گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۵ بخش۲۸: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۹۷: خط ۹۷:
«'''وَ مَا يَأْتِيهِم مِّن ذِكْرٍ مِّنَ الرَّحْمَانِ مُحْدَثٍ إِلّا كانُوا عَنْهُ مُعْرِضِينَ'''»:
«'''وَ مَا يَأْتِيهِم مِّن ذِكْرٍ مِّنَ الرَّحْمَانِ مُحْدَثٍ إِلّا كانُوا عَنْهُ مُعْرِضِينَ'''»:


اين آيه شريفه ادامه مشركين بر شرك و تكذيب آيات خدا را بيان نموده و مى رساند كه اين گروه ديگر هدايت شدنى نيستند، چون اعراض از ياد خدا در دلهايشان آنچنان جا گرفته كه هر چه آيات از ناحيه خداى رحمان تازه نازل شود و به سوى آن دعوت شوند، باز هم اعراض مى كنند و زير بار نمى روند.
اين آيه شريفه، ادامه مشركان بر شرك و تكذيب آيات خدا را بيان نموده و مى رساند كه اين گروه، ديگر هدايت شدنى نيستند. چون اعراض از ياد خدا در دل هايشان، آن چنان جا گرفته كه هرچه آيات از ناحيه خداى رحمان تازه نازل شود و به سوى آن دعوت شوند، باز هم اعراض مى كنند و زير بار نمى روند.


پس ، غرض افاده اين معنا است كه مشركين از هر ذكرى گريزان و روى گردانند، نه اينكه بخواهد بفرمايد: از ذكرهاى جديد روى گردانند و از قديم آن روى گردان نيستند. و اگر به جاى «'''خدا'''» كلمه «'''رحمان '''» را به كار برده ، اشاره به اين نكته است كه منشاء اينكه خداى تعالى ذكر را براى بشر فرستاده صفت رحمت عام او است كه صلاح دنيا و آخرت بشر را تاءمين مى كند.
پس غرض، افادۀ اين معنا است كه مشركان از هر ذكرى گريزان و روى گردانند. نه اين كه بخواهد بفرمايد: از ذكرهاى جديد روى گردانند و از قديم آن روى گردان نيستند. و اگر به جاى «خدا»، كلمۀ «رحمان» را به كار برده، اشاره به اين نكته است كه منشأ اين كه خداى تعالى، «ذكر» را براى بشر فرستاده، صفت «رحمت عام» اوست، كه صلاح دنيا و آخرت بشر را تأمين مى كند.


ما در اول سوره انبياء گفتارى پيرامون معناى «ذكر محدث» گذرانديم ، به آنجا مراجعه شود.
ما در اول سوره «انبياء»، گفتارى پيرامون معناى «ذكر محدث» گذرانديم. به آن جا مراجعه شود.


«'''فَقَدْ كَذَّبُوا فَسيَأْتِيهِمْ أَنبَاؤُا مَا كانُوا بِهِ يَستهْزِءُونَ'''»:
«'''فَقَدْ كَذَّبُوا فَسيَأْتِيهِمْ أَنبَاؤُا مَا كانُوا بِهِ يَستهْزِءُونَ'''»:


اين جمله تفريع بر مطالب قبل ، يعنى مساءله ادامه دادن مشركين بر اعراض است و جمله «فسياتيهم...» هم تفريع دومى است بر تفريع اول و كلمه «انباؤا»، جمع نبا است كه به معناى خبر مهم است . و معناى جمله اين است كه : چون مشركين از هر ذكرى اعراض مى كنند بناچار اين حكم عليه ايشان صادر شد كه ايشان جزء تكذيب كنندگان شدند و چون ثابت شد كه جزء تكذيب كنندگانند، پس به زودى خبرهاى مهم و خطرناكى به ايشان خواهد رسيد، خبر اعراض و استهزايشان نسبت به آيات خدا و آن خبرهايى كه همان عقوبتهاى دنيايى و آخرتى است كه به زودى صورت خواهد گرفت .
اين جمله، تفريع بر مطالب قبل، يعنى مسأله ادامه دادن مشركان بر اعراض است. و جملۀ «فَسَيَأتِيهِم...» هم، تفريع دومى است بر تفريع اول.  


«'''أَوَ لَمْ يَرَوْا إِلى الاَرْضِ كمْ أَنبَتْنَا فِيهَا مِن كلِّ زَوْجٍ كَرِيمٍ'''»:
و كلمۀ «أنبَاؤا»، جمع «نبأ» است، كه به معناى خبر مهم است. و معناى جمله اين است كه: چون مشركان از هر ذكرى اعراض مى كنند، بناچار اين حكم عليه ايشان صادر شد كه ايشان جزء تكذيب كنندگان شدند و چون ثابت شد كه جزء تكذيب كنندگان اند، پس به زودى خبرهاى مهم و خطرناكى به ايشان خواهد رسيد. خبر اعراض و استهزايشان نسبت به آيات خدا و آن خبرهايى كه همان عقوبت هاى دنيايى و آخرتى است، كه به زودى صورت خواهد گرفت.


اين استفهام ، استفهام انكارى و توبيخى است ، و جمله مورد بحث عطف است بر جمله اى تقديرى ، كه مقام دلالت بر آن دارد و تقدير كلام اين است كه : مشركين بر اعراض
«'''أَوَ لَمْ يَرَوْا إِلى الاَرْضِ كمْ أَنبَتْنَا فِيهَا مِن كُلِّ زَوْجٍ كَرِيمٍ'''»:
 
اين استفهام، استفهام انكارى و توبيخى است، و جمله مورد بحث، عطف است بر جمله اى تقديرى، كه مقام دلالت بر آن دارد، و تقدير كلام، اين است كه: مشركان بر اعراض خود ادامه داده و اصرار ورزیدند
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۳۴۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۳۴۹ </center>
خود ادامه داده و اصرار ورزيدند و همچنان آيات خداى را تكذيب كردند و هيچ نگاهى به اين نباتات كه از زمين رويانديم ، نباتاتى كه جفت هايى كريمند نيفكندند.
و همچنان آيات خداى را تكذيب كردند و هيچ نگاهى به اين نباتات كه از زمين رويانديم، نباتاتى كه جفت هايى كريم اند، نيفكندند.
 
بنابراين، رؤيت در اين جمله، متضمن معناى نظر و تفكر است، و به همين جهت، با حرف «إلى»، متعدى شده. (چون اگر همان معناى لغوى خود، يعنى ديدن را مى داشت، ديگر اين حرف را لازم نداشت. يك بار مى گوييم فلان چيز را ديدم. بار ديگر مى گوييم: به فلان چيز نظر كردم. در اولى حرف «با» را به كار نمى بريم، و در دومى مى بريم).


بنا بر اين ، رويت در اين جمله متضمن معناى نظر و تفكر است ، و به همين جهت با حرف «'''الى'''» متعدى شده ، (چون اگر همان معناى لغوى خود، يعنى ديدن را مى داشت ديگر اين حرف را لازم نداشت ، يكبار مى گوييم فلان چيز را ديدم ، بار ديگر مى گوييم به فلان چيز نظر كردم ، در اولى حرف با را به كار نمى بريم ، و در دومى مى بريم )
و مراد از «زوج كريم» - به طورى كه گفته اند - به معناى زوج نيكو است. آن نباتاتى است كه خداى سبحان، نر و ماده شان خلق كرده.


و مراد از «زوج كريم» - بطورى كه گفته اند - به معناى زوج نيكو است ، آن نباتاتى است كه خداى سبحان نر و ماده شان خلق كرده .بعضى از مفسرين گفته اند: مراد از آن ، همه موجودات روييدنى است ، چه نبات و چه حيوان ، و چه انسان ، به دليل اينكه در جاى ديگر در خصوص انسان فرموده: «و الله انبتكم من الارض نباتا».
بعضى از مفسران گفته اند: مراد از آن، همه موجودات روييدنى است. چه نبات و چه حيوان، و چه انسان. به دليل اين كه در جاى ديگر، در خصوص انسان فرموده: «وَ اللهُ أنبَتَكُم مِنَ الأرضِ نَبَاتاً».


«'''إِنَّ فى ذَلِك لاَيَةً وَ مَا كانَ أَكْثرُهُم مُّؤْمِنِينَ'''»:
«'''إِنَّ فى ذَلِك لاَيَةً وَ مَا كانَ أَكْثرُهُم مُّؤْمِنِينَ'''»:


كلمه «'''ذلك '''» اشاره است به داستان روياندن هر جفتى كريم ، كه در آيه قبلى بود و از اين جهت آيت است كه هر يك از اين جفتها را ايجاد كرده و نواقص هر يك از دو طرف زوج را ب ا ديگرى بر طرف نموده است و هر دو طرف را به سوى آن غايتى كه بدان منظور ايجاد شده اند سوق داده و به سوى آن هدف هدايت نموده است . خدايى كه چنين سنتى در همه كائنات دارد، چطور ممكن است امر انسانها را مهمل بگذارد و به سوى سعادتش و آن راهى كه خير دنيا و آخرتش در آن است هدايت نكند؟ اين آن حقيقتى است كه آيت روييدنيها بدان دلالت دارد.
كلمه «ذَلِكَ»، اشاره است به داستان روياندن هر جفتى كريم، كه در آيه قبلى بود و از اين جهت، «آيت» است كه هر يك از اين جفت ها را ايجاد كرده و نواقص هر يك از دو طرف زوج را با ديگرى بر طرف نموده است و هر دو طرف را به سوى آن غايتى كه بدان منظور ايجاد شده اند، سوق داده و به سوى آن هدف هدايت نموده است.  


معناى جمله: «و ما كان اكثرهم مؤمنين»، و مفاد تعبير به «ما كان»
خدايى كه چنين سنتى در همه كائنات دارد، چطور ممكن است امر انسان ها را مهمل بگذارد و به سوى سعادتش و آن راهى كه خير دنيا و آخرتش در آن است، هدايت نكند؟ اين، آن حقيقتى است كه آيت روييدنی ها، بدان دلالت دارد.


==معناى جمله: «و بیشترشان، ایمان آور نبوده اند»==
و در جمله «و ما كان اكثرهم مؤمنين - بيشترشان ايمان آور نبوده اند» به اين نكته اشاره نمود كه : اكثر مشركين به خاطر اينكه اعراض از ياد خدا ملكه ايشان شده و استعداد ايمان در آنان باطل شده ، انتظار نمى رود كه ايمان بياورند، پس ظاهر آيه شريفه نظير ظاهر آيه «فما كانوا ليومنوا بما كذبوا به من قبل» خواهد بود، و اين نكته ، يعنى عليت رسوخ ملكات رذيله و استحكام فساد در سريره براى كفر و فسوق (نكته اى است كه ) در بسيارى از آيات قرآنى آمده است .
و در جمله «و ما كان اكثرهم مؤمنين - بيشترشان ايمان آور نبوده اند» به اين نكته اشاره نمود كه : اكثر مشركين به خاطر اينكه اعراض از ياد خدا ملكه ايشان شده و استعداد ايمان در آنان باطل شده ، انتظار نمى رود كه ايمان بياورند، پس ظاهر آيه شريفه نظير ظاهر آيه «فما كانوا ليومنوا بما كذبوا به من قبل» خواهد بود، و اين نكته ، يعنى عليت رسوخ ملكات رذيله و استحكام فساد در سريره براى كفر و فسوق (نكته اى است كه ) در بسيارى از آيات قرآنى آمده است .
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه :۳۵۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه :۳۵۰ </center>
۱۳٬۷۱۱

ویرایش