گمنام

تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۳۳: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۵۷: خط ۵۷:
<span id='link260'><span>
<span id='link260'><span>


==كلام عده اى از مفسرين كه قضيه اشهاد را مربوط به دنيا دانسته اند و وجوهى كه در رد عالم ذر آورده اند ==
==كلام برخی عده اى از مفسران، در بارۀ ردّ عالَم ذر ==
پس آنچه كه از دو آيه مورد بحث بدست آمد اين شد كه خداى سبحان نسل بشر را از يكديگر متمايز كرده و بعضى (فرزندان ) را از بعض ديگر (پدران ) اخذ نموده آنگاه همه آنان را بر خودشان گواه و از همه بر ربوبيت خود پيمان گرفته ، پس هيچ فردى از سلسله پدران و فرزندان از اين اشهاد و از اين ميثاق غافل نمانده تا آنكه بتوانند همه ايشان به غفلت و يا فرزندان به شرك و عصيان پدران احتجاج كنند و خود را تبرئه نمايند.
پس آنچه كه از دو آيه مورد بحث به دست آمد، اين شد كه: خداى سبحان، نسل بشر را از يكديگر متمايز كرده و بعضى (فرزندان) را، از بعض ديگر (پدران) أخذ نموده. آنگاه همه آنان را بر خودشان گواه و از همه بر ربوبيت خود، پيمان گرفته. پس هيچ فردى از سلسله پدران و فرزندان از اين إشهاد و از اين ميثاق غافل نمانده، تا آن كه بتوانند همه ايشان به غفلت و يا فرزندان به شرك و عصيان پدران احتجاج كنند و خود را تبرئه نمايند.


و لذا عده اى از مفسرين گفته اند: مقصود از ظرف (( اذ(( در جمله (( و اذ اخذ ربك (( دنيا است ، و اين دو آيه اشاره دارند به سنت خلقت الهى ، آن سنتى كه خداوند در خلقت انسان در دنيا جارى نموده ، چون خداى سبحان ذريه انسان را از پشت پدران بيرون و به ارحام مادران منتقل و از آنجا به دنيا مى آورد، و همگى را در خلال زندگيشان بر نفوس خود گواه گرفته ، و آثار صنع و آيات وحدانيت خود را به همه ايشان ارائه مى دهد، و آنان را به وجوه احتياجات كه از همه طرف ايشان را احاطه و مستغرق نموده واقف مى سازد، و از همين راه به وجود و وحدانيت خود راهنمائيشان مى كند، گويا در اين شرايط ايشان را مخاطب قرار داده و مى فرمايد: آيا من پروردگار شما نيستم؟
و لذا عده اى از مفسران گفته اند: مقصود از ظرف «إذ» در جملۀ «و إذ أخذ ربك» دنيا است، و اين دو آيه، اشاره دارند به سنت خلقت الهى. آن سنتى كه خداوند در خلقت انسان در دنيا جارى نموده.


و ايشان به زبان حال جواب مى دهند: چرا، ما خود به اين معنا شهادت مى دهيم ، و معترفيم كه توئى رب ما و به غير از تو ما را ربى نيست. و خداوند اينكار را كرد تا در روز قيامت عليه او احتجاج نكنند و نگويند: ما از معرفت تو غافل بوديم ، و يا ذريه ايشان نگويند كه پدران ما مشرك شدند و ما را مشرك بار آوردند، و ما هيچگونه معرفتى به اين مطلب نداشتيم .
چون خداى سبحان، ذريه انسان را از پشت پدران بيرون و به ارحام مادران منتقل و از آن جا به دنيا مى آورد، و همگى را در خلال زندگی شان، بر نفوس خود گواه گرفته، و آثار صنع و آيات وحدانيت خود را به همه ايشان ارائه مى دهد، و آنان را به وجوه احتياجات كه از همه طرف ايشان را احاطه و مستغرق نموده، واقف مى سازد. و از همين راه، به وجود و وحدانيت خود راهنمایي شان مى كند. گويا در اين شرايط، ايشان را مخاطب قرار داده و مى فرمايد: آيا من پروردگار شما نيستم؟


همين عده از مفسرين رواياتى را كه دلالت بر عالم ذر دارد و مى گويد: (( خداوند ذريه آدم را از پشت او بيرون كشيده و ايشان را كه به شكل ذره هايى بودند عليه خود آنها گواه گرفته و خود را به ايشان شناسانيد، و از آنان بر ربوبيت خود گواه گرفت و بدين وسيله حجت را بر ايشان تمام كرد(( طرح نموده و آنها را حجت ندانسته و در ابطال دلالت اين دو آيه بر عالم ذر و طرح روايات مزبور و مخالفت آنها با ظاهر قرآن وجوهى ذكر كرده اند كه ذيلا ايراد مى گردد.
و ايشان به زبان حال، جواب مى دهند: چرا، ما خود به اين معنا شهادت مى دهيم، و معترفيم كه تویى ربّ ما و به غير از تو، ما را ربّى نيست. و خداوند اين كار را كرد، تا در روز قيامت، عليه او احتجاج نكنند و نگويند: ما از معرفت تو غافل بوديم. و يا ذريه ايشان نگويند كه پدران ما مشرك شدند و ما را مشرك بار آوردند، و ما هيچ گونه معرفتى به اين مطلب نداشتيم.


۱- بنا به مضمون اين روايات داستان عالم ذر از دو حال بيرون نيست ، يا اين است كه ذريه را كه خداوند از صلب آدم استخراج كرده به آنها عقل داده و سپس مورد خطاب خود قرارشان داده است ، و يا اينكه عقل نداده ، اگر عقل نداده پس چگونه مساءله توحيد را درك نموده و خطاب خداوند را فهميده اند؟  
همين عده از مفسران، رواياتى را كه دلالت بر عالَم ذَر دارد و مى گويد: «خداوند، ذريه آدم را از پشت او بيرون كشيده و ايشان را كه به شكل ذره هايى بودند، عليه خود آن ها گواه گرفته، و خود را به ايشان شناسانيد، و از آنان بر ربوبيت خود گواه گرفت، و بدين وسيله، حجت را بر ايشان تمام كرد»، طرح نموده و آن ها را حجت ندانسته و در ابطال دلالت اين دو آيه، بر عالَم ذَر و طرح روايات مزبور و مخالفت آن ها با ظاهر قرآن، وجوهى ذكر كرده اند، كه ذيلا ايراد مى گردد:
 
۱- بنا به مضمون اين روايات، داستان عالَم ذَر، از دو حال بيرون نيست. يا اين است كه: ذريه را كه خداوند از صلب آدم استخراج كرده، به آن ها عقل داده و سپس مورد خطاب خود قرارشان داده است. و يا اين كه: عقل نداده. اگر عقل نداده، پس چگونه مسأله توحيد را درك نموده و خطاب خداوند را فهميده اند؟  
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۴۰۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۴۰۶ </center>
و اگر عقل داده و آنگاه از آنان ميثاق گرفته و همين معنا را مبناى صحت تكليف قرار داده ، بايستى هيچ يك از افراد ذريه اين ميثاق را فراموش ‍ نكنند، چون به نفس آيه شريفه كه مى فرمايد: (( ان تقولوا يوم القيمه انا كنا عن هذا غافلين (( وقتى اخذ ميثاق حجت را تمام مى كند و مبناى صحت تكليف مى تواند باشد كه مكلف آن ميثاق را به ياد داشته باشد و فراموش نكند، و حال آنكه ما كه همان ذريه هستيم جز همين خلقت دنيوى خود چيزى از عالم ذر بخاطر نداريم ، و اين خود شاهد است كه منظور آيه شريفه جز همين موقف دنيايى انسان و احساس حاجتش به ربى كه مالك و مدبر او و رب هر چيز ديگرى باشد چيز ديگرى نيست .
و اگر عقل داده و آنگاه از آنان ميثاق گرفته و همين معنا را، مبناى صحت تكليف قرار داده، بايستى هيچ يك از افراد ذريه اين ميثاق را فراموش ‍ نكنند. چون به نفس آيه شريفه كه مى فرمايد: «أن تقولوا يوم القيامة إنا كنا عن هذا غافلين»، وقتى اخذ ميثاق، حجت را تمام مى كند و مبناى صحت تكليف مى تواند باشد، كه مكلف، آن ميثاق را به ياد داشته باشد و فراموش نكند. و حال آن كه ما كه همان ذريه هستيم، جز همين خلقت دنيوى خود، چيزى از عالَم ذَر به خاطر نداريم، و اين، خود شاهد است كه منظور آيه شريفه، جز همين موقف دنيايى انسان و احساس حاجتش به ربّى كه مالك و مدبر او و ربّ هر چيز ديگرى باشد، چيز ديگرى نيست.


۲ معقول نيست كه از تمامى عقلا و گروه بى شمار آنان يكنفر يافت نشود كه خاطرات عالمى را كه ديده و شناخته به يادش نمانده باشد، و حال آنكه اين خاطره دورتر از خاطرات دنيايى بهشتيان نيست ، بهشتيان بطورى كه قرآن كريم در چند جا حكايت كرده خاطرات دنيايى خود را از ياد نمى برند، از آن جمله فرموده : (( قال قائل منهم انى كان لى قرين ...(( و نظير آن را از اهل دوزخ حكايت كرده و فرموده : (( و قالوا ما لنا لا نرى رجالا كنا نعدهم من الاشرار(( و همچنين آيات ديگر.
۲ - معقول نيست كه از تمامى عقلا و گروه بى شمار آنان، يك نفر يافت نشود كه خاطرات عالَمى را كه ديده و شناخته، به يادش نمانده باشد، و حال آن كه اين خاطره، دورتر از خاطرات دنيايى بهشتيان نيست. بهشتيان، به طورى كه قرآن كريم، در چند جا حكايت كرده، خاطرات دنيايى خود را از ياد نمى برند.  


و اگر جايز باشد كه چنين جمعيت بى شمارى خاطره خود را فراموش ‍ كنند چرا جايز نباشد بگوييم خداوند در روزگار گذشته مردم را مكلف به تكاليفى كرده و پس از مرگ دوباره ايشان را زنده كرده تا جزا و پاداش ‍ آن روزشان را بدهد، و مردم آن زندگى اول خود را فراموش كرده و اين زندگى كه دارند زندگى دوم ايشان است ، و خلاصه ، لازمه اين حرف صحت گفتار تناسخى ها است كه مى گويند (( معاد عبارت است از بيرون شدن جان از كالبد يك انسان و حلول او در يك كالبد ديگر و كيفر و پاداش ديدن در اين كالبد(( .
از آن جمله فرموده: «قال قائل منهم إنّى كان لى قرين...»، و نظير آن را از اهل دوزخ حكايت كرده و فرموده: «و قالوا ما لنا لا نرى رجالا كنا نعدهم من الأشرار»، و همچنين آيات ديگر.


۳- رواياتى كه مى گويد (( خداوند ذريه آدم را از صلب آدم اخذ و از آنان ميثاق گرفته (( مخالف ظاهر آيه اى است كه مى فرمايد: (( پروردگار تو از بنى آدم گرفت (( و نفرمود: (( از آدم گرفت (( و نيز آيه شريفه اى كه مى فرمايد (( از پشت هاى ايشان (( و نفرمود: (( از پشت او(( و نيز مى فرمايد: (( ذريه ايشان را(( و نفرموده (( ذريه او را(( ، علاوه بر اين ، آيه شريفه مى فرمايد:  
و اگر جايز باشد كه چنين جمعيت بى شمارى خاطره خود را فراموش كنند، چرا جايز نباشد بگوييم خداوند در روزگار گذشته، مردم را به تكاليفى مکلف كرده و پس از مرگ دوباره ايشان را زنده كرده، تا جزا و پاداش ‍آن روزشان را بدهد، و مردم آن زندگى اول خود را فراموش كرده و اين زندگى كه دارند، زندگى دوم ايشان است. و خلاصه، لازمۀ اين حرف، صحت گفتار تناسخى ها است كه مى گويند: «معاد، عبارت است از بيرون شدن جان از كالبد يك انسان، و حلول او در يك كالبد ديگر، و كيفر و پاداش ديدن در اين كالبد».
 
۳ - رواياتى كه مى گويد: «خداوند، ذريه آدم را از صلب آدم أخذ و از آنان ميثاق گرفته»، مخالف ظاهر آيه اى است كه مى فرمايد: «پروردگار تو از بنى آدم گرفت»، و نفرمود: «از آدم گرفت». و نيز آيه شريفه اى كه مى فرمايد: «از پشت هاى ايشان»، و نفرمود: «از پشت او». و نيز مى فرمايد: «ذريه ايشان را»، و نفرموده: «ذريه او را». علاوه بر اين، آيه شريفه مى فرمايد:  
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۴۰۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۴۰۷ </center>
(( پروردگار تو اينكار را به اين خاطر كرد كه روز قيامت نگويند ما از اين مطلب غافل بوديم ، و يا بگويند: پدران ما قبل از ما شرك ورزيده اند و ما را كه نسل بعد از ايشانيم چنين بار آورده اند(( و لازمه اين كلام اين است كه بتوان براى ذريه پدران مشركى فرض كرد، و اين معنا شامل فرزندان بلا فصل آدم نمى شود، چون پدر ايشان مشرك نبوده است .
«پروردگار تو، اين كار را به اين خاطر كرد كه روز قيامت، نگويند ما از اين مطلب غافل بوديم، و يا بگويند: پدران ما، قبل از ما شرك ورزيده اند و ما را، كه نسل بعد از ايشانيم، چنين بار آورده اند»، و لازمه اين كلام، اين است كه: بتوان براى ذريه پدران، مشركى فرض كرد، و اين معنا، شامل فرزندان بلافصل آدم نمى شود. چون پدر ايشان مشرك نبوده است.


و از همين جهت بعضى از مفسرين ناچار شده اند بگويند آيه شريفه عام نيست ، بلكه تنها مخصوص مشركينى است كه داراى پدران مشرك بوده اند و شامل فرزندان بلا فصل آدم و جميع افراد با ايمان و همچنين مشركينى كه داراى پدران مشرك نبوده اند نمى شود.
و از همين جهت، بعضى از مفسران ناچار شده اند بگويند: آيه شريفه عام نيست، بلكه تنها مخصوص مشركانى است كه داراى پدران مشرك بوده اند، و شامل فرزندان بلافصل آدم و جميع افراد با ايمان و همچنين مشركانى كه داراى پدران مشرك نبوده اند، نمى شود.


۴- تفسير آيه به عالم ذر با جمله (( انما اشرك آباونا(( كه حكايت كلام ذريه است منافات دارد، براى اينكه اين جمله دلالت دارد بر اينكه ذريه ، پدران مشركى داشته اند و اين با وجود دسته جمعى تمام افراد بشر در يك جا و به يك وجود منافات دارد.
۴ - تفسير آيه، به عالَم ذَر با جمله: «إنما أشرك آباؤنا»، كه حكايت كلام ذريه است، منافات دارد. براى اين كه اين جمله دلالت دارد بر اين كه ذريه، پدران مشركى داشته اند و اين، با وجود دسته جمعى تمام افراد بشر در يك جا و به يك وجود منافات دارد.


۵- اشكالى است كه بعضى از مفسرين كرده و گفته اند: روايات عالم ذر همه مقبول و صحت آنها مسلم است ، الا اينكه مربوط به آيه مورد بحث نيست ، و داستانى كه در اين روايات راجع به عالم ذر آمده حكايت عملى است كه خداى سبحان قبل از ايجاد بنى آدم درباره ايشان انجام داده تا بدين وسيله افراد بشر در معرفت ربوبيتش داراى عرق و فطرتى بوده باشند همچنانكه در روايت آمده كه : بنى نوع بشر بر فطرت توحيد بدنيا مى آيند. و نيز گفته شده كه : نعمت هاى بهشتى اطفالى كه در سن طفوليت از دنيا رفته اند بخاطر ايمانى است كه در عالم ذر آورده اند.
۵ - اشكالى است كه بعضى از مفسران كرده و گفته اند: روايات عالَم ذَر، همه مقبول و صحت آن ها مسلم است، الا اين كه مربوط به آيه مورد بحث نيست، و داستانى كه در اين روايات راجع به عالَم ذَر آمده، حكايت عملى است كه خداى سبحان، قبل از ايجاد بنى آدم، درباره ايشان انجام داده، تا بدين وسيله افراد بشر در معرفت ربوبيتش، داراى عرق و فطرتى بوده باشند. همچنان كه در روايت آمده كه: بنى نوع بشر بر فطرت توحيد به دنيا مى آيند. و نيز گفته شده كه: نعمت هاى بهشتى اطفالى كه در سن طفوليت از دنيا رفته اند، به خاطر ايمانى است كه در عالَم ذَر آورده اند.


و اما آيه شريفه ربطى به اين مطلب كه در روايات آمده ندارد، آيه شريفه در مقام بيان اين است كه با اخذ ميثاق ، حجت خدا در روز قيامت تمام است ، و مردم نمى توانند بگويند: پروردگارا تو ما را در عالم ذر و آن روزى كه از صلب آدم بيرونمان آوردى بر نفوسمان گواه گرفتى و ما آن روز مانند امروز كه روز قيامت است به ربوبيت تو يقين داشتيم ليكن در دنيا كه مكان تكليف و عمل بود آن موقف اشهاد را از ياد ما بردى و ما را در شناختن ربوبيت به عقولمان واگذار كردى ، يك دسته عقل هايشان به ربوبيت تو حكم كرد، دسته ديگرى عقلشان آن را انكار نمود، هم دسته اول دليل عقلى داشتند هم دسته دوم ، بنابراين گناه ما چيست ؟ ما كه نمى توانستيم به مشاهده ، تو را ببينيم و تو چنين چشمى به ما نداده بودى ، ما بوديم و عقلمان ، آن هم در پاره اى مسائل واقع را درك مى كرد و در پاره اى از مسائل به خطا مى رفت .
و اما آيه شريفه، ربطى به اين مطلب كه در روايات آمده، ندارد. آيه شريفه، در مقام بيان اين است كه با اخذ ميثاق، حجت خدا در روز قيامت تمام است، و مردم نمى توانند بگويند:  


۶- آيه شريفه نسبت به آن مطلبى كه روايات دلالت بر آن دارد حاجت ندارد، و طورى نيست كه نتوان آن را به محمل ديگرى حمل كرد،  
پروردگارا! تو ما را در عالَم ذَر و آن روزى كه از صلب آدم بيرونمان آوردى، بر نفوسمان گواه گرفتى و ما آن روز، مانند امروز كه روز قيامت است، به ربوبيت تو يقين داشتيم، ليكن در دنيا كه مكان تكليف و عمل بود، آن موقف إشهاد را از ياد ما بردى، و ما را در شناختن ربوبيت، به عقولمان واگذار كردى. يك دسته عقل هايشان به ربوبيت تو حكم كرد. دسته ديگرى، عقلشان آن را انكار نمود. هم دسته اول دليل عقلى داشتند، هم دسته دوم.
 
بنابراين گناه ما چيست؟ ما كه نمى توانستيم به مشاهده، تو را ببينيم و تو چنين چشمى به ما نداده بودى. ما بوديم و عقلمان، آن هم در پاره اى مسائل، واقع را درك مى كرد و در پاره اى از مسائل، به خطا مى رفت.
 
۶- آيه شريفه، نسبت به آن مطلبى كه روايات دلالت بر آن دارد، حاجت ندارد، و طورى نيست كه نتوان آن را به محمل ديگرى حمل كرد،  
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۴۰۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۴۰۸ </center>
بلكه ممكن است آن را حمل بر تمثيل (مجسم جلوه دادن معنا) نمود و روايات هم از حيث سند طورى نيستند كه بتوانند مفسر آيه باشند، زيرا يا مرفوعه است و روات آخر سند در آنها ذكر نشده ، و يا موقوفه است و مروى عنه ذكر نشده ، و اينگونه روايات حجت نيستند.
بلكه ممكن است آن را حمل بر تمثيل (مجسم جلوه دادن معنا) نمود و روايات هم از حيث سند، طورى نيستند كه بتوانند مفسر آيه باشند. زيرا يا مرفوعه است و روات آخر سند در آن ها ذكر نشده، و يا موقوفه است و مروىٌ عنه ذكر نشده، و اين گونه روايات حجت نيستند.
<span id='link261'><span>
<span id='link261'><span>
==پاسخ به اشكال هاى منكران عالم ذر ==
==پاسخ به اشكال هاى منكران عالم ذر ==
اين بود پاره اى از اشكالاتى كه مفسرين بر دلالت آيه و حجيت روايات دال بر عالم ذر ايراد كرده اند، و قائلين به عالم ذر كه عبارتند از همه علماى حديث و جمعى از مفسرين ، همه اين اشكالات را جواب داده اند، و اينك جواب هاى هر يك از آنها ذيلا از نظر خواننده محترم مى گذرد.
اين بود پاره اى از اشكالاتى كه مفسرين بر دلالت آيه و حجيت روايات دال بر عالم ذر ايراد كرده اند، و قائلين به عالم ذر كه عبارتند از همه علماى حديث و جمعى از مفسرين ، همه اين اشكالات را جواب داده اند، و اينك جواب هاى هر يك از آنها ذيلا از نظر خواننده محترم مى گذرد.
۱۳٬۶۹۷

ویرایش