۱۵٬۹۷۷
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
| خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
و در اين كه فرمود: «فَوَ رَبِّكَ»، التفاتى از تكلم با غير به غيبت به كار رفته. (يعنى قبلا به صيغۀ متكلم مع الغير بود، ولى در اين جا) خداى تعالى، غايب فرض شد. و شايد نكته آن، همان باشد كه در سابق در ذيل كلمۀ «بِأمرِ رَبِّك» گذرانديم، و نظيرش نيز در جمله آينده كه مى فرمايد: «كَانَ عَلَى رَبِّكَ حَتماً» به كار رفته. | و در اين كه فرمود: «فَوَ رَبِّكَ»، التفاتى از تكلم با غير به غيبت به كار رفته. (يعنى قبلا به صيغۀ متكلم مع الغير بود، ولى در اين جا) خداى تعالى، غايب فرض شد. و شايد نكته آن، همان باشد كه در سابق در ذيل كلمۀ «بِأمرِ رَبِّك» گذرانديم، و نظيرش نيز در جمله آينده كه مى فرمايد: «كَانَ عَلَى رَبِّكَ حَتماً» به كار رفته. | ||
<span id='link100'><span> | <span id='link100'><span> | ||
== | ==پیشوایان ضلالت، سزاوارترین افراد به آتش دوزخ، بیرون کشیده می شوند== | ||
«'''ثمَّ لَنَنزِعَنَّ مِن كُلِّ شِيعَةٍ أَيُّهُمْ أَشدُّ عَلى الرَّحْمَانِ عِتِيًّا'''»: | «'''ثمَّ لَنَنزِعَنَّ مِن كُلِّ شِيعَةٍ أَيُّهُمْ أَشدُّ عَلى الرَّحْمَانِ عِتِيًّا'''»: | ||
كلمۀ «نَزع»، به معناى استخراج است، و كلمۀ «شيعه»،ب ه معناى جماعتى است كه يكديگر را بر امرى يارى دهند، و يا همه پيرو يك عقيده باشند. و كلمۀ «عِتِىّ» كه در اصل «عتوى»، بر وزن «فَعُول» بوده، به معناى تمرد و عصيان است، و ظاهرا جملۀ «أيُّهُم أشَدُّ»، جمله اى استفهامى است، كه در جاى مفعول «لَنَنزِعَنَّ» قرار گرفته، تا دلالت كند بر اين كه تمام عنايت در تعيين و تميز است. نظير آيه «أُولَئِكَ الَّذِينَ يَدعُونَ يَبتَغُونَ إلَى رَبِّهِمُ الوَسِيلَة أيُّهُم أقرَبُ». | |||
و معناى آن اين است كه به | و معناى آن اين است كه: به زودى، از هر جماعتى كه متشكل شدند، متمردترين آن ها نسبت به خداى رحمان را بيرون مى آوريم. يعنى رؤسا و امامان ضلالت را بيرون مى آوريم. | ||
و در | بعضى گفته اند: معنايش اين است ما بعد از بيرون آوردن متمردترين ايشان، باز به متمردترين بقيه و باز به متمردين بقيه مى پردازيم، و در نتيجه همه را بيرون مى كنيم. | ||
و در كلمۀ «عَلَى الرَّحمَان»، التفاتى به كار رفته. و شايد نكته آن، اشاره به اين باشد كه تمرّد آنان بسيار بزرگ است. چون تمرّد كسى است كه رحمتش همه چيز را فراگرفته، و ايشان از او جز رحمت چيزى نديدند، چنين خدايى را تمرد كردند. | |||
«'''ثمَّ لَنَحْنُ أَعْلَمُ بِالَّذِينَ هُمْ أَوْلى بهَا صِلِيًّا'''»: | «'''ثمَّ لَنَحْنُ أَعْلَمُ بِالَّذِينَ هُمْ أَوْلى بهَا صِلِيًّا'''»: | ||
كلمۀ «صِلِىّ» در اصل «صلوى»، بر وزن «فَعُول» (مصدر) بوده. وقتى گفته مى شود: «صلى النَّار يَصلَاهَا صلياً و صلياً»، كه شخص مورد نظر حرارت آتش را تحمل كرده باشد. پس معناى آيه، اين است كه: سوگند مى خورم، كه ما داناتريم به اين كه چه كسى سزاوارتر به مقاسات حرارت آتش است. يعنى زمام كم و زيادى حرارت آتش در دركات عذاب، و مراتب استحقاق ايشان، به دست ما است، و بر ما مشتبه نمى شود. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۱۲۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۱۲۱ </center> | ||
==توضیحی در باره معنای ورود همه مردم در قیامت، به آتش دوزخ== | |||
«'''وَ إِن مِّنكمْ إِلا وَارِدُهَا كانَ عَلى رَبِّك حَتْماً مَّقْضِيًّا'''»: | «'''وَ إِن مِّنكمْ إِلا وَارِدُهَا كانَ عَلى رَبِّك حَتْماً مَّقْضِيًّا'''»: | ||
خطاب | خطاب «كُم» به عموم مردم است. چه كافر و چه مسلمان. به دليل اين كه در آيه بعد مى فرمايد: «ثُمّ نُنَجِّى الَّذِينَ اتَّقَوا»، و ضمير در كلمۀ «وَارِدُهَا» به آتش بر مى گردد. و چه بسا بعضى گفته باشند كه: خطاب به خصوص كفار نامبرده در آيات سه گانه گذشته است، و در كلام، التفاتى از غيبت به حضور به كار رفته، وليكن اين حرف صحيح نيست، زيرا با سياق آيه بعدى نمى سازد. | ||
كلمۀ «ورود» بر خلاف «صدور» است، به طورى كه از كتب لغت بر مى آيد، به معناى دنبال آب رفتن است. راغب در مفردات گفته: «ورود» در اصل، به قصد آب رفتن است، ولى بعدا در غير آب هم استعمال شده، مثلا مى گويند: «وَرَدتُ المَاءَ أرده وُرُوداً»: وارد آب شدم وارد شدنى، كه من وارد و آب مورود است، | |||
و نيز مى گويند: «أورِدتُ الإبِل المَاءَ»: شتر را به آب وارد كردم، و لذا خداى تعالى مى فرمايد: «وَ لَمَّا وَرَدَ مَاءَ مَديَن: و چون وارد آب مدين شد»، و كلمۀ «ورد»، آبى است كه آماده براى ورود باشد، و كلمه «ورد» معنايش خلاف «صدر» است. | |||
و نيز به معناى روزى است كه شب وارد مى شود. اين كلمه براى رساندن شدت عذاب در آتش هم استعمال شده. از آن جمله، خداى تعالى فرموده: «فَأورَدَهُمُ النَّار: ايشان را به آتش وارد كرد». | |||
و نيز | و نيز فرموده: «وَ بِئسَ الوِردُ المَورُود: و چه بد مقصدى است براى قاصدان». | ||
و نيز | و نيز فرموده: «إلَى جَهَنَّم وِرداً». «أنتُم لَهَا وَارِدُونَ وَ مَا وَرَدُوهً»، و «وَارد» به كسى مى گويند كه پيشاپيش كاروان مى رود، تا براى آنان آب پيدا كند. همچنان كه فرمود: «فَأرسَلُوا وَارِدَهُم: مأمور آب خود را فرستادند». اين بود آن مقدار از كلام راغب كه مورد حاجت بود. | ||
و به همين كلام استناد جسته اند | و به همين كلام استناد جسته اند مفسرانى كه گفته اند: مردم نزد آتش و در لبۀ آن حاضر مى شوند، ولى داخل آن نمى شوند، و به اين آيه استدلال كرده اند كه خداى تعالى درباره موسى، وقتى كه به كنار چاه مَديَن آمد و در آن جا مردمى را بر سرِ چاه ديد، فرموده: «وَ لَمَّا وَرَدَ مَاءَ مَديَنَ وَجَدَ عَلَيهِ أُمَّةً مِنَ النَّاسِ يَسقُونَ»، و معلوم است كه موسى داخل آب نشد. پس در آيه مورد بحث هم، معنا اين نيست كه مردم همگى داخل آتش مى شوند. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۱۲۲ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۱۲۲ </center> | ||
كه سياره و كاروان | و نيز به اين آيه استدلال كرده اند كه: سياره و كاروان كنعان، آب آور خود را به سراغ آب فرستادند: «فَأرسَلُوا وَارِدَهُم فَأدلَى دَلوَهُ». و نيز به اين آيه استدلال كرده اند كه مى فرمايد: «إنَّ الَّذِينَ سَبَقَت لَهُم مِنَّا الحُسنَى أُولَئِكَ عَنهَا مُبعَدُونَ لَا يَسمَعُونَ حَسِيسَهَا». | ||
ليكن صرف | ليكن صرف اين كه در آيه «فَلَمَّا وَرَدَ مَاءَ مَديَن»، و آيه «فَأرسَلُوا وَارِدَهُم» به معناى حضور استعمال شده، دليل نمى شود كه به معناى داخل شدن واقعى استعمال نمى شود. چون در آن دو آيه، قرينه اشراف هست، و در آياتى ديگر ادعا شده كه به معناى داخل شدن است، و اما آيه «أُولَئِكَ عَنهَا مُبعَدُونَ لَا يَسمَعُونَ حَسِيسَهَا»، از كجا معنايش دور نگه داشتن بعد از داخل شدن نباشد؟ | ||
همچنان كه همين معنا يعنى دور كردن بعد از دخول را از آيه «ثُمَّ نُنَجِّى الَّذِينَ اتَّقَوا وَ نَذَرُ الظَّالِمِينَ فِيهَا» استظهار شده. و نيز گفته اند: خداوند به احترام آنان، ميان آنان و شنيدن صداى آتش حاجبى قرار مى دهد، همچنان كه ميان ابراهيم و حرارت آتش، چنان حاجبى قرار داد و به آتش فرمود: «كُونِى بَرداً وَ سَلَاماً عَلَى إبرَاهِيم». | |||
<span id='link102'><span> | <span id='link102'><span> | ||
==اشاره به گفتار مفسرينى كه ورود در آيه را بمعنى دخول گرفته اند == | ==اشاره به گفتار مفسرينى كه ورود در آيه را بمعنى دخول گرفته اند == | ||
بعضى ديگر (و شايد بيشتر مفسرين ) گفته اند كه : آيه شريفه دلالت دارد بر اينكه همه مردم داخل جهنم مى شوند، و به مثل آيه ((انكم و ما تعبدون من دون اللّه حصب جهنم انتم لها واردون لو كان هولاء آلهه ما وردوها(( و آيه : ((يقدم قومه يوم القيمه فاوردهم النار(( استدلال كرده اند، چون در آيه اولى كه راجع به بت پرستان ، و در آيه دومى كه راجع به فرعون است ، فرموده : وارد جهنم مى شوند، پس معلوم مى شود ورود آنها به معناى دخول است . | بعضى ديگر (و شايد بيشتر مفسرين ) گفته اند كه : آيه شريفه دلالت دارد بر اينكه همه مردم داخل جهنم مى شوند، و به مثل آيه ((انكم و ما تعبدون من دون اللّه حصب جهنم انتم لها واردون لو كان هولاء آلهه ما وردوها(( و آيه : ((يقدم قومه يوم القيمه فاوردهم النار(( استدلال كرده اند، چون در آيه اولى كه راجع به بت پرستان ، و در آيه دومى كه راجع به فرعون است ، فرموده : وارد جهنم مى شوند، پس معلوم مى شود ورود آنها به معناى دخول است . | ||
ویرایش