پس از آن كه متصف به طغيان شديد، گمراهى گريبانتان را بگرفت، و هرچند اين گمراهى به دست ما گريبان شما را گرفت، وليكن ما شما را مجبور به آن نكرديم، بلكه خود شما، ما را پيروى كرديد، و در اثر اتصالتان به ما، گمراهى ما هم به شما سرايت كرد. و اين طغيان طبيعى است كه گمراه، جز گمراهى از او ترشح نمى كند، و اين، مَثَلى است معروف كه: «از كوزه همان برون تراود، كه در اوست». | |||
و كوتاه سخن اين كه: شما مجبور نبوديد، و اختيار از شما سلب نشده بود، بلكه از همان اولين قدمى كه به سوى هلاكت برداشتيد، تا به آخر كه در هلاكت افتاديد، همه جا اختيار داشتيد. | |||
<span id='link131'><span> | <span id='link131'><span> | ||
ویرایش