ریشه عمى: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(Edited by QRobot)
 
جز (Move page script صفحهٔ ریشه عمى‌ را به ریشه عمى منتقل کرد)
 
(۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۴: خط ۴:


__TOC__
__TOC__
{{#ask:[[رده:آیات قرآن]] [[نازل شده در سال::+]] [[ریشه غیر ربط::عمى‌]]
|?نازل شده در سال
|mainlabel=-
|headers=show
|limit=2000
|format=jqplotchart
|charttype=line
|charttitle=نمودار تکرار در هر سال نزول
|labelaxislabel=سال نزول
|smoothlines=yes
|numbersaxislabel=دفعات تکرار
|distribution=yes
|min=0
|datalabels=value
|distributionsort=none
|ticklabels=yes
|colorscheme=rdbu
|chartlegend=none
}}
=== قاموس قرآن ===
كورى. به فقدان بصيرت و جهل و ضلالت و اشتباه نيز اطلاق مى‏شود. مثل [فتح:17]. [نور:61]. [عبس:2-1]. كه هر دو در كورى ظاهرى است و مثل [فصّلت:17]. كه در ضلالت و گمراهى به كار رفته و مثل [انعام:104]. در وصف فاقد چشم گويند:اعمى چنانكه گذشت و در وصف فاقد بصيرت گويند:اعمى و عم چنانكه راغب گفته، جمع«عم» عمون است مثل [نمل:66]. طبرسى ذيل آيه [اعراف:64]. فرموده:آنگاه كه شخص اعمى القلب باشد گويند:«رجل عم». جمع اعمى عمى بر وزن قفل و عميان بر وزن سلطان آيد مثل [بقره:18]. و [فرقان:73]. [قصص:66-65]. كور شدن خبرها كنايه از آن است كه جوابى و خبرى پيدا نمى‏كنند. ممكن است «عَمِيَتْ» را در آيه مخفى ماندن و اشتباه معنى كرد چنانكه در مجمع فرموده در اقرب الموارد هست:«عمى عليه الامر: التبس واشتبه». يعنى:روزى خدا ندايشان كند و گويد: چه جوابى به پيامبران داديد (آنگاه كه شما را به ايمان و عمل دعوت كردند) خبرها بر آنان كور و مخفى مى‏شوند و جوابى پيدا نمى‏كنند و از يكديگر نيز نمى‏پرسندچه جوابى بدهيم زيرا همه در مخفى ماندن جواب و نداشتن عذر مساوى اند. [هود:28]. «عُمِيّتْ» در آيه به معنى كور شدن كنايه از مشتبه شدن است،ظاهراً مراد از بينة معجزه و از رحمت نبوّت است. يعنى اى قوم خبرم دهيد اگر متكى به معجزه‏اى از خدا باشم و مرا پيامبرى دهد و آن بر شما پس از روشن شدن مشتبه و مخفى ماند آيا با آنكه مكروه مى‏داريد شمارا به نبوّت مجبور مى‏كنيم؟ و «لااِكْراهَ فِى الّدينِ». [اسراء:72]. اعماى اول وصف است به معنى فاقدالبصيرة و گمراه ولى اعماى دوم ممكن است بقرينه «اضل» اسم تفضيل باشد يعنى هر كه در اين دنيا از هدايت كور ماند و گمراه شد او در قيامت كورتر و گمراه‏تر است.
===ریشه‌های [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]===
<qcloud htmlpre='ریشه_'>
هم:100, ف:95, لا:82, على:69, بصر:62, من:59, ما:54, صمم:50, قول:45, ها:44, فى:43, کون:42, ک:41, هدى:37, ه:37, سوى:35, ب:33, ا:32, الذين:29, ان:29, ل:29, ضلل:29, سمع:29, وله:28, اله:28, الله:28, هو:27, عمى:26, حرج:26, ربب:26, انن:26, هل:25, ى:24, بکم:24, قوم:24, انت:23, الى:23, ظلم:23, کم:22, حشر:22, لکن:21, عن:21, او:20, عذب:19, ثم:19, ندى:19, يوم:19, دبر:19, ولى:19, علم:18, نا:18, ليس:18, فتن:18, قلب:18, اخر:18, اول:18, اذا:17, ندو:17, الا:17, التى:17, کثر:17, هذه:17, قد:17, فرق:17, امن:17, ن:17, عرج:16, سبل:16, ام:16, دعو:16, مثل:16, نور:15, رسل:15, اوى:15, يا:15, نفس:14, توب:14, وجه:14, عاد:14, ايى:14, جوب:14, صدر:14, انس:14, لو:14, عجل:14, درى:14, حبب:14, صير:14, ذا:14, جىء:14, الم:14, عند:14, خلد:14, اتى:14, کفر:14, اخو:14, لعل:13, ذکر:13, اخذ:13, کود:13, اذن:13, نبء:13, وقر:13, عبس:13, عمل:13, ذلک:13, وهب:13, بل:13, خرر:13, حقق:13, فتل:13, رحم:13, ضرر:13, عقل:13, رجع:13, هود:13, ظلل:12, نذر:12, انا:12, فکر:12, بين:12, صوب:12, زکو:12, حسب:12, اما:12, قتل:12, صلح:12, اذ:12, جهنم:12, لم:12, لبب:12, ضنک:12, لزم:12, وحى:12, صعق:12, وفى:12, کلل:12, قبل:12, قرآن:12, مرض:12, بعد:12, ثمود:12, ترب:12, جنن:12, عيش:12, نفع:12, هن:11, ذهب:11, صحب:11, شرک:11, نظر:11, ابو:11, قرء:11, نصر:11, سوء:11, ترک:11, کذب:11, أما:11, شکک:11, خبو:11, انتم:11, لعن:11, قلل:11, هون:11, ائى:11, جعل:11, تبع:10, دون:10, زيد:10, حفظ:10
</qcloud>
== کلمات مشتق شده در قرآن ==
== کلمات مشتق شده در قرآن ==
{|class="wikitable sortable"
{|class="wikitable sortable"
خط ۲۵: خط ۵۶:
|کَالْأَعْمَى‌ || ۱  
|کَالْأَعْمَى‌ || ۱  
|-
|-
|فَعُمِّيَتْ‌ || ۱  
|فَعُمِّيَتْ‌ || ۱  
|-
|-
|أَعْمَى‌ || ۶  
|أَعْمَى‌ || ۶  
خط ۴۷: خط ۷۸:


== ریشه‌های مرتبط ==
== ریشه‌های مرتبط ==
*[[ریشه_بکم‌]]


[[رده: ریشه کلمه]]
[[رده: ریشه کلمه]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۶ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۴:۲۸

تکرار در قرآن: ۳۳(بار)

لیست کلمات مشتق شده


در حال بارگیری...


قاموس قرآن

كورى. به فقدان بصيرت و جهل و ضلالت و اشتباه نيز اطلاق مى‏شود. مثل [فتح:17]. [نور:61]. [عبس:2-1]. كه هر دو در كورى ظاهرى است و مثل [فصّلت:17]. كه در ضلالت و گمراهى به كار رفته و مثل [انعام:104]. در وصف فاقد چشم گويند:اعمى چنانكه گذشت و در وصف فاقد بصيرت گويند:اعمى و عم چنانكه راغب گفته، جمع«عم» عمون است مثل [نمل:66]. طبرسى ذيل آيه [اعراف:64]. فرموده:آنگاه كه شخص اعمى القلب باشد گويند:«رجل عم». جمع اعمى عمى بر وزن قفل و عميان بر وزن سلطان آيد مثل [بقره:18]. و [فرقان:73]. [قصص:66-65]. كور شدن خبرها كنايه از آن است كه جوابى و خبرى پيدا نمى‏كنند. ممكن است «عَمِيَتْ» را در آيه مخفى ماندن و اشتباه معنى كرد چنانكه در مجمع فرموده در اقرب الموارد هست:«عمى عليه الامر: التبس واشتبه». يعنى:روزى خدا ندايشان كند و گويد: چه جوابى به پيامبران داديد (آنگاه كه شما را به ايمان و عمل دعوت كردند) خبرها بر آنان كور و مخفى مى‏شوند و جوابى پيدا نمى‏كنند و از يكديگر نيز نمى‏پرسندچه جوابى بدهيم زيرا همه در مخفى ماندن جواب و نداشتن عذر مساوى اند. [هود:28]. «عُمِيّتْ» در آيه به معنى كور شدن كنايه از مشتبه شدن است،ظاهراً مراد از بينة معجزه و از رحمت نبوّت است. يعنى اى قوم خبرم دهيد اگر متكى به معجزه‏اى از خدا باشم و مرا پيامبرى دهد و آن بر شما پس از روشن شدن مشتبه و مخفى ماند آيا با آنكه مكروه مى‏داريد شمارا به نبوّت مجبور مى‏كنيم؟ و «لااِكْراهَ فِى الّدينِ». [اسراء:72]. اعماى اول وصف است به معنى فاقدالبصيرة و گمراه ولى اعماى دوم ممكن است بقرينه «اضل» اسم تفضيل باشد يعنى هر كه در اين دنيا از هدايت كور ماند و گمراه شد او در قيامت كورتر و گمراه‏تر است.

ریشه‌های نزدیک مکانی

کلمات مشتق شده در قرآن

کلمه تعداد تکرار در قرآن
عُمْيٌ‌ ۲
فَعَمُوا ۱
عَمُوا ۱
الْأَعْمَى‌ ۷
عَمِيَ‌ ۱
عَمِينَ‌ ۱
الْعُمْيَ‌ ۲
کَالْأَعْمَى‌ ۱
فَعُمِّيَتْ‌ ۱
أَعْمَى‌ ۶
عُمْياً ۱
تَعْمَى‌ ۲
عُمْيَاناً ۱
عَمُونَ‌ ۱
الْعُمْيِ‌ ۲
فَعَمِيَتْ‌ ۱
الْعَمَى‌ ۱
عَمًى‌ ۱

ریشه‌های مرتبط