السّجِل

از الکتاب

آیات شامل این کلمه

«سِجِلّ» (با کسر سین و جیم و تشدید لام) به معناى قطعه سنگ هایى است که روى آن مى نوشتند; سپس به تمام اوراقى که مطالب را روى آن مى نگارند، گفته شده است (مفردات راغب و قاموس).

باید توجّه داشت که در ترکیب جمله «کَطَیِّ السِّجِلِّ لِلْکُتُبِ» احتمالاتى داده شده است، اما مناسب تر از همه آن است «طَىّ» که مصدر است به «سِجِلّ» که مفعول آن است اضافه شده و «لام» در «لِلْکُتُبِ» براى اضافه است یا براى بیان علت (دقت کنید).

«سَجل» (بر وزن سطل) به معناى دلو بزرگ است.

ریشه کلمه

قاموس قرآن

[انبياء:104]. راغب گويد: گفته شده سجل سنگى است كه در آن چيزى نوشته شود سپس در صحيفه سجّل ناميده شده در مجمع نيز صحيفه گفته. نا گفته نماند «سجّل» در آيه فاعل «طىّ» و «للكتب» مفعول آن است يعنى روزى آسمان را ميپيچيم همانطور كه صحيفه نوشته‏ها مى‏پيچد. * [هود:82]. اين كلمه سه بار در قرآن مجيد آمده است يكى در اين آيه كه درباره عذاب قوم لوط است. ديگرى در آيه 74 حجر، كه آن نيز درباره قوم لوط است. سوّمى در سوره فيل كه درباره اصحاب فيل است. و در سوره ذاريات آيه 33 كه حكايت قوم لوط است به جاى سجّيل «طين» آمده است «لِنُرْسرلَ عَلَيْهِمْ حِجارَةً مِنْ طين». راغب گويد: سجّيل كلوخى است كه از سنگريزه و گل تشكيل شده باشد. و اين مؤيد آن است كه در قاموس و غيره گفته‏اند: آن معرب سنگ گل است. در مجمع نيز آن را معرّب گفته و از ابو عبيده سنگ سخت نقل كرده است. بنابراين «طين» نكره در آيه فوق عبارت اخراى سجّيل است. مى‏شود گفت: قيد سجّيل در آيات اشاره است به آنكه سنگهاى باريده سنگ خالص نبوده بلكه كلوخ سنگدار بوده‏اند اين است آنچه گفته‏اند. ولى بايد دانست كه قرآن روى سجّيل تكيه مى‏كند بايد معناى ديگرى از آن مراد باشد فكر مى‏كنم منظور از آن پى در پى بودن سنگها باشد در اقرب آن را ريختن آب گفته است. «سجل الماء:صبّه» صحاح نيز چنين گفته است در جوامع الجامع ذيل سوره فيل گفته: آن از اسجال به معنى ارسال است زمخشرى نيز چنين گفته است على هذا كلمه «مِنْ سَجّيل» بيان وصف حجارة است نه حقيقت آنها يعنى سنگهائيكه پيوسته و پشت سر هم مى‏باريدند و كلمه «امطرنا» و «ترميم» كه قبل از سجيل آمده مؤيد اين سخن است. اين صورتى است كه «من» براى بيان باشد.

کلمات نزدیک مکانی

تکرار در هر سال نزول

در حال بارگیری...