گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۱۷: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۱۶ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۱۸}}
__TOC__
__TOC__


خط ۳۳: خط ۳۵:
<span id='link155'><span>
<span id='link155'><span>
==آيات ۵۷ - ۹۶، سوره واقعه ==
==آيات ۵۷ - ۹۶، سوره واقعه ==
نحْنُ خَلَقْنَكُمْ فَلَوْ لا تُصدِّقُونَ(۵۷)
نحْنُ خَلَقْنَكُمْ فَلَوْ لا تُصدِّقُونَ(۵۷)
أَ فَرَءَيْتُم مَّا تُمْنُونَ(۵۸)
أَ فَرَءَيْتُم مَّا تُمْنُونَ(۵۸)
ءَ أَنتُمْ تخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الخَْلِقُونَ(۵۹)
ءَ أَنتُمْ تخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الخَْلِقُونَ(۵۹)
نحْنُ قَدَّرْنَا بَيْنَكمُ الْمَوْت وَ مَا نحْنُ بِمَسبُوقِينَ(۶۰)
نحْنُ قَدَّرْنَا بَيْنَكمُ الْمَوْت وَ مَا نحْنُ بِمَسبُوقِينَ(۶۰)
عَلى أَن نُّبَدِّلَ أَمْثَلَكُمْ وَ نُنشِئَكُمْ فى مَا لا تَعْلَمُونَ(۶۱)
عَلى أَن نُّبَدِّلَ أَمْثَلَكُمْ وَ نُنشِئَكُمْ فى مَا لا تَعْلَمُونَ(۶۱)
وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ النَّشأَةَ الاُولى فَلَوْ لا تَذَكَّرُونَ(۶۲)
وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ النَّشأَةَ الاُولى فَلَوْ لا تَذَكَّرُونَ(۶۲)
أَ فَرَءَيْتُم مَّا تحْرُثُونَ(۶۳)
أَ فَرَءَيْتُم مَّا تحْرُثُونَ(۶۳)
ءَ أَنتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نحْنُ الزَّرِعُونَ(۶۴)
ءَ أَنتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نحْنُ الزَّرِعُونَ(۶۴)
لَوْ نَشاءُ لَجَعَلْنَهُ حُطماً فَظلْتُمْ تَفَكَّهُونَ(۶۵)
لَوْ نَشاءُ لَجَعَلْنَهُ حُطماً فَظلْتُمْ تَفَكَّهُونَ(۶۵)
إِنَّا لَمُغْرَمُونَ(۶۶)
إِنَّا لَمُغْرَمُونَ(۶۶)
بَلْ نحْنُ محْرُومُونَ(۶۷)
بَلْ نحْنُ محْرُومُونَ(۶۷)
أَ فَرَءَيْتُمُ الْمَاءَ الَّذِى تَشرَبُونَ(۶۸)
أَ فَرَءَيْتُمُ الْمَاءَ الَّذِى تَشرَبُونَ(۶۸)
ءَ أَنتُمْ أَنزَلْتُمُوهُ مِنَ الْمُزْنِ أَمْ نحْنُ الْمُنزِلُونَ(۶۹)
ءَ أَنتُمْ أَنزَلْتُمُوهُ مِنَ الْمُزْنِ أَمْ نحْنُ الْمُنزِلُونَ(۶۹)
لَوْ نَشاءُ جَعَلْنَهُ أُجَاجاً فَلَوْ لا تَشكُرُونَ(۷۰)
لَوْ نَشاءُ جَعَلْنَهُ أُجَاجاً فَلَوْ لا تَشكُرُونَ(۷۰)
أَ فَرَءَيْتُمُ النَّارَ الَّتى تُورُونَ(۷۱)
أَ فَرَءَيْتُمُ النَّارَ الَّتى تُورُونَ(۷۱)
ءَ أَنتُمْ أَنشأْتُمْ شجَرَتهَا أَمْ نحْنُ الْمُنشِئُونَ(۷۲)
ءَ أَنتُمْ أَنشأْتُمْ شجَرَتهَا أَمْ نحْنُ الْمُنشِئُونَ(۷۲)
نحْنُ جَعَلْنَهَا تَذْكِرَةً وَ مَتَعاً لِّلْمُقْوِينَ(۷۳)
نحْنُ جَعَلْنَهَا تَذْكِرَةً وَ مَتَعاً لِّلْمُقْوِينَ(۷۳)
فَسبِّحْ بِاسمِ رَبِّك الْعَظِيمِ(۷۴)
فَسبِّحْ بِاسمِ رَبِّك الْعَظِيمِ(۷۴)
فَلا أُقْسِمُ بِمَوَقِع النُّجُومِ(۷۵)
فَلا أُقْسِمُ بِمَوَقِع النُّجُومِ(۷۵)
وَ إِنَّهُ لَقَسمٌ لَّوْ تَعْلَمُونَ عَظِيمٌ(۷۶)
وَ إِنَّهُ لَقَسمٌ لَّوْ تَعْلَمُونَ عَظِيمٌ(۷۶)
إِنَّهُ لَقُرْءَانٌ كَرِيمٌ(۷۷)
إِنَّهُ لَقُرْءَانٌ كَرِيمٌ(۷۷)
فى كِتَبٍ مَّكْنُونٍ(۷۸)
فى كِتَبٍ مَّكْنُونٍ(۷۸)
لا يَمَسهُ إِلا الْمُطهَّرُونَ(۷۹)
لا يَمَسهُ إِلا الْمُطهَّرُونَ(۷۹)
تَنزِيلٌ مِّن رَّب الْعَلَمِينَ(۸۰)
تَنزِيلٌ مِّن رَّب الْعَلَمِينَ(۸۰)
أَ فَبهَذَا الحَْدِيثِ أَنتُم مُّدْهِنُونَ(۸۱)
أَ فَبهَذَا الحَْدِيثِ أَنتُم مُّدْهِنُونَ(۸۱)
وَ تجْعَلُونَ رِزْقَكُمْ أَنَّكُمْ تُكَذِّبُونَ(۸۲)
وَ تجْعَلُونَ رِزْقَكُمْ أَنَّكُمْ تُكَذِّبُونَ(۸۲)
فَلَوْ لا إِذَا بَلَغَتِ الحُْلْقُومَ(۸۳)
فَلَوْ لا إِذَا بَلَغَتِ الحُْلْقُومَ(۸۳)
وَ أَنتُمْ حِينَئذٍ تَنظرُونَ(۸۴)
وَ أَنتُمْ حِينَئذٍ تَنظرُونَ(۸۴)
وَ نحْنُ أَقْرَب إِلَيْهِ مِنكُمْ وَ لَكِن لا تُبْصِرُونَ(۸۵)
وَ نحْنُ أَقْرَب إِلَيْهِ مِنكُمْ وَ لَكِن لا تُبْصِرُونَ(۸۵)
فَلَوْ لا إِن كُنتُمْ غَيرَ مَدِينِينَ(۸۶)
فَلَوْ لا إِن كُنتُمْ غَيرَ مَدِينِينَ(۸۶)
تَرْجِعُونهَا إِن كُنتُمْ صدِقِينَ(۸۷)
تَرْجِعُونهَا إِن كُنتُمْ صدِقِينَ(۸۷)
فَأَمَّا إِن كانَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ(۸۸)
فَأَمَّا إِن كانَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ(۸۸)
فَرَوْحٌ وَ رَيحَانٌ وَ جَنَّت نَعِيمٍ(۸۹)
فَرَوْحٌ وَ رَيحَانٌ وَ جَنَّت نَعِيمٍ(۸۹)
وَ أَمَّا إِن كانَ مِنْ أَصحَبِ الْيَمِينِ(۹۰)
وَ أَمَّا إِن كانَ مِنْ أَصحَبِ الْيَمِينِ(۹۰)
فَسلَمٌ لَّك مِنْ أَصحَبِ الْيَمِينِ(۹۱)
فَسلَمٌ لَّك مِنْ أَصحَبِ الْيَمِينِ(۹۱)
وَ أَمَّا إِن كانَ مِنَ الْمُكَذِّبِينَ الضالِّينَ(۹۲)
وَ أَمَّا إِن كانَ مِنَ الْمُكَذِّبِينَ الضالِّينَ(۹۲)
فَنزُلٌ مِّنْ حَمِيمٍ(۹۳)
فَنزُلٌ مِّنْ حَمِيمٍ(۹۳)
وَ تَصلِيَةُ جَحِيمٍ(۹۴)
وَ تَصلِيَةُ جَحِيمٍ(۹۴)
إِنَّ هَذَا لهَُوَ حَقُّ الْيَقِينِ(۹۵)
إِنَّ هَذَا لهَُوَ حَقُّ الْيَقِينِ(۹۵)
فَسبِّحْ بِاسمِ رَبِّك الْعَظِيمِ(۹۶)
فَسبِّحْ بِاسمِ رَبِّك الْعَظِيمِ(۹۶)
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۲۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۲۵ </center>
ترجمه آيات  
ترجمه آيات  
خط ۱۲۴: خط ۱۲۶:
<span id='link156'><span>
<span id='link156'><span>
==بيان جهت اينكه لازمه اعتقاد به آفريدگار تصديق قيامت و معاد است (نحن خلقناكم فلولاتصدقون ) ==
==بيان جهت اينكه لازمه اعتقاد به آفريدگار تصديق قيامت و معاد است (نحن خلقناكم فلولاتصدقون ) ==
نحْنُ خَلَقْنَكُمْ فَلَوْ لا تُصدِّقُونَ
نحْنُ خَلَقْنَكُمْ فَلَوْ لا تُصدِّقُونَ
سياق اين آيه سياق گفتگو درباره قيامت و جزا است ، در زمينه اى سخن مى گويد كه مشركين قيامت و جزا را انكار و تكذيب كرده بودند، و در چنين زمينه اى جمله «'''فلو لا تصدقون '''» تحريك و تشويق به تصديق مساءله معاد و ترك تكذيب آن است ، و به طورى كه از حرف «'''فاء'''» كه بر سر جمله مذكور درآمده استفاده مى شود جمله قبلى تعليل اين جمله است ، و خلاصه مى فهماند اين كه شما را تشويق مى كنيم به تصديق معاد، و دست برداشتن از تكذيب و انكار آن ، علتش ‍ اين است كه آخر ما خالق شما هستيم ، (ما شما را آفريده ايم ، پس چرا گفته ما را درباره معاد تصديق نمى كنيد؟).
سياق اين آيه سياق گفتگو درباره قيامت و جزا است ، در زمينه اى سخن مى گويد كه مشركين قيامت و جزا را انكار و تكذيب كرده بودند، و در چنين زمينه اى جمله «'''فلو لا تصدقون '''» تحريك و تشويق به تصديق مساءله معاد و ترك تكذيب آن است ، و به طورى كه از حرف «'''فاء'''» كه بر سر جمله مذكور درآمده استفاده مى شود جمله قبلى تعليل اين جمله است ، و خلاصه مى فهماند اين كه شما را تشويق مى كنيم به تصديق معاد، و دست برداشتن از تكذيب و انكار آن ، علتش ‍ اين است كه آخر ما خالق شما هستيم ، (ما شما را آفريده ايم ، پس چرا گفته ما را درباره معاد تصديق نمى كنيد؟).
خواهيد گفت : به چه جهت خلقت خدا ايجاب مى كند كه مردم جزا و آمدن قيامت و وجود معاد را تصديق كنند؟ جواب مى گوييم به دو جهت :
خواهيد گفت : به چه جهت خلقت خدا ايجاب مى كند كه مردم جزا و آمدن قيامت و وجود معاد را تصديق كنند؟ جواب مى گوييم به دو جهت :
خط ۱۳۳: خط ۱۳۵:
پس حاصل مفاد آيه اين شد كه : ما شما را خلق كرده ايم ، و مى دانيم كه با شما چه مى كنيم ، و به زودى آنچه بنا داريم درباره شما انجام خواهيم داد، و اينك به شما خبر مى دهيم كه به زودى زنده تان مى كنيم ، و در برابر آنچه مى كرديد جزايتان خواهيم داد، با اين حال چرا خبرهايى را كه در كتاب نازل بر شما به شما مى دهيم تصديق نمى كنيد؟
پس حاصل مفاد آيه اين شد كه : ما شما را خلق كرده ايم ، و مى دانيم كه با شما چه مى كنيم ، و به زودى آنچه بنا داريم درباره شما انجام خواهيم داد، و اينك به شما خبر مى دهيم كه به زودى زنده تان مى كنيم ، و در برابر آنچه مى كرديد جزايتان خواهيم داد، با اين حال چرا خبرهايى را كه در كتاب نازل بر شما به شما مى دهيم تصديق نمى كنيد؟
در اين آيه و آيات بعديش التفاتى از غيبت به خطاب بكار رفته ، چون مردم غايب فرض شده بودند، مى فرمود: «'''هذا نزلهم يوم الدين -پذيرايى از ايشان است در روز جزا، ولى در ابتداى آيات مورد بحث مردم مخاطب قرار گرفته اند، روى سخن به ايشان كرده مى فرمايد: ((نحن خلقناكم '''»، و اين دگرگون كردن سياق براى اين بوده كه در آيات مورد بحث بناى توبيخ آنان را داشته ، و در توبيخ ، خطاب موكدتر از غيبت است ، و گفتن اينكه شما چنين و چنانيد موثرتر از گفتن ايشان چنين و چنانند مى باشد.
در اين آيه و آيات بعديش التفاتى از غيبت به خطاب بكار رفته ، چون مردم غايب فرض شده بودند، مى فرمود: «'''هذا نزلهم يوم الدين -پذيرايى از ايشان است در روز جزا، ولى در ابتداى آيات مورد بحث مردم مخاطب قرار گرفته اند، روى سخن به ايشان كرده مى فرمايد: ((نحن خلقناكم '''»، و اين دگرگون كردن سياق براى اين بوده كه در آيات مورد بحث بناى توبيخ آنان را داشته ، و در توبيخ ، خطاب موكدتر از غيبت است ، و گفتن اينكه شما چنين و چنانيد موثرتر از گفتن ايشان چنين و چنانند مى باشد.
أَ فَرَءَيْتُم مَّا تُمْنُونَ
أَ فَرَءَيْتُم مَّا تُمْنُونَ
كلمه «'''تمنون '''» مضارع جمع حاضر از مصدر «'''امناء'''» است ، و امناء به معناى ريختن نطفه است ، كه منظور از آن در اينجا ريختن در رحم زنان است ، و معناى آيه اين است كه : به من خبر دهيد در خلقت انسان ها شما پدران و مادران غير از ريختن نطفه چه نقشى داريد؟
كلمه «'''تمنون '''» مضارع جمع حاضر از مصدر «'''امناء'''» است ، و امناء به معناى ريختن نطفه است ، كه منظور از آن در اينجا ريختن در رحم زنان است ، و معناى آيه اين است كه : به من خبر دهيد در خلقت انسان ها شما پدران و مادران غير از ريختن نطفه چه نقشى داريد؟
ءَ أَنتُمْ تخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الخَْلِقُونَ
ءَ أَنتُمْ تخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الخَْلِقُونَ
آيا شما آن نطفه را به صورت انسانى مثل خود در مى آوريد، يا خالق آن ماييم و تبديلش به صورت بشر به دست ما صورت مى گيرد؟
آيا شما آن نطفه را به صورت انسانى مثل خود در مى آوريد، يا خالق آن ماييم و تبديلش به صورت بشر به دست ما صورت مى گيرد؟
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۲۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۲۹ </center>
<span id='link157'><span>
<span id='link157'><span>
==مرگ تقدير شده است و ناشى از غلبه اسبابزوال بر قدرت و اراده خداوند نيست ==
==مرگ تقدير شده است و ناشى از غلبه اسبابزوال بر قدرت و اراده خداوند نيست ==
نحْنُ قَدَّرْنَا بَيْنَكمُ الْمَوْت وَ مَا نحْنُ بِمَسبُوقِينَ
نحْنُ قَدَّرْنَا بَيْنَكمُ الْمَوْت وَ مَا نحْنُ بِمَسبُوقِينَ
آرى تدبير امور خلق به جميع شؤ ون و خصوصياتش از لوازم خلقت و افاضه وجود است ، وقتى خداى تعالى به انسان هستى مى دهد، هستى محدود مى دهد، از همان اولين لحظه تكوينش تا آخرين لحظه زندگى دنيائيش ، و تمامى خصوصياتى كه در طول اين مدت به خود مى گيرد و رها مى كند، همه از لوازم آن محدوديت است ، و جز و آن حد است و به تقدير و اندازه گيرى و تحديد خالق عزوجلش است ، كه يكى از آن خصوصيات هم مرگ او است ، پس مرگ انسان مانند حياتش به تقديرى از خدا است ، نه كه خدا نتوانسته انسان را براى هميشه آفريده باشد، و چون او از چنين خلقتى عاجز بوده ، و قدرتش همين قدر بوده آفريده اش مثلا هفتاد سال دوام داشته باشد، قهرا بعد از هفتاد سال دستخوش مرگ شود (العياذ باللّه ).
آرى تدبير امور خلق به جميع شؤ ون و خصوصياتش از لوازم خلقت و افاضه وجود است ، وقتى خداى تعالى به انسان هستى مى دهد، هستى محدود مى دهد، از همان اولين لحظه تكوينش تا آخرين لحظه زندگى دنيائيش ، و تمامى خصوصياتى كه در طول اين مدت به خود مى گيرد و رها مى كند، همه از لوازم آن محدوديت است ، و جز و آن حد است و به تقدير و اندازه گيرى و تحديد خالق عزوجلش است ، كه يكى از آن خصوصيات هم مرگ او است ، پس مرگ انسان مانند حياتش به تقديرى از خدا است ، نه كه خدا نتوانسته انسان را براى هميشه آفريده باشد، و چون او از چنين خلقتى عاجز بوده ، و قدرتش همين قدر بوده آفريده اش مثلا هفتاد سال دوام داشته باشد، قهرا بعد از هفتاد سال دستخوش مرگ شود (العياذ باللّه ).
و نه اين كه خدا او را براى هميشه زنده ماندن خلق كرده باشد، و ليكن اسباب و عوامل مخرب و ويرانگر بر اراده خداى عزوجل غلبه كرده ، و مخلوق او را بميراند، چون لازمه اين دو فرض اين است كه : قدرت خداى تعالى محدود و ناقص باشد، در فرض اول نتوانسته باشد دوام بيشترى به مخلوق زنده اش بدهد، و در فرض دوم نتوانسته باشد از هجوم عوامل ويرانگر جلوگيرى كند، و اين در مورد خداى تعالى محال است ، براى اين كه قدرت او مطلق و اراده اش شكست ناپذير است .
و نه اين كه خدا او را براى هميشه زنده ماندن خلق كرده باشد، و ليكن اسباب و عوامل مخرب و ويرانگر بر اراده خداى عزوجل غلبه كرده ، و مخلوق او را بميراند، چون لازمه اين دو فرض اين است كه : قدرت خداى تعالى محدود و ناقص باشد، در فرض اول نتوانسته باشد دوام بيشترى به مخلوق زنده اش بدهد، و در فرض دوم نتوانسته باشد از هجوم عوامل ويرانگر جلوگيرى كند، و اين در مورد خداى تعالى محال است ، براى اين كه قدرت او مطلق و اراده اش شكست ناپذير است .
خط ۱۴۹: خط ۱۵۱:
<span id='link158'><span>
<span id='link158'><span>
==حكمت و غرض از تقدير مرگ : تبديل امثال ، و انشاء مجدد اموات ==
==حكمت و غرض از تقدير مرگ : تبديل امثال ، و انشاء مجدد اموات ==
عَلى أَن نُّبَدِّلَ أَمْثَلَكُمْ وَ نُنشِئَكُمْ فى مَا لا تَعْلَمُونَ
عَلى أَن نُّبَدِّلَ أَمْثَلَكُمْ وَ نُنشِئَكُمْ فى مَا لا تَعْلَمُونَ
كلمه «'''على '''» متعلق است به جمله «'''قدرنا'''»، و جمله جار «'''على '''» و مجرور «'''ان نبدل '''» در واقع حال است براى «'''قدرنا'''»، و معنايش است كه : ما مرگ را بين شما مقدر كرديم ، در حالى كه آن مرگ براساس تقدير شد كه جا براى امثال شما باز شود، و ديگران جاى شما را بگيرند، و شما را در خلقتى ديگر كه نمى دانيد در آوريم .
كلمه «'''على '''» متعلق است به جمله «'''قدرنا'''»، و جمله جار «'''على '''» و مجرور «'''ان نبدل '''» در واقع حال است براى «'''قدرنا'''»، و معنايش است كه : ما مرگ را بين شما مقدر كرديم ، در حالى كه آن مرگ براساس تقدير شد كه جا براى امثال شما باز شود، و ديگران جاى شما را بگيرند، و شما را در خلقتى ديگر كه نمى دانيد در آوريم .
و كلمه «'''امثال '''» جمع مثل - به كسره ميم و سكون ثاء - است ، و مثل هر چيزى عبارت است از چيزى كه در نوعيت با آن يكى باشد، و ساده تر بگويم : فردى ديگر از نوع آن باشد مانند زيد كه مثل عمرو است ، يعنى فردى ديگر از نوع انسان است ، و مراد از جمله «'''ان نبدل امثالكم '''»است كه : شما را با امثالى از بشر تبديل كنيم ، و يا امثال شما را بجاى شما تبديل كنيم ، و به هر حال معناى آن اين است كه : جماعتى از بشر را با جماعتى ديگر، نسلى را با نسلى ديگر عوض و تبديل كنيم ، اخلاف بيايند و جاى اسلاف را بگيرند.
و كلمه «'''امثال '''» جمع مثل - به كسره ميم و سكون ثاء - است ، و مثل هر چيزى عبارت است از چيزى كه در نوعيت با آن يكى باشد، و ساده تر بگويم : فردى ديگر از نوع آن باشد مانند زيد كه مثل عمرو است ، يعنى فردى ديگر از نوع انسان است ، و مراد از جمله «'''ان نبدل امثالكم '''»است كه : شما را با امثالى از بشر تبديل كنيم ، و يا امثال شما را بجاى شما تبديل كنيم ، و به هر حال معناى آن اين است كه : جماعتى از بشر را با جماعتى ديگر، نسلى را با نسلى ديگر عوض و تبديل كنيم ، اخلاف بيايند و جاى اسلاف را بگيرند.
خط ۱۵۸: خط ۱۶۰:
<span id='link159'><span>
<span id='link159'><span>
==توضيح اينكه چگونه علم به دنيا و خصوصيات آن مسلتزم اذعان به معاد است ==
==توضيح اينكه چگونه علم به دنيا و خصوصيات آن مسلتزم اذعان به معاد است ==
وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ النَّشأَةَ الاُولى فَلَوْ لا تَذَكَّرُونَ
وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ النَّشأَةَ الاُولى فَلَوْ لا تَذَكَّرُونَ
مراد از «'''نشاءه اولى '''» دنيا است ، و مراد از «'''علم به آن '''»، علم به خصوصيات آن است ، كه مستلزم اذعان به نشاه اى ديگر و جاودانه است ، نشاءه اى كه در آن به اعمال جزا مى دهند، براى اين كه از نظام حيرت انگيز عالم دنيا اين معنا به طور يقين به دست مى آيد كه لغو و باطلى در عالم هستى نيست ، و قطعا براى اين نشاءه فانى غايت و هدفى است باقى ، و نيز از ضروريات نظام دنيا اين است مى بينيم هر موجودى به سوى سعادت نوعيه اش هدايت شده ، و انسان ها هم بايد از طريق بعث رسل و تشريع شرايع و توجيه امر و نهى به سوى سعادتشان هدايت شوند، و اين نيز صورت نمى گيرد مگر اين كه در برابر اعمال نيك پاداشى و در مقابل اعمال زشت كيفرى مقرر شود، و چون دنيا براى پاداش و كيفر تنگ است ، ناگزير بايد در عالمى ديگر كه همان نشاءه آخرت است صورت بپذيرد (به آيه ۲۷ و ۲۸ از سوره ص مراجعه شود).
مراد از «'''نشاءه اولى '''» دنيا است ، و مراد از «'''علم به آن '''»، علم به خصوصيات آن است ، كه مستلزم اذعان به نشاه اى ديگر و جاودانه است ، نشاءه اى كه در آن به اعمال جزا مى دهند، براى اين كه از نظام حيرت انگيز عالم دنيا اين معنا به طور يقين به دست مى آيد كه لغو و باطلى در عالم هستى نيست ، و قطعا براى اين نشاءه فانى غايت و هدفى است باقى ، و نيز از ضروريات نظام دنيا اين است مى بينيم هر موجودى به سوى سعادت نوعيه اش هدايت شده ، و انسان ها هم بايد از طريق بعث رسل و تشريع شرايع و توجيه امر و نهى به سوى سعادتشان هدايت شوند، و اين نيز صورت نمى گيرد مگر اين كه در برابر اعمال نيك پاداشى و در مقابل اعمال زشت كيفرى مقرر شود، و چون دنيا براى پاداش و كيفر تنگ است ، ناگزير بايد در عالمى ديگر كه همان نشاءه آخرت است صورت بپذيرد (به آيه ۲۷ و ۲۸ از سوره ص مراجعه شود).
و اما اين كه چگونه ممكن است انسان هايكبار ديگر زنده شوند، دليل امكان نيز در همين نشاءه دنيا است ، چون در اين نشاءه ديدند و فهميدند كه آن خدايى كه اين عالم را از كتم عدم به هستى آورد، و چنين قدرتى داشت ، او بر ايجاد بار دومش نيز قادر است : «'''قل يحييها الذى انشاءها اول مرة '''» و اين خود برهانى است بر امكان معاد، و بر طرف كردن استبعاد منكرين آن .
و اما اين كه چگونه ممكن است انسان هايكبار ديگر زنده شوند، دليل امكان نيز در همين نشاءه دنيا است ، چون در اين نشاءه ديدند و فهميدند كه آن خدايى كه اين عالم را از كتم عدم به هستى آورد، و چنين قدرتى داشت ، او بر ايجاد بار دومش نيز قادر است : «'''قل يحييها الذى انشاءها اول مرة '''» و اين خود برهانى است بر امكان معاد، و بر طرف كردن استبعاد منكرين آن .
خط ۱۷۵: خط ۱۷۷:
حال اگر بگويى : اگر بدن اخروى مثل بدن دنيوى باشد، با در نظر گرفتن كه مثل هر چيزى غير آن چيز است بايد انسان در آخرت غير انسان در دنيا باشد، چون مثل آن است نه عين آن .
حال اگر بگويى : اگر بدن اخروى مثل بدن دنيوى باشد، با در نظر گرفتن كه مثل هر چيزى غير آن چيز است بايد انسان در آخرت غير انسان در دنيا باشد، چون مثل آن است نه عين آن .
در پاسخ مى گوييم : در مباحث سابق مكرر گذشت كه شخصيت انسان به روح او است ، نه به بدنش ، و روح هم با مرگ منعدم نمى شود، آنچه با مرگ فاسد مى شود بدن است ، كه اجزايش متلاشى مى گردد، پس اگر همين بدن براى نوبت دوم ساخته و پرداخته شد، مثل همان بدنى كه در دنيا بود، و روح آدمى بدان متعلق گشت ، انسان عين انسانى خواهد شد كه در دنيا مى زيست ، همچنان كه مى بينيم زيد در حال پيرى عين زيد در حال جوانى است ، با اين كه از دوره جوانيش تا دوره پيريش چند بار بدنش عوض شده و هر لحظه در حال عوض شدن است ، و اين وحدت شخصيت را همان روح او حفظ كرده است .
در پاسخ مى گوييم : در مباحث سابق مكرر گذشت كه شخصيت انسان به روح او است ، نه به بدنش ، و روح هم با مرگ منعدم نمى شود، آنچه با مرگ فاسد مى شود بدن است ، كه اجزايش متلاشى مى گردد، پس اگر همين بدن براى نوبت دوم ساخته و پرداخته شد، مثل همان بدنى كه در دنيا بود، و روح آدمى بدان متعلق گشت ، انسان عين انسانى خواهد شد كه در دنيا مى زيست ، همچنان كه مى بينيم زيد در حال پيرى عين زيد در حال جوانى است ، با اين كه از دوره جوانيش تا دوره پيريش چند بار بدنش عوض شده و هر لحظه در حال عوض شدن است ، و اين وحدت شخصيت را همان روح او حفظ كرده است .
أَ فَرَءَيْتُم مَّا تحْرُثُونَ ... محْرُومُونَ
أَ فَرَءَيْتُم مَّا تحْرُثُونَ ... محْرُومُونَ
 


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۱۶ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۱۸}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش