گمنام

تفسیر:المیزان جلد۷ بخش۳۲: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جزبدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۵: خط ۵:


<span id='link203'><span>
<span id='link203'><span>
==سختى مرگ ظالمان (مرتكبين افتراء بر خدا، ادعاى نبوت به دروغ و استهزاء به آيات خدا). ==
==سختى عذاب جان دادن ظالمان، به هنگام مرگ==
وَ لَوْ تَرَى إِذِ الظلِمُونَ فى غَمَرَتِ المَْوْتِ ...
«'''وَ لَوْ تَرَى إِذِ الظالِمُونَ فى غَمَرَاتِ المَْوْتِ ...'''»:
لفظ «''' غمر '''» در اصل لغت به معناى پوشانيدن و پنهان كردن چيزى است به طورى كه هيچ اثرى از آن آشكار نماند، و لذا آب بسيار زيادى را كه ته آن پيدا نيست و همچنين جهالت دائمى و نيز گرفتارى و شدتى را كه احاطه به انسان داشته و از هر طرف راه نجات از آن مسدود باشد «''' غمر '''» مى گويند، و در آيه مورد بحث به همين معناى آخرى است . و كلمه : «''' هون '''» و «''' هوان '''» به معناى ذلت است . و «''' بسط يد '''» گر چه معنايش روشن است الا اينكه در اينجا مقصود از آن ، معناى كنايى آن است كه البته به اختلاف موارد مختلف مى شود، مثلا بسط يد در يك شخص توانگر به معناى بذل و بخشش مال و احسان به مستحقين است ، و بسط يد در يك زمامدار قدرت بر اداره امور مملكت است بدون اينكه مزاحمى در كارش باشد، و بسط يد در يك ماءمور و مجرى دستور دولت در باره يك مجرم به معناى زدن و بستن و شكنجه كردن آن مجرم است .
 
بنابراين ، بسط يد ملائكه به معناى شروع به عذاب گناهكاران و ستمگران است .
لفظ «غمر»، در اصل لغت به معناى پوشانيدن و پنهان كردن چيزى است، به طورى كه هيچ اثرى از آن آشكار نماند، و لذا آب بسيار زيادى را كه ته آن پيدا نيست و همچنين جهالت دائمى و نيز گرفتارى و شدتى را كه احاطه به انسان داشته و از هر طرف راه نجات از آن مسدود باشد، «غمر» مى گويند، و در آيه مورد بحث به همين معناى آخرى است.  
و از ظاهر سياق آيه به دست مى آيد آن كارى كه ملائكه بر سر ستمگران درمى آورند همان چيزى است كه جمله «''' اخرجوا انفسكم اليوم تجزون عذاب الهون '''» آنرا بيان و حكايت مى كند، چون اين جمله حكايت قول ملائكه است نه قول خداى سبحان ، و تقدير آن اين است كه : «''' ملائكه به آنان مى گويند جانتان را بيرون كنيد... '''» و اين كلام را در هنگام گرفتن جان آنان مى گويند، و بطورى سخت جانشان را مى گيرند كه در دادن جان عذاب دردناكى را مى چشند. اين عذاب جان دادن ايشان است ، هنوز عذاب قيامتشان در پى است ، همچنانكه فرموده : «''' و من ورائهم برزخ الى يوم يبعثون '''» .
 
پس معلوم شد كه مراد از «''' اليوم : روز '''» در جمله «''' اليوم تجزون '''» روز فرا رسيدن مرگ است كه در آنروز عذاب دردناكى جزا داده مى شوند، همچنانكه مقصود از برزخى كه در آيه سابق الذكر بود همان روز است . و نيز معلوم شد كه مراد از «''' ظالمين '''» كسانى هستند كه يكى از آن سه گناه را كه خداوند آنها را از شديدترين ظلمها دانسته مرتكب شوند، و آن سه گناه عبارت بود از: دروغ بستن بر خدا، ادعاى نبوت به دروغ و استهزاء به آيات خداوندى .
و كلمه: «هون» و «هوان»، به معناى ذلت است. و «بسط يد»، گرچه معنايش روشن است، الا اينكه در اين جا مقصود از آن، معناى كنايى آن است كه البته به اختلاف موارد مختلف مى شود. مثلا بسط يد در يك شخص توانگر به معناى بذل و بخشش مال و احسان به مستحقان است، و بسط يد در يك زمامدار قدرت بر اداره امور مملكت است، بدون اينكه مزاحمى در كارش باشد. و بسط يد در يك مأمور و مجرى دستور دولت در باره يك مجرم، به معناى زدن و بستن و شكنجه كردن آن مجرم است.
شاهد بر اينكه مراد از ظالمين ، مرتكبين همين ظلمهاى مذكور در آيه مى باشند اين است كه سبب عذاب ظالمين را يكى قول به غير حق دانسته ، و خود واضح است كه اين كار، كار همان كسانى است كه به دروغ به خدا افترا مى بندند، و شركائى به او نسبت داده و يا حكم تشريعى و يا وحى دروغى را به او نسبت مى دهند. و ديگر استكبار از پذيرفتن آيات خدا كه كار همان كس است كه گفته بود: «''' سانزل مثل ما انزل الله '''» .
 
امرى كه در جمله «''' اخرجوا انفسكم '''» است ، امرى است تكوينى ، زيرا به شهادت آيه «''' و انه هو امات و احيى '''» مرگ انسان مانند زندگيش در اختيار خود او نيست تا صحيح باشد به امر تشريعى ماءمور به بيرون كردن جان خود شود، پس امر به اينكه «''' جان خود را بيرون كنيد '''» امرى تكوينى است كه ملائكه يكى از اسباب آن است ، حال با اينكه جان آدمى در اختيار خودش نيست و با اينكه اصولا روح از جسمانيات نيست تا در بدن مادى جاى گيرد بلكه همانطور كه در بحث علمى جلد اول اين كتاب (صفحه ۵۲۷) گذشت سنخ ديگرى از وجود را دارا است كه يك نحوه اتحاد و تعلقى به بدن دارد چرا فرمود جانهايتان را از بدن بيرون كنيد؟ جوابش اين است كه اين تعبير استعاره به كنايه است ، و منظور از آن قطع علاقه روح است از بدن ، و معنايش اين است كه : اى پيغمبر اى كاش اين ستمكاران را مى ديدى در آن موقعى كه در شدايد مرگ و سكرات آن قرار مى گيرند و ملائكه شروع مى كنند به عذاب دادن ايشان در قبض روحشان و به ايشان خبر مى دهند كه بعد از مرگ هم در عذاب واقع شده و به كيفر قول به غير حق و استكبار از آيات خداوند دچار هوان و ذلت مى گردند.
بنابراين، بسط يد ملائكه، به معناى شروع به عذاب گناهكاران و ستمگران است.
وَ لَقَدْ جِئْتُمُونَا فُرَدَى كَمَا خَلَقْنَكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ ...
 
كلمه «''' فرادا '''» جمع «''' فرد '''» و به معناى هر چيزى است كه از يك جهت منفصل و جداى از غير خود باشد، و در مقابل آن «''' زوج '''» قرار دارد كه به معناى چيزى است كه از يك جهت با غير خود اختلاط داشته باشد. دو كلمه «''' وتر '''» و «''' شفع '''» نيز از جهت معنا بى شباهت به فرد و زوج نيست ، چون كلمه «''' وتر '''» به معناى چيزى است كه منضم به غير خود نباشد، و كلمه «''' شفع '''» به معناى هر چيزى است كه با غير خود منضم باشد. «''' تخويل '''» به معناى دادن مال و يا هر چيز ديگرى است كه قوام زندگى آدمى به آن و تصرف و تدبير در آن است .
و از ظاهر سياق آيه به دست مى آيد آن كارى كه ملائكه بر سر ستمگران در مى آورند، همان چيزى است كه جمله «اخرجوا انفسكم اليوم تجزون عذاب الهون»، آن را بيان و حكايت مى كند. چون اين جمله حكايت قول ملائكه است، نه قول خداى سبحان، و تقدير آن، اين است كه:  
و مراد از «''' شفعاء '''» خدايانى هستند كه مشركين آنها را در مقابل خدا معبود خود مى گرفتند و آنها را مى پرستيدند تا شايد در نزد خدا شفاعتشان كنند، و از اين راه شركاى خدا در آفرينش شمرده شدند.
 
«ملائكه به آنان مى گويند جانتان را بيرون كنيد...»، و اين كلام را در هنگام گرفتن جان آنان مى گويند، و به طورى سخت جانشان را مى گيرند كه در دادن جان عذاب دردناكى را مى چشند. اين عذاب جان دادن ايشان است، هنوز عذاب قيامتشان در پى است، همچنان كه فرموده: «و من ورائهم برزخ الى يوم يبعثون».
 
پس معلوم شد كه مراد از «اليوم: روز» در جمله «اليوم تجزون»، روز فرارسيدن مرگ است كه در آن روز، عذاب دردناكى جزا داده مى شوند. همچنان كه مقصود از برزخى كه در آيه سابق الذكر بود، همان روز است.  
 
و نيز معلوم شد كه مراد از «ظالمين»، كسانى هستند كه يكى از آن سه گناه را كه خداوند آنها را از شديدترين ظلم ها دانسته مرتكب شوند، و آن سه گناه عبارت بود از: دروغ بستن بر خدا، ادعاى نبوت به دروغ و استهزاء به آيات خداوندى.
 
شاهد بر اينكه مراد از ظالمين، مرتكبين همين ظلم هاى مذكور در آيه مى باشند اين است كه سبب عذاب ظالمين را يكى قول به غير حق دانسته، و خود واضح است كه اين كار، كار همان كسانى است كه به دروغ به خدا افترا مى بندند، و شركائى به او نسبت داده و يا حكم تشريعى و يا وحى دروغى را به او نسبت مى دهند. و ديگر استكبار از پذيرفتن آيات خدا كه كار همان كس است كه گفته بود: «سانزل مثل ما انزل الله».
 
امرى كه در جمله «اخرجوا انفسكم» است، امرى است تكوينى. زيرا به شهادت آيه «و انه هو امات و احيى»، مرگ انسان مانند زندگی اش، در اختيار خود او نيست تا صحيح باشد به امر تشريعى، مأمور به بيرون كردن جان خود شود.
 
پس امر به اين كه «جان خود را بيرون كنيد»، امرى تكوينى است كه ملائكه، يكى از اسباب آن است. حال با اين كه جان آدمى در اختيار خودش نيست و با اينكه اصولا روح از جسمانيات نيست تا در بدن مادى جاى گيرد بلكه همان طور كه در بحث علمى جلد اول اين كتاب (صفحه ۵۲۷) گذشت، سنخ ديگرى از وجود را دارا است كه يك نحوه اتحاد و تعلقى به بدن دارد. چرا فرمود جان هايتان را از بدن بيرون كنيد؟  
 
جوابش اين است كه: اين تعبير استعاره به كنايه است، و منظور از آن قطع علاقه روح است از بدن، و معنايش اين است كه: اى پيغمبر! اى كاش اين ستمكاران را مى ديدى در آن موقعى كه در شدايد مرگ و سكرات آن قرار مى گيرند و ملائكه شروع مى كنند به عذاب دادن ايشان در قبض روحشان و به ايشان خبر مى دهند كه بعد از مرگ هم، در عذاب واقع شده و به كيفر قول به غيرحق و استكبار از آيات خداوند، دچار هوان و ذلت مى گردند.
 
«'''وَ لَقَدْ جِئْتُمُونَا فُرَدَى كَمَا خَلَقْنَاكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ ...'''»:
 
كلمه «فرادا» جمع «فرد» و به معناى هر چيزى است كه از يك جهت منفصل و جداى از غير خود باشد، و در مقابل آن، «زوج» قرار دارد، كه به معناى چيزى است كه از يك جهت با غير خود اختلاط داشته باشد.  
 
دو كلمه «وتر» و «شفع» نيز، از جهت معنا بى شباهت به فرد و زوج نيست. چون كلمه «وتر» به معناى چيزى است كه منضم به غير خود نباشد، و كلمه «شفع»، به معناى هر چيزى است كه با غير خود منضم باشد. «تخويل»، به معناى دادن مال و يا هر چيز ديگرى است كه قوام زندگى آدمى به آن و تصرف و تدبير در آن است.
 
و مراد از «شفعاء»، خدايانى هستند كه مشركان آن ها را در مقابل خدا معبود خود مى گرفتند و آن ها را مى پرستيدند تا شايد در نزد خدا شفاعتشان كنند، و از اين راه شركاى خدا در آفرينش شمرده شدند.
<span id='link204'><span>
<span id='link204'><span>
==حقيقت زندگى انسان پس از مرگ . ==
==حقيقت زندگى انسان پس از مرگ . ==
اين آيه شريفه خبر از حقيقت زندگى انسانى در نشاءت آخرت مى دهد، آنروزى كه با مردن بر پروردگار خود وارد شده و حقيقت امر را دريافته مى فهمد كه او فقط مدبر به تدبير الهى بوده و خواهد بود، و جز خداى تعالى چيزى زندگى او را اداره نمى كرده و نمى كند، و هر چه را كه خيال مى كرده كه در تدبير امر او مؤ ثر است چه اموالى كه وسيله زندگى خويش مى پنداشته و چه اولادى كه يار و مددكارش خيال مى كرده و چه همسران و خويشاوندان كه پشت و پناه خود مى دانسته هيچ كدام در تدبير زندگى او اثر نداشته و پندار وى خرافهاى بيش نبوده ، همچنين شفاعت خواهى از اربابى به جز خدا كه به شريك قرار دادن براى خدا منجر مى شد سراسر پندار بوده است .
اين آيه شريفه خبر از حقيقت زندگى انسانى در نشاءت آخرت مى دهد، آنروزى كه با مردن بر پروردگار خود وارد شده و حقيقت امر را دريافته مى فهمد كه او فقط مدبر به تدبير الهى بوده و خواهد بود، و جز خداى تعالى چيزى زندگى او را اداره نمى كرده و نمى كند، و هر چه را كه خيال مى كرده كه در تدبير امر او مؤ ثر است چه اموالى كه وسيله زندگى خويش مى پنداشته و چه اولادى كه يار و مددكارش خيال مى كرده و چه همسران و خويشاوندان كه پشت و پناه خود مى دانسته هيچ كدام در تدبير زندگى او اثر نداشته و پندار وى خرافهاى بيش نبوده ، همچنين شفاعت خواهى از اربابى به جز خدا كه به شريك قرار دادن براى خدا منجر مى شد سراسر پندار بوده است .
۱۳٬۷۵۱

ویرایش