گمنام

تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۷ بخش۴۴ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۲}}
__TOC__
__TOC__


خط ۷: خط ۹:
بسم الله الرحمن الرحيم
بسم الله الرحمن الرحيم
سوره اعراف در مكه نازل شده و ۲۰۶ آيه دارد
سوره اعراف در مكه نازل شده و ۲۰۶ آيه دارد
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
المص (۱)
المص (۱)
كِتَبٌ أُنزِلَ إِلَيْك فَلا يَكُن فى صدْرِك حَرَجٌ مِّنْهُ لِتُنذِرَ بِهِ وَ ذِكْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ(۲)
كِتَبٌ أُنزِلَ إِلَيْك فَلا يَكُن فى صدْرِك حَرَجٌ مِّنْهُ لِتُنذِرَ بِهِ وَ ذِكْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ(۲)
اتَّبِعُوا مَا أُنزِلَ إِلَيْكُم مِّن رَّبِّكمْ وَ لا تَتَّبِعُوا مِن دُونِهِ أَوْلِيَاءَ قَلِيلاً مَّا تَذَكَّرُونَ(۳)
اتَّبِعُوا مَا أُنزِلَ إِلَيْكُم مِّن رَّبِّكمْ وَ لا تَتَّبِعُوا مِن دُونِهِ أَوْلِيَاءَ قَلِيلاً مَّا تَذَكَّرُونَ(۳)
وَ كَم مِّن قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَهَا فَجَاءَهَا بَأْسنَا بَيَتاً أَوْ هُمْ قَائلُونَ(۴)
وَ كَم مِّن قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَهَا فَجَاءَهَا بَأْسنَا بَيَتاً أَوْ هُمْ قَائلُونَ(۴)
فَمَا كانَ دَعْوَاهُمْ إِذْ جَاءَهُم بَأْسنَا إِلا أَن قَالُوا إِنَّا كُنَّا ظلِمِينَ(۵)
فَمَا كانَ دَعْوَاهُمْ إِذْ جَاءَهُم بَأْسنَا إِلا أَن قَالُوا إِنَّا كُنَّا ظلِمِينَ(۵)
فَلَنَسئَلَنَّ الَّذِينَ أُرْسِلَ إِلَيْهِمْ وَ لَنَسئَلَنَّ الْمُرْسلِينَ(۶)
فَلَنَسئَلَنَّ الَّذِينَ أُرْسِلَ إِلَيْهِمْ وَ لَنَسئَلَنَّ الْمُرْسلِينَ(۶)
فَلَنَقُصنَّ عَلَيهِم بِعِلْمٍ وَ مَا كُنَّا غَائبِينَ(۷)
فَلَنَقُصنَّ عَلَيهِم بِعِلْمٍ وَ مَا كُنَّا غَائبِينَ(۷)
وَ الْوَزْنُ يَوْمَئذٍ الْحَقُّ فَمَن ثَقُلَت مَوَزِينُهُ فَأُولَئك هُمُ الْمُفْلِحُونَ(۸)
وَ الْوَزْنُ يَوْمَئذٍ الْحَقُّ فَمَن ثَقُلَت مَوَزِينُهُ فَأُولَئك هُمُ الْمُفْلِحُونَ(۸)
وَ مَنْ خَفَّت مَوَزِينُهُ فَأُولَئك الَّذِينَ خَسِرُوا أَنفُسهُم بِمَا كانُوا بِئَايَتِنَا يَظلِمُونَ(۹)
وَ مَنْ خَفَّت مَوَزِينُهُ فَأُولَئك الَّذِينَ خَسِرُوا أَنفُسهُم بِمَا كانُوا بِئَايَتِنَا يَظلِمُونَ(۹)
ترجمه آيات  
ترجمه آيات  
به نام خداى رحمان و رحيم
به نام خداى رحمان و رحيم
خط ۴۹: خط ۵۱:
و از همين جا مى توان استفاده كرد كه نزول سوره اعراف قبل از نزول سوره انعام بوده ؛ زيرا در سوره انعام آيه (( قل لا اجد فيما اوحى الى محرما على طاعم يطعمه ...(( ۴ وجود دارد كه از آن بر مى آيد حكم به اباحه ماسواى آنچه كه از محرمات استثنا شده قبلا نازل شده بوده ، و آيه مزبور به آيات اين سوره اشاره مى كند.
و از همين جا مى توان استفاده كرد كه نزول سوره اعراف قبل از نزول سوره انعام بوده ؛ زيرا در سوره انعام آيه (( قل لا اجد فيما اوحى الى محرما على طاعم يطعمه ...(( ۴ وجود دارد كه از آن بر مى آيد حكم به اباحه ماسواى آنچه كه از محرمات استثنا شده قبلا نازل شده بوده ، و آيه مزبور به آيات اين سوره اشاره مى كند.
از ظهور اين آيه هم كه صرفنظر كنيم احكام و شرايعى كه در اين سوره ذكر شده اجمالى تر از آن احكامى است كه در سوره انعام در آيه (( قل تعالوا اتل ما حرم ربكم عليكم (( ۵ و آيات بعديش ذكر گرديده . و اين خود دليل روشنى است بر اينكه سوره اعراف قبل از سوره انعام نازل شده است ؛ چون همه مى دانيم كه طريقه تشريع احكام در دين اسلام اين بوده كه نخست احكام به طور سربسته و مجمل ذكر شده و سپس بتدريج توضيح بيشترى پيرامون آن داده مى شد، در آخر، پرده از روى همه جزئيات آن برداشته مى شده است .
از ظهور اين آيه هم كه صرفنظر كنيم احكام و شرايعى كه در اين سوره ذكر شده اجمالى تر از آن احكامى است كه در سوره انعام در آيه (( قل تعالوا اتل ما حرم ربكم عليكم (( ۵ و آيات بعديش ذكر گرديده . و اين خود دليل روشنى است بر اينكه سوره اعراف قبل از سوره انعام نازل شده است ؛ چون همه مى دانيم كه طريقه تشريع احكام در دين اسلام اين بوده كه نخست احكام به طور سربسته و مجمل ذكر شده و سپس بتدريج توضيح بيشترى پيرامون آن داده مى شد، در آخر، پرده از روى همه جزئيات آن برداشته مى شده است .
المص كِتَبٌ أُنزِلَ إِلَيْك فَلا يَكُن فى صدْرِك حَرَجٌ مِّنْهُ لِتُنذِرَ بِهِ وَ ذِكْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ  
المص كِتَبٌ أُنزِلَ إِلَيْك فَلا يَكُن فى صدْرِك حَرَجٌ مِّنْهُ لِتُنذِرَ بِهِ وَ ذِكْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ  
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۷ </center>
اينكه (( كتاب (( را در اين آيه به طور نكره ذكر كرده و آن را با جمله (( بر تو نازل شده (( توصيف كرده ، و اسمى از نازل كننده آن نبرده به خاطر تعظيم كتاب است . تفريعى هم كه در جمله (( فلا يكن (( هست خالى از دلالت بر اين معنا نيست ، گويا فرموده : اين كتاب ، كتاب مباركى است كه آيات پروردگارت را كه بر تو نازل كرده برايت بيان مى كند، بنابراين اگر ماءمور به تبليغ آن و دعوت مردم به سوى آن شده اى دلتنگ مباش ، بلى اگر قرآن غير اين كتاب بود و از ناحيه غير پروردگارت مى بود روا بود كه از جهت زحمات و محنت هايى كه در تبليغ آن است دلتنگ باشى .
اينكه (( كتاب (( را در اين آيه به طور نكره ذكر كرده و آن را با جمله (( بر تو نازل شده (( توصيف كرده ، و اسمى از نازل كننده آن نبرده به خاطر تعظيم كتاب است . تفريعى هم كه در جمله (( فلا يكن (( هست خالى از دلالت بر اين معنا نيست ، گويا فرموده : اين كتاب ، كتاب مباركى است كه آيات پروردگارت را كه بر تو نازل كرده برايت بيان مى كند، بنابراين اگر ماءمور به تبليغ آن و دعوت مردم به سوى آن شده اى دلتنگ مباش ، بلى اگر قرآن غير اين كتاب بود و از ناحيه غير پروردگارت مى بود روا بود كه از جهت زحمات و محنت هايى كه در تبليغ آن است دلتنگ باشى .
خط ۵۶: خط ۵۸:
اثر اين كتاب در عموم مردم همان ترسانيدن آنان است ، بنابراين ، آياتى عموم مردم را متاءثر مى سازد كه سخط و عقاب دنيايى و آخرتى پروردگار را ذكر مى كند.
اثر اين كتاب در عموم مردم همان ترسانيدن آنان است ، بنابراين ، آياتى عموم مردم را متاءثر مى سازد كه سخط و عقاب دنيايى و آخرتى پروردگار را ذكر مى كند.
از اينجا معلوم مى شود اينكه بعضى گفته اند: جمله (( لتنذر به (( متعلق به (( حرج (( است ، و معناى آن اين است كه : (( از تبليغ آن مترس و دلتنگ مباش (( تا چه اندازه بى اساس است ؛ زيرا ذكر كردن جمله (( و ذكرى للمؤ منين (( بعد از جمله مزبور شاهد خوبى است براى فساد اين احتمال . و همچنين فساد احتمال ديگرى كه داده و گفته اند: مراد از مؤ منين هم آن كسانى است كه در روز نزول اين آيه مؤ من بوده اند و هم آن كسانى كه خدا مى داند بعدها ايمان خواهند آورد؛ زيرا (( ذكرى (( كه در آيه ذكر شده جز بر مؤ منين فعلى صادق نيست .
از اينجا معلوم مى شود اينكه بعضى گفته اند: جمله (( لتنذر به (( متعلق به (( حرج (( است ، و معناى آن اين است كه : (( از تبليغ آن مترس و دلتنگ مباش (( تا چه اندازه بى اساس است ؛ زيرا ذكر كردن جمله (( و ذكرى للمؤ منين (( بعد از جمله مزبور شاهد خوبى است براى فساد اين احتمال . و همچنين فساد احتمال ديگرى كه داده و گفته اند: مراد از مؤ منين هم آن كسانى است كه در روز نزول اين آيه مؤ من بوده اند و هم آن كسانى كه خدا مى داند بعدها ايمان خواهند آورد؛ زيرا (( ذكرى (( كه در آيه ذكر شده جز بر مؤ منين فعلى صادق نيست .
اتَّبِعُوا مَا أُنزِلَ إِلَيْكُم مِّن رَّبِّكمْ وَ لا تَتَّبِعُوا مِن دُونِهِ أَوْلِيَاءَ قَلِيلاً مَّا تَذَكَّرُونَ
اتَّبِعُوا مَا أُنزِلَ إِلَيْكُم مِّن رَّبِّكمْ وَ لا تَتَّبِعُوا مِن دُونِهِ أَوْلِيَاءَ قَلِيلاً مَّا تَذَكَّرُونَ
پس از آنكه به پيغمبرش فرمود كتابى كه به وى نازل شده براى انذار بوده اينك خود قرآن شروع به انذار مردم نموده ، خطاب را متوجه آنان مى كند؛ چون در انذار مردم بايد خطاب متوجه خود آنان شود.
پس از آنكه به پيغمبرش فرمود كتابى كه به وى نازل شده براى انذار بوده اينك خود قرآن شروع به انذار مردم نموده ، خطاب را متوجه آنان مى كند؛ چون در انذار مردم بايد خطاب متوجه خود آنان شود.
مردم را خطاب مى كند به اينكه بايد پيروى كنند آنچه را كه از پروردگارشان نازل گرديده و آن قرآنى است كه امر مى كند به اعتقاد صحيح و عمل صحيح ، يعنى اعتقاد به خدا و آيات او و عمل صالح .
مردم را خطاب مى كند به اينكه بايد پيروى كنند آنچه را كه از پروردگارشان نازل گرديده و آن قرآنى است كه امر مى كند به اعتقاد صحيح و عمل صحيح ، يعنى اعتقاد به خدا و آيات او و عمل صالح .
خط ۶۲: خط ۶۴:
و جمله (( اتبعوا ما انزل اليكم (( به منزله كنايه از دخول در تحت ولايت خداى سبحان است ؛ بدليل اينكه به دنبالش فرمود: (( و بغير از خدا اولياى ديگر را پيروى مكنيد(( و نفرمود: (( پيروى مكنيد غير آنچه را كه به سوى تان نازل شده (( .
و جمله (( اتبعوا ما انزل اليكم (( به منزله كنايه از دخول در تحت ولايت خداى سبحان است ؛ بدليل اينكه به دنبالش فرمود: (( و بغير از خدا اولياى ديگر را پيروى مكنيد(( و نفرمود: (( پيروى مكنيد غير آنچه را كه به سوى تان نازل شده (( .
بنابراين ، معناى آيه اين مى شود كه : غير از خداى تعالى كسى را پيروى مكنيد - در حالى كه آنها زيادند - تا آنها اولياى شما نگردند. چه كم شما متذكر مى شويد! اگر متذكر مى شديد مى فهميديد كه خدا پروردگار شما است و جز او پروردگار و اولياى ديگرى براى شما وجود ندارد.
بنابراين ، معناى آيه اين مى شود كه : غير از خداى تعالى كسى را پيروى مكنيد - در حالى كه آنها زيادند - تا آنها اولياى شما نگردند. چه كم شما متذكر مى شويد! اگر متذكر مى شديد مى فهميديد كه خدا پروردگار شما است و جز او پروردگار و اولياى ديگرى براى شما وجود ندارد.
وَ كَم مِّن قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَهَا فَجَاءَهَا بَأْسنَا بَيَتاً أَوْ هُمْ قَائلُونَ
وَ كَم مِّن قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَهَا فَجَاءَهَا بَأْسنَا بَيَتاً أَوْ هُمْ قَائلُونَ
سنتى را خاطرنشان آنان مى سازد كه خداوند در مشركين امم گذشته جارى مى ساخته است ، و آن اين بوده كه وقتى مردم غير از خدا اولياى ديگرى اتخاذ مى كردند خداوند آنان را به عذابى كه در روز يا در شب نازل مى كرده هلاك شان مى ساخته ، و پس از ديدن عذاب به ظلم خود اعتراف مى نمودند.
سنتى را خاطرنشان آنان مى سازد كه خداوند در مشركين امم گذشته جارى مى ساخته است ، و آن اين بوده كه وقتى مردم غير از خدا اولياى ديگرى اتخاذ مى كردند خداوند آنان را به عذابى كه در روز يا در شب نازل مى كرده هلاك شان مى ساخته ، و پس از ديدن عذاب به ظلم خود اعتراف مى نمودند.
(( بيات (( و (( تبييت (( به معناى شبيخون زدن به دشمن در شب است . و كلمه (( قائلون (( از ماده (( قيلوله (( و به معناى خواب نيمروز است . و اينكه فرمود: (( بياتا او هم قائلون (( و نفرمود: (( ليلا او نهارا(( گويا براى اشاره به اين است كه عذاب در حالى آنان را مى گرفته كه با خيال راحت و غافل از عذابى كه در كمين شان بوده آرميده بودند.
(( بيات (( و (( تبييت (( به معناى شبيخون زدن به دشمن در شب است . و كلمه (( قائلون (( از ماده (( قيلوله (( و به معناى خواب نيمروز است . و اينكه فرمود: (( بياتا او هم قائلون (( و نفرمود: (( ليلا او نهارا(( گويا براى اشاره به اين است كه عذاب در حالى آنان را مى گرفته كه با خيال راحت و غافل از عذابى كه در كمين شان بوده آرميده بودند.
فَمَا كانَ دَعْوَاهُمْ إِذْ جَاءَهُم بَأْسنَا إِلا أَن قَالُوا إِنَّا كُنَّا ظلِمِينَ
فَمَا كانَ دَعْوَاهُمْ إِذْ جَاءَهُم بَأْسنَا إِلا أَن قَالُوا إِنَّا كُنَّا ظلِمِينَ
اين جمله تذكر قبلى را تمام نموده بيان مى كند كه انسان ، با وجدان و حس درونيش درك مى كند كه شرك و اتخاذ اولياء، ظلم است ، و مى فهمد كه سنت الهى بر اين جارى است كه اگر به طوع و رغبت به ظلم خود اعتراف نكند و نسبت به مقام ربوبى پروردگارش خاضع نگردد خداوند او را دچار عذاب نموده و مجبور به اعتراف مى سازد.
اين جمله تذكر قبلى را تمام نموده بيان مى كند كه انسان ، با وجدان و حس درونيش درك مى كند كه شرك و اتخاذ اولياء، ظلم است ، و مى فهمد كه سنت الهى بر اين جارى است كه اگر به طوع و رغبت به ظلم خود اعتراف نكند و نسبت به مقام ربوبى پروردگارش خاضع نگردد خداوند او را دچار عذاب نموده و مجبور به اعتراف مى سازد.
<span id='link3'><span>
<span id='link3'><span>
==مكلف بودن مشركين به توحيد خداى تعالى ومسئول بودن آنان نسبت به ايمان و عمل صالح ==
==مكلف بودن مشركين به توحيد خداى تعالى ومسئول بودن آنان نسبت به ايمان و عمل صالح ==
فَلَنَسئَلَنَّ الَّذِينَ أُرْسِلَ إِلَيْهِمْ وَ لَنَسئَلَنَّ الْمُرْسلِينَ
فَلَنَسئَلَنَّ الَّذِينَ أُرْسِلَ إِلَيْهِمْ وَ لَنَسئَلَنَّ الْمُرْسلِينَ
بيان سابق دلالت بر اين داشت كه مشركين مكلف به توحيد خداى تعالى و ترك شرك بوده اند، و چنان نبوده كه نسبت به اين معنا آزاد باشند و هر چه مى خواهند بكنند و هر چيزى را كه بخواهند شريك خداوند بدانند؛ پس معلوم مى شود كه آنان نيز نسبت به ايمان و عمل صالح و گفتار حق مسؤ ولند، و معلوم است كه اين امر و اين تكليف قائم به دو طرف بوده ، يك طرف پيغمبرى كه مبعوث بر آنان شده ، و يك طرف خود آنان ، و چون چنين بوده در آيه مورد بحث سؤ ال از رسول و مؤ اخذه از مردم را متفرع بر مساءله هلاكت مردم كرده است .
بيان سابق دلالت بر اين داشت كه مشركين مكلف به توحيد خداى تعالى و ترك شرك بوده اند، و چنان نبوده كه نسبت به اين معنا آزاد باشند و هر چه مى خواهند بكنند و هر چيزى را كه بخواهند شريك خداوند بدانند؛ پس معلوم مى شود كه آنان نيز نسبت به ايمان و عمل صالح و گفتار حق مسؤ ولند، و معلوم است كه اين امر و اين تكليف قائم به دو طرف بوده ، يك طرف پيغمبرى كه مبعوث بر آنان شده ، و يك طرف خود آنان ، و چون چنين بوده در آيه مورد بحث سؤ ال از رسول و مؤ اخذه از مردم را متفرع بر مساءله هلاكت مردم كرده است .
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه :۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه :۹ </center>
از اينجا معلوم مى شود كه مراد از (( الذين ارسل اليهم (( مردم و مراد از (( المرسلين (( انبيا و پيغمبران است . اين را بدان خاطر گفتيم كه معلوم شود اينكه بعضى ها گفته اند: مراد از (( الذين ارسل اليهم (( انبيا و مراد از (( المرسلين (( ملائكه مى باشد با سياق آيه نمى سازد؛ زيرا سياق آيه سياق گفتگوى از مشركين است و معنا ندارد كه در چنين زمينه اى اسمى از مؤ اخذه آنان برده نشود و در عوض پاى ملائكه به ميان آيد. علاوه بر اينكه آيه بعدى هم با اين احتمال سازگار نيست . از اين هم كه بگذريم بيان قبلى اسمى از ملائكه نبرده بود تا در اينجا هم مراد از مرسلين ملائكه بوده باشد.
از اينجا معلوم مى شود كه مراد از (( الذين ارسل اليهم (( مردم و مراد از (( المرسلين (( انبيا و پيغمبران است . اين را بدان خاطر گفتيم كه معلوم شود اينكه بعضى ها گفته اند: مراد از (( الذين ارسل اليهم (( انبيا و مراد از (( المرسلين (( ملائكه مى باشد با سياق آيه نمى سازد؛ زيرا سياق آيه سياق گفتگوى از مشركين است و معنا ندارد كه در چنين زمينه اى اسمى از مؤ اخذه آنان برده نشود و در عوض پاى ملائكه به ميان آيد. علاوه بر اينكه آيه بعدى هم با اين احتمال سازگار نيست . از اين هم كه بگذريم بيان قبلى اسمى از ملائكه نبرده بود تا در اينجا هم مراد از مرسلين ملائكه بوده باشد.
فَلَنَقُصنَّ عَلَيهِم بِعِلْمٍ وَ مَا كُنَّا غَائبِينَ
فَلَنَقُصنَّ عَلَيهِم بِعِلْمٍ وَ مَا كُنَّا غَائبِينَ
خلاصه معناى آيات قبلى اين بود كه مشركين مربوب و مدبر بتدبير خداوندند، و به زودى به آنچه كه كرده اند مؤ اخذه شده و جزا داده مى شوند، و چون اين مؤ اخذه و بازخواست منوط بر اين است كه پرسش كننده ، داناى به اعمال آنان باشد، و اگر نباشد ايمن از اين كه در جوابش دروغ بگويند نخواهد بود، لذا جمله (( فلنقصن عليهم بعلم (( را متفرع بر آن كرد. (( علم (( را هم از اين نظر نكره و بدون الف و لام آورد تا اشاره به اهميت آن نموده بفهماند كه اين علم مانند علم شما نيست كه خطا و غلط در آن راه داشته باشد، و براى تاكيد همين معنا جمله (( و ما كنا غائبين (( را عطف بر آن نمود، تا دلالت كند بر اينكه خداى تعالى شاهد و ناظر اعمال آنان است ، و علاوه بر اينكه ملائكه را موكل بر آنان نموده تا اعمال آنان را بنويسند خودش هم به هر چيزى محيط است .
خلاصه معناى آيات قبلى اين بود كه مشركين مربوب و مدبر بتدبير خداوندند، و به زودى به آنچه كه كرده اند مؤ اخذه شده و جزا داده مى شوند، و چون اين مؤ اخذه و بازخواست منوط بر اين است كه پرسش كننده ، داناى به اعمال آنان باشد، و اگر نباشد ايمن از اين كه در جوابش دروغ بگويند نخواهد بود، لذا جمله (( فلنقصن عليهم بعلم (( را متفرع بر آن كرد. (( علم (( را هم از اين نظر نكره و بدون الف و لام آورد تا اشاره به اهميت آن نموده بفهماند كه اين علم مانند علم شما نيست كه خطا و غلط در آن راه داشته باشد، و براى تاكيد همين معنا جمله (( و ما كنا غائبين (( را عطف بر آن نمود، تا دلالت كند بر اينكه خداى تعالى شاهد و ناظر اعمال آنان است ، و علاوه بر اينكه ملائكه را موكل بر آنان نموده تا اعمال آنان را بنويسند خودش هم به هر چيزى محيط است .
وَ الْوَزْنُ يَوْمَئذٍ الْحَقُّ فَمَن ثَقُلَت مَوَزِينُهُ فَأُولَئك هُمُ الْمُفْلِحُونَ ... بِئَايَتِنَا يَظلِمُونَ
وَ الْوَزْنُ يَوْمَئذٍ الْحَقُّ فَمَن ثَقُلَت مَوَزِينُهُ فَأُولَئك هُمُ الْمُفْلِحُونَ ... بِئَايَتِنَا يَظلِمُونَ
مراد از (( وزن (( و (( ميزان (( اعمال
مراد از (( وزن (( و (( ميزان (( اعمال
اين دو آيه خبر مى دهد از ميزانى كه عمل بندگان با آن سنجيده مى شود يا خود بندگان را از جهت عمل وزن مى كند؛ از آيات ديگرى نيز اين معنا كه مراد از وزن ، حساب اعمال است استفاده مى شود، مانند آيه (( و نضع الموازين القسط ليوم القيامه ... و كفى بنا حاسبين (( ۱ و از آن روشن تر آيه (( يومئذ يصدر الناس اشتاتا ليروا اعمالهم فمن يعمل مثقال ذره خيرا يره و من يعمل مثقال ذره شرا يره (( ۱ است ، كه عمل را ذكر كرده و سنگينى را به آن نسبت داده است .
اين دو آيه خبر مى دهد از ميزانى كه عمل بندگان با آن سنجيده مى شود يا خود بندگان را از جهت عمل وزن مى كند؛ از آيات ديگرى نيز اين معنا كه مراد از وزن ، حساب اعمال است استفاده مى شود، مانند آيه (( و نضع الموازين القسط ليوم القيامه ... و كفى بنا حاسبين (( ۱ و از آن روشن تر آيه (( يومئذ يصدر الناس اشتاتا ليروا اعمالهم فمن يعمل مثقال ذره خيرا يره و من يعمل مثقال ذره شرا يره (( ۱ است ، كه عمل را ذكر كرده و سنگينى را به آن نسبت داده است .
خط ۱۲۲: خط ۱۲۴:
مؤ لف : حاكم در روايتى صحيح نظير اين روايت را از سلمان نقل كرده ، و ظاهر آن اين است كه ميزان آخرتى هم مانند ميزان هاى دنيايى است ، از روايات بسيار ديگرى نيز اين معنا استفاده مى شود، و ليكن بايد دانست كه اينگونه تعبيرات براى تقريب مطلب به ذهن ساده عوام است ، بدليل روايات ديگرى كه ذيلا از نظر خواننده محترم مى گذرد.
مؤ لف : حاكم در روايتى صحيح نظير اين روايت را از سلمان نقل كرده ، و ظاهر آن اين است كه ميزان آخرتى هم مانند ميزان هاى دنيايى است ، از روايات بسيار ديگرى نيز اين معنا استفاده مى شود، و ليكن بايد دانست كه اينگونه تعبيرات براى تقريب مطلب به ذهن ساده عوام است ، بدليل روايات ديگرى كه ذيلا از نظر خواننده محترم مى گذرد.


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۷ بخش۴۴ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۲}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش