تفسیر:المیزان جلد۹ بخش۴۷

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۹ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۰۹:۵۴ توسط 127.0.0.1 (بحث) (Edited by QRobot)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)


ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۵۶۳

بحث روايتى

روايتى درباره نقض و تماميت ايمان و شدت و ضعف آن

در كافى به سند خود از ابى عمرو زبيرى از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه در ضمن حديثى طولانى كه درباره نقص ايمان و تماميت آن بيان داشته در جواب عمرو كه پرسيده است : من نقصان ايمان و تماميت آن را فهميدم ، اينك بفرمائيد اين زيادت ايمان از كجا است ؟ فرموده است : از آيه شريفه « و اذا ما انزلت سورة فمنهم من يقول ايكم زادته هذه ايمانا فاما الذين آمنوا فزادتهم ايمانا و هم يستبشرون و اما الذين فى قلوبهم مرض فزادتهم رجسا الى رجسهم » و نيز آيه شريفه « نحن نقص عليك نباهم بالحق انهم فتية آمنوا بربهم و زدناهم هدى » . چون اگر ايمان ، كم و زياد و تماميت و نقصان نمى داشت ، ديگر ايمان هيچ كس از كسى زيادتر نمى شد، و مردم همه از برخوردارى از اين نعمت يكسان مى شدند، و اصولا مردم همه يكسان مى شدند و برتريها همه از ميان مى رفت . آرى ، بخاطر همين تماميت ايمان است كه مؤ منين داخل بهشت مى شوند و بخاطر زيادى آن است كه درجات مؤ منين در نزد خدا مختلف مى گردد و بخاطر نداشتن آن ، كسانى كه در تحصيلش ‍ كوتاهى كرده اند به جهنم مى روند. و در تفسير عياشى از زرارة بن اعين از ابى جعفر (عليه السلام ) روايت كرده كه در تفسير آيه « و اما الذين فى قلوبهم مرض فزادتهم رجسا الى رجسهم » فرمود: يعنى شكى بر شكشان مى افزايد.

روايتى در مورد پاك بودن پدران پيامبر(ص ) از زنا

و در الدر المنثور در ذيل آيه « لقد جاءكم رسول من انفسكم » گفته است كه ابو نعيم در كتاب دلائل از ابن عباس روايت كرده كه گفت رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) فرموده : هيچ يك از پدران و مادران من ، با زنا همديگر را ملاقات نكردند، و خداوند لا يزال مرا از پشت پدرانى پاك به رحم مادرانى پاك و رحمهائى مصفا و مهذب منتقل مى كرد، و هر كجا كه از يك پدر فرزندانى بوجود مى آمد من به پشت آن فرزند منتقل مى شدم كه از همه پاكتر و بهتر بود. مؤ لف : در اين معنا روايات بسيارى از رجال حديث - چه از اصحاب و چه از غير ايشان - از قبيل عباس ، انس ، ابى هريره ، ربيعة بن حارث بن عبد المطلب ، پسر عمر، ابن عباس ، على (عليه السلام )، محمد بن على ، امام باقر، و جعفر بن محمد، امام صادق (عليه السلام ) و غير ايشان از رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) روايت شده .

ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۵۶۴

و نيز در الدر المنثور است كه ابن ضريس - در كتاب فضائل قرآن - و ابن انبارى - در كتاب المصاحف - و ابن مردويه از حسن روايت كرده اند كه گفت : ابى بن كعب بارها مى گفت : آخرين آيه اى كه از قرآن از ناحيه خدا (و به نقلى ديگر از آسمان ) نازل شد آيه « لقد جاءكم رسول من انفسكم ... » بود. مؤ لف : اين روايت از طريق ديگرى از ابى بن كعب روايت شده ، و ليكن با روايات ديگرى كه بزودى خواهيد ديد و همچنين با رواياتى كه در تفسير آيه « و اتقوا يوما ترجعون فيه الى الله » گذشت ، و دلالت مى كرد بر اينكه اين آيه آخرين آيه قرآنى است ، معارضه دارد، علاوه بر اينكه ، نه الفاظ آيه مورد بحث سازگارى دارد به اينكه آخرين باشد و نه آيه سوره بقره ، مگر اينكه مقصود آيه اشاره به پاره اى از وقايع بيمارى و وفات رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) باشد، از قبيل داستان قلم و دوات . و نيز در الدر المنثور است كه ابن اسحاق و احمد بن حنبل و ابن ابى داود از عباد بن عبد الله بن زبير روايت كرده اند كه گفت : حارث بن خزيمه اين دو آيه آخر سوره برائت را نزد عمر آورد، عمر پرسيد كيست با تو كه شهادت دهد اين دو آيه از قرآن است ؟ حارث جواب داد به خدا قسم به ياد ندارم چه كسى با من بود كه اين آيه را از رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) شنيده باشد، و ليكن من خود شهادت مى دهم كه آن را از رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) شنيده ام ، و تكرار كردم تا خوب ياد گرفتم و حفظ شدم . عمر گفت : من نيز شهادت مى دهم بر اينكه اين دو آيه از قرآن است و من خودم آن را از رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) شنيدم ، اگر سه تا آيه بود يك سوره مستقلى قرارش مى دادم ، و ليكن حال كه دو تا است نگاه كنيد ببينيد به كدام سوره مى خورد به آن ملحق كنيد، ايشان هم آن را ملحق به سوره برائت كردند. مؤ لف : و در روايت ديگرى آمده كه عمر به حارث گفت : من هرگز از تو در اين ادعا شاهدى نمى خواهم ، زيرا رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) اينطور بود. و در اين معنا احاديث ديگرى وارد شده كه - ان شاء الله - در آينده نزديكى در بحث پيرامون تركيب بندى و تاليف قرآن و همچنين در بحثهاى ديگرى كه مربوط به آن است در سوره حجر ايراد خواهد گرديد.

ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۵۶۵

قبلا بنا داشتيم وقتى به آخر سوره برائت مى رسيم يك فصل جداگانه اى را براى بحث و گفتگو از وضع منافقين در اسلام اختصاص داده ، آياتى را كه درباره آنان نازل شده از قرآن كريم استخراج نموده ، آنگاه به تجزيه و تحليل تاريخ پرداخته ، فسادى را كه اين طائفه به راه انداختند و ضرباتى را كه بر پيكر اسلام وارد آوردند از نظر خواننده گرامى بگذرانيم ، و ليكن از آنجائى كه مطالب تفسيرى طولانى شد، از ايراد اين بحث صرفنظر كرديم ، و آن را به انتظار رسيدن مورد مناسبى تاخير انداختيم ، و از خدا توفيق مسالت داريم ، كه او، ولى توفيق است . و الحمد لله رب العالمين