گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۳۰: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
 
(۶ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۹۸: خط ۹۸:
<span id='link261'><span>
<span id='link261'><span>


==توضيحی درباره استغفار ابراهيم «ع» براى پدر ==
==توضيحی درباره استغفار ابراهيم«ع» براى پدر ==
«'''إلّا قَولَ إبرَاهِيمَ لِأبِيهِ لَأستَغفِرَنَّ لَكَ وَ مَا أملِكُ لَكَ مِنَ اللّه مِن شَئٍ'''» - اين جمله، استثنایى است از كليتى كه جمله هاى قبل بر آن دلالت مى كرد و آن، اين بود كه ابراهيم و مؤمنانى كه با وى بودند، از قوم مشرك خود به طور كلى و مطلق، تبرى جستند، و هر رابطه اى كه ايشان را به آنان پيوسته كند، قطع نمودند، به جز يك رابطه، و آن گفتار ابراهيم به پدرش بود كه گفت: «لَأستَغفِرَنَّ لَكَ ...».
«'''إلّا قَولَ إبرَاهِيمَ لِأبِيهِ لَأستَغفِرَنَّ لَكَ وَ مَا أملِكُ لَكَ مِنَ اللّه مِن شَئٍ'''» - اين جمله، استثنایى است از كليتى كه جمله هاى قبل بر آن دلالت مى كرد و آن، اين بود كه ابراهيم و مؤمنانى كه با وى بودند، از قوم مشرك خود به طور كلى و مطلق، تبرى جستند، و هر رابطه اى كه ايشان را به آنان پيوسته كند، قطع نمودند، به جز يك رابطه، و آن گفتار ابراهيم به پدرش بود كه گفت: «لَأستَغفِرَنَّ لَكَ ...».
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۳۹۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۳۹۵ </center>
خط ۱۲۴: خط ۱۲۴:
<span id='link263'><span>
<span id='link263'><span>


==دعاى ابراهيم عليه السلام و پيروانش در توكل بر خدا و بازگشت به او ==
«'''رَبَّنَا عَلَيكَ تَوَكَّلنَا وَ إلَيكَ أنَبنَا وَ إلَيكَ المَصِيرُ'''» - اين جمله نيز، تتمۀ كلامى است كه قرآن كريم از ابراهيم و مؤمنان به وى نقل كرده بود، و مسلمانان را به تأسّى به وى وا مى داشت. و این جمله، دعایى است از نامبردگان به درگاه پروردگارشان، و مناجاتى است دنبال آن تبرّى كه از قوم خود كردند. چون تبرّى جستن، آن هم به آن شدت، ممكن است اثار سوئى به بار آورد، و ايمان را از آدمى سلب كند. لذا دعا كردند كه پروردگارا به تو توكّل مى كنيم، و به سوى تو توبه مى آوريم، و بازگشت به سوى تو است.
«'''ربنا عليك توكلنا و اليك انبنا و اليك المصير'''» - اين جمله نيز تتمه كلامى است كه قرآن كريم از ابراهيم و مؤ منين به وى نقل كرده بود، و مسلمانان را به تاسى به وى وا مى داشت . و جمله دعائى است از نامبردگان به درگاه پروردگارشان ، و مناجاتى دنبال آن تبرى كه از قوم خود كردند، چون تبرى جستن آنهم به آن شدت ، ممكن است اثار سوئى به بار آورد، و ايمان را از آدمى سلب كند، لذا دعا كردند كه پروردگارا به تو تؤ كل مى كنيم ، و به سوى تو توبه مى آوريم ، و بازگشت به سوى تو است .
 
جمله مذكور مقدمه اى است براى دعائى كه بعدا مى آيد، در حقيقت دعاى خود را با اين مقدمه افتتاح كردند، و در آن مقدمه موقعيتى را كه در بيزارى از اعداء دارند ذكر نموده ، گفتند «'''پروردگارا توكل ما بر تو است ، و به سوى تو برمى گرديم '''» و منظورشان اين بوده كه ما در موقعيتى از زندگى قرار داريم كه ممكن است فكر كنيم زمام نفس ما در دست خود ما است ، و خود ما هستيم كه امور خود را تدبير مى كنيم ، ولى مانسبت به نفس خود به تو رو مى آوريم ، و آن را به تو رجوع مى دهيم ، و نسبت به امورمان كه بايد تدبيرش كنيم ، آن را هم به خود تو وا مى گذاريم ، و خلاصه مشيت تو را جايگزين مشيت خود مى سازيم ، تويى وكيل ما در امور، آن را به هر گونه كه خودت مى خواهى تدبير فرما.
جملۀ مذكور، مقدمه اى است براى دعایى كه بعدا مى آيد، در حقيقت دعاى خود را با اين مقدمه افتتاح كردند، و در آن مقدمه، موقعيتى را كه در بيزارى از اعداء دارند، ذكر نموده، گفتند: «پروردگارا! توكّل ما، بر تو است، و به سوى تو بر مى گرديم»، و منظورشان اين بوده كه ما در موقعيتى از زندگى قرار داريم كه ممكن است فكر كنيم زمام نفس ما در دست خود ما است، و خود ما هستيم كه امور خود را تدبير مى كنيم. ولى ما نسبت به نفس خود به تو رو مى آوريم، و آن را به تو رجوع مى دهيم، و نسبت به امورمان كه بايد تدبيرش كنيم، آن را هم به خود تو وا مى گذاريم. و خلاصه مشيّت تو را جايگزين مشيّت خود مى سازيم. تويى وكيل ما در امور، آن را به هر گونه كه خودت مى خواهى، تدبير فرما.
آنگاه گفتند: «'''و اليك المصير'''» و منظورشان اين بوده كه بازگشت هر چيز چه فعل و چه فاعل فعل به سوى تو است . و خلاصه اگر در انابه آوردنمان به سوى تو خود را به تو سپرديم ، و در توكلمان بر تو تدبير امورمان را به تو وا گذار نموديم ، راهى را پيش گرفتيم كه مطابق با حقيقت امر است ،
 
آنگاه گفتند: «وَ إلَيكَ المَصِيرُ»، و منظورشان اين بوده كه بازگشت هر چيز، چه فعل و چه فاعل فعل، به سوى تو است. و خلاصه اگر در انابه آوردنمان به سوى تو خود را به تو سپرديم، و در توكّل مان بر تو، تدبير امورمان را به تو وا گذار نموديم. راهى را پيش گرفتيم كه مطابق با حقيقت امر است، چون حقيقت امر این است که بازگشت همۀ امور
 
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۳۹۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۳۹۸ </center>
چون حقيقت امر است بازگشت همه امور به تو است .
به تو است.
«'''ربنا لا تجعلنا فتنه للذين كفروا و اغفرلنا ربنا'''» - قسمت از آيه متن دعاى ايشان است ، و جملات قبلى همان طور كه گفتيم مقدمه بود. در اين دعاى خود از خدا مى خواهند كه از آثار سوء تبريشان از كفار پناهشان دهد، و ايشان را بيامرزد.
 
كلمه «'''فتنه '''» به معناى وسيله امتحان است ، و معناى اين كه «'''فتنه براى كفار قرار گيرند'''» اين است كفار بر آنان مسلط شوند، تا مورد امتحان قرار گرفته ، آنچه فساد در وسع خود دارند بيرون بريزند، ابراهيم و مؤ منين را به انواع آزارها شكنجه كنند كه چرا به خدا ايمان آورده ايد، و خدايان ما را رها كرده ، از آنها و از عبادتشان بيزارى جسته ايد.
«'''رَبَّنَا لَا تَجعَلنَا فِتنَةً لِلَّذِينَ كَفَرُوا وَ اغفِر لَنَا رَبَّنَا'''» - این قسمت از آيه، متن دعاى ايشان است، و جملات قبلى - همان طور كه گفتيم - مقدمه بود. در اين دعاى خود، از خدا مى خواهند كه از آثار سوء تبرّی شان از كفّار پناهشان دهد، و ايشان را بيامرزد.
ابراهيم (عليه السلام ) و يارانش در دعاى خود نداى «'''ربنا'''» را پى در پى تكرار كرده اند تا به اين وسيله رحمت الهى را به جوش آورند.
 
«'''انك انت العزيز الحكيم '''» - يعنى تويى آن غالبى كه هرگز مغلوب نشود، و كسى كه همه افعال او متقن است ، و از استجابت دعاى ما عاجز نگردد تويى . و تنها تويى كه مى توانى ما را از كيد دشمنان خود حفظ كنى ، و مى دانى از چه راهى حفظ كنى .
كلمۀ «فتنه» به معناى وسيله امتحان است، و معناى اين كه «فتنه براى كفار قرار گيرند»، اين است كفار بر آنان مسلط شوند، تا مورد امتحان قرار گرفته، آنچه فساد در وُسع خود دارند، بيرون بريزند، ابراهيم و مؤمنان را به انواع آزارها شكنجه كنند كه چرا به خدا ايمان آورده ايد، و خدايان ما را رها كرده، از آن ها و از عبادتشان بيزارى جسته ايد.
مفسرين در تفسير اين دو آيه نظرهاى مختلفى غير آنچه ما گفتيم دارند كه به منظور رعايت اختصار از نقلش خوددارى نموديم ، اگر كسى بخواهد بايد به تفاسير مطول مراجعه كند.
 
لَقَدْ كانَ لَكمْ فِيهِمْ أُسوَةٌ حَسنَةٌ لِّمَن كانَ يَرْجُوا اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الاَخِرَ ...
ابراهيم «عليه السلام» و يارانش در دعاى خود، نداى «رَبَّنَا» را پى در پى تكرار كرده اند، تا به اين وسيله، رحمت الهى را به جوش آورند.
در اين آيه به منظور تاكيد، مساءله اسوه را تكرار كرده تا علاوه بر تاكيد، اين معنا را هم بيان كرده باشد اين اسوه تنها براى كسانى است كه به خدا و روز جزا اميد داشته باشند، و نيز تاسى گونه افراد به ابراهيم (عليه السلام ) تنها در بيزارى جستن از كفار نيست ، بلكه در دعا و مناجات هم از آن جناب تاسى مى كنند.
 
و ظاهرا مراد از اميد خدا، اميد ثواب خدا در برابر ايمان به او است . و مراد از اميد آخرت ، اميد پاداشهايى است كه خدا وعده آن را به مؤ منين داده ، پس اميد به آخرت كنايه است از ايمان به آخرت .
«'''إنَّكَ أنتَ العَزِيزُ الحَكِيمُ '''» - يعنى تويى آن غالبى كه هرگز مغلوب نشود، و كسى كه همۀ افعال او متقن است و از استجابت دعاى ما عاجز نگردد، تويى. و تنها تويى كه مى توانى ما را از كيد دشمنان خود حفظ كنى، و مى دانى از چه راهى حفظ كنى.
«'''و من يتول فان اللّه هو الغنى الحميد'''» - جمله بى نيازى خداى تعالى از امتثال بندگان را مى رساند، مى فرمايد بيزارى جستن از كفار به نفع خود شما است ، و خدا از آن بهره مند نمى شود، چون خداى تعالى از مردم و از اطاعتشان غناى ذاتى دارد، و او در او امرى كه به ايشان مى كند و در نواهى اش حميد، و داراى منت است ، اگرامر و نهى مى كند براى
 
مفسران در تفسير اين دو آيه، نظرهاى مختلفى غير آنچه ما گفتيم، دارند كه به منظور رعايت اختصار، از نقلش خوددارى نموديم. اگر كسى بخواهد، بايد به تفاسير مطوّل مراجعه كند.
 
«'''لَقَد کَانَ لَکُم فِیهِم أُسوَةٌحَسَنةٌ لِمَن کَانَ یَرجُوا الله وَ الیَومَ الآخِر...'''»:
 
در این آیه، به منظور تأکید، مسأله اسوه را تكرار كرده تا علاوه بر تأكيد، اين معنا را هم بيان كرده باشد که اين اسوه، تنها براى كسانى است كه به خدا و روز جزا اميد داشته باشند، و نيز تأسّى این گونه افراد به ابراهيم «عليه السلام»، تنها در بيزارى جستن از كفار نيست، بلكه در دعا و مناجات هم از آن جناب تأسّى مى كنند.
 
و ظاهرا مراد از اميد خدا، اميد ثواب خدا در برابر ايمان به اوست. و مراد از اميد آخرت، اميد پاداش هايى است كه خدا وعدۀ آن را به مؤمنان داده. پس اميد به آخرت، كنايه است از ايمان به آخرت.
 
«'''وَ مَن يَتَوَلَّ فَإنَّ اللّه هُوَ الغَنِىُّ الحَمِيدُ'''» - این جمله، بى نيازى خداى تعالى از امتثال بندگان را مى رساند. مى فرمايد: بيزارى جستن از كفار به نفع خود شما است، و خدا از آن بهره مند نمى شود. چون خداى تعالى از مردم و از اطاعتشان، غناى ذاتى دارد و او، در اوامرى كه به ايشان مى كند و در نواهى اش حميد، و داراى منت است. اگر امر و نهى مى كند،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۳۹۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۳۹۹ </center>
اصلاح حال خود مردم و براى سعادت زندگيشان است ، نه براى خودش .
برای اصلاح حال خود مردم و براى سعادت زندگی شان است، نه براى خودش.
عَسى اللَّهُ أَن يجْعَلَ بَيْنَكمْ وَ بَينَ الَّذِينَ عَادَيْتُم مِّنهُم مَّوَدَّةً وَ اللَّهُ قَدِيرٌ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ
 
ضمير در «'''منهم '''» به كفارى برمى گردد كه مسلمانان موظف شده اند با آنان دشمن باشند، و ايشان كفار مكّه بودند. و مراد از اينكه مى فرمايد: «'''اميد است خداوند بين شما مؤ منين و آنهايى كه شما دشمنشان داشتيد مودت قرار دهد'''» اين است كه خداى تعالى آن كفار را موفق به اسلام كند، همچنان كه در جريان فتح مكّه موفقشان كرد، پس منظور آيه اين نيست كه خواسته باشد حكم دشمنى و تبرى را نسخ كند.
«'''عَسَى اللَّهُ أَن يَجْعَلَ بَيْنَكُمْ وَ بَينَ الَّذِينَ عَادَيْتُم مِّنهُم مَّوَدَّةً وَ اللَّهُ قَدِيرٌ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ'''»:
و معناى آيه اين است كه : از درگاه خداى تعالى اين اميد هست كه بين شما مؤ منين و كفارى كه دشمنشان داشتيد -كفار مكّه - مودت ايجاد كند، به اين طريق كه آنان را موفق به اسلام بفرمايد، و معلوم است كه وقتى مسلمان شدند آن دشمنى مبدل به مودت خواهد شد، و خداى تعالى قدير بر اين كار هست . و نيز آمرزگار گناهان بندگان خويش ، و رحيم به ايشان است . و در صورتى كه از گناهان خود توبه كنند، و به اسلام در آيند خداى تعالى از گذشته هايشان مى گذرد، پس بر مؤ منين است كه از خدا اين اميد را داشته باشند، و بخواهند تا به قدرت و مغفرت و رحمت خود اين دشمنى را مبدل به دوستى و برادرى كند.
 
ضمير در «مِنهُم» به كفّارى بر مى گردد كه مسلمانان موظف شده اند با آنان دشمن باشند، و ايشان، كفار مكّه بودند. و مراد از اين كه مى فرمايد: «اميد است خداوند بين شما مؤمنان و آن هايى كه شما دشمنشان داشتيد، مودت قرار دهد»، اين است كه خداى تعالى، آن كفار را موفق به اسلام كند، همچنان كه در جريان فتح مكّه، موفقّشان كرد. پس منظور آيه اين نيست كه خواسته باشد حكم دشمنى و تبرّى را نسخ كند.
 
و معناى آيه اين است كه: از درگاه خداى تعالى، اين اميد هست كه بين شما مؤمنان و كفارى كه دشمنشان داشتيد - كفّار مكّه - مودت ايجاد كند، به اين طريق كه آنان را موفق به اسلام بفرمايد. و معلوم است كه وقتى مسلمان شدند، آن دشمنى، مبدّل به مودّت خواهد شد، و خداى تعالى، قدير بر اين كار هست. و نيز آمرزگار گناهان بندگان خويش، و رحيم به ايشان است. و در صورتى كه از گناهان خود توبه كنند، و به اسلام در آيند، خداى تعالى از گذشته هايشان مى گذرد. پس بر مؤمنان است كه از خدا اين اميد را داشته باشند و بخواهند تا به قدرت و مغفرت و رحمت خود، اين دشمنى را به دوستى و برادرى مبدّل كند.
<span id='link264'><span>
<span id='link264'><span>
==نهى از دوستى با كفار به معناى نهى از عدالت و خوش رفتارى با كفار غير حربى نيست ==
 
لا يَنْهَاشُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَتِلُوكُمْ فى الدِّينِ وَ لَمْ يخْرِجُوكم مِّن دِيَرِكُمْ أَن تَبرُّوهُمْ وَ تُقْسِطوا إِلَيهِمْ ...
==نهى از دوستى با كفار، به معناى نهى از عدالت و خوشرفتارى با كفار غيرحربى نيست ==
در اين آيه شريفه و آيه بعدش نهى وارد در اول سوره را توضيح مى دهد. و مراد از آن كفارى كه با مؤ منين بر سر دين قتال نكردند و مؤ منين را از ديارشان بيرون نساختند، كفار نقاط ديگر و غير مكّه است ، مشركينى است كه با مسلمانان معاهده داشتند. و كلمه «'''بر'''» كه مصدر فعل «'''تبروهم '''» است ، به معناى احسان است . و كلمه «'''اقساط'''» كه مصدر فعل «'''تقسطوا'''» است ، به معناى معامله به عدل است . و جمله «'''ان تبروهم '''» بدل است از كلمه «'''الذين ...'''». و جمله «'''ان اللّه يحب المقسطين '''» تعليل است براى جمله «'''لا ينهيكم ...'''».
«'''لا يَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَتِلُوكُمْ فى الدِّينِ وَ لَمْ يخْرِجُوكُم مِّن دِيَارِكُمْ أَن تَبرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَيهِمْ ...'''»:
و معناى آيه اين است كه : خدا با اين فرمانش كه فرمود: «'''دشمن مرا و دشمن خود را دوست نگيريد'''» نخواسته است شما را از احسان و معامله به عدل با آنهايى كه با شما در دين قتال نكردند، و از ديارتان اخراج نكردند، نهى كرده باشد، براى اينكه احسان به چنين كفارى خود عدالتى است از شما، و خداوند عدالت كاران را دوست مى دارد.
 
در اين آيه شريفه و آيه بعدش، نهى وارد در اول سوره را توضيح مى دهد. و مراد از آن كفارى كه با مؤمنان بر سر دين قتال نكردند و مؤمنان را از ديارشان بيرون نساختند، كفار نقاط ديگر و غير مكّه است. مشركانى است كه با مسلمانان معاهده داشتند. و كلمۀ «برّ» - كه مصدر فعل «تَبَرُّوهُم» است - به معناى احسان است. و كلمۀ «اقساط» - كه مصدر فعل «تُقسِطُوا» است - به معناى معامله به عدل است. و جملۀ «أن تَبَرُّوهُم»، بَدَل است از كلمۀ «الّذِينَ ...». و جملۀ «إنَّ اللّهَ يُحِبُّ المُقسِطِينَ»، تعليل است براى جملۀ «لا يَنهَاكُمُ...».
 
و معناى آيه اين است كه: خدا با اين فرمانش كه فرمود: «دشمن مرا و دشمن خود را دوست نگيريد»، نخواسته است شما را از احسان و معامله به عدل با آن هايى كه با شما در دين قتال نكردند و از ديارتان اخراج نكردند، نهى كرده باشد. براى اين كه احسان به چنين كفارى، خود عدالتى است از شما، و خداوند عدالت كاران را دوست مى دارد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۴۰۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۴۰۰ </center>
بعضى از مفسرين گفته اند: اين آيه شريفه با آيه «'''فاقتلوا المشركين حيث وجدتموهم '''» نسخ شده . ليكن اين نظريه درست نيست ، براى اينكه آيه مورد بحث با اينكه مطلق است ، شامل غير اهل ذمه و اهل معاهده نمى شود، و كفارى كه با اسلام سر جنگ دارند مشمول اين آيه نيستند، تا آيه سوره توبه ناسخ آن باشد، چون آيه مذكور تنها به كفار حربى و مشركين نظر دارد، با اين حال چطور مى تواند ناسخ آيه مورد بحث باشد، باهيچ مزاحمتى بين آن دو نيست .
بعضى از مفسران گفته اند: اين آيه شريفه با آيه «فَاقتُلُوا المَشرِكِينَ حَيثُ وَجَدتُمُوهُم» نسخ شده. ليكن اين نظريه درست نيست. براى اين كه آيه مورد بحث با اين كه مطلق است، شامل غير اهل ذمه و اهل معاهده نمى شود، و كفارى كه با اسلام سر جنگ دارند، مشمول اين آيه نيستند، تا آيه سوره توبه، ناسخ آن باشد. چون آيه مذكور تنها به كفار حربى و مشركان نظر دارد، با اين حال چطور مى تواند ناسخ آيه مورد بحث باشد، با این که هيچ مزاحمتى بين آن دو نيست.
إِنَّمَا يَنهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ قَتَلُوكُمْ فى الدِّينِ وَ أَخْرَجُوكم مِّن دِيَرِكُمْ وَ ظهَرُوا عَلى إِخْرَاجِكُمْ أَن تَوَلَّوْهُمْ ...
 
منظور از «'''الذين قاتلوكم ...'''» مشركين مكه اند. و معناى «'''ظاهروا على اخراجكم '''» اين است كه يكديگر را در بيرون كردن شما كمك كردند. و جمله «'''ان تولوهم '''» بدل است از جمله «'''الذين قاتلوكم '''».
«'''إِنَّمَا يَنهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ قَاتَلُوكُمْ فى الدِّينِ وَ أَخْرَجُوكُم مِّن دِيَارِكُمْ وَ ظاهَرُوا عَلى إِخْرَاجِكُمْ أَن تَوَلَّوْهُمْ ...'''»:
و در جمله «'''و من يتولهم فاولئك هم الظالمون '''» قصر افراد به كار رفته (يعنى حكم كلى «'''لا تتخذوا عدوى ...'''»، را كه به اطلاقش ‍ شامل دوستى با همه كفار مى شد، منحصر كرد در يك طائفه از كفار، يعنى كفار مشرك مكّه و ياوران ايشان )، در نتيجه معناى آيه چنين مى شود: دوستداران مشركين مكّه و دوستداران ياران مشركين كه عليه مسلمين آنها را كمك كردند، تنها آنان ستمكار و متمردان از نهى خدايند، نه مطلق دوستداران كفار. ممكن هم هست جمله مورد بحث از باب قصر و حصر نباشد، بلكه تنها براى نهى «'''لا تتخذوا عدوى ...'''» باشد.
 
بحث روايتى
منظور از «الَّذِينَ قَاتَلُوكُم ...»، مشركان مكّه اند. و معناى «ظَاهَرُوا عَلى إخرَاجِكُم»، اين است كه يكديگر را در بيرون كردن شما كمك كردند. و جملۀ «أن تَوَلُّوهُم»، بَدَل است از جملۀ «الَّذِينَ قَاتَلُوكُم».
 
و در جملۀ «وَ مَن يَتَوَلَّهُم فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ»، قصر افراد به كار رفته. (يعنى: حكم كلّى «لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّى ...»، را كه به اطلاقش ‍ شامل دوستى با همۀ كفار مى شد، منحصر كرد در يك طائفه از كفار، يعنى كفار مشرك مكّه و ياوران ايشان). در نتيجه، معناى آيه چنين مى شود: دوستداران مشركان مكّه و دوستداران ياران مشركان كه عليه مسلمين آن ها را كمك كردند، تنها آنان ستمكار و متمردان از نهى خدايند، نه مطلق دوستداران كفار. ممكن هم هست جمله مورد بحث، از باب قصر و حصر نباشد، بلكه تنها براى نهى «لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّى ...» باشد.




۱۳٬۷۸۶

ویرایش