گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۱۷: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷: خط ۷:
<span id='link154'><span>
<span id='link154'><span>
==رواياتى در ذيل آيات مربوط به بهشت و نعمت هاى بهشتى ==
==رواياتى در ذيل آيات مربوط به بهشت و نعمت هاى بهشتى ==
و در الدر المنثور است كه ابن ابى الدنيا دركتاب «'''صفه الجنه '''»، و بزار، ابن مردويه ، و بيهقى در كتاب «'''البعث '''»، از عبداللّه بن مسعود روايت كرده اند گفت : رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) به من فرمود: همين كه در بهشت نگاهت به مرغى بيفتد و هوس بريان شده آن را بكنى ، همان مرغ در حالى كه بريان شده پيش رويت مى افتد.
و در الدر المنثور است كه ابن ابى الدنيا، در كتاب «صفة الجنّة»، و بزار، ابن مردويه، و بيهقى، در كتاب «البعث»، از عبداللّه بن مسعود روايت كرده اند گفت: رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» به من فرمود: همين كه در بهشت نگاهت به مرغى بيفتد و هوس بريان شدۀ آن را بكنى، همان مرغ در حالى كه بريان شده، پيش رويت مى افتد.
مؤ لف : در اين معنا روايات بسيارى رسيده و در بعضى از آنها آمده كه هوس هر چيز را بكند برايش حاضر مى شود، و او از آن چيز مى خورد، و بقيه اش به همان حالت اول بر مى گردد، مثلا اگر مرغ باشد به سوى محل خود پرواز مى كند، و تازه در بين مرغان افتخار هم مى كند.
 
و در تفسير قمى در ذيل آيه شريفه «'''لا يسمعون فيها لغوا و لا تاثيما'''» امام فرموده : لغو و تاثيم عبارت است از فحش و دروغ و غنا.
مؤلف: در اين معنا روايات بسيارى رسيده و در بعضى از آن ها آمده كه هوس هر چيز را بكند، برايش حاضر مى شود، و او از آن چيز مى خورد، و بقيه اش به همان حالت اول بر مى گردد. مثلا اگر مرغ باشد، به سوى محل خود پرواز مى كند، و تازه در بين مرغان افتخار هم مى كند.
مؤ لف : شايد مراد از «'''غنا'''»، لهو باشد، و ممكن هم هست كلمه غنا تصحيف شده «'''خناء'''» باشد، يعنى ناقل حديث آن را درست ننوشته باشد و خناء معناى ناسزاگويى و فحش است .
 
و نيز در همان كتاب در ذيل آيه «'''و اصحاب اليمين ما اصحاب اليمين '''» نقل مى كند كه امام فرمود: اصحاب يمين عبارتند از على بن ابى طالب و شيعيان او.
و در تفسير قمى، در ذيل آيه شريفه «لَا يَسمَعُونَ فِيهَا لَغواً وَ لَا تَأثِيماً»، امام فرموده: «لغو» و «تأثيم»، عبارت است از فحش و دروغ و غنا.
مؤ لف : اين روايت نظر دارد رواياتى كه در تفسير آيه «'''يوم ندعوا كل اناس بامامهم فمن اوتى كتابه بيمينه '''» وارد شده ، كه در آن روايات كلمه يمين به امام حق معنا شده . و معناى روايت قمى اين مى شود كه : يمين ، على (عليه السلام ) است ، و اصحاب يمين اصحاب آن جناب و شيعيان او هستند. و به هر حال روايت از باب نشان دادن مصداق بارز آيه است ، نه اين كه بخواهد بفرمايد آيه شريفه در خصوص على (عليه السلام ) و شيعيانش نازل شده .
 
باز در آن كتاب در ذيل آيه «'''فى سدر مخضود'''» آمده كه اين سدر درختى است كه نه برگ دارد و نه خار، و وقتى امام صادق (عليه السلام ) آيه «'''و طلح منضود'''» را تلاوت كرد، در معنايش فرمود يعنى رويهم چيده شده .
مؤلف: شايد مراد از «غنا»، لهو باشد، و ممكن هم هست كلمۀ غنا تصحيف شدۀ «خناء» باشد. يعنى ناقل حديث آن را درست ننوشته باشد و «خناء»، معناى ناسزاگويى و فحش است.
 
و نيز در همان كتاب، در ذيل آيه «وَ أصحَابُ اليَمِين مَا أصحَابُ اليَمِين» نقل مى كند كه امام فرمود: «اصحاب يمين»، عبارتند از: على بن ابى طالب و شيعيان او.
 
مؤلف: اين روايت نظر دارد به رواياتى كه در تفسير آيه «يَومَ نَدعُوا كُلّ أُنَاسٍ بِإمَامِهِم فَمَن أوتِىَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ» وارد شده، كه در آن روايات، كلمۀ «يمين»، به امام حق معنا شده. و معناى روايت قمى اين مى شود كه: «يمين»، على «عليه السلام» است و «اصحاب يمين»، اصحاب آن جناب و شيعيان او هستند.  
 
و به هر حال، روايت از باب نشان دادن مصداق بارز آيه است، نه اين كه بخواهد بفرمايد آيه شريفه در خصوص على «عليه السلام» و شيعيانش نازل شده.
 
باز در آن كتاب، در ذيل آيه «فِى سِدرٍ مَخضُود» آمده كه: اين سدر درختى است كه نه برگ دارد و نه خار، و وقتى امام صادق «عليه السلام»، آيه «وَ طَلحٍ مَنضُود» را تلاوت كرد، در معنايش فرمود: يعنى روی هم چيده شده.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۲۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۲۱ </center>
و در الدر المنثور است كه حاكم (وى حديث را صحيح دانسته )، و بيهقى در كتاب البعث ، از ابى امامه روايت كرده اند كه گفت : اصحاب رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) همواره مى گفتند خداى تعالى هميشه ما را به وسيله دهاتيها سود مى رساند، دهاتيها به شهر مى آيند و از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) مسائلى مى پرسند و ما استفاده مى كنيم ، همچنان كه روزى يك اعرابى نزد رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) شد و عرضه داشت : يا رسول الله قرآن كريم نام درختى موذى را برده ، و ما انتظار نداشتيم كه در بهشت درختى موذى وجود داشته باشد، و صاحبش را اذيت كند. حضرت پرسيد: كدام درخت است ؟ اعرابى گفت : درخت سدر، كه داراى خار است . رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) فر مود: مگر قرآن نفرموده : «'''فى سدر مخضود'''»؟ خودش فرموده كه خدا آن را خضد مى كند، يعنى خارش را از آن مى گيرد، و به جاى دانه دانه هاى خارش ميوه به آن مى دهد، آرى سدر بهشتى ميوه اى مى آورد وقتى آن را مى شكافند هفتاد و دو رقم طعام داخل آن است ، طعامهايى كه هيچ يك رنگ ديگرى نيست .
و در الدر المنثور است كه حاكم (وى حديث را صحيح دانسته)، و بيهقى، در كتاب البعث، از ابى امامه روايت كرده اند كه گفت: اصحاب رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم»، همواره مى گفتند: خداى تعالى، هميشه ما را به وسيلۀ دهاتی ها سود مى رساند. دهاتی ها به شهر مى آيند و از رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم»، مسائلى مى پرسند و ما استفاده مى كنيم. همچنان كه روزى يك اعرابى نزد رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» شد و عرضه داشت: يا رسول الله! قرآن كريم، نام درختى موذى را برده، و ما انتظار نداشتيم كه در بهشت، درختى موذى وجود داشته باشد و صاحبش را اذيت كند.  
و در مجمع البيان مى گويد: عامه از على (عليه السلام ) روايت كرده اند كه شخصى نزد آن جناب اين آيه را خواند «'''و طلح منضود'''» حضرت فرمود: طلح نيست بلكه آيه شريفه «'''طلع منضود'''» است ، همچنان كه در جاى ديگر فرموده : «'''و نخل طلعها هضيم '''»، شخصى عرضه داشت : چرا پس قرآن را تغيير نمى دهيد، تا همه بخوانند «'''و طلع '''»؟ فرمود: قرآن امروز به هم خورده نمى شود، اين روايت را فرزند آن جناب حسن بن على (عليهماالسلام ) و قيس بن سعد نيز از آن جناب نقل كرده اند.
 
و در الدر المنثور است كه : عبدالرزاق ، فاريابى ، هناد، عبد بن حميد، و ابن مردويه ، از على بن ابى طالب روايت كرده اند كه در ذيل آيه «'''و طلح منضود'''» فرمود: منظور موز است .
حضرت پرسيد: كدام درخت است؟ اعرابى گفت: درخت سدر، كه داراى خار است.  
و در مجمع البيان گفته : در خبر آمده كه در بهشت درختى است كه يك نفر سواره اگر بخواهد سايه آن را طى كند، و صد سال راه برود باز هم آن را طى نخواهد كرد، و شما اگر خواستيد بخوانيد «'''و ظل ممدود'''». و نيز در خبر آمده كه هواى بهشت همواره مانند هواى صبحگاهان تابستان نه سردو نه گرم .
 
رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» فرمود: مگر قرآن نفرموده: «فِى سِدرٍ مَخضُودٍ»؟ خودش فرموده كه خدا آن را خضد مى كند، يعنى خارش را از آن مى گيرد، و به جاى دانه دانه هاى خارش، ميوه به آن مى دهد. آرى، سدر بهشتى ميوه اى مى آورد، وقتى آن را مى شكافند، هفتاد و دو رقم طعام داخل آن است، طعام هايى كه هيچ يك، رنگ ديگرى نيست.
 
و در مجمع البيان مى گويد: عامه از على «عليه السلام» روايت كرده اند كه: شخصى نزد آن جناب، اين آيه را خواند: «وَ طَلحٍ مَنضُود».
 
حضرت فرمود: طَلح نيست، بلكه آيه شريفه «طَلعٍ مَنضُود» است، همچنان كه در جاى ديگر فرموده: «وَ نَخلٍ طَلعُهَا هَضِيم».
 
شخصى عرضه داشت: چرا پس قرآن را تغيير نمى دهيد، تا همه بخوانند «وَ طَلعٍ»؟
 
فرمود: قرآن امروز به هم خورده نمى شود. اين روايت را فرزند آن جناب، حسن بن على «عليهما السلام» و قيس بن سعد نيز، از آن جناب نقل كرده اند.
 
و در الدر المنثور است كه: عبدالرزاق، فاريابى، هناد، عبد بن حميد، و ابن مردويه، از على بن ابى طالب روايت كرده اند كه در ذيل آيه «وَ طَلحٍ مَنضُود» فرمود: منظور موز است.
 
و در مجمع البيان گفته: در خبر آمده كه در بهشت درختى است كه يك نفر سواره اگر بخواهد سايه آن را طى كند، و صد سال راه برود، باز هم آن را طى نخواهد كرد، و شما اگر خواستيد بخوانيد «وَ ظِلّ مَمدُود».
 
و نيز در خبر آمده كه هواى بهشت همواره مانند هواى صبحگاهان تابستان، نه سرد است و نه گرم.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۲۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۲۲ </center>
مؤ لف : روايت اولى در الدر المنثور از ابى سعيد و انس و غير آن دو از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) نقل شده .
مؤلف: روايت اولى در الدر المنثور، از ابى سعيد و انس و غير آن دو، از رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» نقل شده.
و در روضه كافى سندى كه به على بن ابراهيم دارد، از او، از ابن محبوب ، از محمد بن اسحاق مدنى ، از امام ابى جعفر (عليه السلام ) از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) روايت كرده كه در ضمن حديثى كه در آن وصف بهشت و اهل بهشت را توصيف كرده ، فرموده : اهل بهشت به زيارت يكديگر مى روند، و در بهشت همگى در زير سايه هاى كشيده شده اى كه هوايش و روشنيش مانند هوا و روشنى ما بين طلوع فجر و طلوع خورشيد، و بلكه پاكيزه تر از آن است متنعم مى شوند.
 
و در تفسير قمى در ذيل آيه «'''انا انشا ناهن انشاء فرموده : منظور حور العين در بهشت است ، ((فجعلناهن ابكارا عربا'''» فرمود: يعنى جز به زبان عربى سخن نمى گويند.
و در روضه كافى، به سندى كه به على بن ابراهيم دارد، از او، از ابن محبوب، از محمد بن اسحاق مدنى، از امام ابى جعفر «عليه السلام»، از رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» روايت كرده كه در ضمن حديثى كه در آن وصف بهشت و اهل بهشت را توصيف كرده، فرموده: اهل بهشت به زيارت يكديگر مى روند، و در بهشت همگى در زير سايه هاى كشيده شده اى كه هوايش و روشنی اش، مانند هوا و روشنى مابين طلوع فجر و طلوع خورشيد، و بلكه پاكيزه تر از آن است، متنعم مى شوند.
و در الدر المنثور است كه : ابن ابى حاتم ، از جعفربن محمد، از پدرش روايت كرده فرمود: رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) در معناى كلمه «'''عربا'''» فرمود: كلام حوريان بهشت عربى است .
 
مؤ لف : و در رواياتى ديگرآمده كه كلمه «'''عرب '''» جمع عروب است ، كه به معناى زن با ناز و كرشمه است .
و در تفسير قمى، در ذيل آيه «إنّا أنشَأنَاهُنّ إنشَاءً» فرموده: منظور حورالعين در بهشت است. «فَجَعَلنَاهُنّ أبكَاراً عُرُباً»، فرمود: يعنى جز به زبان عربى سخن نمى گويند.
و نيز در همان كتاب است كه مسدد در مسند خود، و ابن منذر و طبرانى و ابن مردويه ، به سند حسن از ابى بكره از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) روايت كرده اند كه در تفسير آيه «'''ثلة من الاولين و ثلة من الاخرين '''» فرمود: اين دو گروه هر دو در اين امتند و منظور، اولين اين امت و آخرين آنند.
 
مؤ لف : اين معنا در روايات بسيارى وارد شده و ليكن ظاهر آيات اين سوره اين است تقسيم بندى آن مربوط به تمام بشر است ، نه مخصوص به اين امت و شايد مراد اين روايات اين باشد كه در اين امت نيز از هر قسمى مصداقى هست ، هر چند كه اين احتمال از ظاهر روايات بعيد است ،
و در الدر المنثور است كه: ابن ابى حاتم، از جعفر بن محمد، از پدرش روايت كرده که فرمود: رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم»، در معناى كلمه «عُرُباً» فرمود: كلام حوريان بهشت عربى است.
 
مؤلف: و در رواياتى ديگر آمده كه كلمۀ «عُرُب»، جمع «عروب» است، كه به معناى زن با ناز و كرشمه است.
 
و نيز در همان كتاب است كه مسدد در مسند خود، و ابن منذر و طبرانى و ابن مردويه، به سند حسن، از ابى بكره، از رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» روايت كرده اند كه در تفسير آيه «ثُلّةٌ مِنَ الأوّلِينَ وَ ثُلّةٌ مِنَ الآخِرِين» فرمود: اين دو گروه، هر دو در اين امت اند و منظور، اولين اين امت و آخرين آنند.
 
مؤلف: اين معنا در روايات بسيارى وارد شده، وليكن ظاهر آيات اين سوره، اين است که تقسيم بندى آن، مربوط به تمام بشر است، نه مخصوص به اين امت. و شايد مراد اين روايات، اين باشد كه در اين امت نيز، از هر قسمى مصداقى هست، هرچند كه اين احتمال از ظاهر روايات بعيد است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۲۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۲۳ </center>
و همچنين مراد از رواياتى كه وارد شده كه اصحاب يمين اصحاب امير المؤ منينند، و رواياتى كه دارد اصحاب شمال دشمنان آل محمدند، خواسته اند بيان مصداق كنند.
و همچنين مراد از رواياتى كه وارد شده كه «اصحاب يمين»، اصحاب اميرالمؤمنين اند، و رواياتى كه دارد «اصحاب شمال»، دشمنان آل محمّدند، خواسته اند بيان مصداق كنند.
و در محاسن به سند خود از معاوية بن وهب از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه گفت : از آن جناب از نوشيدن به يك نفس پرسيدم ، حضرتش آن را مكروه دانست و فرمود: اين شرب ، شرب هيم است ، پرسيدم هيم چيست ؟ فرمود شتر.
 
و نيز در آن كتاب به سند خود از حلبى از امام صادق (عليه السلام ) روايت آورده كه گفت : آن جناب كراهت داشت از اين كه مردم شبيه به هيم باشند، و آنگاه گفت : پرسيدم : هيم چيست ؟ فرمود: ريگ .
و در محاسن، به سند خود، از معاوية بن وهب، از امام صادق «عليه السلام» روايت كرده كه گفت: از آن جناب، از نوشيدن به يك نفس پرسيدم. حضرتش آن را مكروه دانست و فرمود: اين شرب، شرب هيم است. پرسيدم هيم چيست؟ فرمود شتر.
مؤ لف : اين هر دو معنا در رواياتى ديگر نيز آمده .
 
و نيز در آن كتاب، به سند خود، از حلبى، از امام صادق «عليه السلام» روايت آورده كه گفت: آن جناب كراهت داشت از اين كه مردم شبيه به هيم باشند، و آنگاه گفت: پرسيدم: هيم چيست؟ فرمود: ريگ.
 
مؤلف: اين هر دو معنا، در رواياتى ديگر نيز آمده.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۲۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۲۴ </center>
<span id='link155'><span>
<span id='link155'><span>
==آيات ۵۷ - ۹۶، سوره واقعه ==
==آيات ۵۷ - ۹۶، سوره واقعه ==
نحْنُ خَلَقْنَكُمْ فَلَوْ لا تُصدِّقُونَ(۵۷)
نحْنُ خَلَقْنَكُمْ فَلَوْ لا تُصدِّقُونَ(۵۷)
۱۴٬۱۷۹

ویرایش