الأنفال ٢٣

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۹ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۰۵:۱۵ توسط 127.0.0.1 (بحث) (Edited by QRobot)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)


ترجمه

و اگر خداوند خیری در آنها می‌دانست، (حرف حق را) به گوش آنها می‌رساند؛ ولی (با این حال که دارند،) اگر حق را به گوش آنها برساند، سرپیچی کرده و روگردان می‌شوند.

و اگر خداوند خيرى در آنها سراغ داشت گوششان را شنوا مى‌كرد، و اگر هم شنوا مى‌كرد باز با حال اعراض پشت مى‌كردند
و اگر خدا در آنان خيرى مى‌يافت قطعاً شنوايشان مى‌ساخت، و اگر آنان را شنوا مى‌كرد، حتماً باز به حال اعراض، روى برمى‌تافتند.
اگر خدا در آنها خیر و صلاحی می‌دید آنها را شنوا می‌کرد و اگر هم شنوا کند باز رو گردانند و اعراض کنند.
اگر خدا [نسبت به پذیرفتن هدایت، شایستگی و] خیری در آنان می دید، یقیناً ایشان را شنوا [ی حقایق و معارف] می کرد، و اگر [با لجبازی و عنادی که فعلاً دارند] آنان را شنوا کند، باز اعراض کنان، روی [از حق] می گردانند.
و اگر خدا خيرى در آنان مى‌يافت شنوايشان مى‌ساخت، و اگر هم آنان را شنوا ساخته بود باز هم برمى گشتند و رويگردان مى‌شدند.
و اگر خداوند خیری در آنان سراغ داشت به آنان گوش شنوا می‌داد، و اگر به آنان گوش شنوا هم داده بود، باز پشت می‌کردند و رویگردان می‌شدند
و اگر خداى در آنان خيرى مى‌شناخت، شنواشان مى‌ساخت و اگر [در حالى كه دلهاشان شنوايى ندارد] شنواشان مى‌ساخت هر آينه رويگردان شده بر مى‌گشتند.
اگر خداوند (در آنان آمادگی پذیرش حق می‌دید، و زمینه‌ی قبول خیر و) نیکی در ایشان سراغ می‌داشت، (حرف حق را به هر صورت بود) به گوششان می‌رسانید، ولی اگر (با فراهم نبودن زمینه، چنین کاری را می‌کرد و حق را) به گوش آنان می‌رسانید، سرپیچی می‌کردند؛ چرا که ایشان (آگاهانه از پذیرش حق) روگردانند.
و اگر خدا در آنان خیری می‌دانست بی‌گمان (حق را) به آنان می‌شنوانید، و اگر به آنان می‌شنوانید، همانا (باز) در حال اعراض، روی بر می‌تافتند.
و اگر می‌دانست خدا در ایشان خیری هر آینه می‌شنواندشان و اگر می‌شنواند ایشان را هر آینه پشت می‌کردند و آنانند روی‌گردانان‌


الأنفال ٢٢ آیه ٢٣ الأنفال ٢٤
سوره : سوره الأنفال
نزول :
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٤
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«أَسْمَعَهُمْ»: به گوش آنان رساند. گوش ایشان را باز و شنوا کرد. «خَیْراً»: نیکی. در اینجا مراد استعداد و زمینه پذیرش حق است. معنی آیه فوق درست به آن می‌ماند که کسی بگوید: من اگر می‌دانستم فلان کس دعوت مرا می‌پذیرد، از او دعوت می‌کردم. ولی در حال حاضر وضع طوری است که اگر او را دعوت کنم نخواهد پذیرفت. بنابراین دعوت نخواهم کرد.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر

نکات آیه

۱- تفهیم معارف دینى به انسانهاى مستعد، از سنتهاى خداوند (و لو علم اللّه فیهم خیرا لأسمعهم)

۲- حق ناشنوایى کافران و منافقان، نشانه نبودن استعداد پذیرش معارف الهى در آنان است. (و لو علم اللّه فیهم خیرا لأسمعهم) مراد از خیر به قرینه آیه قبل، استعداد پذیرش معارف الهى است.

۳- دریغ نشدن فیض الهى از هر موجود مستعد، سنت خداوند (و لو علم اللّه فیهم خیرا لأسمعهم)

۴- دارندگان خیر و استعداد کمال، برخوردار از هدایتهاى ویژه خداوند و توفیق پذیرش معارف دین (و لو علم اللّه فیهم خیرا لأسمعهم) چون خداوند معارف دین را براى تمامى انسانها بیان کرده و به گوش همگان رسانده، معلوم مى شود مراد از «اسماع» در این آیه هدایتها و توفیقات ویژه خداوند است که تنها شامل دارندگان استعدادهاى خاص مى شود.

۵- فاقدان خیر و استعداد کمال، ناشایست براى شمول هدایتهاى ویژه خداوند و توفیق یافتن به پذیرش معارف دین (و لو علم اللّه فیهم خیرا لأسمعهم)

۶- فاقدان خیر و استعداد کمال، اگر چه مشمول هدایتهاى ویژه خداوند شوند، از آن رویگردان و گریزانند. (و لو أسمعهم لتولوا و هم معرضون) ضمیر مفعولى در «أسمعهم» همان کسانى هستند که با جمله «و لو علم ... .» توصیف شدند. بنابراین جمله «و لو أسمعهم ... » چنین معنا مى شود: «و لو اسمع الذین لیس فیهم خیرا ... » یعنى اگر خداوند هدایت ویژه اش را شامل حال کسانى کند که در آنها خیرى نیست ... .

۷- فیض رسانى خداوند به انسانها متناسب با استعداد و پذیرش آنان است. (و لو علم اللّه فیهم خیرا لأسمعهم و لو أسمعهم لتولوا و هم معرضون) خداوند در آیه افاضه هدایتها و توفیقات خویش را مبتنى بر وجود استعداد و پذیرش انسانها کرده است و طبعاً مقدار آن نیز بستگى به استعداد و پذیرش آنان دارد.

۸- عدم لزوم ارشاد و هدایتگرى، در صورت نبودن زمینه تأثیر (و لو علم اللّه فیهم خیرا لأسمعهم) همان گونه که خداوند فاقدان خیر را به هدایتهاى ویژه خویش رهنمون نخواهد ساخت، مى توان نتیجه گرفت که بر مکلفان نیز با نبودن زمینه تأثیر، ارشاد و هدایتگرى ضرورت ندارد.

موضوعات مرتبط

  • استعداد: آثار استعداد ۷ ; برخورداران از استعداد ۴ ; حق ناپذیرى فاقدان استعداد ۶ ; فاقدان استعداد کمال ۵ ; مراتب استعداد ۷
  • انسان: مستعد ۱
  • بیخاستعدادى: نشانه هاى بیخاستعدادى ۲
  • توفیق: برخوردارى از توفیق ۴ ; محرومیت از توفیق ۵
  • حق ناپذیران:۶
  • خدا: سنتهاى خدا ۱، ۳ ; فیض خدا ۳ ; نظام فیض خدا ۷ ; هدایت خاص خدا ۴، ۵، ۶
  • خیر: فاقدان خیر ۵، ۶
  • دین: تعلیم دین ۱ ; پذیرش دین ۱، ۲، ۴، ۵
  • کافران: حق‌ناشنوایى کافران ۲
  • منافقان: حق‌ناشنوایى منافقان ۲
  • هدایت: زمینه هدایت ۸ ; شرایط هدایت ۸ ; محرومیت از هدایت ۵

منابع