گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۴۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۹۹: خط ۱۹۹:
و نيز ذكر يأجوج و مأجوج در مواضعى از كتب عهد عتيق آمده. از آن جمله در اصحاح دهم از سفر تكوين تورات: «اينان فرزندان دودمان نوح اند: سام و حام و يافث كه بعد از طوفان براى هر يك فرزندانى شد. فرزندان يافث عبارت بودند از: جومر و مأجوج و ماداى و باوان و نوبال و ماشك و نبراس».
و نيز ذكر يأجوج و مأجوج در مواضعى از كتب عهد عتيق آمده. از آن جمله در اصحاح دهم از سفر تكوين تورات: «اينان فرزندان دودمان نوح اند: سام و حام و يافث كه بعد از طوفان براى هر يك فرزندانى شد. فرزندان يافث عبارت بودند از: جومر و مأجوج و ماداى و باوان و نوبال و ماشك و نبراس».


و در كتاب حزقيال اصحاح سى وهشتم آمده:  
و در كتاب حزقيال، اصحاح سى وهشتم آمده:  


«خطاب كلام رب به من شد كه مى گفت: اى فرزند آدم! روى خود متوجه جوج سرزمين مأجوج رئيس روش ماشك و نوبال كن، و نبوت خود را اعلام بدار و بگو آقا و سيد و رب اين چنين گفته: اى جوج رئيس روش ماشك و نوبال، عليه تو برخاستم، تو را بر مى گردانم و دهنه هایى در دو فك تو مى كنم، و تو و همه لشگرت را، چه پياده و چه سواره بيرون مى سازم، در حالى كه همه آنان فاخرترين لباس بر تن داشته باشند، و جماعتى عظيم و با سپر باشند، همه شان شمشيرها به دست داشته باشند، فارس و كوش و فوط با ايشان باشد كه همه با سپر و كلاه خود باشند، و جومر و همه لشگرش و خانواده نوجرمه از اواخر شمال با همه لشگرش شعبه هاى كثيرى با تو باشند».
«خطاب كلام رب به من شد كه مى گفت: اى فرزند آدم! روى خود متوجه جوج سرزمين مأجوج رئيس روش ماشك و نوبال كن، و نبوت خود را اعلام بدار و بگو آقا و سيد و رب اين چنين گفته: اى جوج رئيس روش ماشك و نوبال، عليه تو برخاستم، تو را بر مى گردانم و دهنه هایى در دو فك تو مى كنم، و تو و همه لشگرت را، چه پياده و چه سواره بيرون مى سازم، در حالى كه همه آنان فاخرترين لباس بر تن داشته باشند، و جماعتى عظيم و با سپر باشند، همه شان شمشيرها به دست داشته باشند، فارس و كوش و فوط با ايشان باشد كه همه با سپر و كلاه خود باشند، و جومر و همه لشگرش و خانواده نوجرمه از اواخر شمال با همه لشگرش شعبه هاى كثيرى با تو باشند».
خط ۲۰۵: خط ۲۰۵:
مى گويد: «به همين جهت اى پسر آدم بايد ادعاى پيغمبرى كنى و به جوج بگويى سيد رب امروز در نزديكى سكناى شعب اسرائيل در حالى كه در امن هستند، چنين گفته: آيا نمى دانى و از محلت از بالاى شمال مى آيى».
مى گويد: «به همين جهت اى پسر آدم بايد ادعاى پيغمبرى كنى و به جوج بگويى سيد رب امروز در نزديكى سكناى شعب اسرائيل در حالى كه در امن هستند، چنين گفته: آيا نمى دانى و از محلت از بالاى شمال مى آيى».


و در اصحاح سى و نهم داستان سابق را دنبال نموده، مى گويد:  
و در اصحاح سى و نهم، داستان سابق را دنبال نموده، مى گويد:  


«و تو اى پسر آدم براى جوج ادعاى پيغمبرى كن و بگو سيد رب اين چنين گفته: اينك من عليه توام اى جوج اى رئيس روش ماشك و نوبال و اردك و اقودك، و تو را از بالاهاى شمال بالا مى برم، و به كوه هاى اسرائيل مى آورم، و كمانت را از دست چپت و تيرهايت را از دست راستت مى زنم، كه بر كوه هاى اسرائيل بيفتى، و همه لشگريان و شعوبى كه با تو هستند، بيفتند، آيا مى خواهى خوراك مرغان كاشر از هر نوع و وحشی هاى بيابان شوى؟ بر روى زمين بيفتى؟ چون من به كلام سيد رب سخن گفتم، و آتشى بر مأجوج و بر ساكنين در جزائر ايمن مى فرستم، آن وقت است كه مى دانند منم رب...».
«و تو اى پسر آدم براى جوج ادعاى پيغمبرى كن و بگو سيد رب اين چنين گفته: اينك من عليه توام اى جوج اى رئيس روش ماشك و نوبال و اردك و اقودك، و تو را از بالاهاى شمال بالا مى برم، و به كوه هاى اسرائيل مى آورم، و كمانت را از دست چپت و تيرهايت را از دست راستت مى زنم، كه بر كوه هاى اسرائيل بيفتى، و همه لشگريان و شعوبى كه با تو هستند، بيفتند، آيا مى خواهى خوراك مرغان كاشر از هر نوع و وحشی هاى بيابان شوى؟ بر روى زمين بيفتى؟ چون من به كلام سيد رب سخن گفتم، و آتشى بر مأجوج و بر ساكنين در جزائر ايمن مى فرستم، آن وقت است كه مى دانند منم رب...».
خط ۲۱۷: خط ۲۱۷:
از اين قسمت كه نقل شده، استفاده مى شود كه «مأجوج» و يا «جوج و مأجوج» امتى و يا امت هایى عظيم بوده اند، و در قسمت هاى بالاى شمال آسيا از آبادی هاى آن روز زمين مى زيسته اند، و مردمانى جنگجو و معروف به جنگ و غارت بوده اند.
از اين قسمت كه نقل شده، استفاده مى شود كه «مأجوج» و يا «جوج و مأجوج» امتى و يا امت هایى عظيم بوده اند، و در قسمت هاى بالاى شمال آسيا از آبادی هاى آن روز زمين مى زيسته اند، و مردمانى جنگجو و معروف به جنگ و غارت بوده اند.


اينجاست كه ذهن آدمى حدس قريبى مى زند، و آن اين است كه ذوالقرنين يكى از ملوك بزرگ باشد كه راه را بر اين امت هاى مفسد در زمين سد كرده است، و حتما بايد سدى كه او زده، فاصل ميان دو منطقه شمالى و جنوبى آسيا باشد. مانند ديوار چين و يا سد باب الابواب و يا سد داريال و يا غير آن ها.
اين جاست كه ذهن آدمى حدس قريبى مى زند، و آن اين است كه ذوالقرنين يكى از ملوك بزرگ باشد كه راه را بر اين امت هاى مفسد در زمين سد كرده است، و حتما بايد سدى كه او زده، فاصل ميان دو منطقه شمالى و جنوبى آسيا باشد. مانند ديوار چين و يا سد باب الابواب و يا سد داريال و يا غير آن ها.


تاريخ امم آن روز جهان هم اتفاق دارد بر اين كه ناحيه شمال شرقى از آسيا كه ناحيه احداب و بلندی هاى شمال چين باشد، موطن و محل زندگى امتى بسيار بزرگ و وحشى بوده، امتى كه مدام رو به زيادى نهاده، جمعيتشان فشرده تر مى شد، و اين امت همواره بر امت هاى مجاور خود مانند چين حمله مى بردند، و چه بسا در همان جا زاد و ولد كرده، به سوى بلاد آسياى وسطى و خاورميانه سرازير مى شدند، و چه بسا كه در اين كوه ها به شمال اروپا نيز رخنه مى كردند. بعضى از ايشان طوائفى بودند كه در همان سرزمين هایى كه غارت كردند، سكونت نموده متوطن مى شدند، كه اغلب سكنه اروپاى شمالى از آن هايند، و در آن جا تمدنى به وجود آورده، و به زراعت و صنعت مى پرداختند. و بعضى ديگر برگشته، به همان غارتگرى خود ادامه مى دادند.
تاريخ امم آن روز جهان هم اتفاق دارد بر اين كه ناحيه شمال شرقى از آسيا كه ناحيه احداب و بلندی هاى شمال چين باشد، موطن و محل زندگى امتى بسيار بزرگ و وحشى بوده، امتى كه مدام رو به زيادى نهاده، جمعيتشان فشرده تر مى شد، و اين امت همواره بر امت هاى مجاور خود مانند چين حمله مى بردند، و چه بسا در همان جا زاد و ولد كرده، به سوى بلاد آسياى وسطى و خاورميانه سرازير مى شدند، و چه بسا كه در اين كوه ها به شمال اروپا نيز رخنه مى كردند. بعضى از ايشان طوائفى بودند كه در همان سرزمين هایى كه غارت كردند، سكونت نموده متوطن مى شدند، كه اغلب سكنه اروپاى شمالى از آن هايند، و در آن جا تمدنى به وجود آورده، و به زراعت و صنعت مى پرداختند. و بعضى ديگر برگشته، به همان غارتگرى خود ادامه مى دادند.
خط ۲۲۵: خط ۲۲۵:
و همين خود مؤيد آن احتمالى است كه قبلا تقويتش كرديم، كه سد مورد بحث، يكى از سدهاى موجود در شمال آسيا، فاصل ميان شمال و جنوب است.
و همين خود مؤيد آن احتمالى است كه قبلا تقويتش كرديم، كه سد مورد بحث، يكى از سدهاى موجود در شمال آسيا، فاصل ميان شمال و جنوب است.
<span id='link347'><span>
<span id='link347'><span>
'''۳ - داستان سدّ ذوالقرنين کیست و سدّش کجاست؟'''
مورخان و ارباب تفسير در اين باره اقوالى بر حسب اختلاف نظريه شان در تطبيق داستان دارند:
مورخان و ارباب تفسير در اين باره اقوالى بر حسب اختلاف نظريه شان در تطبيق داستان دارند:


الف - به بعضى از مورخان نسبت مى دهند كه گفته اند: سد مذكور در قرآن، همان ديوار چين است. آن ديوار طولانى ميان چين و مغولستان حائل شده، و يكى از پادشاهان چين به نام «شين هوانك تى» آن را بنا نهاده، تا جلو هجوم هاى مغول را به چين بگيرد. طول اين ديوار سه هزار كيلومتر و عرض آن ۹ متر و ارتفاعش پانزده متر است، كه همه با سنگ چيده شده، و در سال ۲۶۴ قبل از ميلاد شروع و پس از ده و يا بيست سال خاتمه يافته است، پس ذوالقرنين همين پادشاه بوده.
الف - به بعضى از مورخان نسبت مى دهند كه گفته اند: سدّ مذكور در قرآن، همان ديوار چين است. آن ديوار طولانى ميان چين و مغولستان حائل شده، و يكى از پادشاهان چين به نام «شين هوانك تى» آن را بنا نهاده، تا جلو هجوم هاى مغول را به چين بگيرد. طول اين ديوار سه هزار كيلومتر و عرض آن ۹ متر و ارتفاعش پانزده متر است، كه همه با سنگ چيده شده، و در سال ۲۶۴ قبل از ميلاد شروع و پس از ده و يا بيست سال خاتمه يافته است، پس ذوالقرنين همين پادشاه بوده.


وليكن اين مورخان توجه نكرده اند كه اوصاف و مشخصاتى كه قرآن براى ذوالقرنين ذكر كرده و سدى كه قرآن بنايش را به او نسبت داده، با اين پادشاه و اين ديوار چين تطبيق نمى كند. چون درباره اين پادشاه نيامده كه به مغرب اقصى سفر كرده باشد، و سدى كه قرآن ذكر كرده، ميان دو كوه واقع شده و در آن قطعه هاى آهن و قطر، يعنى مس مذاب به كار رفته، و ديوار بزرگ چين كه سه هزار كيلومتر است از كوه و زمين همين طور، هر دو مى گذرد و ميان دو كوه واقع نشده است، و ديوار چين با سنگ ساخته شده و در آن آهن و قطرى به كارى نرفته.
وليكن اين مورخان توجه نكرده اند كه اوصاف و مشخصاتى كه قرآن براى ذوالقرنين ذكر كرده و سدى كه قرآن بنايش را به او نسبت داده، با اين پادشاه و اين ديوار چين تطبيق نمى كند. چون درباره اين پادشاه نيامده كه به مغرب اقصى سفر كرده باشد، و سدى كه قرآن ذكر كرده، ميان دو كوه واقع شده و در آن قطعه هاى آهن و قطر، يعنى مس مذاب به كار رفته، و ديوار بزرگ چين كه سه هزار كيلومتر است از كوه و زمين همين طور، هر دو مى گذرد و ميان دو كوه واقع نشده است، و ديوار چين با سنگ ساخته شده و در آن آهن و قطرى به كارى نرفته.
۱۳٬۷۵۳

ویرایش