گمنام

تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۳۰: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۲۹ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۳۱}}
__TOC__
__TOC__


خط ۱۴: خط ۱۶:
از اين بيان به خوبى ظاهر گرديد كه جملات (( يامرهم بالمعروف و ينهيهم عن المنكر...(( مجموعا توضيح مى دهد معناى آياتى را كه مى فرمايد: قرآن تورات و انجيل را تصديق دارد، مانند آيه (( و لما جاءهم رسول من عندالله مصدق لما معهم نبذ فريق من الذين اوتوا الكتاب كتاب الله و راء ظهورهم كانهم لا يعلمون (( و آيه (( و لما جاءهم كتاب من عند الله مصدق لما معهم و كانوا من قبل يستفتحون على الذين كفروا فلما جاءهم ما عرفوا كفروا به فلعنه الله على الكافرين (( و مقصود از اين دو آيه اين است كه وقتى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) مبعوث شد و شريعت و كتابى آورد كه شريعت و كتاب ايشان را تكميل مى كرد به آن كافر شدند، با اينكه مى دانستند كه اين همان پيغمبرى است كه در كتابهايشان پيش گويى شده ، و انبيايشان به آمدنش بشارت داده اند، همچنانكه از مسيح (عليه السلام ) نيز حكايت كرده كه فرموده : (( يا بنى اسرائيل انى رسول الله اليكم مصدقا لما بين يدى من التوريه و مبشرا برسول ياتى من بعدى اسمه احمد(( .
از اين بيان به خوبى ظاهر گرديد كه جملات (( يامرهم بالمعروف و ينهيهم عن المنكر...(( مجموعا توضيح مى دهد معناى آياتى را كه مى فرمايد: قرآن تورات و انجيل را تصديق دارد، مانند آيه (( و لما جاءهم رسول من عندالله مصدق لما معهم نبذ فريق من الذين اوتوا الكتاب كتاب الله و راء ظهورهم كانهم لا يعلمون (( و آيه (( و لما جاءهم كتاب من عند الله مصدق لما معهم و كانوا من قبل يستفتحون على الذين كفروا فلما جاءهم ما عرفوا كفروا به فلعنه الله على الكافرين (( و مقصود از اين دو آيه اين است كه وقتى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) مبعوث شد و شريعت و كتابى آورد كه شريعت و كتاب ايشان را تكميل مى كرد به آن كافر شدند، با اينكه مى دانستند كه اين همان پيغمبرى است كه در كتابهايشان پيش گويى شده ، و انبيايشان به آمدنش بشارت داده اند، همچنانكه از مسيح (عليه السلام ) نيز حكايت كرده كه فرموده : (( يا بنى اسرائيل انى رسول الله اليكم مصدقا لما بين يدى من التوريه و مبشرا برسول ياتى من بعدى اسمه احمد(( .
و ما - ان شاء الله - به زودى درباره بشارت هايى كه در كتب مقدس يهود و نصارا است تا آنجا كه ميسور است بحث خواهيم كرد. و اگر در آيه مورد بحث مانند آيات سابق الذكر بطور اجمال نفرمود: (( مصدقا لما بين يديه (( بلكه بطور تفصيل امور پنجگانه را بر شمرد براى اين بود كه در اين آيه وجهه كلام تنها به دو ملت يهود و نصارا نيست ، بلكه به تمام مردم است ، و لذا مى بينيم در آيه بعديش پيغمبر خود را دستور مى دهد كه جميع بشر را خطاب كرده و بگويد: (( انى رسول الله اليكم جميعا- من فرستاده خدا به سوى همگى شمايم (( . شاهد ديگر اينكه در خود آيه بطور عموم فرموده : (( فالذين آمنوا به - پس هر آن كسانى كه ايمان آوردند به او(( و طورى نفرمود كه مختص به يهود و نصارا باشد.
و ما - ان شاء الله - به زودى درباره بشارت هايى كه در كتب مقدس يهود و نصارا است تا آنجا كه ميسور است بحث خواهيم كرد. و اگر در آيه مورد بحث مانند آيات سابق الذكر بطور اجمال نفرمود: (( مصدقا لما بين يديه (( بلكه بطور تفصيل امور پنجگانه را بر شمرد براى اين بود كه در اين آيه وجهه كلام تنها به دو ملت يهود و نصارا نيست ، بلكه به تمام مردم است ، و لذا مى بينيم در آيه بعديش پيغمبر خود را دستور مى دهد كه جميع بشر را خطاب كرده و بگويد: (( انى رسول الله اليكم جميعا- من فرستاده خدا به سوى همگى شمايم (( . شاهد ديگر اينكه در خود آيه بطور عموم فرموده : (( فالذين آمنوا به - پس هر آن كسانى كه ايمان آوردند به او(( و طورى نفرمود كه مختص به يهود و نصارا باشد.
فَالَّذِينَ ءَامَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ...
فَالَّذِينَ ءَامَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ...
كلمه (( عزروه (( از مصدر (( تعزير(( به معناى يارى تواءم با تعظيم است . و مقصوداز نورى كه با او نازل شده همان قرآن كريم است ،
كلمه (( عزروه (( از مصدر (( تعزير(( به معناى يارى تواءم با تعظيم است . و مقصوداز نورى كه با او نازل شده همان قرآن كريم است ،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۳۶۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۳۶۷ </center>
خط ۲۹: خط ۳۱:
<span id='link231'><span>
<span id='link231'><span>
==عموميت و شمول رسالت پيغمبر اكرم اسلام (ص ) واستدلال براى رفع استيحاش يهود و مردم غير عرب از بعثت آن حضرت . ==
==عموميت و شمول رسالت پيغمبر اكرم اسلام (ص ) واستدلال براى رفع استيحاش يهود و مردم غير عرب از بعثت آن حضرت . ==
قُلْ يَأَيُّهَا النَّاس إِنى رَسولُ اللَّهِ إِلَيْكمْ جَمِيعاً... وَ يُمِيت
قُلْ يَأَيُّهَا النَّاس إِنى رَسولُ اللَّهِ إِلَيْكمْ جَمِيعاً... وَ يُمِيت
بعد از آن كه از اوصاف پيغمبر گراميش بدست آمد كه نزد وى آن دين كاملى است كه حياط طيّب بشرى را در هر مكان و در هر زمانى كه فرض ‍ شود تضمين مى كند، و بشر در رسيدن به چنين زندگانى احتياجى به بيش از امر به معروف و نهى از منكر و تجويز طيبات و تحريم خبائث و الغاء خرافات و گشودن قيد و بندهاى بيهوده اى كه خود به دست خويش ‍ زده است ، ندارد، اينك در جمله مورد بحث پيغمبر خود را دستور مى دهد تا نبوت خود را بر جميع طبقات بشر اعلام نمايد، و بدون اينكه آن را مخصوص قومى كند، بگويد: (( ايها الناس ! من بدرستى فرستاده خدا به سوى همگى شمايم (( .
بعد از آن كه از اوصاف پيغمبر گراميش بدست آمد كه نزد وى آن دين كاملى است كه حياط طيّب بشرى را در هر مكان و در هر زمانى كه فرض ‍ شود تضمين مى كند، و بشر در رسيدن به چنين زندگانى احتياجى به بيش از امر به معروف و نهى از منكر و تجويز طيبات و تحريم خبائث و الغاء خرافات و گشودن قيد و بندهاى بيهوده اى كه خود به دست خويش ‍ زده است ، ندارد، اينك در جمله مورد بحث پيغمبر خود را دستور مى دهد تا نبوت خود را بر جميع طبقات بشر اعلام نمايد، و بدون اينكه آن را مخصوص قومى كند، بگويد: (( ايها الناس ! من بدرستى فرستاده خدا به سوى همگى شمايم (( .
(( الذى له ملك السموات و الارض لا اله الا هو يحيى و يميت (( - صفاتى است كه خداوند خود را به آن توصيف نموده ، و مجموع آنها به منزله تعليلى است كه امكان رسالت از ناحيه خدا را فى نفسه بيان نموده ، و در ثانى امكان عموميت اين رسالت را اثبات مى كند، و بدين وسيله استيحاش و تعجب بنى اسرائيل را كه چگونه ممكن است مردى غير از يهود آنهم از طبقه درس نخوانده به چنين نبوتى جهانى برسد از بين مى برد، چون يهوديها پيش خود چنين خيال مى كردند كه در ميان همه اقوام بشرى فقط آنها از حزب خدايند بلكه آنها خود را از نزديكان درگاه خدا و حتى فرزندان و دوستان خدا مى پنداشتند، و همچنين استيحاش ‍ ناشى از عصبيت غير عرب را از اينكه مردى عرب بر آنان مبعوث شود زائل مى كند.
(( الذى له ملك السموات و الارض لا اله الا هو يحيى و يميت (( - صفاتى است كه خداوند خود را به آن توصيف نموده ، و مجموع آنها به منزله تعليلى است كه امكان رسالت از ناحيه خدا را فى نفسه بيان نموده ، و در ثانى امكان عموميت اين رسالت را اثبات مى كند، و بدين وسيله استيحاش و تعجب بنى اسرائيل را كه چگونه ممكن است مردى غير از يهود آنهم از طبقه درس نخوانده به چنين نبوتى جهانى برسد از بين مى برد، چون يهوديها پيش خود چنين خيال مى كردند كه در ميان همه اقوام بشرى فقط آنها از حزب خدايند بلكه آنها خود را از نزديكان درگاه خدا و حتى فرزندان و دوستان خدا مى پنداشتند، و همچنين استيحاش ‍ ناشى از عصبيت غير عرب را از اينكه مردى عرب بر آنان مبعوث شود زائل مى كند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۳۶۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۳۶۹ </center>
وجه دلالت جمله مورد بحث بر اين معانى اين است كه در جمله قبل مى فرمود: (( من فرستاده خدا به سوى همگى شمايم (( و در اين جمله خدا را توصيف نموده و مى فرمايد: (( آن خدايى كه ...(( پس برگشت معناى اين دو جمله به اين است كه : (( آن خدايى مرا به رسالت خود برگزيده كه ملك آسمانها و زمين و سلطنت عالى بر آسمان و زمين از آن او است ، همان خدايى كه معبودى جز او نيست كه مالك گوشه اى از آسمانها و زمين باشد، پس تنها اوست كه مى تواند به هر چه بخواهد حكم كند و هيچ مانعى مزاحم نفوذ حكمش نيست و هيچ اراده اى جلوگير نفوذ اراده اش نمى باشد، اوست كه مى تواند به اراده خود رسولى به سوى طايفه اى از بندگانش و يا به سوى همه آنان گسيل بدارد، او همان خدايى است كه زنده كردن و ميراندن به دست او است ، پس همو مى تواند مردمى را و يا همه بشر را به حياتى سعيد و طيب زنده كند، چون سعادت و هدايت از زندگى است همانطور كه شقاوت و ضلالت از مرگ است ، همچنانكه فرموده : (( يا ايها الذين آمنوا استجيبوا لله و للرسول اذا دعاكم لما يحييكم (( و نيز فرموده : (( او من كان ميتا فاحييناه و جعلنا له نورا يمشى به فى الناس (( و نيز فرموده : (( انما يستجيب الذين يسمعون و الموتى يبعثهم الله (( .
وجه دلالت جمله مورد بحث بر اين معانى اين است كه در جمله قبل مى فرمود: (( من فرستاده خدا به سوى همگى شمايم (( و در اين جمله خدا را توصيف نموده و مى فرمايد: (( آن خدايى كه ...(( پس برگشت معناى اين دو جمله به اين است كه : (( آن خدايى مرا به رسالت خود برگزيده كه ملك آسمانها و زمين و سلطنت عالى بر آسمان و زمين از آن او است ، همان خدايى كه معبودى جز او نيست كه مالك گوشه اى از آسمانها و زمين باشد، پس تنها اوست كه مى تواند به هر چه بخواهد حكم كند و هيچ مانعى مزاحم نفوذ حكمش نيست و هيچ اراده اى جلوگير نفوذ اراده اش نمى باشد، اوست كه مى تواند به اراده خود رسولى به سوى طايفه اى از بندگانش و يا به سوى همه آنان گسيل بدارد، او همان خدايى است كه زنده كردن و ميراندن به دست او است ، پس همو مى تواند مردمى را و يا همه بشر را به حياتى سعيد و طيب زنده كند، چون سعادت و هدايت از زندگى است همانطور كه شقاوت و ضلالت از مرگ است ، همچنانكه فرموده : (( يا ايها الذين آمنوا استجيبوا لله و للرسول اذا دعاكم لما يحييكم (( و نيز فرموده : (( او من كان ميتا فاحييناه و جعلنا له نورا يمشى به فى الناس (( و نيز فرموده : (( انما يستجيب الذين يسمعون و الموتى يبعثهم الله (( .
فَئَامِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسولِهِ النَّبىِّ الاُمِّىِّ ...
فَئَامِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسولِهِ النَّبىِّ الاُمِّىِّ ...
اين آيه شريفه تفريع بر آيه قبل است ، و معنايش اين است كه : وقتى مطلب از اين قرار باشد، پس به من ايمان بياوريد، زيرا من همان پيغمبر امى هستم كه تورات و انجيل شما به آمدنم بشارت داده ، و من به خدا ايمان داشته و به وى كفر نمى ورزم ، و همچنين به كلمات او ايمان آورده ام ، و كلمات او همان شرايع و احكامى است كه بر من و بر انبياى سابق بر من نازل كرده است ، مرا پيروى كنيد باشد كه رستگار شويد.
اين آيه شريفه تفريع بر آيه قبل است ، و معنايش اين است كه : وقتى مطلب از اين قرار باشد، پس به من ايمان بياوريد، زيرا من همان پيغمبر امى هستم كه تورات و انجيل شما به آمدنم بشارت داده ، و من به خدا ايمان داشته و به وى كفر نمى ورزم ، و همچنين به كلمات او ايمان آورده ام ، و كلمات او همان شرايع و احكامى است كه بر من و بر انبياى سابق بر من نازل كرده است ، مرا پيروى كنيد باشد كه رستگار شويد.
اين آن معنايى است كه سياق آيه اقتضاى آن را دارد، و از اين معنا وجه التفات از تكلم (( انى رسول الله (( به غيبت (( رسوله ...(( ، معلوم مى شود، البته بايد دانست كه از ظاهر سياق استفاده مى شود كه اين آيه دنباله آيه سابق و هر دو كلام رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) است .
اين آن معنايى است كه سياق آيه اقتضاى آن را دارد، و از اين معنا وجه التفات از تكلم (( انى رسول الله (( به غيبت (( رسوله ...(( ، معلوم مى شود، البته بايد دانست كه از ظاهر سياق استفاده مى شود كه اين آيه دنباله آيه سابق و هر دو كلام رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) است .
خط ۴۱: خط ۴۳:
و مقصود از (( اهتداء(( در (( تهتدون (( هدايت يافتن بسوى سعادت اخروى است كه عبارت است از خوشنودى خدا و بهشت او، نه هدايت يافتن به راه حق ، زيرا ايمان به خدا و به رسول خدا و پيروى كردن احكام و شرايع رسول ، خودش اهتداء به راه حق است ، نه اينكه نتيجه اش اهتداء به راه حق باشد. پس برگشت معناى (( لعلكم تهتدون (( به معناى (( اولئك هم المفلحون (( است كه در آيه قبلى بعنوان نتيجه ايمان به خدا و پيروى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) ذكر شده است .
و مقصود از (( اهتداء(( در (( تهتدون (( هدايت يافتن بسوى سعادت اخروى است كه عبارت است از خوشنودى خدا و بهشت او، نه هدايت يافتن به راه حق ، زيرا ايمان به خدا و به رسول خدا و پيروى كردن احكام و شرايع رسول ، خودش اهتداء به راه حق است ، نه اينكه نتيجه اش اهتداء به راه حق باشد. پس برگشت معناى (( لعلكم تهتدون (( به معناى (( اولئك هم المفلحون (( است كه در آيه قبلى بعنوان نتيجه ايمان به خدا و پيروى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) ذكر شده است .
مراد از (( هدايت (( و (( امت (( در: (( و من قوم موسى امة يهدون بالحق ((  
مراد از (( هدايت (( و (( امت (( در: (( و من قوم موسى امة يهدون بالحق ((  
وَ مِن قَوْمِ مُوسى أُمَّةٌ يهْدُونَ بِالحَْقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ
وَ مِن قَوْمِ مُوسى أُمَّةٌ يهْدُونَ بِالحَْقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ
در اين جمله عمل صالح نيكان از بنى اسرائيل را مى ستايد، و اين از انصاف قرآن است كه بعد از بر شمردن سيئاتى كه از آنان سر زده مستحقين مدح را نيز مدح مى كند، و حاصل معنايش اين است كه : همه بنى اسرائيل خدا و رسول را مخالفت نكرده و بر ضلالت و ظلم پافشارى نداشتند، بلكه پاره اى از ايشان مردمى بودند كه ديگران را به سوى حق راهنمايى نموده و در ميان ايشان به حق و عدالت حكم مى كردند. بنابراين ، بايد گفت : (( باء(( در (( بالحق (( همان بائى است كه علماى نحو آن را (( باء آلت (( مى نامند، مى توان هم گفت كه (( باء ملابسه (( است .
در اين جمله عمل صالح نيكان از بنى اسرائيل را مى ستايد، و اين از انصاف قرآن است كه بعد از بر شمردن سيئاتى كه از آنان سر زده مستحقين مدح را نيز مدح مى كند، و حاصل معنايش اين است كه : همه بنى اسرائيل خدا و رسول را مخالفت نكرده و بر ضلالت و ظلم پافشارى نداشتند، بلكه پاره اى از ايشان مردمى بودند كه ديگران را به سوى حق راهنمايى نموده و در ميان ايشان به حق و عدالت حكم مى كردند. بنابراين ، بايد گفت : (( باء(( در (( بالحق (( همان بائى است كه علماى نحو آن را (( باء آلت (( مى نامند، مى توان هم گفت كه (( باء ملابسه (( است .
بنابراين معنا، آيه مورد بحث از مواردى است كه خداوند هدايت را به غير خود و به غير انبياء و امامان نسبت داده ، نظير حكايتى كه از مؤ من آل فرعون كرده و با اينكه ظاهرا پيغمبر نبوده درباره اش فرموده : (( و قال الذى آمن يا قوم اتبعون اهدكم سبيل الرشاد((  
بنابراين معنا، آيه مورد بحث از مواردى است كه خداوند هدايت را به غير خود و به غير انبياء و امامان نسبت داده ، نظير حكايتى كه از مؤ من آل فرعون كرده و با اينكه ظاهرا پيغمبر نبوده درباره اش فرموده : (( و قال الذى آمن يا قوم اتبعون اهدكم سبيل الرشاد((  
خط ۷۹: خط ۸۱:
و اشكال اين روايات اين است كه موسى (عليه السلام ) جمله مذكور را در موقع هلاك شدن هفتاد نفر گفته نه در داستان سامرى و گوساله اش ، مگر اينكه بگوييم موسى اين جمله را دوباره و در دو جا گفته است .
و اشكال اين روايات اين است كه موسى (عليه السلام ) جمله مذكور را در موقع هلاك شدن هفتاد نفر گفته نه در داستان سامرى و گوساله اش ، مگر اينكه بگوييم موسى اين جمله را دوباره و در دو جا گفته است .


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۲۹ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۳۱}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش