گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۱۴۴: خط ۱۴۴:


==معناى عزت و عزيز و داراى عزت بودن خدا تعالى ==
==معناى عزت و عزيز و داراى عزت بودن خدا تعالى ==
عزت در مقابل ذلت است ، راغب گفته :عزت حالتى است در انسان كه نمى گذارد مغلوب كسى شود و شكست بخورد، و اصل آن از «'''ارض عزاز: زمين سفت '''» گرفته شده است ، و در قرآن كريم آمده: «'''ايبتغون عندهم العزه فان العزه لله جميعا'''» و نيز وقتى مى گويند: «'''تعزز اللحم '''» معنايش اين است كه گوشت ناياب شده و گويا در زمين محكمى قرار گرفته كه نمى توان به آن دست يافت .
«'''إِلى صِراطِ الْعَزِيزِ الحَْمِيدِ اللَّهِ الَّذِى لَهُ مَا فى السمَاوَاتِ وَ مَا فى الاَرْضِ'''»:
 
عزت در مقابل ذلت است. راغب گفته :عزت حالتى است در انسان كه نمى گذارد مغلوب كسى شود و شكست بخورد، و اصل آن از «ارض عزاز: زمين سفت» گرفته شده است، و در قرآن كريم آمده: «ايبتغون عندهم العزه فان العزه لله جميعا». و نيز وقتى مى گويند: «تعزز اللحم» معنايش اين است كه گوشت ناياب شده و گويا در زمين محكمى قرار گرفته كه نمى توان به آن دست يافت.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۲ </center>
بنابر اين، عزت عزيز، آن حالتى است كه به خود گرفته و دست يافتن به وى دشوار شده است ، و عزيز قوم هم آن كسى است كه بر همه قاهر است ، و كسى بر او قاهر نيست ، چون مقامى دارد كه هر كه قصد او را كند مانعش مى شوند، و از دسترسى به او بازش مى دارند تا نتواند مقهورش ‍ كند. و باز به همين جهت هر چيز ناياب را عزيز الوجود مى گويند، و اگر در قرآن كريم به معناى مشقت هم آمده مانند: «'''عزيز عليه ما عنتم '''» و مانند: «'''و عزنى فى الخطاب '''» باز به همين مناسبت است، زيرا هر چيزى كه بر انسان گران آيد و مشقت داشته باشد حتما دستيابى به آن مشكل است ، پس عزيز مى باشد.
بنابراين، عزت عزيز، آن حالتى است كه به خود گرفته و دست يافتن به وى دشوار شده است، و عزيز قوم هم آن كسى است كه بر همه قاهر است، و كسى بر او قاهر نيست، چون مقامى دارد كه هر كه قصد او را كند مانعش مى شوند، و از دسترسى به او بازش مى دارند تا نتواند مقهورش ‍ كند.  


و اگر خداى سبحان عزيز است (و بلكه همه عزتها از او است) براى اين است كه او ذاتى است كه هيچ چيز از هيچ جهت بر او قهر و غلبه ندارد، و او بر همه چيز و از هر جهت قهر و غلبه دارد و اگر كس ديگرى از عزت سهمى دارد از او و به اذن او گرفته است ، همچنانكه فرمود: «'''ايبتغون عندهم العزه فان العزه لله جميعا'''» و نيز فرموده: «'''من كان يريد العزه فلله العزه جميعا'''».
و باز به همين جهت هر چيز ناياب را عزيز الوجود مى گويند، و اگر در قرآن كريم به معناى مشقت هم آمده، مانند: «عزيز عليه ما عنتم». و مانند: «و عزنى فى الخطاب»، باز به همين مناسبت است، زيرا هر چيزى كه بر انسان گران آيد و مشقت داشته باشد حتما دستيابى به آن مشكل است، پس عزيز مى باشد.


كلمه «'''حميد'''» كه در آيه مورد بحث آمده بر وزن «'''فعيل '''» و به معناى مفعول از ماده «'''حمد'''» است ، و «'''حمد عبارت '''» است از ثناى جميل و مدح بر خوبيهاى اختيارى ، و چون تمام جمالها و خوبيها به او منتهى مى شوند در نتيجه تمام حمدها مخصوص او خواهد بود، همچنانكه خودش فرموده :«'''الحمد لله رب العالمين '''».
و اگر خداى سبحان عزيز است (و بلكه همه عزتها از او است) براى اين است كه او ذاتى است كه هيچ چيز از هيچ جهت بر او قهر و غلبه ندارد، و او بر همه چيز و از هر جهت قهر و غلبه دارد و اگر كس ديگرى از عزت سهمى دارد از او و به اذن او گرفته است. همچنان كه فرمود: «ايبتغون عندهم العزه فان العزه لله جميعا». و نيز فرموده: «من كان يريد العزه فلله العزه جميعا».


از جمله حرفهاى عجيب و غريب ، سخنى است كه از امام فخر رازى نقل مى كنند، - و ما آن را به زودى بيان مى كنيم -كه گفته است :كلمه حميد به معناى داناى بى نياز است .
كلمه «حميد» كه در آيه مورد بحث آمده بر وزن «فعيل» و به معناى مفعول از ماده «حمد» است، و «حمد عبارت» است از ثناى جميل و مدح بر خوبی هاى اختيارى، و چون تمام جمال ها و خوبی ها به او منتهى مى شوند، در نتيجه تمام حمدها مخصوص او خواهد بود، همچنان كه خودش فرموده: «الحمد لله رب العالمين».
 
از جمله حرف هاى عجيب و غريب، سخنى است كه از امام فخر رازى نقل مى كنند، - و ما آن را به زودى بيان مى كنيم - كه گفته است: كلمه حميد به معناى داناى بى نياز است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۳ </center>
جمله «'''الى صراط العزيز الحميد'''» بدل از جمله «'''الى النور'''» است كه هدف از كتاب را بيان مى كند و در حقيقت بيان بعد از بيان است. در بيان اول اين معنا را مى فهماند كه كتاب مذكور، نوريست كه حق را از باطل ، و خير را از شر، و سعادت را از شقاوت جدا مى سازد، و در بيان دوم ، اين معنا را مى فهماند كه كتاب مزبور راه روشنى است كه همه راهروان خود را در متن و وسط راه جمع آورى نموده ، همگى را به سوى خداى عزيز و حميد مى برد.
جمله «الى صراط العزيز الحميد» بدل از جمله «الى النور» است كه هدف از كتاب را بيان مى كند و در حقيقت بيان بعد از بيان است. در بيان اول اين معنا را مى فهماند كه كتاب مذكور، نوری است كه حق را از باطل، و خير را از شر، و سعادت را از شقاوت جدا مى سازد. و در بيان دوم، اين معنا را مى فهماند كه كتاب مزبور راه روشنى است كه همه راهروان خود را در متن و وسط راه جمع آورى نموده، همگى را به سوى خداى عزيز و حميد مى برد.
 
==وجه آوردن دو صفت «عزيز» و «حميد» در دنباله آيه شريفه==
اگر عزيز و حميد را كه دو صفت بزرگى هستند ذكر كرد، بدين جهت است كه اين دو صفت مبدا و سرمنشا مطالبى هستند كه در اين سوره به مشركين خاطرنشان مى كند، چون عمده كلام در اين سوره، تذكر و يادآورى مشركين است به اين كه:


وجه آوردن هر دو صفت «'''عزيز'''» و «'''حميد'''» در دنباله آيه شريفه
خداى سبحان به خاطر ربوبيتش اين همه نعمت هاى بزرگ به ايشان داده و از طريق فرستادگانش آنها را موظف كرده كه شكر او را به جاى آورند و كفران نعمتش نكنند و به فرستادگانش ‍ وعده داده كه اگر بندگان من ايمان بياورند، آن ها را داخل بهشت مى كنم و اگر كفران كنند از ايشان انتقام مى گيرم و به شقاوت و عذاب گرفتار مى كنم.


اگر عزيز و حميد را كه دو صفت بزرگى هستند ذكر كرد، بدين جهت است كه اين دو صفت مبدا و سرمنشا مطالبى هستند كه در اين سوره به مشركين خاطرنشان مى كند، چون عمده كلام در اين سوره ، تذكر و يادآورى مشركين است به اينكه :خداى سبحان به خاطر ربوبيتش اين همه نعمتهاى بزرگ به ايشان داده و از طريق فرستادگانش آنها را موظف كرده كه شكر او را بجاى آورند و كفران نعمتش نكنند و به فرستادگانش ‍ وعده داده كه اگر بندگان من ايمان بياورند، آنها را داخل بهشت مى كنم و اگر كفران كنند از ايشان انتقام مى گيرم و به شقاوت و عذاب گرفتار مى كنم ، پس بايد كه از پروردگارشان بترسند و از مخالفت دستورها و كفران نعمتهايش بر حذر باشند، چون تمامى عزتها از آن اوست ، و كسى نيست كه بتواند جلو عذاب او را بگيرد، و او در هر حال حميد و سزاوار ثنا است ، و كسى نيست او را در پاداش دادن به مومنين و كيفر كردن كافران ، ملامت و مذمت كند، همچنان كه در دادن اين همه نعمت به كافران ، كسى ملامتش نكرد.
پس بايد كه از پروردگارشان بترسند و از مخالفت دستورها و كفران نعمتهايش بر حذر باشند، چون تمامى عزت ها از آن اوست، و كسى نيست كه بتواند جلو عذاب او را بگيرد، و او در هر حال حميد و سزاوار ثنا است، و كسى نيست او را در پاداش دادن به مومنين و كيفر كردن كافران، ملامت و مذمت كند، همچنان كه در دادن اين همه نعمت به كافران، كسى ملامتش نكرد.
اين سه مطلب ، يعنى وحدانيت خدا در ربوبيت، و عزيز بودن ، و حميد بودن در كارهايش ، و آنچه كه اين صفات اقتضا دارند، يعنى ترس از عزت مطلقه اش ، و شكر در برابر نعمتهايى كه ارزانى داشته ، و وثوق به نعمتهايى كه وعده آن را داده است ، و توجه و تذكر به آيات ربوبيتش ، مطالب عمده اين سوره هستند.


وجه تقدم صفت «'''عزيز'''» بر «'''حميد'''» در آيه شريفه
اين سه مطلب، يعنى وحدانيت خدا در ربوبيت، و عزيز بودن، و حميد بودن در كارهايش، و آنچه كه اين صفات اقتضا دارند، يعنى ترس از عزت مطلقه اش، و شكر در برابر نعمت هايى كه ارزانى داشته، و وثوق به نعمت هايى كه وعده آن را داده است، و توجه و تذكر به آيات ربوبيتش، مطالب عمده اين سوره هستند.


در تفسير روح المعانى از ابى حيان نقل شده كه او گفته است: وجه ذكر اين دو صفت ، و نيز وجه اينكه اول عزيز، و سپس حميد را آورده ، رعايت تناسبى است كه اين دو صفت با مساله اخراج از ظلمات به نور دارند، چون اخراج مزبور، مستلزم داشتن عزت و قدرت است تا چنين كتابى را نازل كند كه احدى نتواند نظيرش را بياورد، و نيز مستلزم حميد بودن است ، چون كسى كه به مردم بزرگترين نعمتها را (نعمت بيرون كردن از ظلمت ها به نور) انعام كرده البته حميد است.
در تفسير روح المعانى از ابى حيان نقل شده كه او گفته است: وجه ذكر اين دو صفت، و نيز وجه اين كه اول عزيز، و سپس حميد را آورده، رعايت تناسبى است كه اين دو صفت با مساله اخراج از ظلمات به نور دارند. چون اخراج مزبور، مستلزم داشتن عزت و قدرت است تا چنين كتابى را نازل كند كه احدى نتواند نظيرش را بياورد، و نيز مستلزم حميد بودن است، چون كسى كه به مردم بزرگترين نعمت ها را (نعمت بيرون كردن از ظلمت ها به نور) انعام كرده البته حميد است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۴ </center>
ليكن نكته اى كه ايشان آورده اند، هيچ ربطى به سياق آيات اين سوره ندارد و شايد ايشان اين نكته را از آيه ديگرى كه در وصف قرآن مى فرمايد:«'''و انه لكتاب عزيز لا ياتيه الباطل من بين يديه و لا من خلفه تنزيل من حكيم حميد'''» گرفته است و ليكن مقامى كه آيه مزبور دارد غير مقامى است كه آيات مورد بحث دارند.
ليكن نكته اى كه ايشان آورده اند، هيچ ربطى به سياق آيات اين سوره ندارد و شايد ايشان اين نكته را از آيه ديگرى كه در وصف قرآن مى فرمايد: «و انه لكتاب عزيز لا ياتيه الباطل من بين يديه و لا من خلفه تنزيل من حكيم حميد» گرفته است، وليكن مقامى كه آيه مزبور دارد غير مقامى است كه آيات مورد بحث دارند.


و از امام فخر رازى نقل شده كه در تفسيرش گفته است: اگر كلمه عزيز را بر كلمه حميد مقدم داشته براى اين است كه اولين اطلاعى كه انسان از خداى تعالى پيدا مى كند علم به قدرت او است ، سپس به عالم بودن، و آنگاه به غنى و بى نياز بودن او است ، چون عزت ، به معناى قدرت ، و حميد، به معناى عالم غنى است، و همانطور كه گفته شد، علم به قدرت خدا مقدم بر پى بردن به علم او به تمام چيرها و غناى او از تمامى آنها است، ناگزير قرآن كريم هم ، عزيز را مقدم بر حميد ذكر كرد.
و از امام فخر رازى نقل شده كه در تفسيرش گفته است: اگر كلمه عزيز را بر كلمه حميد مقدم داشته براى اين است كه اولين اطلاعى كه انسان از خداى تعالى پيدا مى كند علم به قدرت او است. سپس به عالم بودن، و آنگاه به غنى و بى نياز بودن او است. چون عزت، به معناى قدرت، و حميد، به معناى عالم غنى است، و همان طور كه گفته شد، علم به قدرت خدا مقدم بر پى بردن به علم او به تمام چيرها و غناى او از تمامى آن ها است، ناگزير قرآن كريم هم، عزيز را مقدم بر حميد ذكر كرد.


البته اين كلام فخر رازى گزاف گوئى عجيبى بيش نيست. و قريب به همين حرف در گزاف گويى ، سخن يكى ديگر از مفسرين است كه گفته: مقدم داشتن عزيز بر حميد به خاطر اعتنايى است كه نسبت به صفات سلبيه است، چون كه در هر چيزى «'''تخليه '''» بر«'''تحليه '''» مقدم است . (اول بايد ظرف را از پليديها و زهرها شستشو نمود، سپس ‍ شربت در آن ريخت ، و ظرف دل نيز چنين است در صفات خداوندى هم، اول بايد او را از نواقص منزه داشت ، بعد صفات ثبوتيه را برايش ‍ اثبات نمود) و عزت هم كه از صفات سلبيه است بر حميد (كه از صفات ثبوتيه است) مقدم شد.
البته اين كلام فخر رازى گزاف گوئى عجيبى بيش نيست. و قريب به همين حرف در گزاف گويى، سخن يكى ديگر از مفسرين است كه گفته: مقدم داشتن عزيز بر حميد به خاطر اعتنايى است كه نسبت به صفات سلبيه است. چون كه در هر چيزى «تخليه» بر «تحليه» مقدم است. (اول بايد ظرف را از پليدی ها و زهرها شستشو نمود، سپس ‍ شربت در آن ريخت، و ظرف دل نيز چنين است در صفات خداوندى هم، اول بايد او را از نواقص منزه داشت، بعد صفات ثبوتيه را برايش ‍ اثبات نمود) و عزت هم كه از صفات سلبيه است بر حميد (كه از صفات ثبوتيه است) مقدم شد.


و در وجه اينكه چرا از ميان صفات خداوندى اين دو صفت اختصاص به ذكر يافته ، بعضى گفته اند: براى اينكه مردم را به پيمودن راه دين كه راه عزيز و حميد است تشويق كند، چون سالك راه دين ، عزيز و محمود است .
و در وجه اين كه چرا از ميان صفات خداوندى اين دو صفت اختصاص به ذكر يافته، بعضى گفته اند: براى اين كه مردم را به پيمودن راه دين كه راه عزيز و حميد است تشويق كند، چون سالك راه دين ، عزيز و محمود است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۵ </center>
اين وجه ، وجه بدى نيست ، و ليكن در حقيقت از فوايدى است كه بر ذكر اين دو صفت مترتب مى شود، نه اينكه سبب ذكر، اين باشد. بنابر اين، جهت اختصاص همان است كه ما گفتيم .
اين وجه، وجه بدى نيست، وليكن در حقيقت از فوايدى است كه بر ذكر اين دو صفت مترتب مى شود، نه اينكه سبب ذكر، اين باشد. بنابراين، جهت اختصاص همان است كه ما گفتيم.
<span id='link12'><span>
<span id='link12'><span>


۱۳٬۷۹۷

ویرایش