گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۳۸: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۹۰: خط ۱۹۰:
«'''زَعَمَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَن لَّن يُبْعَثُوا قُلْ بَلى وَ رَبى لَتُبْعَثُنَّ ثمَّ لَتُنَبَّؤُنَّ بِمَا عَمِلْتُمْ وَ ذَلِك عَلى اللَّهِ يَسِيرٌ'''»:
«'''زَعَمَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَن لَّن يُبْعَثُوا قُلْ بَلى وَ رَبى لَتُبْعَثُنَّ ثمَّ لَتُنَبَّؤُنَّ بِمَا عَمِلْتُمْ وَ ذَلِك عَلى اللَّهِ يَسِيرٌ'''»:


در اين آيه، ركن ديگری از اركان كفر بت پرستان را بيان مى كند و آن، اين است كه: بت پرستان با انكار معاد، اديان آسمانى را منكرند. چون وقتى معاد را كه اثر دين است، و امر و نهى و حساب و جزاى دين بر پايه آن استوار است،
در اين آيه، ركن ديگری از اركان كفر بت پرستان را بيان مى كند و آن، اين است كه: بت پرستان با انكار معاد، اديان آسمانى را منكرند. چون وقتى معاد را كه اثر دين است، و امر و نهى و حساب و جزاى دين بر پايه آن استوار است، منكر شدند، خود دين را هم منكر گشته اند. تنها انكار معاد است كه مى تواند بهانه و علت انكار رسالت باشد. چون با انكار معاد، ديگر تبليغ و انذار و تبشير معنا ندارد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۰۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۰۲ </center>
منكر شدند، خود دين را هم منكر گشته اند. تنها انكار معاد است كه مى تواند بهانه و علت انكار رسالت باشد. چون با انكار معاد، ديگر تبليغ و انذار و تبشير معنا ندارد.


و در آيه مورد بحث، منظور از «الّذِينَ كَفَرُوا»، عموم بت پرستان است، كه يك دسته آنان، معاصر رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» بودند، و از آن ميان نيز، جمعى در مكّه و اطراف آن زندگى مى كردند. ولى بعضى از مفسران گفته اند: منظور تنها مشركان اهل مكّه است.
و در آيه مورد بحث، منظور از «الّذِينَ كَفَرُوا»، عموم بت پرستان است، كه يك دسته آنان، معاصر رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» بودند، و از آن ميان نيز، جمعى در مكّه و اطراف آن زندگى مى كردند. ولى بعضى از مفسران گفته اند: منظور تنها مشركان اهل مكّه است.
خط ۲۰۳: خط ۲۰۲:


و دليل بر اين كه معاد براى خداى تعالى دشوارى ندارد، همان اسماء و صفاتى است كه در صدر آيات نام برد. يعنى خلق، ملك، علم، محموديت، و منزه بودن، كه جامع همۀ آن اسماء و صفات، كلمۀ «اللّه» است، كه معنايش، دارندۀ تمامى صفات كمال است.
و دليل بر اين كه معاد براى خداى تعالى دشوارى ندارد، همان اسماء و صفاتى است كه در صدر آيات نام برد. يعنى خلق، ملك، علم، محموديت، و منزه بودن، كه جامع همۀ آن اسماء و صفات، كلمۀ «اللّه» است، كه معنايش، دارندۀ تمامى صفات كمال است.
از اين جا روشن مى شود كه چرا در جمله مورد بحث نفرمود «وَ ذَلِكَ عَلَيهِ يَسِيرٌ»، و چرا نام جلاله را آورد؟ خواست


<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۰۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۰۳ </center>
 
از اين جا روشن مى شود كه چرا در جمله مورد بحث نفرمود «وَ ذَلِكَ عَلَيهِ يَسِيرٌ»، و چرا نام جلاله را آورد؟ خواست تا به علت حكم اشاره كرده باشد و فرموده باشد: اگر گفتيم «معاد» براى خدا آسان است، براى اين بود كه او «اللّه» است. پس جمله مورد بحث، يك حجّت برهانى است، نه صرف ادّعا.
تا به علت حكم اشاره كرده باشد و فرموده باشد: اگر گفتيم «معاد» براى خدا آسان است، براى اين بود كه او «اللّه» است. پس جمله مورد بحث، يك حجّت برهانى است، نه صرف ادّعا.
<span id='link338'><span>
<span id='link338'><span>


۱۴٬۲۵۷

ویرایش