گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۳۸: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
 
(۲۲ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۵: خط ۵:


<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۴۹۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۴۹۲ </center>
بحث روايتى
 
<span id='link330'><span>
<span id='link330'><span>
==(چند روايت در ذيل برخى آيات گذشته ) ==
==بحث روایتی: (چند روايت در ذيل برخى آيات گذشته) ==
در كتاب فقيه آمده كه شخصى از امام (عليه السلام ) از كلام خدا پرسيد، آنجا كه مى فرمايد: «'''فاصدق و اكن من الصالحين '''»، فرمود: «'''اصدق '''» از صدقه است ، يعنى تا صدقه دهم ، و منظور از جمله «'''و اكن من الصالحين '''» حج است ، يعنى تا حج خانه خدا كنم .
در كتاب فقيه آمده كه شخصى از امام «عليه السلام»، از كلام خدا پرسيد، آن جا كه مى فرمايد: «فَأصَدَّقَ وَ أكُن مِنَ الصَّالِحِين». فرمود: «أصَدّقَ» از صدقه است، يعنى تا صدقه دهم. و منظور از جملۀ «وَ أكُن مِنَ الصَِالِحِين»، حج است. يعنى تا حج خانه خدا كنم.
مؤ لف : ظاهرا ذيل حديث از قبيل اشاره به بعضى از مصاديق صلاح باشد، نه اينكه بخواهد صلاح را منحصر در حج كند.
 
و در مجمع البيان از ابن عباس نقل كرده كه گفته است : هيچ كس از كسانى كه مال زكات نداده دارند، و استطاعت حج داشتند و نرفته اند، از دنيا نمى رود مگر اينكه هنگام مرگ از خدا درخواست بازگشتن به دنيا مى كند.
مؤلف: ظاهرا ذيل حديث از قبيل اشاره به بعضى از مصاديق «صلاح» باشد، نه اين كه بخواهد «صلاح» را منحصر در «حج» كند.
شنوندگانش گفتند: اى ابن عباس از خدا بترس ، اين چه حرفى است كه مى گويى ؟
 
ما اين افراد كافر را هم مى بينيم كه درخواست برگشتن به دنيا را مى كنند؟ گفت : من از قرآن برايتان دليل مى آورم ، آنگاه اين آيه را خواند: «'''يا ايها الذين امنوا لا تلهكم ... من الصالحين '''» آنگاه گفت : صلاح در اينجا حج است . صاحب مجمع البيان اين معنا را از امام صادق (عليه السلام ) نيز روايت كرده .
و در مجمع البيان، از ابن عباس نقل كرده كه گفته است: هيچ كس از كسانى كه مال زكات نداده دارند، و استطاعت حج داشتند و نرفته اند، از دنيا نمى رود، مگر اين كه هنگام مرگ، از خدا درخواست بازگشتن به دنيا مى كند.
مؤ لف : الدر المنثور هم آن را از عده اى از ارباب كتب حديث از ابن عباس روايت كرده است .
 
و در تفسير قمى به سند خود از ابى بصير از امام باقر (عليه السلام ) روايت آورده كه در ذيل كلام خدا كه فرموده : «'''و لن يوخر اللّه نفسا اذا جاء اجلها '''» فرموده : نزد خدا كتابها و مقدراتى است موقوف و غير حتمى ، هر كدام را بخواهد عملى مى كند، تا شب قدر برسد، در آن شب همه چيزهايى را كه تا سال بعد بايد رخ دهد نازل مى كند، اين است معناى آيه «'''و لن يوخر اللّه نفسا اذا جاء اجلها'''» يعنى وقتى كه خدا آن مقدر را در شب قدر نازل كرده باشد، و نويسندگان آسمانها آن را نوشته باشند، و اين همان مقدرى است كه ديگر تاخير داده نمى شود.
شنوندگانش گفتند: اى ابن عبّاس! از خدا بترس، اين چه حرفى است كه مى گويى؟
سوره تغابن
ما اين افراد كافر را هم مى بينيم كه درخواست برگشتن به دنيا را مى كنند؟ گفت: من از قرآن برايتان دليل مى آورم. آنگاه اين آيه را خواند: «يَا أيُّهَا الّذِينَ آمَنُوا لَا ُتلهِكُم ... مِنَ الصَّالِحِين». آنگاه گفت: «صلاح» در اين جا، حج است. صاحب مجمع البيان نیز، اين معنا را از امام صادق «عليه السلام» روايت كرده.
 
مؤلف: الدرّ المنثور هم، آن را از عده اى از ارباب كتب حديث، از ابن عباس روايت كرده است.
 
و در تفسير قمى، به سند خود، از ابى بصير، از امام باقر «عليه السلام» روايت آورده كه در ذيل كلام خدا كه فرموده: «وَ لَن يُؤخّر اللّهُ نَفساً إذَا جَاءَ أجَلُهَا» فرموده: نزد خدا كتاب ها و مقدراتى است موقوف و غير حتمى، هر كدام را بخواهد عملى مى كند، تا شب قدر برسد. در آن شب، همه چيزهايى را كه تا سال بعد بايد رُخ دهد، نازل مى كند. اين است معناى آيه «وَ لَن يُؤخّرَ اللّهُ نَفساً إذَا جَاءَ أجَلُهَا». يعنى وقتى كه خدا آن مقدّر را در شب قدر نازل كرده باشد، و نويسندگان آسمان ها، آن را نوشته باشند، و اين همان مقدّرى است كه ديگر تأخير داده نمى شود.
 
<center> ''' * * * ''' </center>
 
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۴۹۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۴۹۳ </center>
<span id='link331'><span>
<span id='link331'><span>
<center> «'''سوره تغابن'''» </center>
==آيات ۱ - ۱۰  سوره تغابن ==
==آيات ۱ - ۱۰  سوره تغابن ==
سوره «تغابن»، مدنى است و هجده آيه دارد.
* سوره «تغابن»، مدنى است و هجده آيه دارد.


بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ *
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ *
يُسبِّحُ للَّهِ مَا فِى السّمَاوَاتِ وَ مَا فِى الاَرْضِ لَهُ الْمُلْك وَ لَهُ الْحَمْدُ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شىْءٍ قَدِيرٌ(۱)
يُسبِّحُ للَّهِ مَا فِى السّمَاوَاتِ وَ مَا فِى الاَرْضِ لَهُ الْمُلْك وَ لَهُ الْحَمْدُ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شىْءٍ قَدِيرٌ(۱)
هُوَ الَّذِى خَلَقَكُمْ فَمِنكُمْ كافِرٌ وَ مِنكُم مُّؤْمِنٌ وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ(۲)
هُوَ الَّذِى خَلَقَكُمْ فَمِنكُمْ كافِرٌ وَ مِنكُم مُّؤْمِنٌ وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ(۲)
خَلَقَ السّمَاوَاتِ وَ الاَرْض بِالحَْقِّ وَ صَوَّرَكمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَكمْ وَ إِلَيْهِ الْمَصِيرُ(۳)
 
خَلَقَ السّمَاوَاتِ وَ الاَرْض بِالحَْقِّ وَ صَوَّرَكُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَكُمْ وَ إِلَيْهِ الْمَصِيرُ(۳)
 
يَعْلَمُ مَا فِى السّمَاوَاتِ وَ الاَرْضِ وَ يَعْلَمُ مَا تُسِرُّونَ وَ مَا تُعْلِنُونَ وَ اللَّهُ عَلِيمُ بِذَاتِ الصدُورِ(۴)
يَعْلَمُ مَا فِى السّمَاوَاتِ وَ الاَرْضِ وَ يَعْلَمُ مَا تُسِرُّونَ وَ مَا تُعْلِنُونَ وَ اللَّهُ عَلِيمُ بِذَاتِ الصدُورِ(۴)
أَ لَمْ يَأْتِكمْ نَبَؤُا الَّذِينَ كَفَرُوا مِن قَبْلُ فَذَاقُوا وَبَالَ أَمْرِهِمْ وَ لهَُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ(۵)
 
أَلَمْ يَأْتِكُمْ نَبَؤُا الَّذِينَ كَفَرُوا مِن قَبْلُ فَذَاقُوا وَبَالَ أَمْرِهِمْ وَ لهَُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ(۵)
 
ذَلِك بِأَنَّهُ كانَت تَّأْتِيهِمْ رُسلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَقَالُوا أَ بَشرٌ يهْدُونَنَا فَكَفَرُوا وَ تَوَلَّوا وَّ استَغْنى اللَّهُ وَ اللَّهُ غَنىُّ حَمِيدٌ(۶)
ذَلِك بِأَنَّهُ كانَت تَّأْتِيهِمْ رُسلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَقَالُوا أَ بَشرٌ يهْدُونَنَا فَكَفَرُوا وَ تَوَلَّوا وَّ استَغْنى اللَّهُ وَ اللَّهُ غَنىُّ حَمِيدٌ(۶)
زَعَمَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَن لَّن يُبْعَثُوا قُلْ بَلى وَ رَبّى لَتُبْعَثُنَّ ثمَّ لَتُنَبَّؤُنَّ بِمَا عَمِلْتُمْ وَ ذَلِك عَلى اللَّهِ يَسِيرٌ(۷)
زَعَمَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَن لَّن يُبْعَثُوا قُلْ بَلى وَ رَبّى لَتُبْعَثُنَّ ثمَّ لَتُنَبَّؤُنَّ بِمَا عَمِلْتُمْ وَ ذَلِك عَلى اللَّهِ يَسِيرٌ(۷)
فَئَامِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسولِهِ وَ النُّورِ الَّذِى أَنزَلْنَا وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ(۸)
 
يَوْمَ يجْمَعُكمْ لِيَوْمِ الجَْمْع ذَلِك يَوْمُ التَّغَابُنِ وَ مَن يُؤْمِن بِاللَّهِ وَ يَعْمَلْ صالِحاً يُكَفِّرْ عَنْهُ سيِّئَاتِهِ وَ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تجْرِى مِن تحْتهَا الاَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَداً ذَلِك الْفَوْزُ الْعَظِيمُ(۹)
فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسولِهِ وَ النُّورِ الَّذِى أَنزَلْنَا وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ(۸)
 
يَوْمَ يجْمَعُكُمْ لِيَوْمِ الجَْمْع ذَلِك يَوْمُ التَّغَابُنِ وَ مَن يُؤْمِن بِاللَّهِ وَ يَعْمَلْ صالِحاً يُكَفِّرْ عَنْهُ سيِّئَاتِهِ وَ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تجْرِى مِن تحْتهَا الاَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَداً ذَلِك الْفَوْزُ الْعَظِيمُ(۹)
 
وَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ كذَّبُوا بِئَايَاتِنَا أُولَئك أَصحَابُ النَّارِ خَالِدِينَ فِيهَا وَ بِئْس الْمَصِيرُ(۱۰)
وَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ كذَّبُوا بِئَايَاتِنَا أُولَئك أَصحَابُ النَّارِ خَالِدِينَ فِيهَا وَ بِئْس الْمَصِيرُ(۱۰)
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۴۹۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۴۹۴ </center>
خط ۶۱: خط ۸۰:
اين سوره، از نظر سياق و نظم، شبيه به سوره حديد است، و گويى خلاصه اى از آن است. و غرض سوره اين است كه مؤمنان را تشويق و تحريك كند به اين كه در راه خدا انفاق كنند. و غرض ديگرش اين است كه ناراحتى ها و تأسّف هايى كه در اثر هجوم مصائب در دل هاشان نشسته برطرف سازد، و نويد دهد كه اگر در راه ايمان به خدا و جهاد در راه او و انفاق در آن راه، مشقاتى را متحمل مى شوند، همه به اذن خدا است.
اين سوره، از نظر سياق و نظم، شبيه به سوره حديد است، و گويى خلاصه اى از آن است. و غرض سوره اين است كه مؤمنان را تشويق و تحريك كند به اين كه در راه خدا انفاق كنند. و غرض ديگرش اين است كه ناراحتى ها و تأسّف هايى كه در اثر هجوم مصائب در دل هاشان نشسته برطرف سازد، و نويد دهد كه اگر در راه ايمان به خدا و جهاد در راه او و انفاق در آن راه، مشقاتى را متحمل مى شوند، همه به اذن خدا است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۴۹۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۴۹۵ </center>
و آياتى كه در صدر سوره واقع شده، جنبۀ مقدمه و زمينه چينى براى بيان اين غرض را دارد. در آن آيات بيان مى كند كه اسماى حُسنا و صفات عُلياى خدا اقتضا مى كند كه براى بشر، بعث و بازگشتى فراهم سازد، تا همه به سويش برگردند و در آن بازگشت، اهل ايمان و عمل صالح به سوى بهشت جاودان هدايت شوند، و اهل كفر و تكذيب، به سوى آتش ابدى رانده شوند. پس اين مطالب، مقدمه چينى است براى آيات بعد كه مى فرمايد: بايد خدا و رسول را اطاعت كنيد و بر مصائب و نيز در برابر انفاق در راه خدا خويشتندار باشيد، بدون اين كه از منع موانع متأثر و از ملامت شماتتگران، بيمى به خود راه دهيد. و اين سوره، به شهادت سياق آياتش، در مدينه نازل شده.
و آياتى كه در صدر سوره واقع شده، جنبۀ مقدمه و زمينه چينى براى بيان اين غرض را دارد. در آن آيات بيان مى كند كه اسماى حُسنا و صفات عُلياى خدا اقتضا مى كند كه براى بشر، بعث و بازگشتى فراهم سازد، تا همه به سويش برگردند و در آن بازگشت، اهل ايمان و عمل صالح به سوى بهشت جاودان هدايت شوند، و اهل كفر و تكذيب، به سوى آتش ابدى رانده شوند.  
 
پس اين مطالب، مقدمه چينى است براى آيات بعد كه مى فرمايد: بايد خدا و رسول را اطاعت كنيد و بر مصائب و نيز در برابر انفاق در راه خدا خويشتندار باشيد، بدون اين كه از منع موانع متأثر و از ملامت شماتتگران، بيمى به خود راه دهيد. و اين سوره، به شهادت سياق آياتش، در مدينه نازل شده.


<span id='link332'><span>
<span id='link332'><span>
خط ۱۳۷: خط ۱۵۸:
<span id='link335'><span>
<span id='link335'><span>


==بهانه مشترك كفار در همۀ عصرها، بر عدم پذيرش رسالت الهي ==
==بهانه مشترك كفار در همۀ عصرها، بر عدم پذيرش رسالت الهی ==
و اگر از مسأله آمدن رسولان و دعوت آنان تعبير كرد به جمله «كَانَت تَأتِيهِم - هميشه به سوى آنان مى آمدند»، و نيز از كفر كفار و سخنان ايشان تعبير كرد به «فَقَالُوا» و «كَفَرُوا»، و «تَوَلّوا»، كه به مقابله دلالت بر نداشتن استمرار دارد، بدين جهت بود كه بفهماند كلمه و بهانه كفار در همه اعصار يك چيز بوده، و بر سرِ همان يك كلمه پافشارى هم داشتند. و آن كلمه، عبارت بود از: عناد و لجبازى.  
و اگر از مسأله آمدن رسولان و دعوت آنان تعبير كرد به جمله «كَانَت تَأتِيهِم - هميشه به سوى آنان مى آمدند»، و نيز از كفر كفار و سخنان ايشان تعبير كرد به «فَقَالُوا» و «كَفَرُوا»، و «تَوَلّوا»، كه به مقابله دلالت بر نداشتن استمرار دارد، بدين جهت بود كه بفهماند كلمه و بهانه كفار در همه اعصار يك چيز بوده، و بر سرِ همان يك كلمه پافشارى هم داشتند. و آن كلمه، عبارت بود از: عناد و لجبازى.  


خط ۱۶۹: خط ۱۹۰:
«'''زَعَمَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَن لَّن يُبْعَثُوا قُلْ بَلى وَ رَبى لَتُبْعَثُنَّ ثمَّ لَتُنَبَّؤُنَّ بِمَا عَمِلْتُمْ وَ ذَلِك عَلى اللَّهِ يَسِيرٌ'''»:
«'''زَعَمَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَن لَّن يُبْعَثُوا قُلْ بَلى وَ رَبى لَتُبْعَثُنَّ ثمَّ لَتُنَبَّؤُنَّ بِمَا عَمِلْتُمْ وَ ذَلِك عَلى اللَّهِ يَسِيرٌ'''»:


در اين آيه، ركن ديگری از اركان كفر بت پرستان را بيان مى كند و آن، اين است كه: بت پرستان با انكار معاد، اديان آسمانى را منكرند. چون وقتى معاد را كه اثر دين است، و امر و نهى و حساب و جزاى دين بر پايه آن استوار است،
در اين آيه، ركن ديگری از اركان كفر بت پرستان را بيان مى كند و آن، اين است كه: بت پرستان با انكار معاد، اديان آسمانى را منكرند. چون وقتى معاد را كه اثر دين است، و امر و نهى و حساب و جزاى دين بر پايه آن استوار است، منكر شدند، خود دين را هم منكر گشته اند. تنها انكار معاد است كه مى تواند بهانه و علت انكار رسالت باشد. چون با انكار معاد، ديگر تبليغ و انذار و تبشير معنا ندارد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۰۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۰۲ </center>
منكر شدند، خود دين را هم منكر گشته اند. تنها انكار معاد است كه مى تواند بهانه و علت انكار رسالت باشد. چون با انكار معاد، ديگر تبليغ و انذار و تبشير معنا ندارد.


و در آيه مورد بحث، منظور از «الّذِينَ كَفَرُوا»، عموم بت پرستان است، كه يك دسته آنان، معاصر رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» بودند، و از آن ميان نيز، جمعى در مكّه و اطراف آن زندگى مى كردند. ولى بعضى از مفسران گفته اند: منظور تنها مشركان اهل مكّه است.
و در آيه مورد بحث، منظور از «الّذِينَ كَفَرُوا»، عموم بت پرستان است، كه يك دسته آنان، معاصر رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» بودند، و از آن ميان نيز، جمعى در مكّه و اطراف آن زندگى مى كردند. ولى بعضى از مفسران گفته اند: منظور تنها مشركان اهل مكّه است.
خط ۱۷۷: خط ۱۹۷:
و در جملۀ «قُل بَلى وَ رَبّى لَتُبعَثُنّ ثُمّ لَتُنَبَؤُنّ بِمَا عَمِلتُم»، به رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» دستور فرموده از پندار مشركان پاسخ دهد، و در جواب اين كه پنداشتند «أن لَن يُبعَثُوا»، بفرمايد «بَلى وَ رَبّى لَتُبعَثُنّ - به پروردگارم سوگند كه به طور يقين، مبعوث خواهيد شد». و در اين جمله، مطلب به چند وسيله تأكيد شده. يكى كلمۀ «بَلى». يكى سوگند «رَبّى». يكى «لام» تاكيد. و چهارم، نون تأكيد ثقيله.
و در جملۀ «قُل بَلى وَ رَبّى لَتُبعَثُنّ ثُمّ لَتُنَبَؤُنّ بِمَا عَمِلتُم»، به رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» دستور فرموده از پندار مشركان پاسخ دهد، و در جواب اين كه پنداشتند «أن لَن يُبعَثُوا»، بفرمايد «بَلى وَ رَبّى لَتُبعَثُنّ - به پروردگارم سوگند كه به طور يقين، مبعوث خواهيد شد». و در اين جمله، مطلب به چند وسيله تأكيد شده. يكى كلمۀ «بَلى». يكى سوگند «رَبّى». يكى «لام» تاكيد. و چهارم، نون تأكيد ثقيله.


و كلمۀ «ثُمّ» در جملۀ «ثُمّ لَتُنَبَؤُنّ»، تراخى و بعديّت را مى رساند. البته بعديّت بر حسب رتبه كلام. و در اين جمله، اشاره اى هم به غرض بعث شده و آن غرض، رسيدگى به حساب خلق است. و معناى جملۀ «وَ ذَلِكَ عَلَى اللّه يَسِيرٌ» اين است كه: مبعوث كردن مردم و خبر اعمالشان را به ايشان دادن، براى خداى تعالى آسان است و هيچ دشوارى ندارد. و اين ردّ اعتقاد مشركان است كه مسأله بعث را محال دانسته، مى گفتند: ممكن نيست خداى تعالى، چنين كارى بكند و دليلى، به جز استبعاد نداشتند. و در جاى ديگر، قرآن از اين «آسانى بعث»، به مثل «وَ هُوَ الّذِى يَبدَؤُا الخَلقَ ثُمّ يَعِيدُهُ وَ هُوَ أهوَنُ عَلَيهِ» تعبير آورده، فرموده: او، كسى است كه خلق را بدون سابقه و از هيچ بيافريد، و سپس دوباره او را بر مى گرداند، و بر گرداندنش، بر او آسان تر است.
و كلمۀ «ثُمّ» در جملۀ «ثُمّ لَتُنَبَؤُنّ»، تراخى و بعديّت را مى رساند. البته بعديّت بر حسب رتبه كلام. و در اين جمله، اشاره اى هم به غرض بعث شده و آن غرض، رسيدگى به حساب خلق است. و معناى جملۀ «وَ ذَلِكَ عَلَى اللّه يَسِيرٌ» اين است كه: مبعوث كردن مردم و خبر اعمالشان را به ايشان دادن، براى خداى تعالى آسان است و هيچ دشوارى ندارد.  
 
و اين، ردّ اعتقاد مشركان است كه مسأله بعث را محال دانسته، مى گفتند: ممكن نيست خداى تعالى، چنين كارى بكند و دليلى، به جز استبعاد نداشتند. و در جاى ديگر، قرآن، از اين «آسانى بعث»، به مثل «وَ هُوَ الّذِى يَبدَؤُا الخَلقَ ثُمّ يَعِيدُهُ وَ هُوَ أهوَنُ عَلَيهِ» تعبير آورده، فرموده: او، كسى است كه خلق را بدون سابقه و از هيچ بيافريد، و سپس دوباره او را بر مى گرداند، و بر گرداندنش، بر او آسان تر است.


و دليل بر اين كه معاد براى خداى تعالى دشوارى ندارد، همان اسماء و صفاتى است كه در صدر آيات نام برد. يعنى خلق، ملك، علم، محموديت، و منزه بودن، كه جامع همۀ آن اسماء و صفات، كلمۀ «اللّه» است، كه معنايش، دارندۀ تمامى صفات كمال است.
و دليل بر اين كه معاد براى خداى تعالى دشوارى ندارد، همان اسماء و صفاتى است كه در صدر آيات نام برد. يعنى خلق، ملك، علم، محموديت، و منزه بودن، كه جامع همۀ آن اسماء و صفات، كلمۀ «اللّه» است، كه معنايش، دارندۀ تمامى صفات كمال است.


از اين جا روشن مى شود كه چرا در جمله مورد بحث نفرمود «وَ ذَلِكَ عَلَيهِ يَسِيرٌ»، و چرا نام جلاله را آورد؟
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۰۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۰۳ </center>
خواست تا به علت حكم اشاره كرده باشد و فرموده باشد: اگر گفتيم «معاد» براى خدا آسان است، براى اين بود كه او «اللّه» است. پس جمله مورد بحث، يك حجّت برهانى است، نه صرف ادّعا.
از اين جا روشن مى شود كه چرا در جمله مورد بحث نفرمود «وَ ذَلِكَ عَلَيهِ يَسِيرٌ»، و چرا نام جلاله را آورد؟ خواست تا به علت حكم اشاره كرده باشد و فرموده باشد: اگر گفتيم «معاد» براى خدا آسان است، براى اين بود كه او «اللّه» است. پس جمله مورد بحث، يك حجّت برهانى است، نه صرف ادّعا.
<span id='link338'><span>
<span id='link338'><span>


==اشاره به آياتى كه در آنها براى وقوع و تحقق قيامت قسم ياد شده است ==
== آياتى كه در آن ها، براى وقوع قيامت، سوگند ياد شده است ==
مفسرين گفته اند: آيه مورد بحث سومين آيه اى است كه پيغمبر گراميش را براى وقوع معاد وادار به سوگند به پروردگار خود كرده ، يكى ديگر از آن موارد آيه زير است كه مى فرمايد: «'''و يستنبونك احق هو قل اى و ربى '''» و يكى ديگرش اين است كه مى فرمايد: «'''و قال الذين كفروا لا تاتينا الساعه قل بلى و ربى لتاتينكم '''»، و سومى آنها آيه مورد بحث ما است .
مفسران گفته اند: آيه مورد بحث، سومين آيه اى است كه پيغمبر گراميش را براى وقوع معاد، وادار به سوگند به پروردگار خود كرده. يكى ديگر از آن موارد، آيه زير است كه مى فرمايد: «وَ يَستَنبِؤنَكَ أحَقّ هُوَ قُل إى وَ رَبّى». و يكى ديگرش اين است كه مى فرمايد: «وَ قَالَ الّذِينَ كَفَرُوا لَا تَأتِينَا السّاعَةُ قُل بَلى وَ رَبّى لَتَأتِيَنّكُم»، و سومى آن ها، آيه مورد بحث ما است.
فَئَامِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسولِهِ وَ النُّورِ الَّذِى أَنزَلْنَا وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ
 
اين جمله نتيجه گيرى از مضمون آيه قبلى است ، به دليل اينكه حرف «'''فاء'''» در اولش آمده ، مى فرمايد: وقتى مسلم شد كه شما به طور يقين مبعوث خواهيد شد، و شما را به ريز و درشت آنچه كرده ايد خبر خواهند داد، پس واجب است بر شما كه به خدا و رسولش ايمان بياوريد و نيز به آن نورى كه بر رسولش نازل كرده كه همان قرآن باشد كه با نور ساطع خود شما را به سوى صراط مستقيم هدايت نموده و شرايع دين را بيان مى كند، ايمان بياوريد.
«'''فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسولِهِ وَ النُّورِ الَّذِى أَنزَلْنَا وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ'''»:
در جمله «'''و النور الذى انزلنا'''»، التفاتى از غيبت «'''فامنوا بالله '''» به تكلم با غير «'''انزلنا'''» بكار رفته ، و شايد نكته اين التفات تكميل حجت باشد، و بخواهد حجت قبلى را از راه شهادت كه بهتر عذر را قطع مى كند تكميل نمايد، چون خيلى فرق هست بين اينكه بگوييم «'''و النور الذى انزل '''» كه يك جمله خبرى است ، و اينكه بفرمايد: «'''و النور الذى انزلنا'''» كه ديگر جمله خبرى نيست بلكه شهادتى است از خداى تعالى برقرآن كتابى آسمانى و نازل از ناحيه او، و معلوم است كه شهادت تاكيدش از صرف خبر بيشتر است .
 
ممكن است در اينجا بپرسى كه : چه فايده اى در شهادت است بامشركين منكر اين هستند كه قرآن كلام خداى تعالى است و از ناحيه او نازل شده و اگر كفار اين معنا را قبول داشتند همان حجت گذشته براى اثبات معاد كافى بود، و احتياجى به اين التفات نداشت ؟
اين جمله، نتيجه گيرى از مضمون آيه قبلى است. به دليل اين كه حرف «فَاء» در اولش آمده. مى فرمايد: وقتى مسلّم شد كه شما به طور يقين مبعوث خواهيد شد، و شما را به ريز و درشت آنچه كرده ايد، خبر خواهند داد. پس واجب است بر شما كه به خدا و رسولش ايمان بياوريد و نيز به آن نورى كه بر رسولش نازل كرده، كه همان قرآن باشد كه با نور ساطع خود، شما را به سوى صراط مستقيم هدايت نموده و شرايع دين را بيان مى كند، ايمان بياوريد.
 
در جملۀ «وَ النّورِ الّذِى أنزَلنَا»، التفاتى از غيبت «فَآمِنُوا بِالله»، به تكلّم با غير «أنزَلنَا» به كار رفته، و شايد نكته اين التفات تكميل حجت باشد، و بخواهد حجت قبلى را از راه شهادت كه بهتر عذر را قطع مى كند، تكميل نمايد. چون خيلى فرق هست بين اين كه بگوييم «وَ النّورِ الّذِى أنزل» كه يك جمله خبرى است، و اين كه بفرمايد: «وَ النّورِ الّذِى أنزَلنَا» كه ديگر جمله خبرى نيست، بلكه شهادتى است از خداى تعالى بر قرآن، كتابى آسمانى و نازل از ناحيه او، و معلوم است كه شهادت، تأكيدش از صرف خبر بيشتر است.
 
ممكن است در اين جا بپرسى كه: چه فايده اى در شهادت است، با این که مشركان منكر اين هستند كه قرآن كلام خداى تعالى است و از ناحيۀ او نازل شده، و اگر كفار اين معنا را قبول داشتند، همان حجت گذشته براى اثبات معاد كافى بود، و احتياجى به اين التفات نداشت؟
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۰۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۰۴ </center>
در پاسخ مى گوييم : قبل از اين آيات خداى تعالى چند نوبت به وسيله تحدى انكار مشركين را باطل كرده و فرموده بود: اگر شك داريد كه اين قرآن از ناحيه خداست ، و احتمال مى دهيد خود محمد كه يك فرد بشر است آن را ساخته و پرداخته باشد، شما مشركين هم بشريد، و عرب هم هستيد، يك سوره و حداقل يك آيه به مثل آن بياوريد، پس در مقام آيه چنين بهانه اى در كار نيست ، و براى اقامه حجت شهادت موكدتر از صرف خبر است و حتى از خبرى كه مدلل است ، نيز موكدتر است .
در پاسخ مى گوييم: قبل از اين آيات، خداى تعالى، چند نوبت به وسيلۀ تحدّى انكار مشركان را باطل كرده و فرموده بود: اگر شك داريد كه اين قرآن از ناحيه خداست، و احتمال مى دهيد خود محمد كه يك فرد بشر است، آن را ساخته و پرداخته باشد، شما مشركان هم بشريد، و عرب هم هستيد، يك سوره و حداقل يك آيه به مثل آن بياوريد. پس در مقام آيه چنين بهانه اى در كار نيست، و براى اقامۀ حجت، شهادت، مؤكّدتر از صرف خبر است و حتى از خبرى كه مدلّل است، نيز مؤكّدتر است.
«'''و اللّه بما تعملون خبير'''» - اين جمله علم خداى تعالى را به ياد آنان مى آورد، علمش به دقائق اعمال آنان ، مى خواهد دستور «'''فامنوا'''» را به اين وسيله تاءكيد كند، و معناى آن اين است كه : ايمان بياوريد، و در ايمان آوردن خود كوشش هم بكنيد، براى اينكه خدا به دقائق اعمالتان عالم است ، هرگز از هيچ يك از آن اعمال غافل نمى ماند، و او به طور قطع جزاى اعمالتان را مى دهد.
 
«'''وَ اللّهُ بِمَا تَعمَلُونَ خَبِير'''» - اين جمله، علم خداى تعالى را به ياد آنان مى آورد، علمش به دقائق اعمال آنان. مى خواهد دستور «فَآمِنُوا» را به اين وسيله تأكيد كند، و معناى آن اين است كه: ايمان بياوريد، و در ايمان آوردن خود كوشش هم بكنيد. براى اين كه خدا به دقائق اعمالتان عالِم است. هرگز از هيچ يك از آن اعمال غافل نمى ماند، و او به طور قطع، جزاى اعمالتان را مى دهد.
<span id='link339'><span>
<span id='link339'><span>
==آياتى كه بر جمع شدن مردم در قيامت براىفصل قضاء دلالت مى كنند. ==
 
يَوْمَ يجْمَعُكمْ لِيَوْمِ الجَْمْع ذَلِك يَوْمُ التَّغَابُنِ ...
==چه کسانی در روز قیامت، مغبون می شوند؟ ==
كلمه «'''يوم '''» ظرف است براى جمله قبلى كه مى فرمود: «'''به طور قطع مبعوث مى شويد...'''» و منظور از «'''يوم جمع '''» روز قيامت است كه مردم همگى جمع مى شوند، تا خداى تعالى بينشان فصل قضا كند، همچنان كه فرمود: «'''و نفخ فى الصور فجمعناهم جمعا'''». و مساءله جمع شدن براى روز قيامت در قرآن كريم مكرر آمده ، و امثال آيه زير آن را تفسير مى كند و مى فرمايد: «'''ان ربك يقضى بينهم يوم القيمه فيما كانوا فيه يختلفون '''» و نيز مى فرمايد: «'''فاللّه يحكم بينهم يوم القيمه فيما كانوا فيه يختلفون '''» و مى فرمايد: «'''ان ربك هو يفصل بينهم يوم القيمه فيما كانوا فيه يختلفون '''»، كه همه اين آيات اشاره دارند به اينكه جمع شدن مردم در قيامت به منظور فصل القضاء و داورى است . «'''ذلك يوم التغابن '''» - راغب مى گويد: كلمه «'''غبن '''» (كه تغابن مصدر باب تفاعل آن است ) به معناى اين است كه وقتى با كسى معامله مى كنى از راهى كه او متوجه نشود كلاه سر او بگذارى ،
«'''يَوْمَ يجْمَعُكُمْ لِيَوْمِ الجَْمْع ذَلِك يَوْمُ التَّغَابُنِ ...'''»:
 
كلمۀ «يَوم»، ظرف است براى جمله قبلى كه مى فرمود: «به طور قطع مبعوث مى شويد...»، و منظور از «يَوم جمع»، روز قيامت است كه مردم همگى جمع مى شوند، تا خداى تعالى، بينشان فصل قضا كند، همچنان كه فرمود: «وَ نُفِخَ فِى الصّورِ فَجَمَعنَاهُم جَمعاً». و مسأله جمع شدن براى روز قيامت در قرآن كريم، مكرر آمده، و امثال آيه زير، آن را تفسير مى كند و مى فرمايد:  
 
«إنّ رَبّكَ يَقضِى بَينَهُم يَومَ القِيَامَةِ فِيمَا كَانُوا فِيهِ يَختَلِفُون». و نيز مى فرمايد: «فَاللّهُ يَحكُمُ بَينَهُم يَومَ القِيَامَةِ فِيمَا كَانُوا فِيهِ يَختَلِفُون». و مى فرمايد: «إنّ رَبّكَ هُوَ يَفصِلُ بَينَهُم يَومَ القِيَامَةِ فِيمَا كَانُوا فِيهِ يَختَلِفُونَ»، كه همه اين آيات، اشاره دارند به اين كه جمع شدن مردم در قيامت، به منظور فصل القضاء و داورى است.
«'''ذَلِكَ يَومُ التّغَابُن'''» - راغب مى گويد: كلمه «غبن» (كه تغابن، مصدر باب تفاعل آن است)، به معناى اين است كه: وقتى با كسى معامله مى كنى، از راهى كه او متوجه نشود، كلاه سر او بگذارى، (اگر مى خرى، پول كمترى بدهى، و اگر مى فروشى، پول بيشترى بگيرى).
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۰۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۰۵ </center>
(اگر مى خرى پول كمترى بدهى ، و اگر مى فروشى پول بيشترى بگيرى )،
 
«'''اليوم التغابن '''» چه روزى است ؟ و چه كسانى معنبون مى شوند؟
آنگاه مى گويد: منظور از «يَومُ التّغَابُن» كه در قرآن آمده، روز قيامت است. چون در آن روز، براى همه مردم كشف مى شود كه در معامله اى كه آيات زير بدان اشاره نموده، مغبون شده اند، و اينك آن آيات:  
آنگاه مى گويد: منظور از «'''يوم التغابن '''» كه در قرآن آمده روز قيامت است ، چون در آن روز براى همه مردم كشف مى شود كه در معامله اى كه آيات زير بدان اشاره نموده مغبون شده اند، و اينكه آن آيات : «'''و من الناس من يشرى نفسه ابتغاء مرضات اللّه - بعضى از مردمند كه جان خود را در برابر خو شنوديهاى خدا مى فروشند'''»، «'''ان اللّه اشترى من المؤ منين انفسهم ... - خدا از مؤ منين جانهايشان را خريدارى كرده ... و الذين يشترون بعهد اللّه و ايمانهم ثمنا قليلا - آن هايى كه با عهد خدا و سوگندهاشان بهاى اندكى به دست مى آورند'''».
 
در روز قيامت براى همه اين معامله گران كشف مى شود كه مغبون شده اند، آن كس كه معامله نكرده مى فهمد كه از معامله نكردن مغبون شده ، و آن كس كه در معامله اش بهاى اندك دنيا به دست آورده مى فهمد كه از معامله كردنش مغبون شده ، پس همه مردم در آن روز مغبون خواهند بود.
«وَ مِنَ النّاسِ مَن يَشرِى نَفسَهُ ابتِغَاءَ مَرضَاتِ اللّه - بعضى از مردمند كه جان خود را در برابر خشنودی هاى خدا، مى فروشند».
و از بعضى از مفسرين وقتى سوال شده كه «'''يوم التغابن '''» به چه معنا است ؟ گفته اند: به معنا است كه در آن روز تمام اشياء بر خلاف معيارها و مقاديردنيايى ظهور مى كنند.
 
و اينكه در آغاز كلامش گفت تغابن به معناى كلاه گذارى است ، وقتى درست است كه تغابن در آيه را به اين معنا بگيريم كه كفار معامله سودبخش را رها نموده معامله زيان آور را اختيار كردند، و هر چند اين معنا معناى خوبى است ، ولى با كلمه «'''تغابن '''» نمى سازد، چون اين كلمه از باب مفاعله است ، و مغبون كردن هر دو طرف يكديگر را مى رساند.
«إنّ اللّهَ اشتَرَى مِنَ المُؤمِنِينَ أنفُسَهُم ... - خدا از مؤمنان، جان هايشان را خريدارى كرده...».
و آن وجه دوم كه از بعضى نقل كرد وجه دقيق ترى است ، و آيات زير هم آن را تاءييد مى كند: «'''فلا تعلم نفس ما اخفى لهم من قره اعين '''»، «'''لهم ما يشاون فيها و لدينا مزيد، و بدا لهم من اللّه ما لم يكونوا يحتسبون '''».
 
«وَ الّذِينَ يَشتَرُونَ بِعَهدِ اللّه وَ أيمَانِهِم ثَمَناً قَلِيلاً - آن هايى كه با عهد خدا و سوگندهاشان، بهاى اندكى به دست مى آورند».
 
در روز قيامت، براى همۀ اين معامله گران كشف مى شود كه مغبون شده اند. آن كس كه معامله نكرده، مى فهمد كه از معامله نكردن مغبون شده، و آن كس كه در معامله اش بهاى اندك دنيا به دست آورده، مى فهمد كه از معامله كردنش، مغبون شده. پس همۀ مردم، در آن روز، مغبون خواهند بود.
 
و از بعضى از مفسران، وقتى سؤال شده كه «يَومُ التّغَابُن» به چه معناست؟ گفته اند: به این معنا است كه در آن روز، تمام اشياء بر خلاف معيارها و مقادير دنيايى، ظهور مى كنند.
 
و اين كه در آغاز كلامش گفت «تغابن»، به معناى كلاه گذارى است، وقتى درست است كه «تغابن» در آيه را به اين معنا بگيريم كه كفار، معامله سودبخش را رها نموده، معامله زيان آور را اختيار كردند، و هرچند اين معنا، معناى خوبى است، ولى با كلمه «تغابن» نمى سازد. چون اين كلمه از باب «مفاعله» است، و مغبون كردن هر دو طرف، يكديگر را مى رساند.
 
و آن وجه دوم - كه از بعضى نقل كرد - وجه دقيق ترى است، و آيات زير، هم آن را تأييد مى كند:  
 
«فَلا تَعلَمُ نَفسٌ مَا أخفِىَ لَهُم مِن قُرّة أعيُن».
 
«لَهُم مَا يَشَاؤُنَ فِيهَا وَ لَدَينَا مَزِيدٌ، وَ بَدَا لَهُم مِنَ اللّه مَا لَم يَكُونُوا يَحتَسِبُونَ».
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۰۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۰۶ </center>
و مقتضاى اين وجه عموميت تغابن است ، يعنى بنابر اين وجه بايد گفت كه : هم كفار در قيامت تغابن دارند و هم مؤ منين ، تغابن مومنين براى آن است كه وقتى آن قره العين هاى در جوار رحمت حق را مى بينند، ناراحت مى شوند كه چرا بيشتر عمل نكردند، و اما كفار تغابنشان براى است كه چراعمل نكردند، و وجهى كه بين دو طايفه مشترك است ،است كه چرا در دنيا آنطور كه بايد روز قيامت را نشناختند.
و مقتضاى اين وجه، عموميت «تغابن» است. يعنى بنابر اين وجه، بايد گفت كه: هم كفار در قيامت تغابن دارند و هم مؤمنان. تغابن مؤمنان، براى آن است كه وقتى آن قرّةُ العين هاى در جوار رحمت حق را مى بينند، ناراحت مى شوند كه چرا بيشتر عمل نكردند. و اما كفّار، تغابن شان، براى است كه چرا عمل نكردند. و وجهى كه بين دو طايفه مشترك است، این است كه چرا در دنيا، آن طور كه بايد، روز قيامت را نشناختند.
ولى اين وجه هم مثل وجه قبلى با معناى تغابن نمى سازد، براى معناى تغابن مغبون كردن يكديگر است .
 
البته در اين ميان وجه سومى هم هست ، و آن اين است كه تغابن را تنها مخصوص گمراهان بدانيم و بگوييم : اين دسته دو طايفه هستند كه هر يك به دست ديگرى مغبون مى شوند، يكى طايفه گمراه كننده ، ديگرى گمراه شونده ، طايفه گمراه كننده غابن هستند، زيرا پيروان خود را وادار به دنياپرستى و ترك آخرت و در نتيجه وادار به گمراهى نموده ، آنان را مغبون مى سازند، و مغبون هستند، براى اينكه همان پيروان ضعيف ، ايشان را با پيروى كوركورانه خود كمك نموده ، استكبارشان را بيشتر مى كنند، پس هر دو طايفه هم غابن اند و هم مغبون .
ولى اين وجه هم، مثل وجه قبلى، با معناى تغابن نمى سازد. براى این که معناى «تغابن»، مغبون كردن يكديگر است.
وجه چهارمى هم هست كه طبق آن روايت هم وارد شده ، و آن اين است كه بگوييم تمامى بندگان خدا چه خوب و چه بد در بهشت سهم و منزلى و در دوزخ هم منزلى دارند، بنده اگر اطاعت خدا كند به منزلى كه در بهشت برايش فراهم شده داخل مى شود، و اگر نافرمانى خدا را بكند، داخل منزلى كه در آتش دارد مى شود، و روز قيامت منزلهاى بهشتى اهل دوزخ را به اهل بهشت مى دهند، و منزل دوزخى اهل بهشت را به اهل دوزخ مى دهند، پس در قيامت اهل بهشت دوزخيان را مغبون نموده ، مؤ منين غابن و كفار مغبون مى شوند.
 
بعضى از مفسرين بعد از ايراد اين وجه گفته اند: تغابن در خود آيه با جمله «'''و من يومن باللّه ... و بئس المصير'''» تفسير شده ، ولى ما آنطور كه بايد ظهورى در آيه نديديم ، كه چگونه آيه تغابن را تفسير نموده است .
البته در اين ميان، وجه سومى هم هست و آن، اين است كه «تغابن» را تنها مخصوص گمراهان بدانيم و بگوييم: اين دسته، دو طايفه هستند كه هر يك به دست ديگرى، مغبون مى شوند. يكى طايفۀ گمراه كننده. ديگرى گمراه شونده.
 
طايفۀ گمراه كننده، «غابن» هستند. زيرا پيروان خود را وادار به دنياپرستى و ترك آخرت، و در نتيجه وادار به گمراهى نموده، آنان را «مغبون» مى سازند.
 
و «مغبون» هستند، براى اين كه همان پيروان ضعيف، ايشان را با پيروى كوركورانۀ خود، كمك نموده، استكبارشان را بيشتر مى كنند. پس هر دو طايفه، هم «غابن» اند و هم «مغبون».
 
وجه چهارمى هم هست، كه طبق آن، روايت هم وارد شده و آن، اين است كه بگوييم: تمامى بندگان خدا، چه خوب و چه بد، در بهشت سهم و منزلى، و در دوزخ هم منزلى دارند. بنده، اگر اطاعت خدا كند، به منزلى كه در بهشت برايش فراهم شده، داخل مى شود، و اگر نافرمانى خدا را بكند، داخل منزلى كه در آتش دارد، مى شود. و روز قيامت، منزل هاى بهشتى اهل دوزخ را به اهل بهشت مى دهند، و منزل دوزخى اهل بهشت را به اهل دوزخ مى دهند. پس در قيامت، اهل بهشت، دوزخيان را مغبون نموده، مؤمنان، «غابن» و كفّار، «مغبون» مى شوند.
 
بعضى از مفسران، بعد از ايراد اين وجه گفته اند: «تغابن» در خود آيه، با جملۀ «وَ مَن يُؤمِن بِاللّه... وَ بِئسَ المَصِير» تفسير شده، ولى ما آن طور كه بايد، ظهورى در آيه نديديم، كه چگونه آيه تغابن را تفسير نموده است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۰۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۰۷ </center>
و اما جمله «'''و من يومن باللّه و يعمل صا لحا... و بئس المصير'''» از آنجا كه در طول اين تفسير مكرر معنا شده ، ديگر به معنايش نمى پردازيم .
و اما جملۀ «وَ مَن يُؤمِن بِاللّه وَ يَعمَل صَالِحاً... وَ بِئسَ المَصِير»، از آن جا كه در طول اين تفسير مكرر معنا شده، ديگر به معنايش نمى پردازيم.




۱۳٬۷۷۸

ویرایش