گمنام

تفسیر:المیزان جلد۷ بخش۶: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۷ بخش۵ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۷ بخش۷}}
__TOC__
__TOC__




وَ مِنهُم مَّن يَستَمِعُ إِلَيْك ....
وَ مِنهُم مَّن يَستَمِعُ إِلَيْك ....
«''' اكنه '''» جمع «''' كن '''» بكسر كاف ، به معناى چادر و پرده اى است كه در آن چيزى را پنهان و پوشيده مى دارند، و «''' وقر '''» به معناى سنگينى گوش است ، و «''' اساطير '''» جمع اسطوره و بنا بر آنچه از مبرد نقل شده به معناى دروغ و خدعه است ؛ و گويا ريشه اين لغت سطر بوده كه به معناى صفى از نوشته و يا از درخت و يا از انسان است ، آنگاه در مجموعه و منظومه اى از اخبار كاذب غلبه استعمال پيدا كرده است .
«''' اكنه '''» جمع «''' كن '''» بكسر كاف ، به معناى چادر و پرده اى است كه در آن چيزى را پنهان و پوشيده مى دارند، و «''' وقر '''» به معناى سنگينى گوش است ، و «''' اساطير '''» جمع اسطوره و بنا بر آنچه از مبرد نقل شده به معناى دروغ و خدعه است ؛ و گويا ريشه اين لغت سطر بوده كه به معناى صفى از نوشته و يا از درخت و يا از انسان است ، آنگاه در مجموعه و منظومه اى از اخبار كاذب غلبه استعمال پيدا كرده است .
ظاهر سياق اقتضا مى كرد كه بدون ذكر كفار بفرمايد:
ظاهر سياق اقتضا مى كرد كه بدون ذكر كفار بفرمايد:
خط ۹: خط ۱۱:
وَ هُمْ يَنْهَوْنَ عَنْهُ وَ يَنْئَوْنَ عَنْهُ وَ إِن يُهْلِكُونَ إِلا أَنفُسهُمْ وَ مَا يَشعُرُونَ
وَ هُمْ يَنْهَوْنَ عَنْهُ وَ يَنْئَوْنَ عَنْهُ وَ إِن يُهْلِكُونَ إِلا أَنفُسهُمْ وَ مَا يَشعُرُونَ
نهى مى كنند از آن ، يعنى از پيروى آن ، و ناى به معناى دور شده است ، و قصرى كه در جمله «''' و ان يهلكون الا انفسهم '''» به كار رفته قصر قلب است زيرا كفار خيال مى كردند اگر مردم را از پيروى قرآن نهى كنند و آنانرا از قرآن دور سازند قرآن را هلاك كرده و دعوت خدائى را از بين مى برند، و با اينكه خداى تعالى خواه ناخواه نور خود را تمام مى كند، لاجرم اين بينوايان دارند خود را هلاك مى كنند و نمى فهمند.
نهى مى كنند از آن ، يعنى از پيروى آن ، و ناى به معناى دور شده است ، و قصرى كه در جمله «''' و ان يهلكون الا انفسهم '''» به كار رفته قصر قلب است زيرا كفار خيال مى كردند اگر مردم را از پيروى قرآن نهى كنند و آنانرا از قرآن دور سازند قرآن را هلاك كرده و دعوت خدائى را از بين مى برند، و با اينكه خداى تعالى خواه ناخواه نور خود را تمام مى كند، لاجرم اين بينوايان دارند خود را هلاك مى كنند و نمى فهمند.
وَ لَوْ تَرَى إِذْ وُقِفُوا عَلى النَّارِ...
وَ لَوْ تَرَى إِذْ وُقِفُوا عَلى النَّارِ...
بيان عاقبت انكار و اصرارشان بر كفر و سرانجام اعراضشان از آيات الهى است .
بيان عاقبت انكار و اصرارشان بر كفر و سرانجام اعراضشان از آيات الهى است .
«''' يا ليتنا نرد و لا نكذب بايات ربنا... '''» بنابراين كه قرائت «''' نكذب '''» بفتح با، و «''' نكون '''» بفتح نون باشد، معناى آيه اين است كه : كفار آرزو مى كنند بار ديگر به دنيا برگشته و در سلك مؤ منين درآيند، باشد كه از عذاب آتش قيامت رهايى يابند. اين آرزويشان نظير همان انكار شرك به خدا و سوگند دروغ خوردنشان از باب ظهور ملكات نفسانيشان مى باشد زيرا كفار همانطورى كه دروغ ، ملكه نفسانيشان بود، آرزوى خيرات و منافعى هم كه از آنان فوت شده ، مخصوصا وقتى كه فوت آن مستند به اختيار خودشان و قصور تدبير در عملشان باشد خود ملكه ديگرى است در نفسشان ، همچنان اظهار تاسف و تحسرى هم كه درباره كوتاهى در امر قيامت مى كنند، كه به زودى بحث آن خواهد آمد ملكه ديگرى است در نفس آنان .
«''' يا ليتنا نرد و لا نكذب بايات ربنا... '''» بنابراين كه قرائت «''' نكذب '''» بفتح با، و «''' نكون '''» بفتح نون باشد، معناى آيه اين است كه : كفار آرزو مى كنند بار ديگر به دنيا برگشته و در سلك مؤ منين درآيند، باشد كه از عذاب آتش قيامت رهايى يابند. اين آرزويشان نظير همان انكار شرك به خدا و سوگند دروغ خوردنشان از باب ظهور ملكات نفسانيشان مى باشد زيرا كفار همانطورى كه دروغ ، ملكه نفسانيشان بود، آرزوى خيرات و منافعى هم كه از آنان فوت شده ، مخصوصا وقتى كه فوت آن مستند به اختيار خودشان و قصور تدبير در عملشان باشد خود ملكه ديگرى است در نفسشان ، همچنان اظهار تاسف و تحسرى هم كه درباره كوتاهى در امر قيامت مى كنند، كه به زودى بحث آن خواهد آمد ملكه ديگرى است در نفس آنان .
خط ۱۷: خط ۱۹:
<span id='link31'><span>
<span id='link31'><span>
==مواجه شدن با آتش و هول روز قيامت كفار را به تمناى رجوع به دنيا وادار مى كند نه ظهور حق . ==
==مواجه شدن با آتش و هول روز قيامت كفار را به تمناى رجوع به دنيا وادار مى كند نه ظهور حق . ==
بَلْ بَدَا لهَُم مَّا كانُوا يخْفُونَ مِن قَبْلُ...
بَلْ بَدَا لهَُم مَّا كانُوا يخْفُونَ مِن قَبْلُ...
ظاهر كلام اين است كه مرجع ضمير در «''' لهم '''» و «''' كانوا '''» و «''' يخفون '''» يكى است و آن عبارت است از مشركين كه در آيات قبل ذكرشان گذشت ، و نيز ظاهر اين است كه مراد از قبل همان دار دنيا است . بنابراين معناى آيه اين مى شود كه : وقتى مشركين به لب پرتگاه دوزخ قرار مى گيرند، با ديدن آتش ، آنچه كه در دنيا پنهان مى داشتند برايشان ظاهر مى شود، و همين ظهور وادارشان مى كند كه آرزوى برگشتن به دنيا و ايمان به آيات خدا و دخول در جماعت مؤ منين كنند. و نيز از ظاهر آيه استفاده مى شود كه چيزى جز همان آتشى كه با آن مواجه مى شوند، برايشان ظاهر نمى شود، پس معلوم مى شود اين آتش همان عمل آنان بوده و كفرى بوده كه در دنيا مى ورزيدند و با كفر خود حق را با آنكه برايشان روشن بوده مستور و پوشيده مى داشتند، همچنانكه آيه شريفه : «''' لقد كنت فى غفلة من هذا فكشفنا عنك غطائك فبصرك اليوم حديد '''» هم به همين معنا اشاره مى كند.
ظاهر كلام اين است كه مرجع ضمير در «''' لهم '''» و «''' كانوا '''» و «''' يخفون '''» يكى است و آن عبارت است از مشركين كه در آيات قبل ذكرشان گذشت ، و نيز ظاهر اين است كه مراد از قبل همان دار دنيا است . بنابراين معناى آيه اين مى شود كه : وقتى مشركين به لب پرتگاه دوزخ قرار مى گيرند، با ديدن آتش ، آنچه كه در دنيا پنهان مى داشتند برايشان ظاهر مى شود، و همين ظهور وادارشان مى كند كه آرزوى برگشتن به دنيا و ايمان به آيات خدا و دخول در جماعت مؤ منين كنند. و نيز از ظاهر آيه استفاده مى شود كه چيزى جز همان آتشى كه با آن مواجه مى شوند، برايشان ظاهر نمى شود، پس معلوم مى شود اين آتش همان عمل آنان بوده و كفرى بوده كه در دنيا مى ورزيدند و با كفر خود حق را با آنكه برايشان روشن بوده مستور و پوشيده مى داشتند، همچنانكه آيه شريفه : «''' لقد كنت فى غفلة من هذا فكشفنا عنك غطائك فبصرك اليوم حديد '''» هم به همين معنا اشاره مى كند.
و كفار را بر تمناى رجوع به دنيا وادار نكرد مگر همان برخورد به آتش و هول روز قيامت ، نه مساله ظهور حق ، چرا كه از ظاهر آيه مورد بحث و آيه سابق الذكر چنين برمى آيد كه حق و حقيقتى كه در دنيا به آن كفر مى ورزيدند، هم در دنيا و هم در قيامت و قبل از برخورد به آتش برايشان روشن بوده ، چنانكه بعضى از آياتى كه متعرض مباحثى نظير مبحث ما است ، نيز به اين معنا اشعار دارد؛ از آن جمله اين دو آيه است :
و كفار را بر تمناى رجوع به دنيا وادار نكرد مگر همان برخورد به آتش و هول روز قيامت ، نه مساله ظهور حق ، چرا كه از ظاهر آيه مورد بحث و آيه سابق الذكر چنين برمى آيد كه حق و حقيقتى كه در دنيا به آن كفر مى ورزيدند، هم در دنيا و هم در قيامت و قبل از برخورد به آتش برايشان روشن بوده ، چنانكه بعضى از آياتى كه متعرض مباحثى نظير مبحث ما است ، نيز به اين معنا اشعار دارد؛ از آن جمله اين دو آيه است :
خط ۵۱: خط ۵۳:
بعضى ديگر گفته اند: مراد، دروغگوئى آنان است در ساير خبرهائى كه از خود مى دهند، از قبيل اصابت با واقع و اعتقاد به حق .
بعضى ديگر گفته اند: مراد، دروغگوئى آنان است در ساير خبرهائى كه از خود مى دهند، از قبيل اصابت با واقع و اعتقاد به حق .
و اين توجيه همانطورى كه ملاحظه مى كنيد قابل اعتنا نيست .
و اين توجيه همانطورى كه ملاحظه مى كنيد قابل اعتنا نيست .
وَ قَالُوا إِنْ هِىَ إِلا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا...
وَ قَالُوا إِنْ هِىَ إِلا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا...
اين دو آيه انكار صريح مشركين نسبت به اصل معاد و فروع آن از قبيل : احضار گواهان و گرفتن اعتراف نسبت به آنچه انكار مى كردند را ذكر مى فرمايد: چون مسلك و ثنيت و بت پرستى قائل به معاد نيست همچنانكه خداى تعالى در چند جا از كلام مجيد خود انكار معاد را از آنان حكايت كرده است ، و اگر هم معتقد بودند به اينكه بتها در درگاه خدا شفيعند مقصودشان شفاعت در كار آخرت نبوده ، بلكه تنها منظورشان شفاعت در رفع گرفتاريها و جلوگيرى از پيش آمدهاى هول انگيز دنيوى و جلب منافع مادى بوده است .
اين دو آيه انكار صريح مشركين نسبت به اصل معاد و فروع آن از قبيل : احضار گواهان و گرفتن اعتراف نسبت به آنچه انكار مى كردند را ذكر مى فرمايد: چون مسلك و ثنيت و بت پرستى قائل به معاد نيست همچنانكه خداى تعالى در چند جا از كلام مجيد خود انكار معاد را از آنان حكايت كرده است ، و اگر هم معتقد بودند به اينكه بتها در درگاه خدا شفيعند مقصودشان شفاعت در كار آخرت نبوده ، بلكه تنها منظورشان شفاعت در رفع گرفتاريها و جلوگيرى از پيش آمدهاى هول انگيز دنيوى و جلب منافع مادى بوده است .
بنابراين جمله «''' و قالوا ان هى ... '''» انكار معادشان را حكايت مى كند، و معنايش اين است كه جز همين حيات دنيوى حيات ديگرى بعد از آن نيست ، و ما پس از مرگ زنده شدنى نيستيم .
بنابراين جمله «''' و قالوا ان هى ... '''» انكار معادشان را حكايت مى كند، و معنايش اين است كه جز همين حيات دنيوى حيات ديگرى بعد از آن نيست ، و ما پس از مرگ زنده شدنى نيستيم .
خط ۵۹: خط ۶۱:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۷۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۷۸ </center>
«''' قالوا بلى و ربنا قال فذوقوا العذاب بما كنتم تكفرون : گفتند: بله ، به پروردگار ما سوگند. گفت پس بچشيد عذاب را به كيفر كفرى كه مى ورزيديد و حقى كه پنهان مى داشتيد '''» .
«''' قالوا بلى و ربنا قال فذوقوا العذاب بما كنتم تكفرون : گفتند: بله ، به پروردگار ما سوگند. گفت پس بچشيد عذاب را به كيفر كفرى كه مى ورزيديد و حقى كه پنهان مى داشتيد '''» .
قَدْ خَسرَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِلِقَاءِ اللَّهِ...
قَدْ خَسرَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِلِقَاءِ اللَّهِ...
در مجمع البيان مى گويد: هر چيزى را كه ناگهانى پيش آيد «''' بغت '''» گويند، مثلا گفته مى شود: «''' بغتة الامر : فلان امر ناگهانى براى او پيش ‍ آمد '''» . و به همين معنا است ساير مشتقات آن .
در مجمع البيان مى گويد: هر چيزى را كه ناگهانى پيش آيد «''' بغت '''» گويند، مثلا گفته مى شود: «''' بغتة الامر : فلان امر ناگهانى براى او پيش ‍ آمد '''» . و به همين معنا است ساير مشتقات آن .
راغب هم در مفردات در باره معنى حسرت گفته است : «''' حسر '''» عبارت است از كنار زدن لباس از هر چيزى كه ملبس به آن است ، گفته مى شود: «''' حسرت عن الذراع : يعنى آستين را از ذراع بالا زدم '''» و «''' حاسر '''» كسى را گويند كه زره بر تن و كلاه جنگى بر سر نداشته باشد، و «''' محسرة '''» به معناى جاروب است تا آنجا كه مى گويدخسته و فرسوده را هم كه حاسر مى خوانند براى اين است كه اندازه توانائيش براى ديگران معلوم شده تا آنجا كه مى گويد و حسرت به معناى اندوه و ندامت بر امرى است كه فوت شده باشد، و ارتباط اين معنا با معناى كشف از اين راه است كه گويد شخص اندوهناك برايش ‍ كشف شده و پى برده به جهلى كه او را وادار نمود به ارتكاب كارى كه مرتكب شده ، و يا از اين راه است كه قوايش از فرط اندوه و ندامت بر ما فات منحسر (ضعيف ) شده و يا از تدارك آن دچار حسر (خستگى ) گشته است ، اين بود آن مقدارى كه از كلام راغب در معناى كلمه حسر محل حاجت بود.
راغب هم در مفردات در باره معنى حسرت گفته است : «''' حسر '''» عبارت است از كنار زدن لباس از هر چيزى كه ملبس به آن است ، گفته مى شود: «''' حسرت عن الذراع : يعنى آستين را از ذراع بالا زدم '''» و «''' حاسر '''» كسى را گويند كه زره بر تن و كلاه جنگى بر سر نداشته باشد، و «''' محسرة '''» به معناى جاروب است تا آنجا كه مى گويدخسته و فرسوده را هم كه حاسر مى خوانند براى اين است كه اندازه توانائيش براى ديگران معلوم شده تا آنجا كه مى گويد و حسرت به معناى اندوه و ندامت بر امرى است كه فوت شده باشد، و ارتباط اين معنا با معناى كشف از اين راه است كه گويد شخص اندوهناك برايش ‍ كشف شده و پى برده به جهلى كه او را وادار نمود به ارتكاب كارى كه مرتكب شده ، و يا از اين راه است كه قوايش از فرط اندوه و ندامت بر ما فات منحسر (ضعيف ) شده و يا از تدارك آن دچار حسر (خستگى ) گشته است ، اين بود آن مقدارى كه از كلام راغب در معناى كلمه حسر محل حاجت بود.
خط ۶۶: خط ۶۸:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۷۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۷۹ </center>
به هر حال آيه مورد بحث يكى ديگر از آثار سوء انكار بعث مشركين را بيان مى كند و آن اثر سوء عبارت است از اينكه به زودى به طور ناگهانى قيامتشان قيام نموده و ناله شان به حسرت بر دنيائى كه مفت از دستشان رفته بلند شده ، گناهان را كه آن روز به صورت بارى سنگين مجسم مى شود به دوش خواهند كشيد. و اين خود پستترين و دشوارترين احوال آدمى است و بد بارى است كه به دوش مى كشند، يا بد گناه ، و يا بد وزر و وبالى است كه حمل مى كنند. و اين آيه ، يعنى آيه «''' قد خسر الذين كذبوا بلقاء الله '''» به منزله نتيجه اى است كه از جمله «''' و قالوا ان هى الا حياتنا الدنيا... '''» گرفته مى شود و آن اين است كه مشركين با عوض كردنشان راحت آخرت و مسرت لقاء الله را با انكار بعث و عذاب اليمى كه از لوازم آن است خود را خاسر و زيانكار كردند.
به هر حال آيه مورد بحث يكى ديگر از آثار سوء انكار بعث مشركين را بيان مى كند و آن اثر سوء عبارت است از اينكه به زودى به طور ناگهانى قيامتشان قيام نموده و ناله شان به حسرت بر دنيائى كه مفت از دستشان رفته بلند شده ، گناهان را كه آن روز به صورت بارى سنگين مجسم مى شود به دوش خواهند كشيد. و اين خود پستترين و دشوارترين احوال آدمى است و بد بارى است كه به دوش مى كشند، يا بد گناه ، و يا بد وزر و وبالى است كه حمل مى كنند. و اين آيه ، يعنى آيه «''' قد خسر الذين كذبوا بلقاء الله '''» به منزله نتيجه اى است كه از جمله «''' و قالوا ان هى الا حياتنا الدنيا... '''» گرفته مى شود و آن اين است كه مشركين با عوض كردنشان راحت آخرت و مسرت لقاء الله را با انكار بعث و عذاب اليمى كه از لوازم آن است خود را خاسر و زيانكار كردند.
وَ مَا الْحَيَوةُ الدُّنْيَا إِلا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ لَلدَّارُ الاَخِرَةُ خَيرٌ...
وَ مَا الْحَيَوةُ الدُّنْيَا إِلا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ لَلدَّارُ الاَخِرَةُ خَيرٌ...
اين آيه تتمه كلام قبلى است كه در آن بيان مى كند حال حيات دنيوى و اخروى و مقايسه بين آندو را، و اينكه حيات دنيوى لهو و لعب است و بس ، زيرا كه اين زندگى چيزى جز يك سلسله عقايد اعتبارى و غرضهاى موهوم نيست ، و چون لعب هم عبارت است از سرگرمى به موهومات ، بنابراين دنيا نيز يك نوع لعب خواهد بود. و از آنجائى كه آدمى را از مهمات حيات اخرويش كه حيات حقيقى و دائمى است بازمى دارد، و لهو هم چيزى است كه آدمى را از مهماتش بازمى دارد؛ پس دنيا هم نوعى لهو است . و اما اينكه چرا دار آخرت خير است آنهم تنها براى متقين ؟ جهتش اين است كه دار آخرت حياتى است حقيقى و ثابت ، و چنين حياتى جز براى متقين دست نمى دهد، از اين جهت فرمود: «''' خير است براى متقين '''» .
اين آيه تتمه كلام قبلى است كه در آن بيان مى كند حال حيات دنيوى و اخروى و مقايسه بين آندو را، و اينكه حيات دنيوى لهو و لعب است و بس ، زيرا كه اين زندگى چيزى جز يك سلسله عقايد اعتبارى و غرضهاى موهوم نيست ، و چون لعب هم عبارت است از سرگرمى به موهومات ، بنابراين دنيا نيز يك نوع لعب خواهد بود. و از آنجائى كه آدمى را از مهمات حيات اخرويش كه حيات حقيقى و دائمى است بازمى دارد، و لهو هم چيزى است كه آدمى را از مهماتش بازمى دارد؛ پس دنيا هم نوعى لهو است . و اما اينكه چرا دار آخرت خير است آنهم تنها براى متقين ؟ جهتش اين است كه دار آخرت حياتى است حقيقى و ثابت ، و چنين حياتى جز براى متقين دست نمى دهد، از اين جهت فرمود: «''' خير است براى متقين '''» .
بحث روايتى .
بحث روايتى .
خط ۱۳۹: خط ۱۴۱:
در مجمع البيان از اعمش از ابى صالح از رسول خدا (صلى الله عليه وآله و سلم ) روايت كرده كه در تفسير جمله «''' يا حسرتنا على ما فرطنا فيها... '''» فرموده اند: اهل آتش منزلهاى بهشتى خود را در آتش مى بينند و آه از نهاد برآورده مى گويند: «''' يا حسرتنا.... '''» .
در مجمع البيان از اعمش از ابى صالح از رسول خدا (صلى الله عليه وآله و سلم ) روايت كرده كه در تفسير جمله «''' يا حسرتنا على ما فرطنا فيها... '''» فرموده اند: اهل آتش منزلهاى بهشتى خود را در آتش مى بينند و آه از نهاد برآورده مى گويند: «''' يا حسرتنا.... '''» .


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۷ بخش۵ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۷ بخش۷}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش