ریشه صدد: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن نمودار دفعات)
(Added root proximity by QBot)
 
خط ۲۹: خط ۲۹:
=== قاموس قرآن ===
=== قاموس قرآن ===
به عقيده راغب، صد و صدود گاهى به معنى اعراض و انصراف و گاهى به معنى منع و برگرداندن است يعنى هر دو لازم و متعدى است. به عقيده مجمع، صحاح، قاموس، اقرب، صدود، لازم است به معنى اعراض ولى لازم و متعدى هر دو مى‏آيد راغب آن را به قول نسبت مى‏دهد. فعل آن در صورت لازم بودن از نصر ينصر و ضرب و يضرب و در صورت متعدى بودن فقط از نصر ينصر آمده است (اقرب). ضمناً قول راغب درباره متعدى بودن صدود مورد تصديق قرآن نيست كه صدود فقط يكبار در قرآن نيست كه صدود فقط يك بار در قرآن آن هم لازم است گرچه راغب متعدى گفته و آن اين است [نساء:61]. يعنى مى‏بينى كه منافقان از تو اعراض مى‏كنند اعراضى محكم. در آيات [مائده:2]، [اعراف:86]، [مائده:91]. صدّ حتماً به معنى منع و برگرداندن است كه متعدى به مفعول اول و ممفعول دوم به واسطه حرف جر است. ولى در آيات ديگر كه مفعول اول ذكر نشده گرچه مى‏شود آن را اضمار كرد ولى لازم گرفتن بهتر است مثل [نساء:55]. يعنى از آنها بعضى به حق ايمان آورده و بعضى اعراض كرده است. و مثل [نساء:167]. يعنى آنان كه كافر شده و از راه خدا اعراض كردند. نظير آن [احقاف:3]. است كه اعراض را با كفر جمع كرده. ايضاً آياتى نظير [توبه:34]. كه ظاهراً به معنى اعراض است نه منع. آيه زير نيز به نظرم به معنى اعراض باشد [بقره:217]. بگو جنگ در ماه حرام كارى بزرگ و اعراض از دين خداست. نا گفته نماند همه افعال مضارع اين لفظ در قرآن مجيد از باب نصر ينصر آمده در آيه [زخرف:57]. كه آن به معنى اعراض و از ضرب يضرب آمده است. ولى باآن كه در قرآن‏ها به كسر (ص) نوشته شده در مجمع فرموده:اهل مدينه، ابن عامر... آن را به ضمّ (ص) و بقيّه به كسر آن خوانده‏اند.
به عقيده راغب، صد و صدود گاهى به معنى اعراض و انصراف و گاهى به معنى منع و برگرداندن است يعنى هر دو لازم و متعدى است. به عقيده مجمع، صحاح، قاموس، اقرب، صدود، لازم است به معنى اعراض ولى لازم و متعدى هر دو مى‏آيد راغب آن را به قول نسبت مى‏دهد. فعل آن در صورت لازم بودن از نصر ينصر و ضرب و يضرب و در صورت متعدى بودن فقط از نصر ينصر آمده است (اقرب). ضمناً قول راغب درباره متعدى بودن صدود مورد تصديق قرآن نيست كه صدود فقط يكبار در قرآن نيست كه صدود فقط يك بار در قرآن آن هم لازم است گرچه راغب متعدى گفته و آن اين است [نساء:61]. يعنى مى‏بينى كه منافقان از تو اعراض مى‏كنند اعراضى محكم. در آيات [مائده:2]، [اعراف:86]، [مائده:91]. صدّ حتماً به معنى منع و برگرداندن است كه متعدى به مفعول اول و ممفعول دوم به واسطه حرف جر است. ولى در آيات ديگر كه مفعول اول ذكر نشده گرچه مى‏شود آن را اضمار كرد ولى لازم گرفتن بهتر است مثل [نساء:55]. يعنى از آنها بعضى به حق ايمان آورده و بعضى اعراض كرده است. و مثل [نساء:167]. يعنى آنان كه كافر شده و از راه خدا اعراض كردند. نظير آن [احقاف:3]. است كه اعراض را با كفر جمع كرده. ايضاً آياتى نظير [توبه:34]. كه ظاهراً به معنى اعراض است نه منع. آيه زير نيز به نظرم به معنى اعراض باشد [بقره:217]. بگو جنگ در ماه حرام كارى بزرگ و اعراض از دين خداست. نا گفته نماند همه افعال مضارع اين لفظ در قرآن مجيد از باب نصر ينصر آمده در آيه [زخرف:57]. كه آن به معنى اعراض و از ضرب يضرب آمده است. ولى باآن كه در قرآن‏ها به كسر (ص) نوشته شده در مجمع فرموده:اهل مدينه، ابن عامر... آن را به ضمّ (ص) و بقيّه به كسر آن خوانده‏اند.
===ریشه‌های [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]===
<qcloud htmlpre='ریشه_'>
عن:100, هم:74, سبل:63, الله:61, اله:59, وله:53, الذين:39, ل:38, ه:37, ف:36, کفر:36, ما:36, کم:36, من:33, ب:30, انن:28, کون:28, لا:27, عمل:24, ک:23, ان:22, ها:21, على:20, نن:20, قول:18, رئى:18, سجد:17, نفق:17, نا:17, حرم:17, شطن:17, قوم:16, ا:16, صرط:16, کبر:16, سوء:16, فى:15, هدى:15, رسل:15, جنن:15, اذا:15, ضلل:15, ظلم:15, امن:15, الا:15, يمن:14, عبد:14, زين:14, صوب:14, انس:14, رود:14, کيف:14, اخذ:14, مول:14, بطل:14, صدد:14, الى:14, بغى:14, فرعون:13, هذا:13, هو:13, کلل:13, عذب:13, جهنم:13, بصر:13, عدو:13, بعد:13, جرع:13, مثل:13, سلم:13, اتى:13, نحن:12, اخر:12, يسر:12, قلل:12, موه:12, وعد:12, ذا:12, ثمن:12, ابو:12, قتل:12, فرى:12, سوى:12, خمر:12, سعى:12, لعن:12, قرن:12, مکر:12, ظهر:12, حمد:12, شنء:12, کود:12, سقى:12, کفى:12, قبل:12, دنو:12, اوى:12, ايى:12, کتب:12, رجل:12, بطر:12, ذکر:12, ائى:12, ضعف:12, شهد:12, حلل:12, خبر:11, عوج:11, بغض:11, سوغ:11, رئس:11, خير:11, کيد:11, حيى:11, ذوق:11, کذب:11, اهل:11, لوى:11, اذ:11, علم:11, بلو:11, ام:11, يا:11, حسب:11, نفس:11, ورى:11, حبب:11, بل:11, طيب:11, قعد:11, بشر:11, دور:11, ى:11, قارون:11, صبر:11, عند:11, قد:11, زيد:11, ثبت:11, جىء:11, اکل:11, دون:11, شقق:11, ثم:11, جرم:11, غفر:11, سعر:11, بين:11, عکف:11, شدد:11, ولى:11, موت:11, کثر:11, عون:11, مريم:11, تبع:11, س:11, کنز:11, خرج:11, رهب:11, انتم:11, جبر:11, سکن:10, وقع:10, نزل:10, قدم:10, ذلک:10, بلغ:10, الذى:10, صلو:10, تبب:10, حبر:10, بنو:10, ذهب:10, فوق:10, صيد:10, برر:10, هود:10, جعل:10, عظم:10, اول:10, فضض:10, ضرب:10
</qcloud>


== کلمات مشتق شده در قرآن ==
== کلمات مشتق شده در قرآن ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۱ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۰۰

تکرار در قرآن: ۴۲(بار)

لیست کلمات مشتق شده


در حال بارگیری...


قاموس قرآن

به عقيده راغب، صد و صدود گاهى به معنى اعراض و انصراف و گاهى به معنى منع و برگرداندن است يعنى هر دو لازم و متعدى است. به عقيده مجمع، صحاح، قاموس، اقرب، صدود، لازم است به معنى اعراض ولى لازم و متعدى هر دو مى‏آيد راغب آن را به قول نسبت مى‏دهد. فعل آن در صورت لازم بودن از نصر ينصر و ضرب و يضرب و در صورت متعدى بودن فقط از نصر ينصر آمده است (اقرب). ضمناً قول راغب درباره متعدى بودن صدود مورد تصديق قرآن نيست كه صدود فقط يكبار در قرآن نيست كه صدود فقط يك بار در قرآن آن هم لازم است گرچه راغب متعدى گفته و آن اين است [نساء:61]. يعنى مى‏بينى كه منافقان از تو اعراض مى‏كنند اعراضى محكم. در آيات [مائده:2]، [اعراف:86]، [مائده:91]. صدّ حتماً به معنى منع و برگرداندن است كه متعدى به مفعول اول و ممفعول دوم به واسطه حرف جر است. ولى در آيات ديگر كه مفعول اول ذكر نشده گرچه مى‏شود آن را اضمار كرد ولى لازم گرفتن بهتر است مثل [نساء:55]. يعنى از آنها بعضى به حق ايمان آورده و بعضى اعراض كرده است. و مثل [نساء:167]. يعنى آنان كه كافر شده و از راه خدا اعراض كردند. نظير آن [احقاف:3]. است كه اعراض را با كفر جمع كرده. ايضاً آياتى نظير [توبه:34]. كه ظاهراً به معنى اعراض است نه منع. آيه زير نيز به نظرم به معنى اعراض باشد [بقره:217]. بگو جنگ در ماه حرام كارى بزرگ و اعراض از دين خداست. نا گفته نماند همه افعال مضارع اين لفظ در قرآن مجيد از باب نصر ينصر آمده در آيه [زخرف:57]. كه آن به معنى اعراض و از ضرب يضرب آمده است. ولى باآن كه در قرآن‏ها به كسر (ص) نوشته شده در مجمع فرموده:اهل مدينه، ابن عامر... آن را به ضمّ (ص) و بقيّه به كسر آن خوانده‏اند.

ریشه‌های نزدیک مکانی

کلمات مشتق شده در قرآن

کلمه تعداد تکرار در قرآن
صَدٌّ ۱
تَصُدُّونَ‌ ۲
صَدَّ ۱
يَصُدُّونَ‌ ۹
صُدُوداً ۱
بِصَدِّهِمْ‌ ۱
صَدُّوا ۵
صَدُّوکُمْ‌ ۲
يَصُدَّکُمْ‌ ۲
لِيَصُدُّوا ۱
فَصَدُّوا ۳
صُدُّوا ۱
تَصُدُّونَا ۱
صَدِيدٍ ۱
صَدَدْتُمْ‌ ۱
يَصُدَّنَّکَ‌ ۱
فَصَدَّهُمْ‌ ۲
صَدَّهَا ۱
يَصُدُّنَّکَ‌ ۱
صَدَدْنَاکُمْ‌ ۱
صُدَّ ۱
لَيَصُدُّونَهُمْ‌ ۱
يَصِدُّونَ‌ ۱
يَصُدَّنَّکُمُ‌ ۱

ریشه‌های مرتبط