حُدُود
«حَدّ» به معناى چیزى است که میان دو شىء مانع گردد; و لذا به مرزهاى کشورها «حدود» گفته مى شود، و قوانین الهى را از این رو «حدود الهى» مى گویند که عبور از آن مجاز نیست.
«حُدُود» جمع «حدّ» در اصل، به معناى جلوگیرى و منع کردن است، و سپس به هر چیزى که فاصله میان دو شىء باشد و آنها را از هم متمایز سازد، گفته مى شود; مثلاً حدّ خانه و حدّ باغ و حدّ شهر و کشور، به نقاطى گفته مى شود که آنها را از نقاط دیگر جدا مى سازد.
ریشه کلمه
- حدد (۲۵ بار)
قاموس قرآن
مرز. راغب گويد: واسطه ميان دو چيز كه از اختلاط آن در جلوگيرى مىكند. [بقره:187] آنهاست مرزهاى خدا پس به آنها نزديك نشويد مراد از حدود اللّه احكام خداست اعمّ از محرّمات و واجبات كه بايد به محرّمات نزديك نشد و از واجبات تجاوز نكرد [بقره:229] . اصل حدّ چنانكه طبرسى ذيل آيه 63 توبه تصريح كرده و چنانكه از قاموس و صحاح به دست مىآيد به معنى (و دفع) است. على هذا مرز را از آن حدّ گويند كه ميان دو شىء واقع شده و مانع از اختلاط است. به تصريح راغب علت تسميه حدّ زنا و حدّ خمر آن است كه مرنكب را از ارتكاب جديد باز ميدارد و نيز ديگران را از ارتكاب آن منع مىكند. [مجادله:5] محادّه به معنى دشمنى و مخالفت است زيرا حالتى عارض انسان مىشود كه از اطاعت خدا و رسول بازش مىدارد مثل كبر و غرور. يعنى آنانكه با خدا و رسول مخالفت مىكنند ذيل مىشوند چنانكه اسلافشان ذليل شدند. [حديد:25] آهن را از آن حديد گويند كه منع و دفع كننده است (صحاح) و يا الت منع است يعنى: آهن را نازل كرديم كه در آن صلابت شديد و منفعتها براى مردم هست . به چشم تيز بين و دقيق از آن حديد گويند كه از مخفى شدن چيزها منع مىكند [ق:22] چشم تو امروز تيز اسن. ظاهراً به زبان گويا و سخن گو از آن حديد گفتهاند كه از آدمى دفاع مىكند و از مغلوب شدن ر گفتگو مانع مىشود دربارهمنافقان آمده [احزاب:19] چون ترس برود با زبانهاى تيز بر شما تازند به جهت حرص بر مال.