گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۲۴: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴: خط ۴:




رواياتى درباره مراد از ((اثارة من علم (( و راجع بهنزول آيه : ((ام يقولون افتريه ...((
== بحث روايتى==
در كافى به سند خود از ابى عبيده روايت كرده كه گفت : از امام ابى جعفر (عليه السلام ) پرسيدم آيه ((ائتونى بكتاب من قبل هذا او اثاره من علم ان كنتم صادقين (( چه معنايى دارد؟ فرمود: منظور از كتاب همانا تورات و انجيل است . و منظور از ((اءثاره من علم (( علم اوصياى انبياء است .
در كافى، به سند خود، از ابى عبيده روايت كرده كه گفت: از امام ابى جعفر «عليه السلام» پرسيدم: آيه «ائتُونِى بِكِتاَبٍ مِن قَبلِ هذَا أو أثَارَة مِن عِلمٍ إن كُنتُم صَادِقِين»، چه معنايى دارد؟ فرمود: منظور از كتاب، همانا تورات و انجيل است. و منظور از «أثارةٍ مِن عِلم»، علم اوصياى انبياء است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۳۰۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۳۰۰ </center>
و در الدر المنثور است كه احمد، ابن منذر، ابن ابى حاتم ، طبرانى ، و ابن مردويه از طريق ابى سلمه بن عبد الرحمان ، از ابن عباس از رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) روايت كرده كه فرمود: منظور از ((اثاره من علم (( بهره است .
و در الدر المنثور است كه احمد، ابن منذر، ابن ابى حاتم، طبرانى، و ابن مردويه، از طريق ابى سلمه بن عبد الرحمان، از ابن عباس، از رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» روايت كرده كه فرمود: منظور از «أثَارَة مِن عِلم»، بهره است.
مؤ لف : شايد منظور از حظ و بهره ، كتاب محظوظ يعنى موروث از انبياء و يا علماى گذشته باشد، ليكن در بعضى از رواياتى كه در تفسير آيه وارد شده ، آمده كه منظور از ((اءواثاره من علم (( حظ نيكو است . و در بعضى ديگر آمده كه منظور از آن ، جودت و زيبايى حظ است . ليكن اين معنا از سياق احتجاج آيه به دور است .
 
مؤلف: شايد منظور از حظ و بهره، كتاب محظوظ، يعنى موروث از انبياء و يا علماى گذشته باشد، ليكن در بعضى از رواياتى كه در تفسير آيه وارد شده، آمده كه منظور از «أثَارَة مِن عِلم»، حظّ نيكو است. و در بعضى ديگر آمده كه منظور از آن، جودت و زيبايى حظّ است. ليكن اين معنا از سياق احتجاج آيه به دور است.
 
و در عيون در باب ((مجلس مذاكره ماءمون با حضرت رضا (عليه السلام (() آمده : آن جناب فرمود: پدرم از جدم از پدران بزرگوارش از حسين بن على (عليهماالسلام ) روايت كرده كه فرمود مهاجر و انصار نزد رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) اجتماع كردند، و عرضه داشتند: يا رسول اللّه (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) شما با اين همه واردينى كه از اطراف دارى خرجت زياد است ، و مال و جان ما همه در اختيار تو است ، و ما با كمال رغبت خوشوقت مى شويم كه در آنها تصرف كنى و از خدا مى خواهيم تو را اجر دهد، آنچه دلت مى خواهد از اين اموال خرج كن ، هيچ حرجى بر تو نيست .
و در عيون در باب ((مجلس مذاكره ماءمون با حضرت رضا (عليه السلام (() آمده : آن جناب فرمود: پدرم از جدم از پدران بزرگوارش از حسين بن على (عليهماالسلام ) روايت كرده كه فرمود مهاجر و انصار نزد رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) اجتماع كردند، و عرضه داشتند: يا رسول اللّه (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) شما با اين همه واردينى كه از اطراف دارى خرجت زياد است ، و مال و جان ما همه در اختيار تو است ، و ما با كمال رغبت خوشوقت مى شويم كه در آنها تصرف كنى و از خدا مى خواهيم تو را اجر دهد، آنچه دلت مى خواهد از اين اموال خرج كن ، هيچ حرجى بر تو نيست .
آنگاه فرمود: در اين مورد بود كه خداى تعالى روح الامين را بر آن جناب نازل كرد، و وى به رسول خدا عرضه داشت : اى محمد ((قل لا اساءلكم عليه اجرا الا الموده فى القربى (( يعنى من از شما مزدى در برابر رسالتم نمى خواهم ، مگر همين را كه بعد از من به اقربايم مودت و دوستى بورزيد. مهاجر و انصار بيرون رفتند؛ و منافقين گفتند: از تصرف در اموال ما چشم نپوشيد مگر براى اينكه ما را به رعايت خويشاوندانش ‍ وادار كند، و اين سخنى عظيم ، و افترائى بود كه در مجلس آن جناب گفتند.
آنگاه فرمود: در اين مورد بود كه خداى تعالى روح الامين را بر آن جناب نازل كرد، و وى به رسول خدا عرضه داشت : اى محمد ((قل لا اساءلكم عليه اجرا الا الموده فى القربى (( يعنى من از شما مزدى در برابر رسالتم نمى خواهم ، مگر همين را كه بعد از من به اقربايم مودت و دوستى بورزيد. مهاجر و انصار بيرون رفتند؛ و منافقين گفتند: از تصرف در اموال ما چشم نپوشيد مگر براى اينكه ما را به رعايت خويشاوندانش ‍ وادار كند، و اين سخنى عظيم ، و افترائى بود كه در مجلس آن جناب گفتند.
و در باره همين افتراء بود كه آيه شريفه ((ام يقولون افتريه قل ان افتريته فلا تملكون لى من اللّه شيئا هو اعلم بما تفيضون فيه كفى به شهيدا بينى و بينكم و هو الغفور الرّحيم (( نازل شد.
و در باره همين افتراء بود كه آيه شريفه ((ام يقولون افتريه قل ان افتريته فلا تملكون لى من اللّه شيئا هو اعلم بما تفيضون فيه كفى به شهيدا بينى و بينكم و هو الغفور الرّحيم (( نازل شد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۳۰۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۳۰۱ </center>
پس رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) كسى به نزد همان جمعيت فرستاد كه مگر پيش آمدى كرده ؟ گفتند: بله ، و اللّه ، يا رسول اللّه . بعضى از ما سخنى درشت گفتند: و ما ناراحت شديم . پس رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) آيه را كه نازل شده بود بر آنان تلاوت كرد، و ايشان سخت بگريستند، به دنبال اين جريان بود كه آيه ((و هو الذى يقبل التوبه عن عباده و يعفو عن السيئات و يعلم ما تفعلون (( نازل شد.
پس رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) كسى به نزد همان جمعيت فرستاد كه مگر پيش آمدى كرده ؟ گفتند: بله ، و اللّه ، يا رسول اللّه . بعضى از ما سخنى درشت گفتند: و ما ناراحت شديم . پس رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) آيه را كه نازل شده بود بر آنان تلاوت كرد، و ايشان سخت بگريستند، به دنبال اين جريان بود كه آيه ((و هو الذى يقبل التوبه عن عباده و يعفو عن السيئات و يعلم ما تفعلون (( نازل شد.
و در الدر المنثور است كه ابو داوود در - كتاب ناسخ - از طريقه عكرمه از ابن عباس روايت كرده كه در ذيل آيه ((و ما ادرى ما يفعل بى و لابكم (( گفته : ناسخ اين آيه در سوره فتح است . ابن عباس سپس مى گويد: پس ‍ رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) بين مردم آمد، و ايشان را بشارت داد به اينكه گناهان گذشته و آينده اش بخشوده شده . پس مردى از مؤ منين گفت : اى پيامبر خدا، گوارايت باد، اينك فهميدم كه با تو چه معامله اى مى كنند، ليكن نمى دانم با ما چه معامله مى كنند؟ دنبال اين پرسش آيه سوره احزاب نازل شد كه مى فرمايد ((و بشر المؤ منين بان لهم من اللّه فضلا كبيرا(( و نيز مى فرمايد: ((ليدخل المؤ منين و المؤ منات جنات تجرى من تحتها الانهار خالدين فيها و يكفر عنهم سيئاتهم و كان ذلك عند اللّه فوزا عظيما(( كه در اين دو آيه براى آنان روشن كرد كه خدا با ايشان چه معامله اى مى كند.
و در الدر المنثور است كه ابو داوود در - كتاب ناسخ - از طريقه عكرمه از ابن عباس روايت كرده كه در ذيل آيه ((و ما ادرى ما يفعل بى و لابكم (( گفته : ناسخ اين آيه در سوره فتح است . ابن عباس سپس مى گويد: پس ‍ رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) بين مردم آمد، و ايشان را بشارت داد به اينكه گناهان گذشته و آينده اش بخشوده شده . پس مردى از مؤ منين گفت : اى پيامبر خدا، گوارايت باد، اينك فهميدم كه با تو چه معامله اى مى كنند، ليكن نمى دانم با ما چه معامله مى كنند؟ دنبال اين پرسش آيه سوره احزاب نازل شد كه مى فرمايد ((و بشر المؤ منين بان لهم من اللّه فضلا كبيرا(( و نيز مى فرمايد: ((ليدخل المؤ منين و المؤ منات جنات تجرى من تحتها الانهار خالدين فيها و يكفر عنهم سيئاتهم و كان ذلك عند اللّه فوزا عظيما(( كه در اين دو آيه براى آنان روشن كرد كه خدا با ايشان چه معامله اى مى كند.
روايتى در ذيل جمله : ((و ما ادرى ما يفعل بى ولابكم (( و اشكالات آن
روايتى در ذيل جمله : ((و ما ادرى ما يفعل بى ولابكم (( و اشكالات آن
مؤ لف : اين روايت خالى از اشكال نيست ، براى اينكه اولا در تفسير آيه شريفه ((و ما ادرى ما يفعل بى و لا بكم (( گفتيم كه اين آيه هيچ ارتباطى با علم غيبى كه از طريق وحى باشد ندارد، و نمى خواهد بگويد: من علم غيبى نسبت به آمرزش خود ندارم تا روايت بگويد: آيه سوره فتح ناسخ اين آيه است .
مؤ لف : اين روايت خالى از اشكال نيست ، براى اينكه اولا در تفسير آيه شريفه ((و ما ادرى ما يفعل بى و لا بكم (( گفتيم كه اين آيه هيچ ارتباطى با علم غيبى كه از طريق وحى باشد ندارد، و نمى خواهد بگويد: من علم غيبى نسبت به آمرزش خود ندارم تا روايت بگويد: آيه سوره فتح ناسخ اين آيه است .
و ثانيا از ظاهر روايت برمى آيد گناهى كه آيه سوره فتح تصريح به آمرزش آن دارد، گناه به معناى مخالفت امر و نهى مولوى است ، در حالى كه در تفسير سوره فتح خواهد آمد كه منظور از گناه در آن آيه چيز ديگرى است .
و ثانيا از ظاهر روايت برمى آيد گناهى كه آيه سوره فتح تصريح به آمرزش آن دارد، گناه به معناى مخالفت امر و نهى مولوى است ، در حالى كه در تفسير سوره فتح خواهد آمد كه منظور از گناه در آن آيه چيز ديگرى است .
و ثالثا آياتى كه دلالت دارد بر اينكه مؤ منين داخل بهشت مى شوند بسيار زياد است ، هم در سوره هاى مكى ، و هم در سوره هاى مدنى ، و آيه دلالتى اضافه بر دلالت ساير آيات اين باب ندارد، پس وجهى ندارد كه در روايت بگويد: اين آيه دلالت مى كند بر اينكه مؤ منين داخل بهشت مى شوند و مشمول مغفرت مى گردند.
و ثالثا آياتى كه دلالت دارد بر اينكه مؤ منين داخل بهشت مى شوند بسيار زياد است ، هم در سوره هاى مكى ، و هم در سوره هاى مدنى ، و آيه دلالتى اضافه بر دلالت ساير آيات اين باب ندارد، پس وجهى ندارد كه در روايت بگويد: اين آيه دلالت مى كند بر اينكه مؤ منين داخل بهشت مى شوند و مشمول مغفرت مى گردند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۳۰۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۳۰۲ </center>
علاوه بر اين ، سوره احزاب مدتها قبل از سوره فتح نازل شده و معنا ندارد كه آيات آن ، نظرى به آيات سوره فتح داشته باشد.
علاوه بر اين ، سوره احزاب مدتها قبل از سوره فتح نازل شده و معنا ندارد كه آيات آن ، نظرى به آيات سوره فتح داشته باشد.
روايتى درباره نزول آيه : ((و شهد شاهد من بنىاسرائيل ...((
 
و نيز در همان كتاب آمده كه : ابو يعلى ، ابن جرير، طبرانى و حاكم - وى حديث را صحيح دانسته - به سندى صحيح از عوف بن مالك اشجعى ، روايت كرده كه گفت : روزى رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) به راه افتاد من نيز در خدمتش بودم ، تا داخل شديم به معبد يهوديان ، و چون روز عيدشان بود، از ورود ما خوششان نيامد. پس رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) به ايشان فرمود: دوازده نفر يهودى داوطلب شويد شهادت دهيد به يگانگى خدا، و نبوت محمد بن عبداللّه تا خداى تعالى عذابى كه شامل حال تمامى يهوديان زير آسمان شده از ايشان بر طرف سازد. يهوديان همه سكوت كردند، همين كه يكى از آنها داوطلب شد رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) مجددا پيشنهاد خود را تكرار كرد، ولى ديگر كسى پاسخ نداد. بار سوم تكرار كرد، احدى اجابت ننمود. آنگاه رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) پرسيد: زير بار نمى رويد؟ پس بدانيد به خدا سوگند كه من حاشر و عاقب و مقضى ام ، چه ايمان بياوريد و چه تكذيب كنيد.
و نيز در همان كتاب آمده كه : ابو يعلى ، ابن جرير، طبرانى و حاكم - وى حديث را صحيح دانسته - به سندى صحيح از عوف بن مالك اشجعى ، روايت كرده كه گفت : روزى رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) به راه افتاد من نيز در خدمتش بودم ، تا داخل شديم به معبد يهوديان ، و چون روز عيدشان بود، از ورود ما خوششان نيامد. پس رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) به ايشان فرمود: دوازده نفر يهودى داوطلب شويد شهادت دهيد به يگانگى خدا، و نبوت محمد بن عبداللّه تا خداى تعالى عذابى كه شامل حال تمامى يهوديان زير آسمان شده از ايشان بر طرف سازد. يهوديان همه سكوت كردند، همين كه يكى از آنها داوطلب شد رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) مجددا پيشنهاد خود را تكرار كرد، ولى ديگر كسى پاسخ نداد.  
 
بار سوم تكرار كرد، احدى اجابت ننمود. آنگاه رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) پرسيد: زير بار نمى رويد؟ پس بدانيد به خدا سوگند كه من حاشر و عاقب و مقضى ام ، چه ايمان بياوريد و چه تكذيب كنيد.
آنگاه برگشت و من هم با او بودم ، همين كه خواستيم از در خارج شويم ، مردى از پشت سر آن جناب گفت : اى محمد! همانجا كه هستى بايست ، پس رو كرد به يهوديان و پرسيد: اى مردم يهود تاكنون كه من در بين شما بودم مرا چگونه مردى يافتيد؟ گفتند: به خدا سوگند ما در بين خود مردى داناتر از تو به كتاب خدا، و فقيه تر از تو و از پدرت و از جدت سراغ نداريم . آن مرد بعد از گرفتن اين گواهى و اعتراف گفت : پس بدانيد كه من خدا را شاهد مى گيرم كه اين محمد همان پيغمبرى است كه شما در تورات و انجيل نامش را يافته ايد.
آنگاه برگشت و من هم با او بودم ، همين كه خواستيم از در خارج شويم ، مردى از پشت سر آن جناب گفت : اى محمد! همانجا كه هستى بايست ، پس رو كرد به يهوديان و پرسيد: اى مردم يهود تاكنون كه من در بين شما بودم مرا چگونه مردى يافتيد؟ گفتند: به خدا سوگند ما در بين خود مردى داناتر از تو به كتاب خدا، و فقيه تر از تو و از پدرت و از جدت سراغ نداريم . آن مرد بعد از گرفتن اين گواهى و اعتراف گفت : پس بدانيد كه من خدا را شاهد مى گيرم كه اين محمد همان پيغمبرى است كه شما در تورات و انجيل نامش را يافته ايد.
قوم يهود گفتند: اين را دروغ مى گويى . و گواهى او را رد كردند، و به او بد و بيراه هم گفتند. پس رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) فرمود: شما دروغ گفتيد، و سخن شما هرگز مقبول واقع نمى شود.
قوم يهود گفتند: اين را دروغ مى گويى . و گواهى او را رد كردند، و به او بد و بيراه هم گفتند. پس رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) فرمود: شما دروغ گفتيد، و سخن شما هرگز مقبول واقع نمى شود.
آنگاه رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) و من و آن مرد يهودى كه نامش ابن سلام بود بيرون آمديم چيزى نگذشت كه آيه ((قل ارايتم ان كان من عند اللّه و كفرتم به و شهد شاهد من بنى اسرائيل على مثله فامن و استكبرتم ان اللّه لا يهدى القوم الظالمين (( نازل گرديد.
آنگاه رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) و من و آن مرد يهودى كه نامش ابن سلام بود بيرون آمديم چيزى نگذشت كه آيه ((قل ارايتم ان كان من عند اللّه و كفرتم به و شهد شاهد من بنى اسرائيل على مثله فامن و استكبرتم ان اللّه لا يهدى القوم الظالمين (( نازل گرديد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۳۰۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۳۰۳ </center>
مؤ لف : در اينكه آيه مذكور در باره عبداللّه بن سلام نازل شده روايات ديگرى از طريق اهل سنت وارد شده . ولى سياق آيه و مخصوصا جمله ((من بنى اسرائيل (( با اين معنا كه خطاب در آن ، متوجه بنى اسرائيل باشد نمى سازد. اشكال ديگرى كه در روايت هست اين است كه در اين روايت كتاب آسمانى انجيل هم جزء كتب آسمانى يهود به شمار رفته ، و حال آنكه از كتب ايشان نيست ، و يهود آن را قبول ندارد.
مؤ لف : در اينكه آيه مذكور در باره عبداللّه بن سلام نازل شده روايات ديگرى از طريق اهل سنت وارد شده . ولى سياق آيه و مخصوصا جمله ((من بنى اسرائيل (( با اين معنا كه خطاب در آن ، متوجه بنى اسرائيل باشد نمى سازد. اشكال ديگرى كه در روايت هست اين است كه در اين روايت كتاب آسمانى انجيل هم جزء كتب آسمانى يهود به شمار رفته ، و حال آنكه از كتب ايشان نيست ، و يهود آن را قبول ندارد.
و در بعضى از روايات آمده كه آيه شريفه در باره ((ابن يامين (( يكى از علماى يهود نازل شده كه شهادت داد و اسلام آورد، و يهود او را تكذيب كرد. اشكال قبلى به اين روايت هم وارد است .
و در بعضى از روايات آمده كه آيه شريفه در باره ((ابن يامين (( يكى از علماى يهود نازل شده كه شهادت داد و اسلام آورد، و يهود او را تكذيب كرد. اشكال قبلى به اين روايت هم وارد است .
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۳۰۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۳۰۴ </center>
۱۳٬۶۸۰

ویرایش