گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۲۶: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۲۵ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۲۷}}
__TOC__
__TOC__


خط ۵: خط ۷:
<span id='link222'><span>
<span id='link222'><span>
==آيات ۲۹ - ۳۵ سوره احقاف ==
==آيات ۲۹ - ۳۵ سوره احقاف ==
وَ إِذْ صرَفْنَا إِلَيْك نَفَراً مِّنَ الْجِنِّ يَستَمِعُونَ الْقُرْءَانَ فَلَمَّا حَضرُوهُ قَالُوا أَنصِتُوا فَلَمَّا قُضىَ وَلَّوْا إِلى قَوْمِهِم مُّنذِرِينَ(۲۹)
وَ إِذْ صرَفْنَا إِلَيْك نَفَراً مِّنَ الْجِنِّ يَستَمِعُونَ الْقُرْءَانَ فَلَمَّا حَضرُوهُ قَالُوا أَنصِتُوا فَلَمَّا قُضىَ وَلَّوْا إِلى قَوْمِهِم مُّنذِرِينَ(۲۹)
قَالُوا يَقَوْمَنَا إِنَّا سمِعْنَا كتَباً أُنزِلَ مِن بَعْدِ مُوسى مُصدِّقاً لِّمَا بَينَ يَدَيْهِ يهْدِى إِلى الْحَقِّ وَ إِلى طرِيقٍ مُّستَقِيمٍ(۳۰)
قَالُوا يَقَوْمَنَا إِنَّا سمِعْنَا كتَباً أُنزِلَ مِن بَعْدِ مُوسى مُصدِّقاً لِّمَا بَينَ يَدَيْهِ يهْدِى إِلى الْحَقِّ وَ إِلى طرِيقٍ مُّستَقِيمٍ(۳۰)
يَقَوْمَنَا أَجِيبُوا دَاعِىَ اللَّهِ وَ ءَامِنُوا بِهِ يَغْفِرْ لَكم مِّن ذُنُوبِكمْ وَ يجِرْكُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ(۳۱)
يَقَوْمَنَا أَجِيبُوا دَاعِىَ اللَّهِ وَ ءَامِنُوا بِهِ يَغْفِرْ لَكم مِّن ذُنُوبِكمْ وَ يجِرْكُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ(۳۱)
وَ مَن لا يجِب دَاعِىَ اللَّهِ فَلَيْس بِمُعْجِزٍ فى الاَرْضِ وَ لَيْس لَهُ مِن دُونِهِ أَوْلِيَاءُ أُولَئك فى ضلَلٍ مُّبِينٍ(۳۲)
وَ مَن لا يجِب دَاعِىَ اللَّهِ فَلَيْس بِمُعْجِزٍ فى الاَرْضِ وَ لَيْس لَهُ مِن دُونِهِ أَوْلِيَاءُ أُولَئك فى ضلَلٍ مُّبِينٍ(۳۲)
أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِى خَلَقَ السمَوَتِ وَ الاَرْض وَ لَمْ يَعْىَ بخَلْقِهِنَّ بِقَدِرٍ عَلى أَن يُحْيِىَ الْمَوْتى بَلى إِنَّهُ عَلى كلِّ شىْءٍ قَدِيرٌ(۳۳)
أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِى خَلَقَ السمَوَتِ وَ الاَرْض وَ لَمْ يَعْىَ بخَلْقِهِنَّ بِقَدِرٍ عَلى أَن يُحْيِىَ الْمَوْتى بَلى إِنَّهُ عَلى كلِّ شىْءٍ قَدِيرٌ(۳۳)
وَ يَوْمَ يُعْرَض الَّذِينَ كَفَرُوا عَلى النَّارِ أَ لَيْس هَذَا بِالْحَقِّ قَالُوا بَلى وَ رَبِّنَا قَالَ فَذُوقُوا الْعَذَاب بِمَا كُنتُمْ تَكْفُرُونَ(۳۴)
وَ يَوْمَ يُعْرَض الَّذِينَ كَفَرُوا عَلى النَّارِ أَ لَيْس هَذَا بِالْحَقِّ قَالُوا بَلى وَ رَبِّنَا قَالَ فَذُوقُوا الْعَذَاب بِمَا كُنتُمْ تَكْفُرُونَ(۳۴)
فَاصبرْ كَمَا صبرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسلِ وَ لا تَستَعْجِل لهَُّمْ كَأَنهُمْ يَوْمَ يَرَوْنَ مَا يُوعَدُونَ لَمْ يَلْبَثُوا إِلا ساعَةً مِّن نهَارِ بَلَغٌ فَهَلْ يُهْلَك إِلا الْقَوْمُ الْفَسِقُونَ(۳۵)
فَاصبرْ كَمَا صبرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسلِ وَ لا تَستَعْجِل لهَُّمْ كَأَنهُمْ يَوْمَ يَرَوْنَ مَا يُوعَدُونَ لَمْ يَلْبَثُوا إِلا ساعَةً مِّن نهَارِ بَلَغٌ فَهَلْ يُهْلَك إِلا الْقَوْمُ الْفَسِقُونَ(۳۵)
ترجمه آيات  
ترجمه آيات  
و به ياد آر آن زمان را كه عده اى از افراد جن را بسوى تو متوجه كرديم تا صداى تلاوت قرآن را بشنوند همين كه در آن مجلس حاضر شدند به يكديگر گفتند: خاموش باشيد ببينيم چه مى گويد و چون تمام شد به سوى قوم خود برگشتند و به انذار آنان پرداختند (۲۹).
و به ياد آر آن زمان را كه عده اى از افراد جن را بسوى تو متوجه كرديم تا صداى تلاوت قرآن را بشنوند همين كه در آن مجلس حاضر شدند به يكديگر گفتند: خاموش باشيد ببينيم چه مى گويد و چون تمام شد به سوى قوم خود برگشتند و به انذار آنان پرداختند (۲۹).
خط ۲۵: خط ۲۷:
==بيان آياتى كه استماع قرآن به وسيله عده اى از جن و باز گشتشان بسوى جنيان و دعوت كردنشان بسوى پيامبر اسلام (ص ) را حكايت مى كند ==
==بيان آياتى كه استماع قرآن به وسيله عده اى از جن و باز گشتشان بسوى جنيان و دعوت كردنشان بسوى پيامبر اسلام (ص ) را حكايت مى كند ==
اين آيات داستان دومى را بعد از داستان قوم عاد بيان مى كند تا امت اسلام از آن عبرت گيرد، اگر بگيرد. و در اين آيات به مشركين طعنه مى زند كه چگونه به آن جناب و به كتابى كه بر او نازل شده كفر ورزيدند با اينكه كتاب مزبور به زبان خود آنان نازل شده ، و خوب مى دانند آيتى معجزه است ، و با اين حال آن را از نوع كتابهاى بشرى معرفى مى كنند، و به آن كتابها تشبيه مى نمايند، و با اينكه جن وقتى بدان گوش فرا دادند ايمان آوردند، و به سوى قوم خود برگشتند تا آنان را هم انذار كنند.
اين آيات داستان دومى را بعد از داستان قوم عاد بيان مى كند تا امت اسلام از آن عبرت گيرد، اگر بگيرد. و در اين آيات به مشركين طعنه مى زند كه چگونه به آن جناب و به كتابى كه بر او نازل شده كفر ورزيدند با اينكه كتاب مزبور به زبان خود آنان نازل شده ، و خوب مى دانند آيتى معجزه است ، و با اين حال آن را از نوع كتابهاى بشرى معرفى مى كنند، و به آن كتابها تشبيه مى نمايند، و با اينكه جن وقتى بدان گوش فرا دادند ايمان آوردند، و به سوى قوم خود برگشتند تا آنان را هم انذار كنند.
وَ إِذْ صرَفْنَا إِلَيْك نَفَراً مِّنَ الْجِنِّ يَستَمِعُونَ الْقُرْءَانَ ...
وَ إِذْ صرَفْنَا إِلَيْك نَفَراً مِّنَ الْجِنِّ يَستَمِعُونَ الْقُرْءَانَ ...
كلمه ((صرف (( كه فعل ((صرفنا(( ماضى آن است به معناى برگرداندن چيزى از حالى به حالى ديگر، يا از جايى به جايى ديگر است . و كلمه ((نفر(( - به طورى كه راغب گفته - به معناى عده اى از رجال است كه كوچ كردن برايشان ممكن باشد، و اين كلمه اسم جمع است كه بر بالاتر از سه مرد يا زن اطلاق مى شود، چه از جنس آدمى باشند، و چه از جنس جن ، همچنان كه در آيه مورد بحث در جن استعمال شده است . و جمله ((يستمعون القران (( صفت است براى كلمه ((نفر(( و معناى آيه چنين است : به ياد آر آن زمان را كه ما عده اى از جن را متوجه به سوى تو كرديم ، عده اى كه مى شنيدند قرآن را.
كلمه ((صرف (( كه فعل ((صرفنا(( ماضى آن است به معناى برگرداندن چيزى از حالى به حالى ديگر، يا از جايى به جايى ديگر است . و كلمه ((نفر(( - به طورى كه راغب گفته - به معناى عده اى از رجال است كه كوچ كردن برايشان ممكن باشد، و اين كلمه اسم جمع است كه بر بالاتر از سه مرد يا زن اطلاق مى شود، چه از جنس آدمى باشند، و چه از جنس جن ، همچنان كه در آيه مورد بحث در جن استعمال شده است . و جمله ((يستمعون القران (( صفت است براى كلمه ((نفر(( و معناى آيه چنين است : به ياد آر آن زمان را كه ما عده اى از جن را متوجه به سوى تو كرديم ، عده اى كه مى شنيدند قرآن را.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۳۲۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۳۲۹ </center>
((فلما حضروه قالوا انصتوا(( - ضمير در ((حضروه (( به قرآن برمى گردد، البته قرآن به معناى حدثى ، يعنى قرائت قرآن . و كلمه ((انصات (( كه مصدر ((انصتوا(( است به معناى سكوت براى گوش ‍ دادن است . و معناى جمله اين است كه : وقتى حاضر شدند در جايى كه قرآن تلاوت مى شد، به يكديگر گفتند: ساكت باشيد تا آن طور كه بايد خوب بشنويم .
((فلما حضروه قالوا انصتوا(( - ضمير در ((حضروه (( به قرآن برمى گردد، البته قرآن به معناى حدثى ، يعنى قرائت قرآن . و كلمه ((انصات (( كه مصدر ((انصتوا(( است به معناى سكوت براى گوش ‍ دادن است . و معناى جمله اين است كه : وقتى حاضر شدند در جايى كه قرآن تلاوت مى شد، به يكديگر گفتند: ساكت باشيد تا آن طور كه بايد خوب بشنويم .
((فلما قضى ولوا الى قومهم منذرين (( - ضمير در ((قضى (( به قرآن برمى گردد، البته به اعتبار قرائت آن . و ((توليه (( كه مصدر ((ولوا(( است به معناى برگشتن است . و كلمه ((منذرين (( حال از ضمير جمع در كلمه ((ولوا(( است . و معنايش اين است كه : وقتى قرائت قرآن تمام شد و پيامبر از آن فارغ گشت به سوى قوم خود برگشتند، در حالى كه بيم رسان ايشان از عذاب خدا بودند.
((فلما قضى ولوا الى قومهم منذرين (( - ضمير در ((قضى (( به قرآن برمى گردد، البته به اعتبار قرائت آن . و ((توليه (( كه مصدر ((ولوا(( است به معناى برگشتن است . و كلمه ((منذرين (( حال از ضمير جمع در كلمه ((ولوا(( است . و معنايش اين است كه : وقتى قرائت قرآن تمام شد و پيامبر از آن فارغ گشت به سوى قوم خود برگشتند، در حالى كه بيم رسان ايشان از عذاب خدا بودند.
قَالُوا يَقَوْمَنَا إِنَّا سمِعْنَا كتَباً أُنزِلَ مِن بَعْدِ مُوسى مُصدِّقاً لِّمَا بَينَ يَدَيْهِ ...
قَالُوا يَقَوْمَنَا إِنَّا سمِعْنَا كتَباً أُنزِلَ مِن بَعْدِ مُوسى مُصدِّقاً لِّمَا بَينَ يَدَيْهِ ...
اين جمله حكايت دعوت جنيان است در برابر قومشان كه ايشان را به اسلام مى خواندند و انذار مى كردند. و مراد از كتاب نازل بعد از موسى ، قرآن كريم است ، و اين كلام اشعار و بلكه دلالت دارد بر اين كه جنيان مذكور مؤ من به دين موسى (عليه السلام ) و كتاب آن جناب بوده اند. و مراد از اينكه فرمود: ((مصدقا لما بين يديه (( اين است كه قرآن ، تورات و يا همه كتابهاى قبل را تصديق مى كند.
اين جمله حكايت دعوت جنيان است در برابر قومشان كه ايشان را به اسلام مى خواندند و انذار مى كردند. و مراد از كتاب نازل بعد از موسى ، قرآن كريم است ، و اين كلام اشعار و بلكه دلالت دارد بر اين كه جنيان مذكور مؤ من به دين موسى (عليه السلام ) و كتاب آن جناب بوده اند. و مراد از اينكه فرمود: ((مصدقا لما بين يديه (( اين است كه قرآن ، تورات و يا همه كتابهاى قبل را تصديق مى كند.
((يهدى الى الحق و الى طريق مستقيم (( - يعنى كتاب آسمانى قرآن پيروان خود را به سوى صراط حق و طريق مستقيم هدايت مى كند. رهروان اين طريقه از حق منحرف نمى شوند، نه در عقائد و نه در عمل .
((يهدى الى الحق و الى طريق مستقيم (( - يعنى كتاب آسمانى قرآن پيروان خود را به سوى صراط حق و طريق مستقيم هدايت مى كند. رهروان اين طريقه از حق منحرف نمى شوند، نه در عقائد و نه در عمل .
يَقَوْمَنَا أَجِيبُوا دَاعِىَ اللَّهِ وَ ءَامِنُوا بِهِ يَغْفِرْ لَكم مِّن ذُنُوبِكمْ وَ يجِرْكُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ
يَقَوْمَنَا أَجِيبُوا دَاعِىَ اللَّهِ وَ ءَامِنُوا بِهِ يَغْفِرْ لَكم مِّن ذُنُوبِكمْ وَ يجِرْكُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ
منظور از ((داعى اللّه (( رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) است ، همچنان كه در جاى ديگر قرآن فرموده : ((قل هذه سبيلى ادعوا الى اللّه على بصيره ((. ولى بعضى گفته اند مراد از آن همان آياتى است كه از قرآن شنيدند، ولى اين احتمال بعيد است .
منظور از ((داعى اللّه (( رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) است ، همچنان كه در جاى ديگر قرآن فرموده : ((قل هذه سبيلى ادعوا الى اللّه على بصيره ((. ولى بعضى گفته اند مراد از آن همان آياتى است كه از قرآن شنيدند، ولى اين احتمال بعيد است .
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۳۳۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۳۳۰ </center>
و ظاهرا كلمه ((من (( در جمله ((من ذنوبكم (( براى تبعيض باشد، و منظور اين باشد كه : ايمان بياوريد تا خدا بعضى از گناهان شما را - يعنى آن گناهانى كه قبل از ايمان داشتيد - بيامرزد، همچنان كه در جاى ديگر قرآن فرموده : ((ان ينتهوا يغفر لهم ما قد سلف ((.
و ظاهرا كلمه ((من (( در جمله ((من ذنوبكم (( براى تبعيض باشد، و منظور اين باشد كه : ايمان بياوريد تا خدا بعضى از گناهان شما را - يعنى آن گناهانى كه قبل از ايمان داشتيد - بيامرزد، همچنان كه در جاى ديگر قرآن فرموده : ((ان ينتهوا يغفر لهم ما قد سلف ((.
بعضى ديگر گفته اند: مراد از اين بعض ، گناهانى است كه تنها جنبه حق اللّه داشته باشد، و اما آنچه جنبه حقوق الناس دارد بخشوده نمى شود، و توبه بردار نيست . ولى اين تفسير صحيح نيست چون اسلام همه گناهان قبل را محو مى كند.
بعضى ديگر گفته اند: مراد از اين بعض ، گناهانى است كه تنها جنبه حق اللّه داشته باشد، و اما آنچه جنبه حقوق الناس دارد بخشوده نمى شود، و توبه بردار نيست . ولى اين تفسير صحيح نيست چون اسلام همه گناهان قبل را محو مى كند.
وَ مَن لا يجِب دَاعِىَ اللَّهِ فَلَيْس بِمُعْجِزٍ فى الاَرْضِ وَ لَيْس لَهُ مِن دُونِهِ أَوْلِيَاءُ ...
وَ مَن لا يجِب دَاعِىَ اللَّهِ فَلَيْس بِمُعْجِزٍ فى الاَرْضِ وَ لَيْس لَهُ مِن دُونِهِ أَوْلِيَاءُ ...
يعنى هر كس ايمان نياورد به داعى خدا، او نمى تواند خدا را در زمين به تنگ آورد، و به غير از خدا، اوليائى ندارد كه ياريش كنند، و در اين باب مددش برسانند. و خلاصه كلام اينكه : كسى كه داعى خدا را در دعوتش ‍ اجابت نكند به خودش ظلم كرده و نمى تواند خدا را عاجز كند، نه خودش مستقلا مى تواند خدا را با اين سركشيها عاجز سازد، و نه به كمك و يارى ديگر اولياء خود، چون غير از خدا اوليائى ندارد. و اين معنا را با جمله ((اولئك فى ضلال مبين (( تمام كرده است .
يعنى هر كس ايمان نياورد به داعى خدا، او نمى تواند خدا را در زمين به تنگ آورد، و به غير از خدا، اوليائى ندارد كه ياريش كنند، و در اين باب مددش برسانند. و خلاصه كلام اينكه : كسى كه داعى خدا را در دعوتش ‍ اجابت نكند به خودش ظلم كرده و نمى تواند خدا را عاجز كند، نه خودش مستقلا مى تواند خدا را با اين سركشيها عاجز سازد، و نه به كمك و يارى ديگر اولياء خود، چون غير از خدا اوليائى ندارد. و اين معنا را با جمله ((اولئك فى ضلال مبين (( تمام كرده است .
أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِى خَلَقَ السمَوَتِ وَ الاَرْض وَ لَمْ يَعْىَ بخَلْقِهِنَّ بِقَدِرٍ ...
أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِى خَلَقَ السمَوَتِ وَ الاَرْض وَ لَمْ يَعْىَ بخَلْقِهِنَّ بِقَدِرٍ ...
اين آيه و آيه بعدش تا آخر سوره متصل است به ما قبل كه مى فرمود: ((و يوم يعرض الذين كفروا على النار اذهبتم ...((. و در اين آيات مطالبى كه در اين سوره مربوط به انذار مى شود تتميم مى كند، و چيزى كه انذار را تتميم مى كند - همانطور كه در بيان گذشته گفتيم - مساءله معاد و رجوع به خداست .
اين آيه و آيه بعدش تا آخر سوره متصل است به ما قبل كه مى فرمود: ((و يوم يعرض الذين كفروا على النار اذهبتم ...((. و در اين آيات مطالبى كه در اين سوره مربوط به انذار مى شود تتميم مى كند، و چيزى كه انذار را تتميم مى كند - همانطور كه در بيان گذشته گفتيم - مساءله معاد و رجوع به خداست .
و مراد از ديدن در جمله ((او لم يروا(( علم با بصيرت است . و مصدر ((عى (( كه كلمه ((يعى (( از آن مشتق است ، به معناى ناتوانى و تعب است ، و البته به طورى كه گفته اند معناى اول (ناتوانى ) فصيح تر است . و حرف ((باء(( در كلمه ((بقادر(( زائد است و فقط به اين منظور آورده شده كه جمله در موقعيتى قرار داشت كه در آن شائبه نفى بود، گويا فرموده : ((اليس اللّه بقادر : آيا خدا قادر نيست ((.
و مراد از ديدن در جمله ((او لم يروا(( علم با بصيرت است . و مصدر ((عى (( كه كلمه ((يعى (( از آن مشتق است ، به معناى ناتوانى و تعب است ، و البته به طورى كه گفته اند معناى اول (ناتوانى ) فصيح تر است . و حرف ((باء(( در كلمه ((بقادر(( زائد است و فقط به اين منظور آورده شده كه جمله در موقعيتى قرار داشت كه در آن شائبه نفى بود، گويا فرموده : ((اليس اللّه بقادر : آيا خدا قادر نيست ((.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۳۳۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۳۳۱ </center>
و معناى آيه چنين است : آيا هنوز نفهميده اند كه آن خدايى كه آسمانها و زمين را خلق كرد و از خلقت آنها عاجز نشد - و يا خسته نگشت - قادر است كه مردگان را زنده كند؟ - چون خداى تعالى مبداء هستى و حيات هر چيز است . بله او قادر است ، براى اينكه او بر هر چيز قدير است . و ما اين برهان را در سابق در چند مورد توضيح داده ايم .
و معناى آيه چنين است : آيا هنوز نفهميده اند كه آن خدايى كه آسمانها و زمين را خلق كرد و از خلقت آنها عاجز نشد - و يا خسته نگشت - قادر است كه مردگان را زنده كند؟ - چون خداى تعالى مبداء هستى و حيات هر چيز است . بله او قادر است ، براى اينكه او بر هر چيز قدير است . و ما اين برهان را در سابق در چند مورد توضيح داده ايم .
وَ يَوْمَ يُعْرَض الَّذِينَ كَفَرُوا عَلى النَّارِ أَ لَيْس هَذَا بِالْحَقِّ ...
وَ يَوْمَ يُعْرَض الَّذِينَ كَفَرُوا عَلى النَّارِ أَ لَيْس هَذَا بِالْحَقِّ ...
اين آيه ، حجت مذكور در آيه قبلى را تاءييد مى كند، و خبر مى دهد از آن سرنوشتى كه به زودى منكرين معاد در روز قيامت بدان گرفتار مى شوند. و معناى آيه روشن است .
اين آيه ، حجت مذكور در آيه قبلى را تاءييد مى كند، و خبر مى دهد از آن سرنوشتى كه به زودى منكرين معاد در روز قيامت بدان گرفتار مى شوند. و معناى آيه روشن است .
فَاصبرْ كَمَا صبرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسلِ وَ لا تَستَعْجِل لهَُّمْ ...
فَاصبرْ كَمَا صبرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسلِ وَ لا تَستَعْجِل لهَُّمْ ...
اين آيه تفريع و نتيجه گيرى از حقانيت معاد است كه هم حجت عقلى بر آن دلالت دارد، و هم خداى سبحان از آن خبر داده ، و شك و ترديد را از آن نفى كرده است .
اين آيه تفريع و نتيجه گيرى از حقانيت معاد است كه هم حجت عقلى بر آن دلالت دارد، و هم خداى سبحان از آن خبر داده ، و شك و ترديد را از آن نفى كرده است .
و معنايش اين است كه : تو در برابر انكار اين كفار صبر كن ، و از اينكه به معاد ايمان نمى آورند حوصله به خرج ده ، همان طور كه رسولان اولواالعزم چنين كردند و در طلب عذاب براى آنان عجله مكن كه به زودى آن روز را با عذابهايى كه دارد ديدار خواهند كرد، چون روز قيامت خيلى دور نيست ، هر چند كه اينان آن را دور مى پندارند.
و معنايش اين است كه : تو در برابر انكار اين كفار صبر كن ، و از اينكه به معاد ايمان نمى آورند حوصله به خرج ده ، همان طور كه رسولان اولواالعزم چنين كردند و در طلب عذاب براى آنان عجله مكن كه به زودى آن روز را با عذابهايى كه دارد ديدار خواهند كرد، چون روز قيامت خيلى دور نيست ، هر چند كه اينان آن را دور مى پندارند.
خط ۸۴: خط ۸۶:
==آيات ۱ - ۶، سوره محمد ==
==آيات ۱ - ۶، سوره محمد ==
سوره محمد مدنى است و سى و هشت آيه دارد
سوره محمد مدنى است و سى و هشت آيه دارد
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
الَّذِينَ كَفَرُوا وَ صدُّوا عَن سبِيلِ اللَّهِ أَضلَّ أَعْمَلَهُمْ(۱)
الَّذِينَ كَفَرُوا وَ صدُّوا عَن سبِيلِ اللَّهِ أَضلَّ أَعْمَلَهُمْ(۱)
وَ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ وَ ءَامَنُوا بِمَا نُزِّلَ عَلى محَمَّدٍ وَ هُوَ الحَْقُّ مِن رَّبهِمْ كَفَّرَ عَنهُمْ سيِّئَاتهِمْ وَ أَصلَحَ بَالهَُمْ(۲)
وَ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ وَ ءَامَنُوا بِمَا نُزِّلَ عَلى محَمَّدٍ وَ هُوَ الحَْقُّ مِن رَّبهِمْ كَفَّرَ عَنهُمْ سيِّئَاتهِمْ وَ أَصلَحَ بَالهَُمْ(۲)
ذَلِك بِأَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا اتَّبَعُوا الْبَطِلَ وَ أَنَّ الَّذِينَ ءَامَنُوا اتَّبَعُوا الحَْقَّ مِن رَّبهِمْ كَذَلِك يَضرِب اللَّهُ لِلنَّاسِ أَمْثَلَهُمْ(۳)
ذَلِك بِأَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا اتَّبَعُوا الْبَطِلَ وَ أَنَّ الَّذِينَ ءَامَنُوا اتَّبَعُوا الحَْقَّ مِن رَّبهِمْ كَذَلِك يَضرِب اللَّهُ لِلنَّاسِ أَمْثَلَهُمْ(۳)
فَإِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضرْب الرِّقَابِ حَتى إِذَا أَثخَنتُمُوهُمْ فَشدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنَّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِدَاءً حَتى تَضعَ الحَْرْب أَوْزَارَهَا ذَلِك وَ لَوْ يَشاءُ اللَّهُ لانتَصرَ مِنهُمْ وَ لَكِن لِّيَبْلُوَا بَعْضكم بِبَعْضٍ وَ الَّذِينَ قُتِلُوا فى سبِيلِ اللَّهِ فَلَن يُضِلَّ أَعْمَلَهُمْ(۴)
فَإِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضرْب الرِّقَابِ حَتى إِذَا أَثخَنتُمُوهُمْ فَشدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنَّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِدَاءً حَتى تَضعَ الحَْرْب أَوْزَارَهَا ذَلِك وَ لَوْ يَشاءُ اللَّهُ لانتَصرَ مِنهُمْ وَ لَكِن لِّيَبْلُوَا بَعْضكم بِبَعْضٍ وَ الَّذِينَ قُتِلُوا فى سبِيلِ اللَّهِ فَلَن يُضِلَّ أَعْمَلَهُمْ(۴)
سيهْدِيهِمْ وَ يُصلِحُ بَالهَُمْ(۵)
سيهْدِيهِمْ وَ يُصلِحُ بَالهَُمْ(۵)
وَ يُدْخِلُهُمُ الجَْنَّةَ عَرَّفَهَا لهَُمْ(۶)
وَ يُدْخِلُهُمُ الجَْنَّةَ عَرَّفَهَا لهَُمْ(۶)
ترجمه آيات  
ترجمه آيات  
به نام خداوند رحمان و رحيم . كسانى كه كفر ورزيدند و جلوگيرى از راه خدا كردند اعمالشان را نابود مى كند (۱).
به نام خداوند رحمان و رحيم . كسانى كه كفر ورزيدند و جلوگيرى از راه خدا كردند اعمالشان را نابود مى كند (۱).
خط ۱۰۱: خط ۱۰۳:
بيان آيات  
بيان آيات  
اين سوره كفار را به اوصاف خبيثه و اعمال زشتى كه از خصائص ايشان است توصيف مى كند، و مؤ منين را با صفات طيب و اعمال نيكى كه دارند مى ستايد، آنگاه آثار صفات مؤ منين را كه نعمت و كرامت است ، و آثار صفات كفار را كه نقمت و خوارى است ، بر مى شمارد. و خلاصه در اين سوره بين دو طائفه مقايسه شده ، هم بين صفات و اعمالى كه در دنيا دارند و هم بين آثارى كه در آخرت مترتب بر اعمال آنان مى شود. و در اين ميان بعضى از احكام جهاد و قتال را بيان مى كند. و اين سوره به طورى كه از سياق آياتش استفاده مى شود در مدينه نازل شده .
اين سوره كفار را به اوصاف خبيثه و اعمال زشتى كه از خصائص ايشان است توصيف مى كند، و مؤ منين را با صفات طيب و اعمال نيكى كه دارند مى ستايد، آنگاه آثار صفات مؤ منين را كه نعمت و كرامت است ، و آثار صفات كفار را كه نقمت و خوارى است ، بر مى شمارد. و خلاصه در اين سوره بين دو طائفه مقايسه شده ، هم بين صفات و اعمالى كه در دنيا دارند و هم بين آثارى كه در آخرت مترتب بر اعمال آنان مى شود. و در اين ميان بعضى از احكام جهاد و قتال را بيان مى كند. و اين سوره به طورى كه از سياق آياتش استفاده مى شود در مدينه نازل شده .
الَّذِينَ كَفَرُوا وَ صدُّوا عَن سبِيلِ اللَّهِ أَضلَّ أَعْمَلَهُمْ
الَّذِينَ كَفَرُوا وَ صدُّوا عَن سبِيلِ اللَّهِ أَضلَّ أَعْمَلَهُمْ
كلمه ((صد(( كه مصدر فعل ((صدوا(( است ، به اعراض از راه خدا يعنى اسلام تفسير شده - از بعضى اين طور نقل شده . بعضى ديگر آن را به منع و جلوگيرى مردم از ايمان آوردن به آنچه رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) ايشان را بدان مى خواند يعنى از ايمان به دين توحيد تفسير كرده اند.
كلمه ((صد(( كه مصدر فعل ((صدوا(( است ، به اعراض از راه خدا يعنى اسلام تفسير شده - از بعضى اين طور نقل شده . بعضى ديگر آن را به منع و جلوگيرى مردم از ايمان آوردن به آنچه رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) ايشان را بدان مى خواند يعنى از ايمان به دين توحيد تفسير كرده اند.
و تفسير دومى با سياق آيات بعدى سازگارتر است ، مخصوصا با آياتى كه مؤ منين را به قتال و اسير گرفتن از جلوگيران و مانعين راه خدا و ساير كفار دستور مى دهد بهتر مى سازد.
و تفسير دومى با سياق آيات بعدى سازگارتر است ، مخصوصا با آياتى كه مؤ منين را به قتال و اسير گرفتن از جلوگيران و مانعين راه خدا و ساير كفار دستور مى دهد بهتر مى سازد.
خط ۱۱۰: خط ۱۱۲:
((اضل اعمالهم (( - يعنى خداوند اعمال ايشان را باطل كرد، در نتيجه ، اعمالشان راه به مقصد نمى برد، چون مقصد آنان از اعمالشان اين بود كه حق را باطل و باطل را زنده كنند، و هرگز نمى توانند. پس جمله مورد بحث نظير جمله اى است كه خداى تعالى مكرر خاطرنشان نموده مى فرمايد: ((و اللّه لا يهدى القوم الكافرين (( و خداى تعالى وعده داده كه حق را زنده كند، و باطل را ميرانده و باطل كند، همچنان كه فرموده : ((ليحق الحق و يبطل الباطل و لو كره المجرمون ((.
((اضل اعمالهم (( - يعنى خداوند اعمال ايشان را باطل كرد، در نتيجه ، اعمالشان راه به مقصد نمى برد، چون مقصد آنان از اعمالشان اين بود كه حق را باطل و باطل را زنده كنند، و هرگز نمى توانند. پس جمله مورد بحث نظير جمله اى است كه خداى تعالى مكرر خاطرنشان نموده مى فرمايد: ((و اللّه لا يهدى القوم الكافرين (( و خداى تعالى وعده داده كه حق را زنده كند، و باطل را ميرانده و باطل كند، همچنان كه فرموده : ((ليحق الحق و يبطل الباطل و لو كره المجرمون ((.
و مراد از ضلالت اعمال كفار، باطل شدن و فساد آن است قبل از اينكه به نتيجه برسد، و خداى تعالى اين معنا را به عنوان استعاره كنايى ضلالت خوانده است .
و مراد از ضلالت اعمال كفار، باطل شدن و فساد آن است قبل از اينكه به نتيجه برسد، و خداى تعالى اين معنا را به عنوان استعاره كنايى ضلالت خوانده است .
وَ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ وَ ءَامَنُوا بِمَا نُزِّلَ عَلى محَمَّدٍ وَ هُوَ الحَْقُّ مِن رَّبهِمْ ...
وَ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ وَ ءَامَنُوا بِمَا نُزِّلَ عَلى محَمَّدٍ وَ هُوَ الحَْقُّ مِن رَّبهِمْ ...
ظاهر اينكه صدر آيه مطلق آمده ، اين است كه مطلق دارندگان ايمان و عمل صالح منظورند، در نتيجه جمله ((و امنوا بما نزل على محمد(( كه ايمان آوردن را مختص به يك طائفه مى داند، قيدى احترازى خواهد بود، نه تاءكيد كه صرفا به خاطر عنايتى كه به ايمان دارد قيد مزبور را آورده باشد.
ظاهر اينكه صدر آيه مطلق آمده ، اين است كه مطلق دارندگان ايمان و عمل صالح منظورند، در نتيجه جمله ((و امنوا بما نزل على محمد(( كه ايمان آوردن را مختص به يك طائفه مى داند، قيدى احترازى خواهد بود، نه تاءكيد كه صرفا به خاطر عنايتى كه به ايمان دارد قيد مزبور را آورده باشد.
((و هو الحق من ربهم (( - اين قسمت ، جمله اى است معترضه . و ضمير ((هو(( راجع به ((ما نزل ...(( است .
((و هو الحق من ربهم (( - اين قسمت ، جمله اى است معترضه . و ضمير ((هو(( راجع به ((ما نزل ...(( است .
خط ۱۱۷: خط ۱۱۹:
در اين آيه شريفه ، اضلال اعمال كه در آيه قبلى بود با تكفير سيئات و اصلاح بال مقابله شده ، در نتيجه معنايش اين مى شود كه : ايمان و عمل صالحشان به سوى غايت سعادتشان هدايت كرد. چيزى كه هست چون اين هدايت تمام نمى شود مگر با تكفير گناهان ، چون با بودن گناهان وصول به سعادت دست نمى دهد، لذا تكفير سيئات را هم ضميمه اصلاح بال نمود.
در اين آيه شريفه ، اضلال اعمال كه در آيه قبلى بود با تكفير سيئات و اصلاح بال مقابله شده ، در نتيجه معنايش اين مى شود كه : ايمان و عمل صالحشان به سوى غايت سعادتشان هدايت كرد. چيزى كه هست چون اين هدايت تمام نمى شود مگر با تكفير گناهان ، چون با بودن گناهان وصول به سعادت دست نمى دهد، لذا تكفير سيئات را هم ضميمه اصلاح بال نمود.
و معناى آيه اين است كه : خداوند با عفو و مغفرت خود پرده اى بر روى گناهانشان مى كشد، و هم در دنيا و هم در آخرت دلهايشان را اصلاح مى كند، اما در دنيا براى اينكه دين حق دينى است كه با آنچه فطرت انسانى اقتضايش را دارد موافق است ، و احكامش مطابق همان فطرتى است كه خداى تعالى بشر را بر آن فطرت آفريده ، و فطرت اقتضاء ندارد و نمى طلبد مگر چيزى را كه كمال و سعادت انسان در آنست ، و ايمان به آنچه خدا نازل كرده و عمل به آن وضع انسان را در مجتمع دنيايى اش ‍ اصلاح مى كند. و اما در آخرت براى اينكه آخرت ، عاقبت همين زندگى دنيا است ، وقتى آغاز زندگى توام با سعادت باشد، انجامش نيز سعيد خواهد بود، همچنان كه قرآن كريم هم فرموده : ((و العاقبه للتقوى ((.
و معناى آيه اين است كه : خداوند با عفو و مغفرت خود پرده اى بر روى گناهانشان مى كشد، و هم در دنيا و هم در آخرت دلهايشان را اصلاح مى كند، اما در دنيا براى اينكه دين حق دينى است كه با آنچه فطرت انسانى اقتضايش را دارد موافق است ، و احكامش مطابق همان فطرتى است كه خداى تعالى بشر را بر آن فطرت آفريده ، و فطرت اقتضاء ندارد و نمى طلبد مگر چيزى را كه كمال و سعادت انسان در آنست ، و ايمان به آنچه خدا نازل كرده و عمل به آن وضع انسان را در مجتمع دنيايى اش ‍ اصلاح مى كند. و اما در آخرت براى اينكه آخرت ، عاقبت همين زندگى دنيا است ، وقتى آغاز زندگى توام با سعادت باشد، انجامش نيز سعيد خواهد بود، همچنان كه قرآن كريم هم فرموده : ((و العاقبه للتقوى ((.
ذَلِك بِأَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا اتَّبَعُوا الْبَطِلَ وَ أَنَّ الَّذِينَ ءَامَنُوا اتَّبَعُوا الحَْقَّ مِن رَّبهِمْ ...
ذَلِك بِأَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا اتَّبَعُوا الْبَطِلَ وَ أَنَّ الَّذِينَ ءَامَنُوا اتَّبَعُوا الحَْقَّ مِن رَّبهِمْ ...
اين آيه مطالبى را كه در دو آيه قبل بود - يعنى بى نتيجه كردن اعمال كفار، و اصلاح حال مؤ منين و تكفير گناهانشان - تعليل مى كند.
اين آيه مطالبى را كه در دو آيه قبل بود - يعنى بى نتيجه كردن اعمال كفار، و اصلاح حال مؤ منين و تكفير گناهانشان - تعليل مى كند.
و اگر كلمه ((حق (( را مقيد كرد به جمله ((من ربهم (( براى اين است كه اشاره كند به اينكه آنچه منسوب به خدا است حق است و هيچ باطلى با خدا نسبت ندارد، و به همين جهت ، خودش متصدى اصلاح قلب مؤ منين شده ، چون طريق حقى كه مؤ منين مى پيمايند منتسب به خدا است . و اما كفار با آن اعمالى كه دارند خداى تعالى كارى به كارشان ندارد، چون كارشان منسوب به او نيست . و اما اينكه بى نتيجه كردن كارهاى آنان را به خدا نسبت داده معنايش اين است كه خدا اعمال آنان را به سوى نتيجه خوب و سعيد هدايت نمى كند. و در اين آيه اشاره اى است به اينكه تنها و تنها ملاك در سعادت و شقاوت انسان پيروى حق و پيروى باطل است ، علتش هم اين است كه حق به خدا انتساب دارد و باطل هيچ ارتباط و انتسابى به خدا ندارد.
و اگر كلمه ((حق (( را مقيد كرد به جمله ((من ربهم (( براى اين است كه اشاره كند به اينكه آنچه منسوب به خدا است حق است و هيچ باطلى با خدا نسبت ندارد، و به همين جهت ، خودش متصدى اصلاح قلب مؤ منين شده ، چون طريق حقى كه مؤ منين مى پيمايند منتسب به خدا است . و اما كفار با آن اعمالى كه دارند خداى تعالى كارى به كارشان ندارد، چون كارشان منسوب به او نيست . و اما اينكه بى نتيجه كردن كارهاى آنان را به خدا نسبت داده معنايش اين است كه خدا اعمال آنان را به سوى نتيجه خوب و سعيد هدايت نمى كند. و در اين آيه اشاره اى است به اينكه تنها و تنها ملاك در سعادت و شقاوت انسان پيروى حق و پيروى باطل است ، علتش هم اين است كه حق به خدا انتساب دارد و باطل هيچ ارتباط و انتسابى به خدا ندارد.
((كذلك يضرب اللّه للناس امثالهم (( - يعنى خداوند اوصاف آنان را عينا همان طور كه هست برايشان بيان مى كند. و اگر اسم اشاره اى را به كار برده كه مخصوص دور است براى بزرگ داشت مثلى است كه زده .
((كذلك يضرب اللّه للناس امثالهم (( - يعنى خداوند اوصاف آنان را عينا همان طور كه هست برايشان بيان مى كند. و اگر اسم اشاره اى را به كار برده كه مخصوص دور است براى بزرگ داشت مثلى است كه زده .
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۳۴۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۳۴۰ </center>
فَإِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضرْب الرِّقَابِ ...
فَإِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضرْب الرِّقَابِ ...
اين آيه نتيجه گيرى از سه آيه قبل است كه مؤ من و كافر را وصف مى كند، گويا فرموده : وقتى مؤ منين اهل حق باشند، و خدا آن انعامها را به ايشان بكند، و كفار، اهل باطل باشند، و خدا اعمالشان را خنثى و گمراه كند، پس ‍ مؤ منين بايد در هنگام برخورد با صف كفار با ايشان قتال كنند و اسير بگيرند تا حق كه هدف مؤ منين است زنده شود و زمين از لوث باطلى كه مسير كفار است پاك گردد.
اين آيه نتيجه گيرى از سه آيه قبل است كه مؤ من و كافر را وصف مى كند، گويا فرموده : وقتى مؤ منين اهل حق باشند، و خدا آن انعامها را به ايشان بكند، و كفار، اهل باطل باشند، و خدا اعمالشان را خنثى و گمراه كند، پس ‍ مؤ منين بايد در هنگام برخورد با صف كفار با ايشان قتال كنند و اسير بگيرند تا حق كه هدف مؤ منين است زنده شود و زمين از لوث باطلى كه مسير كفار است پاك گردد.


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۲۵ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۲۷}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش