گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۵ بخش۳۰: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۴۵: خط ۴۵:
==اشاره به معتقدات بت پرستان درباره خداى سبحان و ارباب و آلهه ==
==اشاره به معتقدات بت پرستان درباره خداى سبحان و ارباب و آلهه ==
وثنيت - مانند اديان توحيد - وجود تمامى موجودات را منتهى به پديد آورنده اى واحد مى داند و كسى را با او در وجوب وجود شريك ندانسته ، وجود او را بزرگتر از آن مى داند كه به احدى تحديد شود، و عظيم تر از آن مى داند كه فهم و درك بشر بدان احاطه يابد و به همين جهت او را بزرگتر و بشر را كوچكتر از آن مى داند كه عبادت خود را متوجه او سازند، پس جايز نيست او را عبادت كنند، چون عبادت نوعى توجه به سوى معبود است و توجه هم نوعى ادراك .
وثنيت - مانند اديان توحيد - وجود تمامى موجودات را منتهى به پديد آورنده اى واحد مى داند و كسى را با او در وجوب وجود شريك ندانسته ، وجود او را بزرگتر از آن مى داند كه به احدى تحديد شود، و عظيم تر از آن مى داند كه فهم و درك بشر بدان احاطه يابد و به همين جهت او را بزرگتر و بشر را كوچكتر از آن مى داند كه عبادت خود را متوجه او سازند، پس جايز نيست او را عبادت كنند، چون عبادت نوعى توجه به سوى معبود است و توجه هم نوعى ادراك .
و به همين دليل از پرستش خدا و تقرب به درگاه او عدول نموده ، به اشياى ديگرى تقرب جستند، اشيايى از مخلوقات خدا كه وجودات شريف نورى و يا نارى دارند و خود از نزديكان درگاه خدا و فانى در او هستند، مانند ملائكه و جن ، و قديسين از بشر كه از لوث و آلايش هاى مادى دور بوده و فانى در لاهوتند و به وسيله همان لاهوت باقى اند كه يك طبقه از آنان پادشاهان بزرگ و يا بعضى از ايشانند، كه البته قدماى وثنيت ، اين طبقه اخير را معبود مى دانستند كه يكى از ايشان فرعون زمان موسى بوده است .
و به همين دليل از پرستش خدا و تقرب به درگاه او عدول نموده ، به اشياى ديگرى تقرب جستند، اشيايى از مخلوقات خدا كه وجودات شريف نورى و يا نارى دارند و خود از نزديكان درگاه خدا و فانى در او هستند، مانند ملائكه و جن ، و قديسين از بشر كه از لوث و آلايش هاى مادى دور بوده و فانى در لاهوتند و به وسيله همان لاهوت باقى اند كه يك طبقه از آنان پادشاهان بزرگ و يا بعضى از ايشانند، كه البته قدماى وثنيت ، اين طبقه اخير را معبود مى دانستند كه يكى از ايشان فرعون زمان موسى بوده است .
و كوتاه سخن اينكه : وثنيت به منظور پرستش نامبردگان ، براى هر يك بتى ساخته بودند تا آن بتها را بپرستند و معبودهاى نامبرده درازاى عبادتى كه مى شوند، صاحبان عبادت را به درگاه خدا نزديك نموده ، برايشان شفاعت كنند، شفاعت در اينكه خيراتى را كه از آن درگاه مى گيرند بسوى ايشان سرازير كنند و براى جلب اين خيرات ملائكه را مى پرستيدند و يا آنكه شرورى كه از ايشان صادر مى شود به سوى صاحبان عبادت نفرستند و به اين منظور جن را (كه به زعم ايشان موجوداتى شرور بودند) مى پرستيدند، آرى به زعم وثنيت كارها و تدبير
و كوتاه سخن اينكه : وثنيت به منظور پرستش نامبردگان ، براى هر يك بتى ساخته بودند تا آن بتها را بپرستند و معبودهاى نامبرده درازاى عبادتى كه مى شوند، صاحبان عبادت را به درگاه خدا نزديك نموده ، برايشان شفاعت كنند، شفاعت در اينكه خيراتى را كه از آن درگاه مى گيرند بسوى ايشان سرازير كنند و براى جلب اين خيرات ملائكه را مى پرستيدند و يا آنكه شرورى كه از ايشان صادر مى شود به سوى صاحبان عبادت نفرستند و به اين منظور جن را (كه به زعم ايشان موجوداتى شرور بودند) مى پرستيدند، آرى به زعم وثنيت كارها و تدبير
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه :۳۷۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه :۳۷۳ </center>
امور عالم هر قسمتش واگذار به يك طبقه از معبودها بود، مثلا حب و بغض ،و صلح و جنگ ، و آسايش و امثال اينها هر يك به يك طبقه واگذار شده بود، بعضى ها هم معتقد بودند تدبير نواحى مختلف عالم هر قسمت به يك طبقه از معبودين واگذار شده ، مثلا آسمان به دست يكى ، و زمين به دست ديگرى ، و انسان به دست يكى ، و ساير انواع موجودات به دست ديگرى واگذار شده است ، در نتيجه براى وثنى مسلكان يك رب مطرح نبوده ، بلكه ارباب متعدد و آلهه بسيارى قائل بودند كه هر يك عالمى را كه به او واگذار بود تدبير مى كرد، الهى مدبر امور زمين و الهى ديگر مدبر امور آسمان و الهى مدبر امور جايى ديگر بود و همه اين آلهه ، يعنى ملائكه و جن و قديسين از بشر، خود نيز الهى دارند كه او را مى پرستند و او خداى سبحان است كه اله الالهه و رب الارباب است .
امور عالم هر قسمتش واگذار به يك طبقه از معبودها بود، مثلا حب و بغض ،و صلح و جنگ ، و آسايش و امثال اينها هر يك به يك طبقه واگذار شده بود، بعضى ها هم معتقد بودند تدبير نواحى مختلف عالم هر قسمت به يك طبقه از معبودين واگذار شده ، مثلا آسمان به دست يكى ، و زمين به دست ديگرى ، و انسان به دست يكى ، و ساير انواع موجودات به دست ديگرى واگذار شده است ، در نتيجه براى وثنى مسلكان يك رب مطرح نبوده ، بلكه ارباب متعدد و آلهه بسيارى قائل بودند كه هر يك عالمى را كه به او واگذار بود تدبير مى كرد، الهى مدبر امور زمين و الهى ديگر مدبر امور آسمان و الهى مدبر امور جايى ديگر بود و همه اين آلهه ، يعنى ملائكه و جن و قديسين از بشر، خود نيز الهى دارند كه او را مى پرستند و او خداى سبحان است كه اله الالهه و رب الارباب است .
بيان علت اينكه فرعون گفت : «'''رب العالمين چيست ؟'''»
 
بيان علت اين كه فرعون گفت: «رب العالمين چيست؟»
 
حال كه اين معنا روشن شد معلوم شد كه در برابر يك وثنى ، كلمه رب العالمين كلامى بى معناست و با اصول مذهب آنان هيچ معنايى ندارد، چون اگر مقصود از اين كلمه يكى از مقدسات مذكور باشد كه هيچ يك از آنها رب العالمين نيست ، بلكه رب عالم خودش مى باشد كه مسؤ ول تدبير و مباشر در تصرف همان عالم است ، مانند عالم آسمان و عالم زمين و امثال آن ، و اگر منظور از اين كلمه خداى سبحان باشد كه باز او رب العالمين نيست و اصلا با عالميان سر و كارى ندارد، زيرا گفتيم امور عالميان به زعم فرعونيان واگذار به ديگران شده است و خداى سبحان رب آنان و به عبارت ديگر رب الارباب و تنها اله عالم الهه است و اگر غير اين دو طايفه منظور باشد، يعنى كسى منظور باشد كه نه رب واجب الوجود باشد و نه ارباب ممكن الوجود، كه چنين ربى مصداق خارجى و معقول ندارد.
حال كه اين معنا روشن شد معلوم شد كه در برابر يك وثنى ، كلمه رب العالمين كلامى بى معناست و با اصول مذهب آنان هيچ معنايى ندارد، چون اگر مقصود از اين كلمه يكى از مقدسات مذكور باشد كه هيچ يك از آنها رب العالمين نيست ، بلكه رب عالم خودش مى باشد كه مسؤ ول تدبير و مباشر در تصرف همان عالم است ، مانند عالم آسمان و عالم زمين و امثال آن ، و اگر منظور از اين كلمه خداى سبحان باشد كه باز او رب العالمين نيست و اصلا با عالميان سر و كارى ندارد، زيرا گفتيم امور عالميان به زعم فرعونيان واگذار به ديگران شده است و خداى سبحان رب آنان و به عبارت ديگر رب الارباب و تنها اله عالم الهه است و اگر غير اين دو طايفه منظور باشد، يعنى كسى منظور باشد كه نه رب واجب الوجود باشد و نه ارباب ممكن الوجود، كه چنين ربى مصداق خارجى و معقول ندارد.
پس در جمله «'''قال فرعون و ما رب العالمين '''» فرعون از موسى (عليه السلام ) از حقيقت رب العالمين مى پرسد، چون فرعون وثنى مذهب بود و خود بت مى پرستيد و مع ذلك ادعاى الوهيت هم داشت . اما اينكه بت مى پرستيد، براى اينكه در سوره اعراف درباره اش فرموده : «'''يذرك و آلهتك '''»، پس معلوم مى شود آلهه داشته و اما ادعاى الوهيتش از همان آيه و آيه «'''فقال انا ربكم الاعلى '''» استفاده مى شود.
پس در جمله «'''قال فرعون و ما رب العالمين '''» فرعون از موسى (عليه السلام ) از حقيقت رب العالمين مى پرسد، چون فرعون وثنى مذهب بود و خود بت مى پرستيد و مع ذلك ادعاى الوهيت هم داشت . اما اينكه بت مى پرستيد، براى اينكه در سوره اعراف درباره اش فرموده : «'''يذرك و آلهتك '''»، پس معلوم مى شود آلهه داشته و اما ادعاى الوهيتش از همان آيه و آيه «'''فقال انا ربكم الاعلى '''» استفاده مى شود.
و در اعتقاد وثنى ها منافاتى ميان رب و مربوب بودن يك نفر نيست و ممكن است شخص واحدى مانند فرعون ، مثلا از يك سو خودش رب ساير مردم باشد و از سوى ديگر
و در اعتقاد وثنى ها منافاتى ميان رب و مربوب بودن يك نفر نيست و ممكن است شخص واحدى مانند فرعون ، مثلا از يك سو خودش رب ساير مردم باشد و از سوى ديگر
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۳۷۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۳۷۴ </center>
مربوب ربى ديگر بوده باشد، چون ربوبيت در نظر آنان به معناى استقلال در تدبير ناحيه اى از عالم است و با امكان و مربوبيت هيچ منافات ندارد، بلكه اصولا همه رب هاى وثنى ها مربوب ربى ديگرند، كه او خداى سبحان است ، كه رب الارباب است و ديگر هيچ الهى مافوق او نيست ، او الهى ندارد.
مربوب ربى ديگر بوده باشد، چون ربوبيت در نظر آنان به معناى استقلال در تدبير ناحيه اى از عالم است و با امكان و مربوبيت هيچ منافات ندارد، بلكه اصولا همه رب هاى وثنى ها مربوب ربى ديگرند، كه او خداى سبحان است ، كه رب الارباب است و ديگر هيچ الهى مافوق او نيست ، او الهى ندارد.
و در اعتقاد وثنيت ، پادشاهى عبارت است از ظهور و جلوه اى از لاهوت در نفس بعضى از افراد بشر يعنى پادشاه ، كه آن ظهور عبارت است از تسلط بر مردم و نفوذ حكم ، و به همين جهت پادشاهان را مى پرستى دند، همانطور كه ارباب بتها را مى پرستيدند و نيز رؤ ساى خانواده ها را در خانه مى پرستيدند و فرعون يكى از همين وثنى ها بود، كه آلهه اى مى پرستيد و چون خودش پادشاه قبطيان بود، قومش او را مانند ساير آلهه مى پرستيدند.
و در اعتقاد وثنيت ، پادشاهى عبارت است از ظهور و جلوه اى از لاهوت در نفس بعضى از افراد بشر يعنى پادشاه ، كه آن ظهور عبارت است از تسلط بر مردم و نفوذ حكم ، و به همين جهت پادشاهان را مى پرستى دند، همانطور كه ارباب بتها را مى پرستيدند و نيز رؤ ساى خانواده ها را در خانه مى پرستيدند و فرعون يكى از همين وثنى ها بود، كه آلهه اى مى پرستيد و چون خودش پادشاه قبطيان بود، قومش او را مانند ساير آلهه مى پرستيدند.
و اين فرعون با چنين وصفى وقتى از موسى و هارون شنيد كه مى گويند: «'''انا رسول رب العالمين '''» تعجب كرد، چون معناى معقولى براى گفتار آنان به نظرش نرسيد، زيرا اگر منظورشان از رب عالميان خداى واجب الوجود است كه او رب عالميان نيست بلكه تنها رب يك عالم است آن هم عالم ارباب ، نه رب همه عالميان و اگر منظورشان بعضى از ممكنات شريف و قابل پرستش است ، مانند بعضى از ملائكه و غير ايشان آن نيز رب يك عالم از عوالم خلقت است ، نه رب همه عالميان ، پس معناى رب العالمين چيست ؟ و به همين جهت پرسيد: «'''رب العالمين چيست ؟'''»
و اين فرعون با چنين وصفى وقتى از موسى و هارون شنيد كه مى گويند: «'''انا رسول رب العالمين '''» تعجب كرد، چون معناى معقولى براى گفتار آنان به نظرش نرسيد، زيرا اگر منظورشان از رب عالميان خداى واجب الوجود است كه او رب عالميان نيست بلكه تنها رب يك عالم است آن هم عالم ارباب ، نه رب همه عالميان و اگر منظورشان بعضى از ممكنات شريف و قابل پرستش است ، مانند بعضى از ملائكه و غير ايشان آن نيز رب يك عالم از عوالم خلقت است ، نه رب همه عالميان ، پس معناى رب العالمين چيست ؟ و به همين جهت پرسيد: «'''رب العالمين چيست ؟'''»
و از آن حقيقت كه موصوف به صفت رب العالمين است پرسش نمود. خلاصه : منظورش از سؤ ال اين است ، نه اينكه بخواهد از حقيقت خداى سبحان بپرسد، چون فرعون به خاطر اينكه وثنى مذهب بود، معتقد به خداى تعالى و مؤ من به او بود، چيزى كه هست مانند ساير وثنى ها معتقد بود كه هيچ راهى به درك و فهم حقيقت خدا نيست ، پس ‍ ديگر معنا ندارد او از وجود خدا پرسش كند، با اينكه وجود خدا اساس ‍ مذهب ايشانست ، و اگر ساير آلهه را هم مى پرستند، براى خاطر او مى پرستند كه شرحش گذشت .
 
و از آن حقيقت كه موصوف به صفت رب العالمين است پرسش نمود.  
 
خلاصه : منظورش از سؤال اين است ، نه اينكه بخواهد از حقيقت خداى سبحان بپرسد، چون فرعون به خاطر اينكه وثنى مذهب بود، معتقد به خداى تعالى و مؤ من به او بود، چيزى كه هست مانند ساير وثنى ها معتقد بود كه هيچ راهى به درك و فهم حقيقت خدا نيست ، پس ‍ ديگر معنا ندارد او از وجود خدا پرسش كند، با اينكه وجود خدا اساس ‍ مذهب ايشان است ، و اگر ساير آلهه را هم مى پرستند، براى خاطر او مى پرستند كه شرحش گذشت .
<span id='link256'><span>
<span id='link256'><span>
==تقرير و توضيح جواب موسى عليه السّلام بهسوال فرعون (قال رب السموات و الارض و ما بينهما...) ==
==تقرير و توضيح جواب موسى عليه السّلام بهسوال فرعون (قال رب السموات و الارض و ما بينهما...) ==
و جمله «'''قال رب السموات و الارض و ما بينهما ان كنتم موقنين '''» پاسخ موسى (عليه السلام ) از سؤ ال اوست كه پرسيد «'''رب العالمين چيست ؟'''» و جمله ، خبرى است از مبتدايى كه حذف شده و حاصل معنايش - بطورى كه از سياق مطابقت بين سؤ ال و جواب بر مى آيد - اين است كه : رب العالمين همان رب آسمان ها و زمين و آنچه بين آن دو است مى باشد كه تدبير موجود در آنها به خاطر اينكه تدبيرى است متصل و واحد و مربوط به هم ، دلالت مى كند بر اينكه مدبر و ربش نيز واحد است و اين همان عقيده اى است كه اهل يقين و
و جمله «'''قال رب السموات و الارض و ما بينهما ان كنتم موقنين '''» پاسخ موسى (عليه السلام ) از سؤ ال اوست كه پرسيد «'''رب العالمين چيست ؟'''» و جمله ، خبرى است از مبتدايى كه حذف شده و حاصل معنايش - بطورى كه از سياق مطابقت بين سؤ ال و جواب بر مى آيد - اين است كه : رب العالمين همان رب آسمان ها و زمين و آنچه بين آن دو است مى باشد كه تدبير موجود در آنها به خاطر اينكه تدبيرى است متصل و واحد و مربوط به هم ، دلالت مى كند بر اينكه مدبر و ربش نيز واحد است و اين همان عقيده اى است كه اهل يقين و
۱۳٬۷۳۸

ویرایش