۱۳٬۷۵۱
ویرایش
خط ۹۱: | خط ۹۱: | ||
<span id='link343'><span> | <span id='link343'><span> | ||
==رواياتى در ذيل برخى | ==رواياتى دیگر، در ذيل برخى آيات راجع به ذوالقرنين == | ||
و در الدر المنثور است كه | و در الدر المنثور است كه عبدالرزاق، سعيد بن منصور، ابن جرير، ابن منذر و ابن ابى حاتم، از طريق عثمان بن ابى حاضر، از ابن عباس روايت كرده اند كه به وى گفته شد: معاوية بن ابى سفيان، آيه سوره كهف را «تَغرُبُ فِى عَينٍ حَامِيَة» قرائت كرده. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۵۱۹ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۵۱۹ </center> | ||
ابن عباس مى گويد: به معاويه گفتم | ابن عباس مى گويد: من به معاويه گفتم: ما اين آيه را، جز به لفظ «حَمِئَة» قرائت نكرده ايم، (تو اين قرائت را از كه شنيدى)؟ معاويه به عبدالله عمر گفت: تو چه جور مى خوانى؟ گفت: همان طور كه تو خواندى. | ||
ابن عباس مى گويد: به معاويه گفتم: قرآن در خانه من نازل شده، (تو از اين و آن مى پرسى)؟ | |||
معاويه فرستاد نزد كعب الاحبار و احضارش نموده، پرسيد: در تورات، محل غروب آفتاب را كجا دانسته؟ | |||
كعب گفت: از اهل عربيت بپرس، كه آنان بهتر مى دانند، و اما من در تورات مى يابم كه آفتاب در آب و گِل غروب مى كند - و در اين جا، با دست به سمت مغرب اشاره كرد - ابن ابى حاضر، به ابن عباس گفت: اگر من با شما دو نفر بودم، چيزى مى گفتم كه سخن تو را تأييد كند و معاويه را نسبت به كلمه «حَمِئَة» بصيرت بخشد. | |||
ابن عباس پرسيد | ابن عباس پرسيد: چه مى گفتى؟ | ||
مؤلف: اين حديث با مذاق جماعت كه قائل به تواتر | گفت اين مدرك را ارائه مى دادم كه «تبع» در ضمن خاطراتى كه از ذوالقرنين و از علاقه مندى او به علم و پيروى از آن نقل كرده، گفته است: | ||
قَد كَانَ ذُوالقَرنَين عمر مُسلِماً * مَلِكاً تُدِينُ لَهُ المُلوكُ وَ تَحشدُ | |||
فَأتَى المَشَارِقَ وَ المَغَارِبَ يَبتَغِى * أسبَابَ ملك مِن حَكِيمٍ مُرشِدٍ | |||
فَرَأى مَغِيبَ الشَّمسِ عِندَ غُرُوبِهَا * فِى عَينٍ ذِى خَلَبٍ و ثأط حَرمَدٍ | |||
ابن عباس پرسيد: «خَلَب» چيست؟ | |||
اسود گفت: در زبان قوم «تبع»، به معناى گِل است. پرسيد: «ثأط» به چه معنا است؟ گفت: به معناى لاى است. پرسيد: «حَرمَد» چيست؟ گفت: سياه. | |||
ابن عباس، غلامى را صدا زد كه آنچه اين مرد مى گويد، بنويس. | |||
مؤلف: اين حديث با مذاق جماعت كه قائل به تواتر قرائت ها هستند، آن طور كه بايد، سازگارى ندارد. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۵۲۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۵۲۰ </center> | ||
و از تيجان ابن | و از تيجان ابن هشام، همين حديث را نقل كرده، و در آن چنين آمده كه: ابن عباس، اين اشعار را براى معاويه خواند. معاويه از معناى «خلب» و «ثأط» و «حَرمَد» پرسيد، و در جوابش گفت: «خلب»، به معناى لايه زيرين است و «حرمد»، شن و سنگ زير آن است. آنگاه قصيده را هم ذكر كرده. و همين اختلاف، خود شاهد بر اين است كه در اين روايت نارسايى وجود دارد. | ||
و در تفسير عياشى، از ابى بصير، از ابى جعفر «عليه السلام» روايت كرده كه در ذيل اين كلام خداى عزّوجلّ: «لَم نَجعَل لَهُم مِن دُونِهَا سِتراً» فرمود: چون هنوز خانه ساختن را ياد نگرفته بودند. | |||
و در تفسير | و در تفسير قمى، در ذيل همين آيه نقل كرده كه امام فرمود: چون هنوز لباس دوختن را نياموخته بودند. | ||
و در | و در الدر المنثور است كه ابن منذر، از ابن عباس روايت كرده كه در ذيل جملۀ «حَتّى إذَا بَلَغَ بَينَ السَّدَّينِ» گفته: يعنى دو كوه، كه يكى كوه «ارمينيه»، و يكى كوه «آذربيجان» است. | ||
و در | و در تفسير عياشى، از مفضل روايت كرده كه گفت: از امام صادق «عليه السلام»، از معناى آيه «أجعَل بَينَكُم وَ بَينَهُم رَدماً» پرسش نمودم. | ||
فرمود: منظور تقيه است كه «فَمَا استَطَاعُوا أن يَظهَرُوهُ وَ مَا استَطَاعُوا لَهُ نَقباً»، اگر به تقيه عمل كنى، در حق تو هيچ حيله اى نمى توانند بكنند، و خود، حصنى حصين است، و ميان تو و اعداء خدا سدّى محكم است كه نمى توانند آن را سوراخ كنند. | |||
و | و نيز، در همان كتاب، از جابر، از آن جناب روايت كرده كه آيه را به «تقيه» تفسير فرموده است. | ||
مؤلف: اين | مؤلف: اين دو روايت، از باب جرى است، نه تفسير. | ||
و در تفسير | و در تفسير عياشى، از اصبغ بن نباته، از على «عليه السلام» روايت كرده كه روز را در جملۀ «وَ تَرَكنَا بَعضَهُم يَومَئِذٍ يَمُوجُ فِى بَعضٍ»، به روز قيامت تفسير فرموده. | ||
مؤلف: ظاهر | مؤلف: ظاهر آيه، به حسب سياق اين است كه: اين آيه مربوط به علائم ظهور قيامت باشد، و شايد مراد امام هم، از روز قيامت، همان مقدمات آن روز باشد. چون بسيار مى شود كه قيامت به روز ظهور مقدماتش هم اطلاق مى شود. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۵۲۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۵۲۱ </center> | ||
و در همان | و در همان كتاب، از محمد بن حكيم روايت شده كه گفت: من به امام صادق «عليه السلام» نامه ای نوشتم، و در آن پرسيدم: آيا نفس قادر بر معرفت هست، يا نه؟ مى گويد: امام فرمود: نه. | ||
پرسيدم: خداى تعالى مى فرمايد: «الَّذِينَ كَانَت أعيُنُهُم فِى غِطَاءٍ عَن ذِكرِى وَ كَانُوا لَا يَستَطِيعُونَ سَمعاً»، و از آن بر مى آيد كه ديدگان كفار بينایى داشته و بعدا دچار غطاء شده. | |||
امام فرمود: اين آيه «وَ مَا كَانُوا يَستَطِيعُونَ السَّمعَ وَ مَا كَانُوا يُبصِرُون»، كنايه است از نديدن و نشنيدن، نه اين كه مى بينند، ولى غطاء جلو ديد آنان را گرفته است. | |||
مى گويد عرض كردم: پس چرا از آنان عيب مى | مى گويد عرض كردم: پس چرا از آنان عيب مى گيرد؟ فرمود: از آن جهت كه خدا با آنان معامله كرده، عيب نمى گيرد، بلكه از آن جهت كه خود چنين كردند، از آن ها عيب مى گيرد و اگر منحرف نمى شدند و تكلف نمى كردند، عيبى بر آنان نبود. | ||
مؤلف : يعنى كفار، خود | مؤلف: يعنى كفار، خود مسبّب اين حجاب اند و به همين جهت، به آثار و تبعات آن گرفتار مى شوند. | ||
و در تفسير | و در تفسير قمى، در ذيل آيه مذكور، از امام روايت كرده كه فرمود: كسانى هستند كه به خلقت خدا و آيات ارضى و سماوى او نظر نمى افكنند. | ||
مؤلف: و در | مؤلف: و در عيون، از حضرت رضا «عليه السلام» روايت كرده كه: آيه را بر منكران ولايت تطبيق فرموده، و اين، همان تطبيق كلى بر مصداق است. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۵۲۲ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۵۲۲ </center> | ||
<span id='link344'><span> | <span id='link344'><span> |
ویرایش