۱۴٬۰۶۶
ویرایش
خط ۲۱۹: | خط ۲۱۹: | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۳۵۵ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۳۵۵ </center> | ||
ترجمه آيات | ترجمه آيات | ||
و چون پروردگارت به موسى ندا داد كه سوى گروه ستمكاران برو(۱۰) | و چون پروردگارت به موسى ندا داد كه سوى گروه ستمكاران برو(۱۰) | ||
گروه فرعون كه چرا نمى ترسند؟(۱۱) | گروه فرعون كه چرا نمى ترسند؟(۱۱) | ||
(موسى ) گفت پروردگارا من بيم آن دارم كه دروغگويم شمارند(۱۲) | (موسى ) گفت پروردگارا من بيم آن دارم كه دروغگويم شمارند(۱۲) | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۳۵۶ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۳۵۶ </center> | ||
و حوصله ام سر آيد در نتيجه زبانم روان نشود پس هارون را نيز پيغمبرى ببخش (۱۳) | و حوصله ام سر آيد در نتيجه زبانم روان نشود پس هارون را نيز پيغمبرى ببخش (۱۳) | ||
فرعونيان خونى به گردن من دارند و بيم دارم كه مرا بكشند(۱۴) | فرعونيان خونى به گردن من دارند و بيم دارم كه مرا بكشند(۱۴) | ||
فرمود هرگز !شما هر دو آيات ما را ببريد كه ما همراه شما شنواييم (۱۵) | فرمود هرگز !شما هر دو آيات ما را ببريد كه ما همراه شما شنواييم (۱۵) | ||
نزد فرعون رويد و بگوييد كه ما فرستاده پروردگار جهانيانيم (۱۶) | نزد فرعون رويد و بگوييد كه ما فرستاده پروردگار جهانيانيم (۱۶) | ||
بايد كه بنى اسرائيل را با ما بفرستى (۱۷) | بايد كه بنى اسرائيل را با ما بفرستى (۱۷) | ||
(فرعون ) گفت : مگر وقتى نوزاد بودى تو را نزد خويش پرورش نداديم و سالها از عمرت را ميان ما به سر نبردى ؟(۱۸) | (فرعون ) گفت : مگر وقتى نوزاد بودى تو را نزد خويش پرورش نداديم و سالها از عمرت را ميان ما به سر نبردى ؟(۱۸) | ||
و(سرانجام ) آن كارت را(كه نمى بايست انجام مى دادى ) انجام دادى و تو از ناسپاسان بودى (۱۹) | و(سرانجام ) آن كارت را(كه نمى بايست انجام مى دادى ) انجام دادى و تو از ناسپاسان بودى (۱۹) | ||
(موسى ) گفت : آن كار را هنگامى كردم كه از راه بيرون بودم (۲۰) | (موسى ) گفت : آن كار را هنگامى كردم كه از راه بيرون بودم (۲۰) | ||
و چون از شما بيم داشتم از دستتان گريختم و پروردگارم به من فرزانگى و دانش بخشيد و از پيغمبرانم كرد(۲۱) | و چون از شما بيم داشتم از دستتان گريختم و پروردگارم به من فرزانگى و دانش بخشيد و از پيغمبرانم كرد(۲۱) | ||
آيا اين نعمتى است كه منت آنرا به من مى نهى كه پسران بنى اسرائيل را به بردگى گرفته اى ؟(۲۲) | آيا اين نعمتى است كه منت آنرا به من مى نهى كه پسران بنى اسرائيل را به بردگى گرفته اى ؟(۲۲) | ||
فرعون گفت : پروردگار جهانيان چيست ؟(۲۳) | فرعون گفت : پروردگار جهانيان چيست ؟(۲۳) | ||
گفت پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است ، اگر اهل يقينيد(۲۴) | گفت پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است ، اگر اهل يقينيد(۲۴) | ||
(فرعون ) به اطرافيان خود گفت هيچ مى شنويد چه مى گويد؟(۲۵) | (فرعون ) به اطرافيان خود گفت هيچ مى شنويد چه مى گويد؟(۲۵) | ||
گفت پروردگار شما و پروردگار نياكانتان (۲۶) | گفت پروردگار شما و پروردگار نياكانتان (۲۶) | ||
گفت : پيغمبرى كه به سوى شما فرستاده شده ديوانه است (۲۷) | گفت : پيغمبرى كه به سوى شما فرستاده شده ديوانه است (۲۷) | ||
گفت (او) | |||
پروردگار مشرق و مغرب و هر چه ميان آن دو است اگر فهم داريد(۲۸) | گفت: (او) پروردگار مشرق و مغرب و هر چه ميان آن دو است اگر فهم داريد(۲۸) | ||
گفت : اگر خدايى غير از من بگيرى زندانيت مى كنم (۲۹) | گفت : اگر خدايى غير از من بگيرى زندانيت مى كنم (۲۹) | ||
گفت : و حتى اگر براى تو معجزه اى روشن آورده باشم ؟(۳۰) | گفت : و حتى اگر براى تو معجزه اى روشن آورده باشم ؟(۳۰) | ||
گفت : اگر راست مى گويى آن را بياور(۳۱) | گفت : اگر راست مى گويى آن را بياور(۳۱) | ||
موسى عصاى خود را بينداخت و در دم اژدهايى هويدا گشت (۳۲) | موسى عصاى خود را بينداخت و در دم اژدهايى هويدا گشت (۳۲) | ||
و دست خويش را بيرون آورد همه ديدند كه سفيد و روشن بود(۳۳) | و دست خويش را بيرون آورد همه ديدند كه سفيد و روشن بود(۳۳) | ||
(فرعون به بزرگان اطراف خود گفت : عجب جادوگر ماهرى است (۳۴) | (فرعون به بزرگان اطراف خود گفت : عجب جادوگر ماهرى است (۳۴) | ||
كه مى خواهد شما را با جادوى خويش از سر زمينتان بيرون كند، بنابراين چه راى مى دهيد؟(۳۵) | كه مى خواهد شما را با جادوى خويش از سر زمينتان بيرون كند، بنابراين چه راى مى دهيد؟(۳۵) | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۳۵۷ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۳۵۷ </center> | ||
گفتند: وى را با برادرش نگهدار و به تمام شهرها ماءمورين جمع آورى بفرست (۳۶) | گفتند: وى را با برادرش نگهدار و به تمام شهرها ماءمورين جمع آورى بفرست (۳۶) | ||
تا همه جادوگران ماهر را پيش تو آورند(۳۷) | تا همه جادوگران ماهر را پيش تو آورند(۳۷) | ||
پس جادوگران را به موعد روزى معين ، جمع كرد(۳۸) | پس جادوگران را به موعد روزى معين ، جمع كرد(۳۸) | ||
و به مردم گفتند شما نيز جمع شويد(۳۹) | و به مردم گفتند شما نيز جمع شويد(۳۹) | ||
تا اگر ساحران غالب آمدند ما نيز آنها را پيروى كنيم (۴۰) | تا اگر ساحران غالب آمدند ما نيز آنها را پيروى كنيم (۴۰) | ||
پس جادوگران آمدند و به فرعون گفتند: اگر ما غالب آمديم آيا مزدى خواهيم داشت ؟(۴۱) | پس جادوگران آمدند و به فرعون گفتند: اگر ما غالب آمديم آيا مزدى خواهيم داشت ؟(۴۱) | ||
گفت : آرى و در اين صورت از مقربان خواهيد بود(۴۲) | گفت : آرى و در اين صورت از مقربان خواهيد بود(۴۲) | ||
(موسى ) به ايشان گفت : هر چه افكندنى هست بيفكنيد(۴۳) | (موسى ) به ايشان گفت : هر چه افكندنى هست بيفكنيد(۴۳) | ||
پس ريسمانها و عصاهاى خويش را افكندند و گفتند: به عزت فرعون سوگند كه ما غلبه يافتگانيم (۴۴) | پس ريسمانها و عصاهاى خويش را افكندند و گفتند: به عزت فرعون سوگند كه ما غلبه يافتگانيم (۴۴) | ||
سپس موسى عصاى خويش را بيفكند و آنچه را ساخته بودند بلعيد(۴۵) | سپس موسى عصاى خويش را بيفكند و آنچه را ساخته بودند بلعيد(۴۵) | ||
جادوگران سجده كنان خاكسار شدند(۴۶) | جادوگران سجده كنان خاكسار شدند(۴۶) | ||
گفتند: به پروردگار جهانيان ايمان آورديم (۴۷) | گفتند: به پروردگار جهانيان ايمان آورديم (۴۷) | ||
كه پروردگار موسى و هارون نيز هست (۴۸) | كه پروردگار موسى و هارون نيز هست (۴۸) | ||
(فرعون ) گفت : چرا پيش از آنكه اجازه تان دهم به او ايمان آورديد؟ پس حتما او بزرگ شما است كه جادو تعليمتان داده است ، به زودى خواهيد دانست كه دستها و پاهايتان را به عكس يكديگر قطع مى كنم و همه شما را بر دار مى آويزم (۴۹) | (فرعون ) گفت : چرا پيش از آنكه اجازه تان دهم به او ايمان آورديد؟ پس حتما او بزرگ شما است كه جادو تعليمتان داده است ، به زودى خواهيد دانست كه دستها و پاهايتان را به عكس يكديگر قطع مى كنم و همه شما را بر دار مى آويزم (۴۹) | ||
گفتند: مهم نيست ، چون به سوى پروردگارمان مى رويم (۵۰) | گفتند: مهم نيست ، چون به سوى پروردگارمان مى رويم (۵۰) | ||
ما طمع داريم كه پروردگارمان گناهانمان را بيامرزد به همين جهت اولين كسى هستيم كه ايمان آورديم (۵۱) | ما طمع داريم كه پروردگارمان گناهانمان را بيامرزد به همين جهت اولين كسى هستيم كه ايمان آورديم (۵۱) | ||
و به موسى وحى كرديم كه بندگان ما را شبانگاه حركت بده كه آنها شما را تعقيب مى كنند(۵۲) | و به موسى وحى كرديم كه بندگان ما را شبانگاه حركت بده كه آنها شما را تعقيب مى كنند(۵۲) | ||
و فرعون ماءمورين جمع آورى را به شهرها فرستاد (۵۳) | و فرعون ماءمورين جمع آورى را به شهرها فرستاد (۵۳) | ||
كه اينان گروهى اند كند(۵۴) | كه اينان گروهى اند كند(۵۴) | ||
كه موجب خشم ما شده اند(۵۵) | كه موجب خشم ما شده اند(۵۵) | ||
و ما همگى آماده كارزاريم (۵۶) | و ما همگى آماده كارزاريم (۵۶) | ||
ولى آنها(فرعونيان ) را از باغستانها و چشمه سارها بيرون كرديم (۵۷) | ولى آنها(فرعونيان ) را از باغستانها و چشمه سارها بيرون كرديم (۵۷) | ||
و از گنجها و جايگاههاى خويشان (بيرون كرديم )(۵۸) | و از گنجها و جايگاههاى خويشان (بيرون كرديم )(۵۸) | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۳۵۸ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۳۵۸ </center> | ||
و آن را به بنى اسرائيل داديم (۵۹) | و آن را به بنى اسرائيل داديم (۵۹) | ||
پس هنگام آفتاب از پى آنها شدند(۶۰) | پس هنگام آفتاب از پى آنها شدند(۶۰) | ||
و چون دو جماعت يكديگر را بديدند، ياران موسى گفتند: اى واى !ما را گرفتند(۶۱) | و چون دو جماعت يكديگر را بديدند، ياران موسى گفتند: اى واى !ما را گرفتند(۶۱) | ||
(موسى ) گفت : هرگز! پروردگار من با من است و رهبريم خواهد كرد(۶۲) | (موسى ) گفت : هرگز! پروردگار من با من است و رهبريم خواهد كرد(۶۲) | ||
به موسى وحى كرديم كه عصاى خويش را به دريا بزن ، پس بشكافت و هر بخشى چون كوهى بزرگ بود(۶۳) | به موسى وحى كرديم كه عصاى خويش را به دريا بزن ، پس بشكافت و هر بخشى چون كوهى بزرگ بود(۶۳) | ||
ديگران را بدانجا نزديك كرديم (۶۴) | ديگران را بدانجا نزديك كرديم (۶۴) | ||
و موسى را با همراهانش جملگى نجات داديم (۶۵) | و موسى را با همراهانش جملگى نجات داديم (۶۵) | ||
سپس ديگران را غرق كرديم (۶۶) | سپس ديگران را غرق كرديم (۶۶) | ||
كه در اين عبرتى است ولى بيشترشان ايمان آور نبودند(۶۷) | كه در اين عبرتى است ولى بيشترشان ايمان آور نبودند(۶۷) | ||
و پروردگارت نيرومند و فرزانه است (۶۸) | و پروردگارت نيرومند و فرزانه است (۶۸) | ||
ویرایش