گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۵ بخش۳۰: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶: خط ۶:
<span id='link252'><span>
<span id='link252'><span>
==توضيح مفاد (و تلك نعمة تمنها على ...) كه پاسخ اعتراض ديگر فرعون است ==
==توضيح مفاد (و تلك نعمة تمنها على ...) كه پاسخ اعتراض ديگر فرعون است ==
جمله «'''و تلك نعمة تمنها على ان عبدت بنى اسرائيل '''» جواب از منتى است كه فرعون بر او نهاده ازدر سرزنش او را برده خود خواند، برده اى كه كفران نعمت مولاى خود
جمله «و تلك نعمة تمنها على ان عبدت بنى اسرائيل»، جواب از منتى است كه فرعون بر او نهاده، از در سرزنش او را برده خود خواند، برده اى كه كفران نعمت مولاى خود کرده.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه :۳۷۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه :۳۷۰ </center>
كرده ، و بيان جواب اين است كه : اين چيزى كه تو آن را نعمتى از خود بر من مى خوانى و مرا به كفران آن سرزنش مى كنى اين نعمت نبود، بلكه تسلط جابرانه اى بود كه نسبت به من و به همه بنى اسرائيل داشتى و برده گرفتن مردم به ظلم و زور كجايش نعمت است ؟! پس ، جمله مورد بحث جمله اى است استفهامى كه معناى انكار را مى رساند و جمله «'''ان عبدت بنى اسرائيل '''» بيان مطلبى است كه كلمه «'''تلك '''» به آن اشاره مى كند و حاصلش اين است كه اين مطلبى كه تو با جمله «'''و انت من الكافرين '''» بدان اشاره كردى و منتى بر من نهادى ، نعمتى كه من آن را كفران كردم و سپاس ولى نعمت خود و ولى نعمت همه بنى اسرائيل را نگاه نداشتم ، صحيح نيست ، زيرا ولى نعمت بودن تو مستند به ظلم بود و تو با ظلم و زور، خود را ولى نعمت ما كردى و ولايتى هم كه با ظلم و زور درست شده باشد ظلم است و حاشا بر اينكه ولى نعمت مظلومان و زير دستان خود باشد و گرنه بايد برده گيرى هم نعمت باشد و حال آنكه نيست ، پس در حقيقت در جمله «'''ان عبدت بنى اسرائيل '''» سبب ، در جاى مسبب به كار رفته (و به جاى اينكه فرموده باشد تو بر من منت مى گذارى كه ولى نعمتم بودى ، فرموده تو بر من منت مى گذارى كه ما بنى اسرائيل را برده خود كرده اى ؟)
و بيان جواب اين است كه : اين چيزى كه تو آن را نعمتى از خود بر من مى خوانى و مرا به كفران آن سرزنش مى كنى اين نعمت نبود، بلكه تسلط جابرانه اى بود كه نسبت به من و به همه بنى اسرائيل داشتى و برده گرفتن مردم به ظلم و زور كجايش نعمت است ؟! پس ، جمله مورد بحث جمله اى است استفهامى كه معناى انكار را مى رساند و جمله «'''ان عبدت بنى اسرائيل '''» بيان مطلبى است كه كلمه «'''تلك '''» به آن اشاره مى كند و حاصلش اين است كه اين مطلبى كه تو با جمله «'''و انت من الكافرين '''» بدان اشاره كردى و منتى بر من نهادى ، نعمتى كه من آن را كفران كردم و سپاس ولى نعمت خود و ولى نعمت همه بنى اسرائيل را نگاه نداشتم ، صحيح نيست ، زيرا ولى نعمت بودن تو مستند به ظلم بود و تو با ظلم و زور، خود را ولى نعمت ما كردى و ولايتى هم كه با ظلم و زور درست شده باشد ظلم است و حاشا بر اينكه ولى نعمت مظلومان و زير دستان خود باشد و گرنه بايد برده گيرى هم نعمت باشد و حال آنكه نيست ، پس در حقيقت در جمله «'''ان عبدت بنى اسرائيل '''» سبب ، در جاى مسبب به كار رفته (و به جاى اينكه فرموده باشد تو بر من منت مى گذارى كه ولى نعمتم بودى ، فرموده تو بر من منت مى گذارى كه ما بنى اسرائيل را برده خود كرده اى ؟)
بيان گفتار مفسرين درباره جمله «'''الم نربك '''» و اشكالات و توجهات مترتب برگفتارشان
 
بيان گفتار مفسرين درباره جمله «الم نربك» و اشكالات و توجهات مترتب بر گفتارشان
 
 
مفسرين ، گفتار فرعون ، يعنى جمله «'''الم نربك '''» را به دو اعتراض ‍ تجزيه و تحليل كرده اند -كه قبلا هم بدان اشاره شد - يكى تعريض بر اينكه او را در كودكى تربيت كرده ، و ديگر اينكه او به جاى شكرگزارى ، كفران نعمت كرده ، و در زمين فساد انگيخته و مردى قبطى را كشته است .
مفسرين ، گفتار فرعون ، يعنى جمله «'''الم نربك '''» را به دو اعتراض ‍ تجزيه و تحليل كرده اند -كه قبلا هم بدان اشاره شد - يكى تعريض بر اينكه او را در كودكى تربيت كرده ، و ديگر اينكه او به جاى شكرگزارى ، كفران نعمت كرده ، و در زمين فساد انگيخته و مردى قبطى را كشته است .
آن وقت از دو جهت به اشكال بر خورده اند، يكى - همانطور كه گفتيم - اينكه جمله «'''و جعلنى من المرسلين '''» زيادى مى شود كه در سياق جواب هيچ مورد حاجت قرار نمى گيرد، دوم اينكه جمله «'''و تلك نعمه تمنها على ان عبدت بنى اسرائيل '''» از ناحيه موسى (عليه السلام ) جواب منت فرعون نمى شود چون فرعون در منت خود سخنى از بنى اسرائيل به ميان نياورده بود، او منت نهاده بود كه من تو را در كودكى ات در آغوش خود بزرگ كرده ام ، آن وقت پاسخ موسى (عليه السلام ) چه ربطى به اين منت دارد.
 
آنگاه در مقام توجيه كلام خود وجوهى ذكر كرده اند.
آن وقت از دو جهت به اشكال بر خورده اند، يكى - همانطور كه گفتيم - اينكه جمله «'''و جعلنى من المرسلين '''» زيادى مى شود كه در سياق جواب هيچ مورد حاجت قرار نمى گيرد، دوم اينكه جمله «'''و تلك نعمه تمنها على ان عبدت بنى اسرائيل '''» از ناحيه موسى (عليه السلام ) جواب منت فرعون نمى شود چون فرعون در منت خود سخنى از بنى اسرائيل به ميان نياورده بود، او منت نهاده بود كه من تو را در كودكى ات در آغوش خود بزرگ كرده ام ، آن وقت پاسخ موسى (عليه السلام ) چه ربطى به اين منت دارد. آنگاه در مقام توجيه كلام خود وجوهى ذكر كرده اند.
اول اينكه : موسى (عليه السلام ) منت فرعون را اقرار داشته لذا در پاسخ از آن حرفى نزده ، بلكه تنها اين جهت را انكار كرده كه برده نگرفتن او برايش نعمتى باشد، و همزه انكار در تقدير است ، گويى كه فرموده : «'''او تلك نعمة تمنها على ان عبدت بنى اسرائيل و لم تعبدنى - آيا اين نعمت است كه بر من منت مى گذارى كه بنى اسرائيل را برده خود كردى و مرا
 
اول اينكه : موسى (عليه السلام ) منت فرعون را اقرار داشته لذا در پاسخ از آن حرفى نزده ، بلكه تنها اين جهت را انكار كرده كه برده نگرفتن او برايش نعمتى باشد، و همزه انكار در تقدير است ، گويى كه فرموده : «'''او تلك نعمة تمنها على ان عبدت بنى اسرائيل و لم تعبدنى - آيا اين نعمت است كه بر من منت مى گذارى كه بنى اسرائيل را برده خود كردى و مرا نکردی؟»
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۳۷۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۳۷۱ </center>
نكردى ؟'''»
و اين وجه صحيح نيست ، زيرا تقدير بايد دليلى داشته باشد و در لفظ آيه هيچ دليلى حتى اشاره اى به اين تقدير وجود ندارد.
و اين وجه صحيح نيست ، زيرا تقدير بايد دليلى داشته باشد و در لفظ آيه هيچ دليلى حتى اشاره اى به اين تقدير وجود ندارد.
دوم اينكه : موسى (عليه السلام ) خواسته با اين جواب خود بطور كلى نعمت فرعون بر خود را انكار كند، به خاطر اينكه خاندان او يعنى بنى اسرائيل را برده گرفته ، گويا خواسته است بفرمايد: درست است كه مرا در آغوش خود پروريدى ، ولى جنايت برده گيرى بنى اسرائيل آن قدر بزرگ است كه اين خوبيهايت را پامال كرد. پس ، جمله «'''ان عبدت ...'''»، در حقيقت در مقام تعليل انكار موسى (عليه السلام ) است .
دوم اينكه : موسى (عليه السلام ) خواسته با اين جواب خود بطور كلى نعمت فرعون بر خود را انكار كند، به خاطر اينكه خاندان او يعنى بنى اسرائيل را برده گرفته ، گويا خواسته است بفرمايد: درست است كه مرا در آغوش خود پروريدى ، ولى جنايت برده گيرى بنى اسرائيل آن قدر بزرگ است كه اين خوبيهايت را پامال كرد. پس ، جمله «'''ان عبدت ...'''»، در حقيقت در مقام تعليل انكار موسى (عليه السلام ) است .
و اين وجه هر چند از وجه قبلى به ذهن نزديكتر است ، ليكن باز معناى جواب تمام نيست ، براى اينكه عمل زشت كسى عمل نيكش را زشت نمى كند، برده گرفتنش از بنى اسرائيل چه ربطى به تربيت موسى (عليه السلام ) در دامان خود دارد.
و اين وجه هر چند از وجه قبلى به ذهن نزديكتر است ، ليكن باز معناى جواب تمام نيست ، براى اينكه عمل زشت كسى عمل نيكش را زشت نمى كند، برده گرفتنش از بنى اسرائيل چه ربطى به تربيت موسى (عليه السلام ) در دامان خود دارد.
سوم اينكه : معناى آيه اين است كه اين نعمتى كه تو بر من مى نهى ، كه مرا در آغوش خود بزرگ كرده اى ، منشاء و سببش چه بود - اگر كشتن فرزندان بنى اسرائيل در بين نبود تو اصلا مرا نمى شناختى - منشاء آشنا شدنت با من اين بود كه پسران بنى اسرائيل را مى كشتى ، و مادر من مضطرب شد كه مبادا مرا هم بكشى ، ناگزير مرا در صندوقى نهاده به آب نهر سپرد و تو مرا از روى آب گرفتى و بزرگ كردى و چون خدمتى كه به من كردى ناشى از آن ظلم و برده گيرى ات از بنى اسرائيل بود، لذا نمى توان نعمتش ناميد.
سوم اينكه : معناى آيه اين است كه اين نعمتى كه تو بر من مى نهى ، كه مرا در آغوش خود بزرگ كرده اى ، منشاء و سببش چه بود - اگر كشتن فرزندان بنى اسرائيل در بين نبود تو اصلا مرا نمى شناختى - منشاء آشنا شدنت با من اين بود كه پسران بنى اسرائيل را مى كشتى ، و مادر من مضطرب شد كه مبادا مرا هم بكشى ، ناگزير مرا در صندوقى نهاده به آب نهر سپرد و تو مرا از روى آب گرفتى و بزرگ كردى و چون خدمتى كه به من كردى ناشى از آن ظلم و برده گيرى ات از بنى اسرائيل بود، لذا نمى توان نعمتش ناميد.
اين وجه هم در جاى خود بد نيست ، و ليكن بحث در اين است كه آن را از كجاى آيه استفاده كنيم .
اين وجه هم در جاى خود بد نيست ، و ليكن بحث در اين است كه آن را از كجاى آيه استفاده كنيم .
چهارم اينكه : آيه مى خواهد بفرمايد آن كسى كه مرا تربيت كرد مادرم و بنى اسرائيل بودند كه تو مجبورشان كردى مرا تربيت كنند و چون اين تربيت به اجبار تو بود من آن را نعمت نمى دانم چون منشاء آن ظلم و برده گيرى بود.
چهارم اينكه : آيه مى خواهد بفرمايد آن كسى كه مرا تربيت كرد مادرم و بنى اسرائيل بودند كه تو مجبورشان كردى مرا تربيت كنند و چون اين تربيت به اجبار تو بود من آن را نعمت نمى دانم چون منشاء آن ظلم و برده گيرى بود.
و اين وجه از وجه قبلى از ظاهر آيه دورتر است .
و اين وجه از وجه قبلى از ظاهر آيه دورتر است .
پنجم اينكه : آيه اعترافى است از ناحيه موسى (عليه السلام ) به حق نعمتى كه فرعون به گردن آن جناب دارد، و مى خواسته بفرمايد:بله اين كه تو همه كودكان بنى اسرائيل را كشتى و مرا نكشتى و برده نگرفتى و در عوض در آغوش خود تربيتم كردى نعمتى است از تو بر من .
پنجم اينكه : آيه اعترافى است از ناحيه موسى (عليه السلام ) به حق نعمتى كه فرعون به گردن آن جناب دارد، و مى خواسته بفرمايد:بله اين كه تو همه كودكان بنى اسرائيل را كشتى و مرا نكشتى و برده نگرفتى و در عوض در آغوش خود تربيتم كردى نعمتى است از تو بر من .
و ليكن خواننده عزيز مى داند كه اين وجه محتاج به تقدير است (و تقدير آيه چنين مى شود: «'''ان عبدت بنى اسرائيل و تركت تعبيدى '''» و در محاوره تقدير، خلاف اصل است )
و ليكن خواننده عزيز مى داند كه اين وجه محتاج به تقدير است (و تقدير آيه چنين مى شود: «'''ان عبدت بنى اسرائيل و تركت تعبيدى '''» و در محاوره تقدير، خلاف اصل است )
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۳۷۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۳۷۲ </center>
قَالَ فِرْعَوْنُ وَ مَا رَب الْعَلَمِينَ... مِنَ الْمَسجُونِينَ
«'''قَالَ فِرْعَوْنُ وَ مَا رَب الْعَلَمِينَ... مِنَ الْمَسجُونِينَ'''»:
 
بعد از آنكه فرعون درباره رسالت موسى (عليه السلام ) سخن گفت و از رسالتش انتقاد كرد و موسى (عليه السلام ) پاسخ او را داد، ناگزير اشكال را متوجه مرسل و فرستنده او كرد، كه چه كسى تو را فرستاده ؟ موسى در پاسخ گفت : مرا رب العالمين فرستاده . فرعون دوباره بر مى گردد و از او توضيح مى خواهد كه رب العالمين چيست ؟ كه اين استيضاح تا آخر آيه هفتم ادامه دارد.
بعد از آنكه فرعون درباره رسالت موسى (عليه السلام ) سخن گفت و از رسالتش انتقاد كرد و موسى (عليه السلام ) پاسخ او را داد، ناگزير اشكال را متوجه مرسل و فرستنده او كرد، كه چه كسى تو را فرستاده ؟ موسى در پاسخ گفت : مرا رب العالمين فرستاده . فرعون دوباره بر مى گردد و از او توضيح مى خواهد كه رب العالمين چيست ؟ كه اين استيضاح تا آخر آيه هفتم ادامه دارد.
در اينجا براى اينكه مراد از اين آيات روشن شود ناگزيريم قبلا اصول و ثنيت را در نظر داشته باشيم و ببينيم وثنيت اصولا درباره مساءله ربوبيت چه مى گويند. هر چند كه در خلال بحث هاى گذشته اين كتاب مكرر به اين معنا اشاره رفت ، ولى اينجا نيز بدان اشاره اى مى شود.
در اينجا براى اينكه مراد از اين آيات روشن شود ناگزيريم قبلا اصول و ثنيت را در نظر داشته باشيم و ببينيم وثنيت اصولا درباره مساءله ربوبيت چه مى گويند. هر چند كه در خلال بحث هاى گذشته اين كتاب مكرر به اين معنا اشاره رفت ، ولى اينجا نيز بدان اشاره اى مى شود.
<span id='link254'><span>
<span id='link254'><span>
==اشاره به معتقدات بت پرستان درباره خداى سبحان و ارباب و آلهه ==
==اشاره به معتقدات بت پرستان درباره خداى سبحان و ارباب و آلهه ==
وثنيت - مانند اديان توحيد - وجود تمامى موجودات را منتهى به پديد آورنده اى واحد مى داند و كسى را با او در وجوب وجود شريك ندانسته ، وجود او را بزرگتر از آن مى داند كه به احدى تحديد شود، و عظيم تر از آن مى داند كه فهم و درك بشر بدان احاطه يابد و به همين جهت او را بزرگتر و بشر را كوچكتر از آن مى داند كه عبادت خود را متوجه او سازند، پس جايز نيست او را عبادت كنند، چون عبادت نوعى توجه به سوى معبود است و توجه هم نوعى ادراك .
وثنيت - مانند اديان توحيد - وجود تمامى موجودات را منتهى به پديد آورنده اى واحد مى داند و كسى را با او در وجوب وجود شريك ندانسته ، وجود او را بزرگتر از آن مى داند كه به احدى تحديد شود، و عظيم تر از آن مى داند كه فهم و درك بشر بدان احاطه يابد و به همين جهت او را بزرگتر و بشر را كوچكتر از آن مى داند كه عبادت خود را متوجه او سازند، پس جايز نيست او را عبادت كنند، چون عبادت نوعى توجه به سوى معبود است و توجه هم نوعى ادراك .
۱۳٬۷۳۸

ویرایش