گمنام

تفسیر:المیزان جلد۷ بخش۱۶: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
 
خط ۱۲۱: خط ۱۲۱:
<span id='link101'><span>
<span id='link101'><span>


==معناى اينكه هدايت خدا هدايت است (ان هدى الله هوالهدى ). ==
==معناى اين كه هدايت خدا، هدايت است: «انّ هدى الله هو الهدى» ==
قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى ...
«'''قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى ...'''»:
يعنى اگر امر دائر شود بين دعوت خداى سبحان كه موافق فطرت است و همين فطرت آن را هدايت حقه الهيه مى داند و بين دعوت شياطين كه همان پيروى هواى نفس و بازيچه گرفتن دين است ، البته هدايت حقيقى همان هدايت خداوندى است نه آن ديگرى . اما اينكه گفتيم : آنچه موافق دعوت فطرت است ، همان هدايت الهى است ؟ وجهش اين است كه هدايت صحيح ، آن هدايتى است كه با نواميس خلقت و واقع سازگار باشد، و معلوم است كه زمام خلقت و نواميس آن ، تنها به دست خداى تعالى است . بنابراين ، انسان كه از اديان و معتقدات جز مطابقت با واقع و پيروى آن ، منظورى ندارد نبايد جز به هدايت پروردگار سر بسپارد.
 
و اما اينكه گفتيم فقط «''' هدايت الهى '''» هدايت حقيقى است ، و تنها بايد در برابر آن سر تسليم فرود آورد، نه در برابر دعوت شيطان ، اين نيز دليلش روشن است ، براى اينكه يگانه مرجعى كه جميع امور دنيا و آخرت ما به دست او است و مبدأ ما از او و منتهى و بازگشتمان به سوى او است ، همانا خداى متعال است .
يعنى اگر امر دائر شود بين دعوت خداى سبحان كه موافق فطرت است و همين فطرت آن را هدايت حقه الهيه مى داند و بين دعوت شياطين كه همان پيروى هواى نفس و بازيچه گرفتن دين است ، البته هدايت حقيقى همان هدايت خداوندى است نه آن ديگرى.  
«''' و امرنا لنسلم لرب العالمين '''» در مجمع البيان است كه عرب در بعضى از موارد مى گويد: «''' امرتك لتفعل تو را امر كردم براى اينكه انجام دهى '''» و در پاره اى از موارد مى گويد: «''' امرتك ان تفعل تو را امر كردم كه انجام دهى '''» و در مواردى هم مى گويد: «''' امرتك بان تفعل تو را امر كردم به اينكه انجام دهى '''» آن كسى كه مى گويد «''' امرتك بان تفعل '''» با آوردن حرف «''' ب '''» اين معنا را مى رساند كه امر من به فلان عمل بود، آن كسى هم كه حرف «''' ب '''» را به كار نمى برد همين منظور را دارد چيزى كه هست حرف «''' ب '''» را براى اختصار حذف كرده ، و اما كسى كه مى گويد: «''' امرتك لتفعل '''» مى خواهد بفهماند، امرى كه كرده بيهوده و شوخى نبوده ، بلكه به منظور اين بوده است كه مامور آن را امتثال نموده و آن عمل را انجام دهد.
 
اما اينكه گفتيم : آنچه موافق دعوت فطرت است ، همان هدايت الهى است ؟ وجهش اين است كه هدايت صحيح ، آن هدايتى است كه با نواميس خلقت و واقع سازگار باشد، و معلوم است كه زمام خلقت و نواميس آن ، تنها به دست خداى تعالى است.  
 
بنابراين ، انسان كه از اديان و معتقدات جز مطابقت با واقع و پيروى آن ، منظورى ندارد نبايد جز به هدايت پروردگار سر بسپارد.
 
و اما اينكه گفتيم فقط «هدايت الهى» هدايت حقيقى است ، و تنها بايد در برابر آن سر تسليم فرود آورد، نه در برابر دعوت شيطان ، اين نيز دليلش روشن است ، براى اينكه يگانه مرجعى كه جميع امور دنيا و آخرت ما به دست او است و مبدأ ما از او و منتهى و بازگشتمان به سوى او است ، همانا خداى متعال است.
 
«''' و امرنا لنسلم لرب العالمين '''» در مجمع البيان است كه عرب در بعضى از موارد مى گويد: «امرتك لتفعل: تو را امر كردم براى اينكه انجام دهى». و در پاره اى از موارد مى گويد: «امرتك ان تفعل: تو را امر كردم كه انجام دهى». و در مواردى هم مى گويد: «امرتك بان تفعل: تو را امر كردم به اينكه انجام دهى».
 
آن كسى كه مى گويد «امرتك بان تفعل»، با آوردن حرف «ب»، اين معنا را مى رساند كه امر من به فلان عمل بود. آن كسى هم كه حرف «ب» را به كار نمى برد، همين منظور را دارد. چيزى كه هست، حرف «ب» را براى اختصار حذف كرده، و اما كسى كه مى گويد: «امرتك لتفعل» مى خواهد بفهماند، امرى كه كرده بيهوده و شوخى نبوده ، بلكه به منظور اين بوده است كه مامور آن را امتثال نموده و آن عمل را انجام دهد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۲۰۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۲۰۷ </center>
به گفته صاحب مجمع البيان «''' لامى '''» كه بر سر «''' لتفعل '''» درمى آيد اين معنا را مى رساند، و ليكن از كلام زجاج برمى آيد كه افاده اين معنا از «''' ل '''» به تنهائى ساخته نيست ، زيرا وى گفته است كه در آيه مورد بحث لفظ «''' كى براى اينكه '''» حذف شده و تقدير آيه «''' و امرنا لكى نسلم '''» بوده است .
به گفته صاحب مجمع البيان «لامى» كه بر سر «لتفعل» درمى آيد اين معنا را مى رساند، وليكن از كلام زجاج برمى آيد كه افاده اين معنا از «ل» به تنهائى ساخته نيست. زيرا وى گفته است كه در آيه مورد بحث لفظ «كى براى اينكه» حذف شده و تقدير آيه «و امرنا لكى نسلم» بوده است.
اين جمله يعنى جمله «''' و امرنا... '''» عطف تفسيرى است براى جمله «''' ان هدى الله هو الهدى '''» و مى فهماند كه امر پروردگار به اينكه مردم مسلمان شوند، خود مصداقى است براى هدايت الهى ، و معنايش اين است كه خداوند ما را امر كرده كه تسليمش شويم ، و به خاطر اينكه زمينه براى وضع جمله «''' لرب العالمين '''» در موضع ضمير فراهم گردد فاعل فعل (امر) را ذكر نكرده و فعل را به صيغه مجهول «''' امرنامامور شده ايم '''» آورد، تا بدين وسيله دلالت كند بر علت امر، پس معناى آيه اين است كه : ما از ناحيه غيب مامور شده ايم كه در برابر خداوند تسليم شويم ، به علت اينكه او پروردگار همه عالميان است ، نه براى همه آنها، پروردگار ديگرى است ، و نه آنطور كه بتپرستان پنداشته اند، براى بعضى از آنها رب ديگرى است .
 
از ظاهر اين آيه مانند ظاهر آيه «''' ان الدين عند الله الاسلام '''» چنانكه در تفسير آن گذشت چنين برمى آيد كه مراد از اسلام تنها اقرار به توحيد و نبوت نيست ، بلكه مراد از آن اين است كه انسان در همه امور تسليم خداى متعال شود.
اين جمله يعنى جمله «و امرنا...» عطف تفسيرى است براى جمله «ان هدى الله هو الهدى» و مى فهماند كه امر پروردگار به اينكه مردم مسلمان شوند، خود مصداقى است براى هدايت الهى ، و معنايش اين است كه خداوند ما را امر كرده كه تسليمش شويم ، و به خاطر اينكه زمينه براى وضع جمله «لرب العالمين» در موضع ضمير فراهم گردد فاعل فعل (امر) را ذكر نكرده و فعل را به صيغه مجهول «امرنا: مامور شده ايم» آورد، تا بدين وسيله دلالت كند بر علت امر.
وَ أَنْ أَقِيمُوا الصلَوةَ وَ اتَّقُوهُ
 
در اينجا، در نظم كلام تفننى به كار رفته است ، به اين معنا كه امرى كه در جمله قبل بود، در اين جمله معناى قول را به خود گرفته گويا گفته شده باشد: «''' به ما گفته اند در برابر پروردگار عالميان تسليم شده ، و نماز به پاى داشته و از او بپرهيزيد '''» با ذكر كلمه «''' و اتقوه '''» تمامى عبادات و اعمال دين را خلاصه كرد و تنها از ميان آنها نماز را اسم برد براى آن اهميتى كه داشته ، و عنايتى كه خداوند در امر آن دارد، زيرا اهتمام قرآن شريف نسبت به نماز جاى هيچ ترديد نيست .
پس معناى آيه اين است كه : ما از ناحيه غيب مامور شده ايم كه در برابر خداوند تسليم شويم ، به علت اينكه او پروردگار همه عالميان است ، نه براى همه آنها، پروردگار ديگرى است ، و نه آنطور كه بتپرستان پنداشته اند، براى بعضى از آنها رب ديگرى است.
وَ هُوَ الَّذِى إِلَيْهِ تحْشرُونَ
 
از ظاهر اين آيه مانند ظاهر آيه «ان الدين عند الله الاسلام» چنانكه در تفسير آن گذشت چنين برمى آيد كه مراد از اسلام تنها اقرار به توحيد و نبوت نيست ، بلكه مراد از آن اين است كه انسان در همه امور تسليم خداى متعال شود.
 
«'''وَ أَنْ أَقِيمُوا الصلَوةَ وَ اتَّقُوهُ'''»:
 
در اينجا، در نظم كلام تفننى به كار رفته است ، به اين معنا كه امرى كه در جمله قبل بود، در اين جمله معناى قول را به خود گرفته گويا گفته شده باشد: «به ما گفته اند در برابر پروردگار عالميان تسليم شده ، و نماز به پاى داشته و از او بپرهيزيد» با ذكر كلمه «و اتقوه» تمامى عبادات و اعمال دين را خلاصه كرد و تنها از ميان آنها نماز را اسم برد براى آن اهميتى كه داشته، و عنايتى كه خداوند در امر آن دارد، زيرا اهتمام قرآن شريف نسبت به نماز جاى هيچ ترديد نيست.
 
«'''وَ هُوَ الَّذِى إِلَيْهِ تحْشرُونَ'''»:
 
وقتى بازگشت و حشر همه شما به سوى خدا باشد و حساب و جزاى شما به دست او است ،
وقتى بازگشت و حشر همه شما به سوى خدا باشد و حساب و جزاى شما به دست او است ،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۲۰۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۲۰۸ </center>
جا دارد كه تسليمش شده و از غضبش بترسيد.
جا دارد كه تسليمش شده و از غضبش بترسيد.
وَ هُوَ الَّذِى خَلَقَ السمَوَتِ وَ الاَرْض ‍ بِالْحَقِّ...
 
در اينجا پاره اى از اسماء و صفات خدا ذكر شده ، و غرض از ذكر آن بيان مطالب قبلى و تعليل آن است ، زيرا نخست فرمود: هدايت صحيح آن است كه او هدايت كند، آنگاه همين هدايت را به طور اجمال تفسير كرد به تسليم شدن در برابر دستورهاى خداوند و نماز و تقوا كه خلاصه و فشرده جميع احكام ديگر دين است . آنگاه جهت و دليل اين معنا را كه چطور هدايت او هدايتى است كه نمى توان از قبولش شانه خالى كرد، چنين بيان فرمود كه چون حشر همه به سوى او است . سپس به بيان كاملترى چنين فرمود: «''' او كسى است كه آسمانها و زمين را به حق آفريده ... '''» پس اسماء و صفاتى كه در اين بيان و احتجاج ذكر شده ، اسماء و صفاتى است كه اگر يكى از آنها ذكر نمى شد، بيان حجت تمام نبود.
«'''وَ هُوَ الَّذِى خَلَقَ السمَاوَاتِ وَ الاَرْض ‍ بِالْحَقِّ...'''»:
مثلا همين جمله مورد بحث ، با اينكه جمله كوتاهى است ، و ليكن خود متضمن حجت و دليل دندانشكنى است . زيرا در اين جمله مى فرمايد خلقت همه عالم فعل حق تعالى است ، و همه آنها را به حق آفريده نه به باطل ، و فعلى كه به حق انجام شده و يك خردل باطل در آن راه ندارد، ناچار غايت و غرضى در انجامش منظور بوده ، و غرض از خلقت عالم همانا بازگشت به سوى او است و اين حجت يكى از دو حجتى است كه آيه شريفه «''' و ما خلقنا السماء و الارض و ما بينهما باطلا ذلك ظن الذين كفروا... '''» متضمن آن است .
 
«''' و يوم يقول كن فيكون '''» سياق آيه دلالت دارد بر اينكه : مقصود از آن چيزى كه خدايش مى گويد: «''' موجود شو، پس موجود مى شود '''» همان روز حشر است ، گر چه خلقت هر موجود ديگرى هم همينطور است ، به شهادت اينكه فرمود: «''' انما امره اذا اراد شيئا ان يقول له كن فيكون '''» كلمه «''' يوم '''» ظرفى است متعلق به «''' يقول '''» و معنايش اين است : روزى كه به قيامت مى گويد موجود شو، موجود مى شود بعضى از مفسرين گفته اند: مخاطب در خطاب «''' كن '''» «''' شى ء '''» است ، يعنى روزى كه به چيزى مى گويد به هستى درآى و آن چيز هم به هستى درمى آيد. و ليكن آنچه ما گفتيم با سياق آيه مناسبتر است .
در اينجا پاره اى از اسماء و صفات خدا ذكر شده ، و غرض از ذكر آن بيان مطالب قبلى و تعليل آن است ، زيرا نخست فرمود: هدايت صحيح آن است كه او هدايت كند، آنگاه همين هدايت را به طور اجمال تفسير كرد به تسليم شدن در برابر دستورهاى خداوند و نماز و تقوا كه خلاصه و فشرده جميع احكام ديگر دين است. آنگاه جهت و دليل اين معنا را كه چطور هدايت او هدايتى است كه نمى توان از قبولش شانه خالى كرد، چنين بيان فرمود كه چون حشر همه به سوى او است.  
«''' قوله الحق '''» اين جمله بيان علت جمله قبلى است ، و از اين جهت با «''' فصل '''» ذكر شده . «''' حق '''» به معناى ثابت به تمام معناى ثبوت است ، و ثابت به حقيقت معناى ثبوت همان وجود خارجى است ، پس معناى «''' قوله الحق '''» اين است كه قول خداى تعالى فعل او و ايجاد او است ، و وقتى قول او عبارت باشد از ايجاد، همچنانكه آيه «''' و يوم يقول كن فيكون '''» هم دلالت بر آن دارد، پس قول او نفس حق است ، برگشتى براى آن نبوده و تغيير دهندهاى براى كلماتش وجود ندارد. و اين است معناى اينكه فرمود: «''' و الحق اقول حق را مى گويم '''» .
 
سپس به بيان كاملترى چنين فرمود: «او كسى است كه آسمانها و زمين را به حق آفريده...». پس اسماء و صفاتى كه در اين بيان و احتجاج ذكر شده ، اسماء و صفاتى است كه اگر يكى از آنها ذكر نمى شد، بيان حجت تمام نبود.
 
مثلا همين جمله مورد بحث ، با اينكه جمله كوتاهى است ، و ليكن خود متضمن حجت و دليل دندانشكنى است. زيرا در اين جمله مى فرمايد خلقت همه عالم فعل حق تعالى است ، و همه آنها را به حق آفريده نه به باطل ، و فعلى كه به حق انجام شده و يك خردل باطل در آن راه ندارد، ناچار غايت و غرضى در انجامش منظور بوده ، و غرض از خلقت عالم همانا بازگشت به سوى او است و اين حجت يكى از دو حجتى است كه آيه شريفه «و ما خلقنا السماء و الارض و ما بينهما باطلا ذلك ظن الذين كفروا...» متضمن آن است.
 
«''' و يوم يقول كن فيكون '''» سياق آيه دلالت دارد بر اين كه: مقصود از آن چيزى كه خدايش مى گويد: «موجود شو، پس موجود مى شود» همان روز حشر است ، گر چه خلقت هر موجود ديگرى هم همينطور است، به شهادت اينكه فرمود: «انما امره اذا اراد شيئا ان يقول له كن فيكون» كلمه «يوم» ظرفى است متعلق به «يقول» و معنايش اين است: روزى كه به قيامت مى گويد موجود شو، موجود مى شود بعضى از مفسرين گفته اند: مخاطب در خطاب «كن» «شىء» است ، يعنى روزى كه به چيزى مى گويد به هستى درآى و آن چيز هم به هستى درمى آيد. وليكن آنچه ما گفتيم با سياق آيه مناسبتر است.
 
«''' قوله الحق '''» اين جمله بيان علت جمله قبلى است، و از اين جهت با «فصل» ذكر شده. «حق» به معناى ثابت به تمام معناى ثبوت است، و ثابت به حقيقت معناى ثبوت همان وجود خارجى است.
 
پس معناى «قوله الحق» اين است كه قول خداى تعالى فعل او و ايجاد او است ، و وقتى قول او عبارت باشد از ايجاد، همچنان كه آيه «و يوم يقول كن فيكون» هم دلالت بر آن دارد، پس قول او نفس حق است، برگشتى براى آن نبوده و تغيير دهنده اى براى كلماتش وجود ندارد. و اين است معناى اين كه فرمود: «و الحق اقول حق را مى گويم».




۱۳٬۸۷۹

ویرایش