گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۳۶: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۳۵ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۳۷}}
__TOC__
__TOC__


خط ۷: خط ۹:
احتمال هم دارد كه جمله ((بل ظننتم ان لن نجعل لكم موعدا(( اعراضى باشد از اعتذار تقديرى آنان از جهل وامثال آن ، گويا در تقدير عذرخواهى كرده اند به اينكه ما نمى دانستيم ، در جوابشان مى فرمايد: چنين نيست ، بلكه آنچه كرديد از اين جهت بود كه پنداشتيد كه ... - و خدا داناتر است .
احتمال هم دارد كه جمله ((بل ظننتم ان لن نجعل لكم موعدا(( اعراضى باشد از اعتذار تقديرى آنان از جهل وامثال آن ، گويا در تقدير عذرخواهى كرده اند به اينكه ما نمى دانستيم ، در جوابشان مى فرمايد: چنين نيست ، بلكه آنچه كرديد از اين جهت بود كه پنداشتيد كه ... - و خدا داناتر است .
((وضع كتاب (( در قيامت ، كتابى كه هيچ صغيره وكبيره اى را فروگذار نكرده ومجرمان(چه مشرك وچه غير مشرك ) از آن بيمناكند
((وضع كتاب (( در قيامت ، كتابى كه هيچ صغيره وكبيره اى را فروگذار نكرده ومجرمان(چه مشرك وچه غير مشرك ) از آن بيمناكند
وَ وُضِعَ الْكِتَب فَترَى الْمُجْرِمِينَ مُشفِقِينَ مِمَّا فِيهِ وَ يَقُولُونَ يَوَيْلَتَنَا...
وَ وُضِعَ الْكِتَب فَترَى الْمُجْرِمِينَ مُشفِقِينَ مِمَّا فِيهِ وَ يَقُولُونَ يَوَيْلَتَنَا...
((وضع كتاب (( به معناى نصب آن است تا بر طبقش حكم كنند. و كلمه ((مشفقين (( مشتق از ((شفقت (( است ، واصل شفقت رقت است . راغب در مفردات مى گويد: اشفاق عنايت آميخته با ترس را گويند، چون مشفق كسى را گويند كه نسبت به مشفق عليه محبت و علاقه دارد، واز آثار سوء عملش نسبت به جانش مى ترسد، واين محبت آميخته با ترس اشفاق است ، ودر آيه ((وهم من الساعة مشفقون (( به همين معنا است ، وچون با كلمه ((من (( متعدى شود معناى ترس در آن روشنتر مى شود، مانند آيه مورد بحث وآيه ((مشفقون منها(( وچون با كلمه ((فى (( متعدى گردد معناى عنايت در آن روشنتر مى گردد، مانند آيه ((انا كنا قبل فى اهلنا مشفقين ((
((وضع كتاب (( به معناى نصب آن است تا بر طبقش حكم كنند. و كلمه ((مشفقين (( مشتق از ((شفقت (( است ، واصل شفقت رقت است . راغب در مفردات مى گويد: اشفاق عنايت آميخته با ترس را گويند، چون مشفق كسى را گويند كه نسبت به مشفق عليه محبت و علاقه دارد، واز آثار سوء عملش نسبت به جانش مى ترسد، واين محبت آميخته با ترس اشفاق است ، ودر آيه ((وهم من الساعة مشفقون (( به همين معنا است ، وچون با كلمه ((من (( متعدى شود معناى ترس در آن روشنتر مى شود، مانند آيه مورد بحث وآيه ((مشفقون منها(( وچون با كلمه ((فى (( متعدى گردد معناى عنايت در آن روشنتر مى گردد، مانند آيه ((انا كنا قبل فى اهلنا مشفقين ((
كلمه ((ويل (( به معناى هلاكت است ، و- به طورى كه گفته شده - اينكه در هنگام مصيبت ((ويل (( را ((يا ويلاه (( ندا مى كنند ويا مى گويند ((يا ويلتاه (( از اين باب است كه به طور كنايه برسانند كه مصيبت وارده آنقدر سخت است كه از هلاكت دشوارتر است ، لذا در برابر آن ((ويل (( را مى خواهد وصدا مى زند، واز آن استغاثه مى كند كه اووى را از مصيبت
كلمه ((ويل (( به معناى هلاكت است ، و- به طورى كه گفته شده - اينكه در هنگام مصيبت ((ويل (( را ((يا ويلاه (( ندا مى كنند ويا مى گويند ((يا ويلتاه (( از اين باب است كه به طور كنايه برسانند كه مصيبت وارده آنقدر سخت است كه از هلاكت دشوارتر است ، لذا در برابر آن ((ويل (( را مى خواهد وصدا مى زند، واز آن استغاثه مى كند كه اووى را از مصيبت
خط ۲۳: خط ۲۵:
((ووجدوا ما عملوا حاضرا(( - از ظاهر سياق برمى آيد كه جمله مورد بحث مطلب تازهاى باشد نه عطف تفسير براى جمله ((لايغادر صغيرة ولاكبيرة ((
((ووجدوا ما عملوا حاضرا(( - از ظاهر سياق برمى آيد كه جمله مورد بحث مطلب تازهاى باشد نه عطف تفسير براى جمله ((لايغادر صغيرة ولاكبيرة ((
وبنابراين ، از آن برمى آيد كه آنچه را حاضر نزد خود مى يابند خود اعمال است ، كه هر يك به صورت مناسب خود مجسم مى شود نه كتاب اعمال ونوشته شده آنها، همچنان كه از امثال آيه ((يا ايها الذين كفروا لا تعتذروا اليوم انما تجزون ما كنتم تعملون (( نيز همين معنا استفاده مى شود، وجمله ولايظلم ربك احدا نيز كه در ذيل آيه مورد بحث است همين معنا را تاييد ميكند چون ظلم نكردن بنا بر تجسم اعمال روشنتر است ، زيرا وقتى پاداش انسان خود كرده هاى اوباشد واحدى در آن دخالت نداشته باشد ديگر ظلم معنا ندارد - دقت فرمائيد.
وبنابراين ، از آن برمى آيد كه آنچه را حاضر نزد خود مى يابند خود اعمال است ، كه هر يك به صورت مناسب خود مجسم مى شود نه كتاب اعمال ونوشته شده آنها، همچنان كه از امثال آيه ((يا ايها الذين كفروا لا تعتذروا اليوم انما تجزون ما كنتم تعملون (( نيز همين معنا استفاده مى شود، وجمله ولايظلم ربك احدا نيز كه در ذيل آيه مورد بحث است همين معنا را تاييد ميكند چون ظلم نكردن بنا بر تجسم اعمال روشنتر است ، زيرا وقتى پاداش انسان خود كرده هاى اوباشد واحدى در آن دخالت نداشته باشد ديگر ظلم معنا ندارد - دقت فرمائيد.
وَ إِذْ قُلْنَا لِلْمَلَئكَةِ اسجُدُوا لاَدَمَ فَسجَدُوا إِلاإِبْلِيس ‍ كانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ...
وَ إِذْ قُلْنَا لِلْمَلَئكَةِ اسجُدُوا لاَدَمَ فَسجَدُوا إِلاإِبْلِيس ‍ كانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ...
در اين جمله براى بار دوم ماجراى ميان خدا وابليس را ياد آورى مى كند. آن زمان كه به ملائكه دستور داد تا بر آدم پدر آنان ، سجده كنند، همه سجده كردند مگر ابليس كه از جن بود پس از امر پروردگارش تمرد كرد.
در اين جمله براى بار دوم ماجراى ميان خدا وابليس را ياد آورى مى كند. آن زمان كه به ملائكه دستور داد تا بر آدم پدر آنان ، سجده كنند، همه سجده كردند مگر ابليس كه از جن بود پس از امر پروردگارش تمرد كرد.
ومعناى آن اين است كه : به ياد آر اين واقعه را تا براى مردم روشن شود كه ابليس - كه از جن بود - وهمچنين ذريه اودشمنان ايشانند وخير ايشان را نمى خواهند، پس سزاوار نيست كه فريب اورا كه لذات مادى دنيا وشهوات ، ونيز اعراض از ياد خدا را براى ايشان زينت مى دهد بخورند. ونيز سزاوار نيست كه اورا اطاعت كنند، وبه سوى باطلى كه او دعوتشان مى كند قدم نهند.
ومعناى آن اين است كه : به ياد آر اين واقعه را تا براى مردم روشن شود كه ابليس - كه از جن بود - وهمچنين ذريه اودشمنان ايشانند وخير ايشان را نمى خواهند، پس سزاوار نيست كه فريب اورا كه لذات مادى دنيا وشهوات ، ونيز اعراض از ياد خدا را براى ايشان زينت مى دهد بخورند. ونيز سزاوار نيست كه اورا اطاعت كنند، وبه سوى باطلى كه او دعوتشان مى كند قدم نهند.
خط ۷۶: خط ۷۸:
يكى از وجوه ديگر اين است كه : هر دوضمير به ملائكه برگردد، و معناى آيه اين باشد كه من خلقت عالم را وخلقت خود ايشان را زير نظر ملائكه انجام نداده ام تا به جاى من ملائكه را بپرستند. وجا دارد اين نكته نيز خاطرنشان شود كه جمله ((وما كنت متخذ المضلين عضدا هم (( متعرض نفى ولايت شيطانها است ، پس آيه شريفه هم صدرش و هم ذيلش دلالت بر نفى ولايت هر دوطائفه مى كند، چه اگر اين را اضافه نكنيم ذيل آيه دلالت صدر را از بين ميبرد.
يكى از وجوه ديگر اين است كه : هر دوضمير به ملائكه برگردد، و معناى آيه اين باشد كه من خلقت عالم را وخلقت خود ايشان را زير نظر ملائكه انجام نداده ام تا به جاى من ملائكه را بپرستند. وجا دارد اين نكته نيز خاطرنشان شود كه جمله ((وما كنت متخذ المضلين عضدا هم (( متعرض نفى ولايت شيطانها است ، پس آيه شريفه هم صدرش و هم ذيلش دلالت بر نفى ولايت هر دوطائفه مى كند، چه اگر اين را اضافه نكنيم ذيل آيه دلالت صدر را از بين ميبرد.
اين وجه نيز اشكال دارد وآن اشكال اين است كه آيه قبلى رد بر اعتقاد كفار به ولايت شياطين بود كه در آخر اضافه كرد:((وهم لكم عدو- شيطانها دشمنان شمايند(( وهيچ تعرضى نسبت به اعتقاد ولايت ملائكه نداشت ، پس برگرداندن هر دوضمير به ملائكه مستلزم تفكيك سياق است ، وپرداختن به امرى است كه سياق احتياج به آن ندارد، و مقام هم اقتضاى آن را نمى كند.
اين وجه نيز اشكال دارد وآن اشكال اين است كه آيه قبلى رد بر اعتقاد كفار به ولايت شياطين بود كه در آخر اضافه كرد:((وهم لكم عدو- شيطانها دشمنان شمايند(( وهيچ تعرضى نسبت به اعتقاد ولايت ملائكه نداشت ، پس برگرداندن هر دوضمير به ملائكه مستلزم تفكيك سياق است ، وپرداختن به امرى است كه سياق احتياج به آن ندارد، و مقام هم اقتضاى آن را نمى كند.
وَ يَوْمَ يَقُولُ نَادُوا شرَكاءِى الَّذِينَ زَعَمْتُمْ...
وَ يَوْمَ يَقُولُ نَادُوا شرَكاءِى الَّذِينَ زَعَمْتُمْ...
اين تذكر سومى است كه ظهور بطلان رابطه ميان مشركين وشركاء را در روز قيامت خاطر نشان مى سازد، وبه اين وسيله تاكيد مى كند كه شركاء چيزى نيستند، وهيچ يك از ادعاهاى مشركين در آنها نيست .
اين تذكر سومى است كه ظهور بطلان رابطه ميان مشركين وشركاء را در روز قيامت خاطر نشان مى سازد، وبه اين وسيله تاكيد مى كند كه شركاء چيزى نيستند، وهيچ يك از ادعاهاى مشركين در آنها نيست .
پس ضمير در ((يقول ...(( به شهادت سياق به خداى تعالى برمى گردد، ومعنايش اين است كه : به يادشان بياور روزى را كه خداى تعالى خطابشان ميكند، كه آن شركاء را كه شما شريك من مى پنداشتيد صدا بزنيد تا بيايند، اينان صدا مى زنند ولى اجابتى نمى شنوند، آن وقت برايشان روشن مى گردد كه آنها بدانگونه كه مشركين مى پنداشته اند، نبوده اند.
پس ضمير در ((يقول ...(( به شهادت سياق به خداى تعالى برمى گردد، ومعنايش اين است كه : به يادشان بياور روزى را كه خداى تعالى خطابشان ميكند، كه آن شركاء را كه شما شريك من مى پنداشتيد صدا بزنيد تا بيايند، اينان صدا مى زنند ولى اجابتى نمى شنوند، آن وقت برايشان روشن مى گردد كه آنها بدانگونه كه مشركين مى پنداشته اند، نبوده اند.
خط ۸۶: خط ۸۸:
همين معنا را با اشاره لطيفى بيان نموده از دعوت نخستين ايشان به نداء تعبير كرده وفرموده : ((نادوا شركائى (( زيرا از آنجائى كه كلمه نداء صدا زدن از دور است معلوم مى شود فاصله دورى ميان اين دوطرف مى افتد.
همين معنا را با اشاره لطيفى بيان نموده از دعوت نخستين ايشان به نداء تعبير كرده وفرموده : ((نادوا شركائى (( زيرا از آنجائى كه كلمه نداء صدا زدن از دور است معلوم مى شود فاصله دورى ميان اين دوطرف مى افتد.
وبه مثل همين معنا اشاره مى كند خداوند در كلام خود در آيه ((وما نرى معكم شفعائكم الذين زعمتم انهم فيكم شركاء لقد تقطع بينكم و ضل عنكم ما كنتم تزعمون وآيه ثم نقول للذين اشركوا مكانكم انتم و شركاؤ كم فزيلنا بينهم وقال شركاؤ هم ما كنتم ايانا تعبدون ((
وبه مثل همين معنا اشاره مى كند خداوند در كلام خود در آيه ((وما نرى معكم شفعائكم الذين زعمتم انهم فيكم شركاء لقد تقطع بينكم و ضل عنكم ما كنتم تزعمون وآيه ثم نقول للذين اشركوا مكانكم انتم و شركاؤ كم فزيلنا بينهم وقال شركاؤ هم ما كنتم ايانا تعبدون ((
وَ رَءَا الْمُجْرِمُونَ النَّارَ فَظنُّوا أَنهُم مُّوَاقِعُوهَا وَ لَمْ يجِدُوا عَنهَا مَصرِفاً(۵۳)
وَ رَءَا الْمُجْرِمُونَ النَّارَ فَظنُّوا أَنهُم مُّوَاقِعُوهَا وَ لَمْ يجِدُوا عَنهَا مَصرِفاً(۵۳)
در اينكه از مشركين به مجرمين تعبير فرموده فهميده مى شود كه حكم عام است وهمه صاحبان گناهان وجرائم را شامل ميشود ومراد از((ظن (( به طورى كه گفته اند علم است .
در اينكه از مشركين به مجرمين تعبير فرموده فهميده مى شود كه حكم عام است وهمه صاحبان گناهان وجرائم را شامل ميشود ومراد از((ظن (( به طورى كه گفته اند علم است .
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۴۶۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۴۶۱ </center>
خط ۹۲: خط ۹۴:
ومقصود از ((مواقعه نار(( - به طورى كه گفته شده - واقع شدن در آتش است . وبعيد نيست كه مراد وقوع از دوطرف باشد يعنى وقوع مجرمين در آتش ووقوع آتش در مجرمين وآتش زدن آنان .
ومقصود از ((مواقعه نار(( - به طورى كه گفته شده - واقع شدن در آتش است . وبعيد نيست كه مراد وقوع از دوطرف باشد يعنى وقوع مجرمين در آتش ووقوع آتش در مجرمين وآتش زدن آنان .
كلمه ((مصرف (( - به كسر راء - اسم مكان از ((صرف (( است ، يعنى نمى يابند محلى كه به سويش منصرف شوند، واز آتش به سوى آن فرار كنند.
كلمه ((مصرف (( - به كسر راء - اسم مكان از ((صرف (( است ، يعنى نمى يابند محلى كه به سويش منصرف شوند، واز آتش به سوى آن فرار كنند.
وَ لَقَدْ صرَّفْنَا فى هَذَا الْقُرْءَانِ لِلنَّاسِ مِن كلِّ مَثَلٍ وَ كانَ الانسنُ أَكثرَ شىْءٍ جَدَلاً(۵۴)
وَ لَقَدْ صرَّفْنَا فى هَذَا الْقُرْءَانِ لِلنَّاسِ مِن كلِّ مَثَلٍ وَ كانَ الانسنُ أَكثرَ شىْءٍ جَدَلاً(۵۴)
گفتار در نظير صدر اين آيه ، در سوره اسرى آيه ۸۹ گذشت كلمه ((جدل (( به معناى گفتار بر طريق منازعت ومشاجره است ، وآيه شريفه پس از تذكرات سابق ، تا شش آيه بعد در سياق تهديد به عذاب است .
گفتار در نظير صدر اين آيه ، در سوره اسرى آيه ۸۹ گذشت كلمه ((جدل (( به معناى گفتار بر طريق منازعت ومشاجره است ، وآيه شريفه پس از تذكرات سابق ، تا شش آيه بعد در سياق تهديد به عذاب است .
وَ مَا مَنَعَ النَّاس أَن يُؤْمِنُوا إِذْ جَاءَهُمُ الْهُدَى وَ يَستَغْفِرُوا رَبَّهُمْ
وَ مَا مَنَعَ النَّاس أَن يُؤْمِنُوا إِذْ جَاءَهُمُ الْهُدَى وَ يَستَغْفِرُوا رَبَّهُمْ
كلمه ((يستغفروا(( عطف است بر جمله ((يؤ منوا(( يعنى چه چيز مردم را از ايمان واستغفار باز داشته بعد از آنكه هدايت خدا به سويشان آمده است .
كلمه ((يستغفروا(( عطف است بر جمله ((يؤ منوا(( يعنى چه چيز مردم را از ايمان واستغفار باز داشته بعد از آنكه هدايت خدا به سويشان آمده است .
((الاان تاتيهم سنة الاولين (( - يعنى مگر طلب اينكه سنت جارى در امتهاى نخستين برايشان جارى شود، يعنى همان عذابها كه ايشان را منقرض كرد.
((الاان تاتيهم سنة الاولين (( - يعنى مگر طلب اينكه سنت جارى در امتهاى نخستين برايشان جارى شود، يعنى همان عذابها كه ايشان را منقرض كرد.
خط ۱۰۱: خط ۱۰۳:
واين منع واقتضاء در آيه شريفه امرى است ادعائى كه مقصود از آن اين است كه ايشان كه از حق اعراض مى كنند به خاطر سوء سريره ايشان است ، وچون مقصود روشن است ديگر لزومى نديديم كه مانند ديگر مفسرين در باره درستى توجيه وتقدير قبلى اشكال ورفعى ايراد نموده سخن را به درازا بكشيم .
واين منع واقتضاء در آيه شريفه امرى است ادعائى كه مقصود از آن اين است كه ايشان كه از حق اعراض مى كنند به خاطر سوء سريره ايشان است ، وچون مقصود روشن است ديگر لزومى نديديم كه مانند ديگر مفسرين در باره درستى توجيه وتقدير قبلى اشكال ورفعى ايراد نموده سخن را به درازا بكشيم .


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۳۵ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۳۷}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش