گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۴ بخش۴۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳: خط ۳:
__TOC__
__TOC__


==تقسیم مذاهب مختلف، به دو دسته «حقّ» و «باطل»==
«'''هَذَانِ خَصمَانِ اخْتَصمُوا فى رَبِّهِمْ فَالَّذِينَ كفَرُوا قُطِّعَت لهَُمْ ثِيَابٌ مِن نَّارٍ يُصبُّ مِن فَوْقِ رُءُوسِهِمُ الحَْمِيمُ'''»:


«'''هَذَانِ خَصمَانِ اخْتَصمُوا فى رَبهِمْ فَالَّذِينَ كفَرُوا قُطعَت لهَُمْ ثِيَابٌ مِّن نَّارٍ يُصب مِن فَوْقِ رُءُوسِهِمُ الحَْمِيمُ'''»:
اشاره با كلمۀ «هَذَان» به دو طايفه اى است كه جملۀ «إنَّ اللّهَ يَفصِلُ بَينَهُم يَومَ القِيَامَة» و جمله بعدى اش: «وَ كَثِيرٌ مِنَ النَّاسِ وَ كَثِيرٌ حَقَّ عَلَيهِ العَذَاب» بر آن دو دلالت مى كرد.


اشاره با كلمه ((هذان (( به دو طايفه اى است كه جمله ((ان اللّه يفصل بينهم يوم القيمه (( و جمله بعدى اش : ((و كثير من الناس و كثير حق عليه العذاب (( بر آن دو دلالت مى كرد.
و از اين كه اختلاف كنندگان بشر را با اين كه اديان آنان و مذاهبشان بسيار است، در دو طايفه منحصر كرده، فهميده مى شود كه برگشت تمامى اديان مختلف به دو طايفه است: يكى «حق» و يكى «باطل». چون اگر اين دو جامع را در نظر نگيريم، به هيچ معناى ديگرى نمى توانيم مذاهب مختلف عالَم را در تحت آن معنا دو تا كنيم. و «محق» و «مبطل» در عالم، دو طايفه هستند در مقابل هم. يكى به حق ايمان دارد و ديگرى به آن كفر مى ورزد.  


تمامى مذاهب مختلف به دو دسته : ((محق ((،((مبطل (( منقسمند و همه اختلافاتشان به اختلاف در ربوبيت خدا بر مى گردد
پس طوایف مذكور در آيه هم، با همه اختلافى كه در اقوال آنان است، منحصر در دو خصم اند، و با اين كه دو خصم هستند، اقوال مختلفى بيشتر از دو تا دارند.


و از اينكه اختلاف كنندگان بشر را با اينكه اديان آنان و مذاهبشان بسيار است ، منحصر در دو طايفه كرده فهميده مى شود كه برگشت تمامى اديان مختلف به دو طايفه است ، يكى حق و يكى باطل ، چون اگر اين دو جامع را در نظر نگيريم ، به هيچ معناى ديگرى نمى توانيم مذاهب مختلف عالم را در تحت آن معنا دو تا كنيم . و محق و مبطل در عالم دو طايفه هستند در مقابل هم ، يكى به حق ايمان دارد و ديگرى به آن كفر مى ورزد.
پس طوائف مذكور در آيه هم ، با همه اختلافى كه در اقوال آنان است منحصر در دو خصمند، و با اينكه دو خصم هستند، اقوال مختلفى بيشتر از دو تا دارند. بنابراين خوب مى توان فهميد كه تعبير ((خصمان اختصموا(( چقدر جالب و پر معنا است . از يك طرف اهل خصومت را تثنيه آورده ،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۵۰۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۵۰۹ </center>
و از سوى ديگر خصومتشان را به صورت جمع تعبير كرده ، و آنگاه خصومتشان را در بارها پروردگارشان دانسته و فهمانده كه اختلافشان در وصف ربوبيت خداى تعالى بوده ، و در نتيجه فهمانده است كه برگشت تمامى اختلافات مذاهب هر قدر هم كه زياد باشند در يك مساءله است ، و آن وصف ربوبيت خدا است .
بنابراين، خوب مى توان فهميد كه تعبير «خَصمَان اختَصَمُوا»، چقدر جالب و پر معنا است. از يك طرف اهل خصومت را تثنيه آورده، و از سوى ديگر خصومتشان را به صورت جمع تعبير كرده، و آنگاه خصومتشان را در بارها پروردگارشان دانسته و فهمانده كه اختلافشان در وصف ربوبيت خداى تعالى بوده، و در نتيجه فهمانده است كه برگشت تمامى اختلافات مذاهب، هر قدر هم كه زياد باشند، در يك مسأله است، و آن وصف ربوبيت خدا است.


پاره اى رب خود را به اسماء و صفاتى توصيف مى كنند كه او مستحق و سزاوار آنها است و هم افعالى به او نسبت مى دهند كه لايق ساحت اوست ، و به آن اوصافى كه گفتيم ايمان دارند. اينها اهل حقند، و بر طبق همين اوصاف ، و آنچه آن اوصاف اقتضاء دارند عمل مى كنند، و در نتيجه اعمالشان جز صالحات چيزى نيست .
پاره اى ربّ خود را به اسماء و صفاتى توصيف مى كنند كه او مستحق و سزاوار آن ها است و هم افعالى به او نسبت مى دهند كه لايق ساحت اوست، و به آن اوصافى كه گفتيم، ايمان دارند. اين ها اهل حق اند، و بر طبق همين اوصاف، و آنچه آن اوصاف اقتضاء دارند، عمل مى كنند، و در نتيجه اعمالشان جز صالحات چيزى نيست.


پاره اى ديگر او را به آنچه از اسماء و صفات كه مستحق و سزاوار است توصيف نمى كنند، مثلا براى او شريك يا فرزند قائل مى شوند و در نتيجه وحدانيت او را منكر مى گردند، و يا صنع و ايجاد عالم را به طبيعت و يا دهر نسبت مى دهند، و يا منكر رسالت و نبوت ، و يا رسالت بعضى از رسل ، و يا منكر يكى از ضروريات دين حق مى شوند، و در نتيجه به حق كفر مى ورزند و آن را مى پوشانند، (چون كفر همان پوشاندن حق است )، و اين كافر و آن مؤ من به آن معنايى كه گفتيم عبارتند از ((خصمان ((
پاره اى ديگر، او را به آنچه از اسماء و صفات كه مستحق و سزاوار است، توصيف نمى كنند. مثلا براى او شريك يا فرزند قائل مى شوند و در نتيجه وحدانيت او را منكر مى گردند، و يا صنع و ايجاد عالَم را به طبيعت و يا دهر نسبت مى دهند، و يا منكر رسالت و نبوت، و يا رسالت بعضى از رسل، و يا منكر يكى از ضروريات دين حق مى شوند، و در نتيجه به حق كفر مى ورزند و آن را مى پوشانند، (چون كفر، همان پوشاندن حق است)، و اين كافر و آن مؤمن به آن معنايى كه گفتيم، عبارتند از: «خصمان».


آنگاه شروع كرده ، در بيان كيفر و سزاى آن دو خصم ، و عاقبت امر هر يك از آن دو، و نخست كيفر كفار را بيان نموده ، مى فرمايد: ((فالذين كفروا قطعت لهم ثياب من نار يصب من فوق روسهم الحميم (( يعنى براى كفار لباس از آتش مى برند، و از بالاى سرشان آب جوش بر سرشان مى ريزند.
آنگاه شروع كرده، در بيان كيفر و سزاى آن دو خصم، و عاقبت امر هر يك از آن دو. و نخست كيفر كفار را بيان نموده، مى فرمايد: «فَالَّذِينَ كَفَرُوا قُطِّعَت لَهُم ثِيَابٌ مِن نَارٍ يُصَبُّ مِن فَوقِ رُؤُسِهِمُ الحَمِيم. يعنى: براى كفار لباس از آتش مى برند، و از بالاى سرشان، آب جوش بر سرشان مى ريزند.


«'''يُصهَرُ بِهِ مَا فى بُطونهِمْ وَ الجُْلُودُ'''»:
«'''يُصهَرُ بِهِ مَا فى بُطُونهِمْ وَ الجُْلُودُ'''»:


كلمه ((صهر(( به معناى آب كردن است ، و معناى آيه اين است كه با آن آب جوش آنچه در داخل جوف ايشان ، از معده و روده و غيره است ، همه آب مى شود.
كلمه «صهر»، به معناى آب كردن است، و معناى آيه اين است كه با آن آب جوش، آنچه در داخل جوف ايشان، از معده و روده و غيره است، همه آب مى شود.


«'''وَ لهَُم مَّقَامِعُ مِنْ حَدِيدٍ'''»:
«'''وَ لهَُم مَقَامِعُ مِنْ حَدِيدٍ'''»:


كلمه ((مقامع (( جمع ((مقمعه (( و ((مقمعه (( به معناى پتك و گرز است .
كلمۀ «مَقَامِع»، جمع «مَقمَعَة» و «مَقمَعَة»، به معناى پتك و گرز است.


«'''كلَّمَا أَرَادُوا أَن يخْرُجُوا مِنهَا مِنْ غَمٍ أُعِيدُوا فِيهَا وَ ذُوقُوا عَذَاب الحَْرِيقِ'''»:
«'''كلَّمَا أَرَادُوا أَن يَخْرُجُوا مِنهَا مِنْ غَمٍّ أُعِيدُوا فِيهَا وَ ذُوقُوا عَذَابَ الحَْرِيقِ'''»:


ضمير ((منها(( به آتش بر مى گردد، و كلمه ((من غم (( بيان آن است . و ممكن هم هست كلمه ((من (( به معناى سببيت باشد. و كلمه ((حريق (( به معناى ((محرق - سوزاننده (( است ، مانند ((اليم (( كه به معناى ((مولم - دردآور(( است .
ضمير «مِنهَا»، به آتش بر مى گردد، و كلمۀ «مِن غَمٍّ»، بيان آن است. و ممكن هم هست كلمۀ «مِن» به معناى سببيت باشد. و كلمۀ «حَرِيق»، به معناى «مُحرِق: سوزاننده» است، مانند «أليم»، كه به معناى «مُولِم: دردآور» است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۵۱۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۵۱۰ </center>
«'''إِنَّ اللَّهَ يُدْخِلُ الَّذِينَ ءَامَنُوا...'''»:
«'''إِنَّ اللَّهَ يُدْخِلُ الَّذِينَ آمَنُوا...'''»:


كلمه ((اساور(( به طورى كه گفته اند جمع ((اسوره (( است ، و ((اسوره (( خود جمع ((سوار(( است ، و ((سوار(( به طورى كه راغب گفته معرب ((دستواره (( است . و بقيه كلمات آيه روشن است.
كلمۀ «أسَاوِر»، به طورى كه گفته اند، جمع «أسورة» است، و «أسورة»، خود جمع «سِوار» است، و «سِوار»، به طورى كه راغب گفته، معرّب «دستواره» است. و بقيه كلمات آيه روشن است.


«'''وَ هُدُوا إِلى الطيِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَ هُدُوا إِلى صرَاطِ الحَْمِيدِ'''»:
«'''وَ هُدُوا إِلى الطيِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَ هُدُوا إِلى صِرَاطِ الحَمِيدِ'''»:


((قول طيب (( كلامى است كه در آن خبائث نباشد. و ((كلام خبيث (( به معناى كلامى است كه يكى از اقسام باطل در آن باشد، و خداى تعالى قول طيب مؤ منين را يكجا جمع نموده ، و فرموده : ((دعواهم فيها سبحانك اللّهم و تحيتهم فيها سلام و آخر دعواهم ان الحمد لله رب الع المين ((
«قول طيّب»، كلامى است كه در آن خبائث نباشد. و «كلام خبيث»، به معناى كلامى است كه يكى از اقسام باطل در آن باشد، و خداى تعالى، قول طيّب مؤمنان را يك جا جمع نموده، و فرموده: «دَعوَاهُم فِيهَا سُبحَانَكَ اللَّهُمَّ وَ تَحِيَّتُهُم فِيهَا سَلَامٌ وَ آخِرُ دَعوَاهُم أنِ الحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العَالَمِين».


پس معناى اينكه فرمود ((به سوى قول طيب هدايت شدند(( اين است كه خداوند وسيله را براى چنين سخنى برايشان فراهم نمود. و هدايتشان به صراط حميد - حميد يكى از اسماء خداست - اين است كه از ايشان جز افعال پسنديده سر نزند، همچنانكه جز كلام طيب از دهان ايشان بيرون نمى آيد.
پس معناى اينه فرمود: «به سوى قول طيب هدايت شدند»، اين است كه خداوند وسيله را براى چنين سخنى برايشان فراهم نمود. و هدايتشان به صراط حميد - حميد يكى از اسماء خداست - اين است كه: از ايشان جز افعال پسنديده سر نزند، همچنان كه جز كلام طيب از دهان ايشان بيرون نمى آيد.


ميان آيه مورد بحث و آيه ((كلما ارادوا ان يخرجوا منها من غم اعيدوا فيها و ذوقوا عذاب الحريق (( مقابله اى است ، كه خواننده عزيز خود آن را درك مى كند.
ميان آيه مورد بحث و آيه «كَلَّمَا أرَادُوا أن يَخرُجُوا مِنهَا مِن غَمٍّ أُعِيدُوا فِيهَا وَ ذُوقُوا عَذَابَ الحَرِيق»، مقابله اى است، كه خواننده عزيز، خود آن را درك مى كند.
<span id='link355'><span>
<span id='link355'><span>
==بحث روايتى ==
==بحث روايتى ==
۱۴٬۱۲۰

ویرایش