گمنام

تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۳۳: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۴۵: خط ۴۵:
<span id='link259'><span>
<span id='link259'><span>


==جواب به اين احتمال كه پدران اصلا اشهاد نشده و تنها ذريه يا بعض ذريه اشهاد شده باشند ==
==جواب به اين احتمال كه پدران اصلا إشهاد نشده و تنها ذريه يا بعض ذريه، إشهاد شده باشند ==
ممكن است كسى بگويد: در اينجا دو فرض ديگر هست كه بيان سابق وافى به آن نيست و آيه شريفه هم آن را دفع نمى كند، يكى اينكه پدران اصلا اشهاد نشده و تنها ذريه مورد اشهاد قرار گرفته باشند، و آن ديگر اينكه بعضى از ذريه اشهاد شده باشند، و خيلى هم بعيد نيست ، براى اينكه بطور كلى تكامل نوع انسانى در علم و تمدن بوسيله ذريه هاو نسل ها صورت گرفته ، يعنى مردم هر دوره مقدارى از علم و تمدن را از نسل سابق خود ارث برده و مقدارى را هم خود بر آن افزوده و مى افزايند، و در نتيجه مردم هر دوره از علم و تمدن چيزى را دارا هستند كه دوره سابق بر ايشان داراى آن نبوده اند (و از كجا كه اشهاد هم به اين منوال نبوده باشد: مترجم ).
ممكن است كسى بگويد: در اين جا دو فرض ديگر هست، كه بيان سابق، وافى به آن نيست و آيه شريفه هم آن را دفع نمى كند. يكى اين كه: پدران، اصلا إشهاد نشده و تنها ذريه مورد إشهاد قرار گرفته باشند. و آن ديگر اين كه: بعضى از ذريه إشهاد شده باشند، و خيلى هم بعيد نيست.  


جواب اين گفتار اين است كه بنابراين دو فرض حجت خدا بر همه ذريه و يا آن عده كه مورد اشهاد قرار گرفته اند تمام است و بعكس فرض ما پدران بخاطر غفلتى كه درباره مساءله ربوبيت پروردگار داشته و در شرك خود مستقل نبوده اند معذورند، چون بحسب فرض ، نه مورد اشهاد واقع شده اند و نه نسل ديگرى قبل از ايشان بوده تا از آن نسل تقليد كرده باشند، در نتيجه بنابراين دو فرض جمله (( انا كنا عن هذا غافلين (( زبانحال پدران و ذريه اى كه اشهاد نشده اند مى شود.
براى اين كه به طور كلى، تكامل نوع انسانى در علم و تمدن، به وسيله ذريه ها و نسل ها صورت گرفته. يعنى مردم هر دوره، مقدارى از علم و تمدن را از نسل سابق خود ارث برده و مقدارى را هم، خود بر آن افزوده و مى افزايند. و در نتيجه، مردم هر دوره، از علم و تمدن چيزى را دارا هستند كه دوره سابق بر ايشان، داراى آن نبوده اند از كجا كه إشهاد هم، به اين منوال نبوده باشد: مترجم).


و اما داستان تكامل نوع انسانى در علم و تمدن در جاى خود صحيح است ، و ليكن نبايد مساءله اشهاد را به آن قياس كرد، تكامل انسان در علوم نظرى و اكتسابى است كه نتايج و فروعى است كه تدريجا براى انسان حاصل مى شود، بخلاف اشهاد و خود بينى انسان ، و اينكه من محتاج به مربى هستم كه تربيتم كند. زيرا اين معنا از مواد علم است ، و قبل از نتايج براى انسان حاصل مى شود، و از علوم فطرى و اولين نقشى است كه در نفس منتقش مى گردد، و بعد از اين انتقاش است كه نتايج و فروع متفرع بر آن مى شود و چنين علمى معقول نيست كه بعد از علوم ديگر براى انسان حاصل شود، و چگونه ممكن است و حال آنكه ساير علوم مولود احتياج انسان است .  
جواب اين گفتار، اين است كه: بنابر اين دو فرض، حجت خدا بر همه ذريه و يا آن عده كه مورد إشهاد قرار گرفته اند، تمام است. و به عكس فرض ما، پدران به خاطر غفلتى كه درباره مسأله ربوبيت پروردگار داشته و در شرك خود مستقل نبوده اند، معذورند. چون به حسب فرض، نه مورد إشهاد واقع شده اند، و نه نسل ديگرى قبل از ايشان بوده، تا از آن نسل تقليد كرده باشند. در نتيجه، بنابر اين دو فرض، جمله: «إنّا كنا عن هذا غافلين»، زبان حال پدران و ذريه اى كه إشهاد نشده اند، مى شود.
 
و اما داستان تكامل نوع انسانى در علم و تمدن، در جاى خود صحيح است، وليكن نبايد مسأله إشهاد را به آن قياس كرد. تكامل انسان در علوم نظرى و اكتسابى است، كه نتايج و فروعى است كه تدريجا براى انسان حاصل مى شود. به خلاف إشهاد و خودبينى انسان، و اين كه من محتاج به مربى هستم كه تربيتم كند. زيرا اين معنا، از مواد علم است، و قبل از نتايج براى انسان حاصل مى شود، و از علوم فطرى و اولين نقشى است كه در نفس منتقش مى گردد، و بعد از اين انتقاش است، كه نتايج و فروع متفرع بر آن مى شود، و چنين علمى معقول نيست كه بعد از علوم ديگر، براى انسان حاصل شود. و چگونه ممكن است و حال آن كه ساير علوم، مولود احتياج انسان است.  
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۴۰۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۴۰۵ </center>
و همانطور كه در جاى خود مسلم شده و نوع انسانى در اين علوم به تدريج و به مقدار احساس باطنى خود به احتياج پيش رفته و مى رود.
و همان طور كه در جاى خود مسلم شده و نوع انسانى، در اين علوم، به تدريج و به مقدار احساس باطنى خود به احتياج پيش رفته و مى رود.
<span id='link260'><span>
<span id='link260'><span>
==كلام عده اى از مفسرين كه قضيه اشهاد را مربوط به دنيا دانسته اند و وجوهى كه در رد عالم ذر آورده اند ==
==كلام عده اى از مفسرين كه قضيه اشهاد را مربوط به دنيا دانسته اند و وجوهى كه در رد عالم ذر آورده اند ==
پس آنچه كه از دو آيه مورد بحث بدست آمد اين شد كه خداى سبحان نسل بشر را از يكديگر متمايز كرده و بعضى (فرزندان ) را از بعض ديگر (پدران ) اخذ نموده آنگاه همه آنان را بر خودشان گواه و از همه بر ربوبيت خود پيمان گرفته ، پس هيچ فردى از سلسله پدران و فرزندان از اين اشهاد و از اين ميثاق غافل نمانده تا آنكه بتوانند همه ايشان به غفلت و يا فرزندان به شرك و عصيان پدران احتجاج كنند و خود را تبرئه نمايند.
پس آنچه كه از دو آيه مورد بحث بدست آمد اين شد كه خداى سبحان نسل بشر را از يكديگر متمايز كرده و بعضى (فرزندان ) را از بعض ديگر (پدران ) اخذ نموده آنگاه همه آنان را بر خودشان گواه و از همه بر ربوبيت خود پيمان گرفته ، پس هيچ فردى از سلسله پدران و فرزندان از اين اشهاد و از اين ميثاق غافل نمانده تا آنكه بتوانند همه ايشان به غفلت و يا فرزندان به شرك و عصيان پدران احتجاج كنند و خود را تبرئه نمايند.
۱۳٬۶۹۷

ویرایش