گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۴ بخش۳۹: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۶۴: خط ۶۴:
<span id='link342'><span>
<span id='link342'><span>


==نسبت زمين به گياه مانند نسبت رحم به جنين است ==
==نسبت زمين به گياه، مانند نسبت رحم به جنين است ==
«'''و ترى الارض هامده فاذا انزلنا عليها الماء اهتزت و ربت و انبتت من كل زوج بهيج'''»:
«'''وَ تَرَى الأرضَ هَامِدَة فَإذَا أنزَلنَا عَلَيهَا المَاءَ اهتَزَّت وَ رَبَت وَ أنبَتَت مِن كُلّ زَوجٍ بَهِيج'''»:


راغب مى گويد: وقتى گفته مى شود ((همدت النار(( معنايش اين است كه آتش خاموش شد،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۴۸۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۴۸۷ </center>
و از همين باب است ((ارض ها مده (( يعنى بدون گياه و نيز ((نبات هامد(( يعنى گياه خشك . در كلام خداى تعالى هم آمده كه مى فرمايد: ((و ترى الارض هامده (( و قريب به همين معنا است كلام كسى كه آن را به ((ارض هالكه - زمين هلاك كننده (( معنا كرده است .
راغب مى گويد: وقتى گفته مى شود: «هَمَدَتِ النّارُ»، معنايش اين است كه آتش خاموش شد، و از همين باب است: «أرض هَامِدَة». يعنى بدون گياه و نيز «نَبَات هامد»، يعنى گياه خشك. در كلام خداى تعالى هم آمده كه مى فرمايد: «وَ تَرَى الأرضَ هَامِدَة» و قريب به همين معنا است كلام كسى كه آن را به «أرض هَالِكَة: زمين هلاك كننده» معنا كرده است.


راغب مى گويد: ((هز(( به معناى تحريك به حركت شديد است . وقتى گفته مى شود: ((هززت الرمح (( معنايش اين است كه من نيزه را به شدت تكان دادم ، و نيز ((اهتز النبات (( به معناى اين است كه گياه از شدت سرسبزى تكان بخورد.
راغب مى گويد: «هَزّ»، به معناى تحريك به حركت شديد است. وقتى گفته مى شود: «هَزَزتُ الرُمحَ»،( معنايش اين است كه من نيزه را به شدت تكان دادم، و نيز «اهتَزَّ النَّبَات»، به معناى اين است كه گياه از شدت سرسبزى تكان بخورد.


باز راغب درباره كلمه ((ربت (( گفته : ((ربا(( به معناى زياد شد و بلند شد مى باشد، همچنانكه در قرآن فرموده : ((فاذا انزلنا عليها الماء اهتزت و ربت (( يعنى وقتى آب را بر آن نازل مى كنيم ، تكان مى خورد و بلند مى شود اين بود كلام راغب البته با تلخيص .
باز راغب درباره كلمۀ «رَبَت» گفته: «ربا» به معناى زياد شد و بلند شد مى باشد، همچنان كه در قرآن فرموده: «فَإذَا أنزَلنَا عَلَيهَا المَاءَ اهتَزَّت وَ رَبَت». يعنى وقتى آب را بر آن نازل مى كنيم، تكان مى خورد و بلند مى شود. اين بود كلام راغب، البته با تلخيص.


«'''و انبتت من كل زوج بهيج'''» - يعنى زمين بعد از آنكه ما بر آن آب نازل كرديم از هر صنف از اصناف گياهان داراى بهجت - يعنى خوش ‍ رنگ ، و داراى برگ و گل خندان - برويانيد. ممكن هم هست منظور از ((زوج (( معناى مقابل فرد باشد، براى اينكه در جاهاى ديگر كلام خداى تعالى اين معنا ثابت شده، كه گياهان نيز ازدواج دارند، همچنانكه براى آنها حيات و زندگى اثبات شده و علوم تجربى امروز نيز با آن موافق است .
«'''وَ أنبَتَت مِن كُلِّ زَوجٍ بَهِيج'''» - يعنى زمين بعد از آن كه ما بر آن آب نازل كرديم، از هر صنف از اصناف گياهان داراى بهجت - يعنى خوش رنگ، و داراى برگ و گل خندان - برويانيد.  


و حاصل معنا اين است كه : زمين در روياندن گياهان و رشد دادن آنها، اثرى دارد نظير اثر رحم در روياندن فرزند كه آن را از خاك گرفته به صورت نطفه ، و سپس علقه ، آنگاه مضغه ، آنگاه انسانى زنده در مى آورد.
ممكن هم هست منظور از «زوج»، معناى مقابل فرد باشد. براى اين كه در جاهاى ديگر كلام خداى تعالى اين معنا ثابت شده، كه گياهان نيز ازدواج دارند، همچنان كه براى آن ها حيات و زندگى اثبات شده و علوم تجربى امروز نيز، با آن موافق است.


«'''ذَلِك بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الحَْقُّ وَ أَنَّهُ يحْىِ الْمَوْتى وَ أَنَّهُ عَلى كلِّ شىْءٍ قَدِيرٌ'''»:
و حاصل معنا اين است كه: زمين در روياندن گياهان و رشد دادن آن ها، اثرى دارد نظير اثر رحم در روياندن فرزند كه آن را از خاك گرفته به صورت نطفه، و سپس علقه، آنگاه مضغه، آنگاه انسانى زنده در مى آورد.


كلمه ((ذلك (( اشاره به مطالبى است كه در آيه قبلى آمده بود، و آن خلقت انسان و گياه بود. و تدبير امر آنها از نظر حدوث و بقاء، و هم از نظر خلقت و تدبير، امرى است داراى واقعيت كه كسى نمى تواند در آنها ترديد كند.
«'''ذَلِك بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الحَْقُّ وَ أَنَّهُ يُحْىِ الْمَوْتى وَ أَنَّهُ عَلى كُلِّ شَئٍ قَدِيرٌ'''»:


آنچه از سياق بر مى آيد اين است كه مراد از ((حق ((، خود حق است ، يعنى وصفى نيست كه قائم مقام موصوف حذف شده و خبر ((ان (( بوده باشد، بلكه مى خواهد بفرمايد:
كلمۀ «ذَلِكَ»، اشاره به مطالبى است كه در آيه قبلى آمده بود، و آن خلقت انسان و گياه بود. و تدبير امر آن ها از نظر حدوث و بقاء، و هم از نظر خلقت و تدبير، امرى است داراى واقعيت كه كسى نمى تواند در آن ها ترديد كند.
 
آنچه از سياق بر مى آيد، اين است كه مراد از «حق»، خود حق است. يعنى وصفى نيست كه قائم مقام موصوف حذف شده و خبر أنَّ» بوده باشد، بلكه مى خواهد بفرمايد:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۴۸۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۴۸۸ </center>
خداى تعالى خود حق است ، حقى كه هر موجودى را تحقق مى دهد و در همه چيز نظام ، حق جارى مى كند. پس همين كه خداى تعالى حق است و هر چيزى تحققش به او است ، سبب شده كه اين موجودات و نظامهاى حقه جارى در آن به وجود آيد، و همه اينها كشف مى كند از اينكه او حق است .
خداى تعالى، خود حق است. حقى كه هر موجودى را تحقق مى دهد و در همه چيز نظام، حق جارى مى كند. پس همين كه خداى تعالى حق است و هر چيزى تحققش به او است، سبب شده كه اين موجودات و نظام هاى حقه جارى در آن به وجود آيد، و همه اين ها كشف مى كند از اين كه او، حق است.


جمله ((و انه يحيى الموتى (( عطف است به ما قبلش كه در آيه قبلى ذكر شده بود، و آن عبارت بود از انتقال خاك مرده از حالى به حالى و رساندنش به مرحله انسانى زنده . و نيز انتقال زمين مرده به وسيله آب به صورت نباتى زنده ، و اين كار همچنان ادامه دارد، به خاطر اينكه او كارش زنده كردن مردگان است .
جمله «وَ أنَّهُ يُحيِى المَوتَى»، عطف است به ماقبلش كه در آيه قبلى ذكر شده بود، و آن عبارت بود از انتقال خاك مرده، از حالى به حالى و رساندنش به مرحله انسانى زنده. و نيز انتقال زمين مُرده به وسيله آب، به صورت نباتى زنده، و اين كار همچنان ادامه دارد. به خاطر اين كه او كارش زنده كردن مُردگان است.


و جمله ((و انه على كل شى ء قدير(( مانند جمله قبلى عطف است بر جملات سابق . و مراد اين است كه آنچه ما بيان كرديم همه به خاطر اين بوده كه خدا بر هر چيز قادر است ، چون ايجاد انسان و نبات و تدبير امر آنها در ايجاد و ابقاء، مرتبط به وجود و نظامى است كه در عالم جريان دارد، و همانطور كه ايجاد وجود و نظام عالم ، جز با داشتن قدرت ميسر نمى شود، همچنين داشتن قدرت بر آن دو كار جز با داشتن قدرت بر هر چيز ميسر نمى شود. پس ايجاد انسان و نبات و تدبير امر آن دو، به خاطر عموم قدرت او است ، و به تفسير ديگر: خلقت و تدبير انسان و نبات كشف مى كند از عموم قدرت او.
و جملۀ «وَ أنَّهُ عَلَى كُلِّ شَئٍ قَدِير»، مانند جمله قبلى عطف است بر جملات سابق. و مراد اين است كه آنچه ما بيان كرديم، همه به خاطر اين بوده كه خدا بر هر چيز قادر است. چون ايجاد انسان و نبات و تدبير امر آن ها در ايجاد و ابقاء، مرتبط به وجود و نظامى است كه در عالَم جريان دارد، و همان طور كه ايجاد وجود و نظام عالم، جز با داشتن قدرت ميسر نمى شود، همچنين داشتن قدرت بر آن دو كار جز با داشتن قدرت بر هر چيز ميسر نمى شود.  


«'''وَ أَنَّ الساعَةَ ءَاتِيَةٌ لا رَيْب فِيهَا وَ أَنَّ اللَّهَ يَبْعَث مَن فى الْقُبُورِ'''»:
پس ايجاد انسان و نبات و تدبير امر آن دو، به خاطر عموم قدرت او است. و به تفسير ديگر: خلقت و تدبير انسان و نبات، كشف مى كند از عموم قدرت او.


اين دو جمله عطف است بر ((ان (( در جمله ((ذلك بان اللّه ((
«'''وَ أَنَّ السَّاعََةََ آتِيَةٌ لا رَيْبَ فِيهَا وَ أَنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ مَن فى الْقُبُورِ'''»:
 
اين دو جمله عطف است بر «أنّ» در جمله «ذَلِكَ بِأنَّ اللّه».
<span id='link343'><span>
<span id='link343'><span>
==تفصيلى در مورد استنتاج پنج نتيجه از بيان كيفيت خلقت انسان و نبات ==
==تفصيلى در مورد استنتاج پنج نتيجه از بيان كيفيت خلقت انسان و نبات ==
در اينجا سؤ الى پيش مى آيد و آن اين است كه چرا از خلقت انسان و نبات تنها پنج نتيجه اى كه در آيه شريفه آمده گرفته شده ؟ ونتايج ديگرى - از قبيل ربوبيت خدا و نداشتن شريك ، و عليم و منعم و جواد بودن او، و... - كه همه در باب توحيد اهميت دارند را ذكر نكرده ؟.
در اينجا سؤ الى پيش مى آيد و آن اين است كه چرا از خلقت انسان و نبات تنها پنج نتيجه اى كه در آيه شريفه آمده گرفته شده ؟ ونتايج ديگرى - از قبيل ربوبيت خدا و نداشتن شريك ، و عليم و منعم و جواد بودن او، و... - كه همه در باب توحيد اهميت دارند را ذكر نكرده ؟.
۱۳٬۸۰۸

ویرایش